💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
دوستان عزیزی که درخواست vip رنج عشق رو دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید
📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید
https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f
✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه.
💢💢💢💢💢💢💢💢💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ اسرائیل بدست ایرانیان، پیش از ظهور قائم نابود میشود!
(کافی جلد 8 / صفحه 206)
امشب خیلی دعا کنیم برای رزمندگان مقاومت 🤲🤲
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
#سلام_برمهدی
سلام ای یار مظلومان عالم
سلام ای دست گیر بینوایان
سلام ای منجی بی سر پناهان
سلام ای نور حق در ظلمت شب
قسم بر اشک چشم کودکان غرق ماتم
بیا پایان بده بر این همه ظلم فراوان
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ الفرج
41.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
سربازای سید علی اینجان، دیگه
حضرت آقا رو اینجوری صدا نکنید..❗️
ما ناراحت میشیم😎
#نشر_حداکثری🖇
#قدرت_منطقه🚀
🇮🇷
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنشاسراییل:
\چقدروحشتناکبود💔😭😂
\چقدرترسیدم💔😭😂
\ترسیدینه؟!
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
نتانیاهو:
من دیگه نمیتانیاهو
😂😂
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
دستت را که میگیرم
انگار دستم را
در چشمهای فرو میبرم ❤️
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
اسرائیلیه اومد بگه یاابالفضل یادش افتاد یهودیه 😄😄
🪧#سید_حسن_نصرالله
🪧#لبنان🇱🇧
🪧#وعده_صادق۲
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو همانی که برایم همه ای..❣️
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق💞
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت951
_ ببین ولوله بانو چه کرده
فقط یه کوچولو برشش برام سخته که دست خودتو میبوسه
آناناسو شستم و گذاشتم تو بشقاب و خواستم بدم دستش که یاد کتفش افتادم
_ ببخش یادم نبود نباید به دستت فشار بیاری ، اشتباه شد دست خودمو میبوسه
_ مریم ...
_ جانم ؟
_ دیشب من نفرو زدم !!!
دستم روی آناناس خشک موند
_ یادم نمیاد کی بود اما مطمئنم یکی رو زدم
نگاهم قفل دو دوی چشماش شد که ادامه داد : دیروز تو داشتی برام کتاب میخوندی بعد صدای خالی کردن بار تریلی اومد و تو پنجره رو بستی .... و آخرین چیزی که یادمه یه صحنه تاری هست که انگار یکیو زدم و پرتش کردم تو دیوار ...
دیگه از دیشب چیزی یادم نمیاد ، این وسط یه چیزایی نیست
چشم ازش گرفتمو هول شده اولین چیزی که به ذهنم رسید رو به زبون آوردم
_ خب ... من پنجره رو بستم ... و بعدش ... بعدش قرصتو دادم و خوابیدی
_ اون وقت اون چه قرصیه که از ساعت ۵ بعد از ظهر یه کله افتادم تا ۱۰ صبح ؟؟؟!!!
ببینم داری قرصو ؟
_ خب ...
_ هیچ وقت دروغگوی خوبی نبودی
_ نه ... من دروغ نگفتم ...
_ ادامه نده ، خیر سرم مثلاً پزشکی خوندم
سکوت کردم و سرمو انداختم پایین چیزی نداشتم بگم ؛ راست میگفت هم پزشک بود و هم فوقالعاده باهوش ؛ منتظر بودم که بفهمه اما نه به این زودی
چشماشو مالید و نفس عمیقی کشید
_ ی کاری برام میکنی ؟
سرمو به معنای تایید تکون دادم
_ برو از اون پرسنلی که زدمش برام حلالیت بگیر
_ خیره به آناناس مونده بودم که گفت : حتماً دیدیش نه ؟
_ آره
_ پس اگه زحمتت نمیشه برو حلالیت بگیر ، بگو دست خودم نبوده
بلند شدم و با تردید بهش نگاه کردم که دوباره لب زد : برو دیگه
عقب گرد کردم و رفتم بیرون و تکیه دادم به دیوارکنار در اتاق
🔹
🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
🔹
⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست.
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401