💠 گره گشایی مشکلات مؤمنان
🔹️ قال الحسین (علیه السلام): مَنْ نَفَّسَ کرْبَةَ مُؤْمِن فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کرْبَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ
🔹️ هرکس گره ای از مشکلات مؤمنی باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح می نماید۰
▫️ بحارالأنوار ج۷۵ ص۱۲۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
-🌿🌻-
∞﷽∞
#شیفتِشب🌙
.ستارهبیستوهشتم.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
چشمهای جستوجوگرم را گرداندم. دنبال یک جفت تیلههای دریایی!
لبم را گزیدم. خیلی بیپروا شده بودم. از کی شروع شد؟
از کی آن جفت دریایی شده بود تنها منتظرهٔ پنجرهٔ دلم؟
خدا درک میکرد دیگر؟!
عاشقی و این سوسولبازیهایش را عاشقی؟
هنوز زود است برای این حرفها دخترهٔ...
سر تکان دادم شاید این افکار از ذهنم پرید اما زهی خیال باطل!
او خودش را به دل و ذهنم سنجاق کرده بود. یک محدودهٔ مشخص و وسیع! غاصب!
اِ...پیدا شد. صاحب آن چشمهای دلربا!
دست به سینه، تکیهاش را به رخش سفیدش داده بود. فکر کنم جناب دکتر وقتشناس بود. این را، نگاه مانده روی صفحهٔ ساعتش میگفت.
دیر کرده بودم؟
پا تند کردم و جلو رفتم. صدایش زدم.
_جناب سعیدی!
سر بلند کرد و تکیهاش را گرفت. راست ایستاد. صورتش سمت من بود اما چشمهایش نه.
_سلام خانم نیکنام بفرمایید. مراسم شروع شده.
لب گزیدم و خجول عذرخواهی کردم.
_سلام، ببخشید معطل شدین.
در سمت شاگرد باز شد و خانم پا به سن گذاشتهای خارج. سعیدی از جلوی دیدم کنار رفت و خانم را نشان داد.
_مادرم هستن.
لبخند ملیحی زدم.
_سلام، خوشوقتم از دیدنتون.
صورت گرد و سفیدش با آن چینهای ریز روی پیشانی و گوشهٔ چشمش بدجور به دلم نشست. ماشین را دور زده و به او دست دادم.
_سلام عزیزم، منم خوشوقتم.
سعیدی ملایم اخطار داد.
_زمانش داره میگذره، حرکت کنیم؟
در عقب را باز کردم و با ببخشیدی سریع سوار شدم. مادر سعیدی هم جلو نشست. نیمرخ شد طرفم.
_ببخشید پشتم بهته دخترم.
لبم را به دندان گرفتم.
_چه حرفیه راحت باشید.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
بهقلمِ آئینه✍🏻
#کپیبههرنحویغیرقانونیوحراماست.
-🌿🌻-
∞﷽∞
#شیفتِشب🌙
.ستارهبیستونهم.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
در طول مسیر لبهای من دوخته شده بود و کلمهای از دهانم خارج نمیشد. بندهٔ خدا مادر دکتر مجبور بود، جور بیزبانی من و پسرش را بکشد و کل راه با حرف زدنش سکوت اطلاق شدهٔ جوّ را بشکند.
ماشین بالاخره به مقصد رسید و جلوی بیمارستان ایستاد. دکتر سریع کمربندش را باز کرد و رو به ما.
_بفرمایید رسیدیم.
مادر دکتر سختش بود.
_علیجان بیا دست منو بگیر. انقد تو ماشین بودم تنم خشک شده.
علی...
چقدر قشنگ!
علی؛ اسم سه حرفی بینقطه!
در طرف خودش را باز کرد و در حین پیاده شدن، چشمی به گوش مادرش رساند. لبخند روی لبهای مادرش، بوی رضایت میداد.
در سمت مادرش را باز کرد و دستش را برای یاری او دراز. مادر دکتر سنگین بلند شد و به دست پسرش تکیه زد.
_خیر ببینی پسر!
چراغانی شدن چشمهای سعیدی از این فاصله هم قابل رؤیت بود. مسخ شده بودم که در ماشین ناگهانی باز شد.
_بفرمایید خانم نیکنام.
خجالت زده، چادر را بیشتر دور خودم پیچیدم.
_شرمنده شدم که. ببخشید.
از ماشین سریع پیاده شدم و کنار مادر دکتر رفتم. سعیدی پشت سر ما میآمد و ما جلوتر قدم برمیداشتیم. سر تا پای مادر سعیدی را نگاهی انداختم.
_بهتر شدین خانم سعیدی؟
خندید؛روسری ساتنش را گرد کرد.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
بهقلمِ آئینه✍🏻
#کپیبههرنحویغیرقانونیوحراماست.
نویسنده ی این رمان خوشحال میشه
اینجا نظراتتون رو در مورد حلما و علی بنویسید🙃💛👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/17295720423504
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشگویی تورات
🔰را درباره سرنگونی اسرائیل توسط ایران را بشنوید ، الله اکبر 🤲
بچه ها خواهش میکنم برای پیروزی رزمندگان مقاومت خیلی دعا کنید ،هر روز آیه الکرسی و دعای جوشن صغیر بخونید
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌
هر وقت خونه به هم ریخته بود
یاد حرفای این روانشناس بیفتین
قشنگ آروم میشید 🙊👇👇
با حرفاشون موافقید ؟؟؟
منظورشون البته اینه خونه ای که خیلی نظم و دیسیپلین داره ممکنه خلاقیت کودک رو سرکوب کنه ، اما اگر فضا رها و باز باشه کودک میتونه خودش رو شکوفا کنه
حالا خونه شما طویله است یا منظم
😝
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum
┗╯\╲
صلوات-ضراب-اصفهانی-با-صدای-استاد-فرهمند.mp3
2.95M
🍃🌸
🔰 اگه میخوای :
از فتنه های آخرالزمان نجات پیدا کنی
دعای امام زمان شامل حالت بشه
دعا و استغفار ملائکه شامل حالت بشه
دعایی که میکنی به اجابت برسه
ازت دفع بلا بشه
مادامی که دعا رو میخونی موجب رحمت خداوند بزرگ قرار بگیری
کارهای بدت رو بشوره و ببره و به خوبی تبدیل کنه
از گرفتاریهای آخرت نجات پیدا کنی
نور امام زمان تو دلت روشن بشه
هرچی غم تو دلته رو بشوره و ببره
و کلید صد قفل بسته ست و بیش از صد فضیلت و فایده داره و گنجیه که تو همه ی خونه ها هست ولی اکثر مردم از برکاتش بی خبرند.
پس صلوات ضراب اصفهانی رو تو روز جمعه بخون
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
بِاَبی اَنتَ و اُمی؛
نه به والله کم است؛
کُلهُم طائفهام؛ به فدایت آقا...
#امام_حسین ❤️
#سلام_امام_زمانم 💚
-ای روشنی دیده ی مجنون تو کجایی؟
وقت است کز این هاله ی غیبت به در آیی!
‹ السݪامعلیڪیابقیةالله ›
✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
«🍃یا صاحب الزمان ادرکنی 🍃»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا اگه بخواد
کار نمیکنه، شاهکار میکنه
صبحت بخیر رفیق جانم😉 ✨🌱
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum
┗╯\╲
-🌿🌻-
∞﷽∞
#شیفتِشب🌙
.ستارهسیام.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
_خانم سعیدی چیه؟! بگو طاهره، خیلی رسمیِ اونجوری.
نفس گرفت و گام بعدی را بلندتر برداشت.
_آره بهترم، از شما جوونای روغن نباتی چارستون بدنم سالمتره. مشکل از این ابوطیارههاست، بدن آدم رو خشک میکنن.
خندهٔ نرمی کردم.
_اصطلاحاتتون شبیه مادربزرگمه.
رسیده بودیم به درب ورودی بیمارستان. طاهرهخانم چشم درشت کرد و به شوخی گفت:
_وا یعنی من انقد پیرم؟
جوابی نداشتم. تعارف زدم تا اول او داخل برود. _بفرمایید.
_نه تو برو تو.
امتناع کردم و دستم را پشت کمرش گذاشتم.
_استدعا میکنم، بزرگترید.
عجیب نگاهم کرد. گرم، دوستانه، پر از تحسین...
_رحمت بر اون شیری که تو خوردی!
پشتم لرزید. چه خاص حرف میزد، این خانمِ مهربانِ خوشمزه...
از گوشهٔ چشم دیدم که سعیدی منتظره تا وارد بشوم. سریع پشت سر طاهرهخانم رفتم.
بوی الکل در بینیام پیچید. چقدر از این محیط بدم میآمد اما حالا...
بیمارستان بیشتر از همیشه شلوغ و پر از آدم بود.
روی دیوار سالنها فلش خورده بود، "محل برگزاری مراسم"
سعیدی افتاد و با دست راه را نشان داد.
_از اینطرف.
طاهرهخانم دستم را گرفت. همپای هم و دوشادوش هم، تا سالن کنفرانس رفتیم. صندلیها پر بود. ردیفهای بالا خلوتتر بود ولی ازدحام جمعیت در صندلیهای ردیفهای اولی زیاد بود، خیلی زیاد.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
بهقلمِ آئینه✍🏻
#کپیبههرنحویغیرقانونیوحراماست.
-🌿🌻-
∞﷽∞
#شیفتِشب🌙
.ستارهسیویکم.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
علیآقا با ابرو، اشاره به یکی از صندلیهای ردیف اول زد و رو به ما گفت:
_دکتر اونجاست.
گردن کشیدم و از پشت سر، شانههای ستبر و موهای جوگندمی بابا را تشخیص دادم. طبق معمول زوج عاشق، کنار هم نشسته بودند و گل میگفتند و گل میشنفتند!
پا به پای هم تا جایگاه مشخص شده رفتیم. به محض رسیدن علیآقا زودتر از ما سلام داد. بابا و مامان برگشتند و به احترام طاهرهخانم و پسرش ایستادند.
دیده بوسی و تعارفات معمول بینشان رد و بدل شد. مامان دستش را دور شانهام پیچید و از علیآقا بابت رساندن من، تشکر کرد.
_زحمت کشیدید دنبال حلما هم رفتین.
پسرِ باحیای طاهره سر به زیر شد.
_نه خواهش میکنم. مسیرمون بود، مادر رو هم میخواستم بیارم.
دست بابا روی شانهٔ علیآقا نشست و او را به طرف صندلیها هدایت کرد.
_بیا دکترجان که الحق و الانصاف گل کاشتی دیروز!
رنگ گندمی سعیدی به سرخی میزد. آخی پسرک خجالتی!
_درس پس میدیم!
خندهٔ مردانهٔ بابا، لبهای ما را به خنده وا داشت. مامان هم جا برای طاهرهخانم باز کرد و او را نشاند.
نگاهی کردم به دور و برم؛ پس من چی؟
عجبا، تا مهموناشون رو دیدن ما رو پاک فراموش کردن.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
بهقلمِ آئینه✍🏻
#کپیبههرنحویغیرقانونیوحراماست.
نویسنده ی این رمان خوشحال میشه
اینجا نظراتتون رو در مورد حلما و علی بنویسید🙃💛👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/17295720423504
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خطر اسرائیل
🥀 اگر #رهبران_کشورهای_اسلامی امروز به داد اين نهضت نرسند فردا گرفتار همين اسرائيل خواهند بود.
اين طور نيست که الآن اين گروه را ياری نکنند فردا خودشان در امان باشند، چون خودشان هم زير #چتر_اسلام دارند زندگی می کنند
#فلسطین
#لبنان
#صهیونیسم
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
26 Oct, 08.13.aac
24.74M
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
سلام به دوستان و همراهان عزیز😍
ممنون میشم چند دقیقه وقت بذارید این صوت من رو گوش کنید
🙏🌸
اگه شما هم احساس مسئولیت مشابه دارید میتونید از متنی که من آماده کردم استفاده کنید
از مطالب استاد راجی استفاده کردم
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
دوستان عزیزم بر همگی مون واجبه در شرایط کنونی به جبهه ی مقاومت هر طوریکه در توانمون هست کمک کنیم و به نظر من مطمئن ترین راه از طریق سایت رهبری هست
بیایید کمک های نقدی خودمون رو واریز کنیم و ببینیم همراهان عزیز کانال آل یاسین چقدر میتونیم تو این همدلی شرکت کنیم
خوشحال میشم فیشهای واریزیِ کمک به مردم غزه و لبنان در ایران همدل ( سایت رهبری ) برای ما بفرستید
پرداخت مستقیم در سایت رهبری 👇👇
http://www.leader.ir/fa/monies
http://www.leader.ir/fa/monies
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حمله ما vs حمله اونا :)))
✍️ مهدی اسلامی
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
ما میزنیم اونا میرن تو پناهگاه.اونا میزنند بازم اونا میرن تو پناهگاه 😂😂
در عوض ما میزنیم یه عده تو ایران میرن پمپ بنزین،اونا میزنند باز یه عده میرن پمپ بنزین.😂😂
والا مانمیدونیم میخوان کجا فرار کنند.
ملت پمپ بنزین رو با پناهگاه اشتباه گرفتن 😁😁😁
✍️ مهدی اسلامی
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
تو در حقیقت برای آخرت خلق شدهای
نه برایِ دنیا...!
_امیرالمؤمنینـــ♡ـــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◍⃟🌸
چقدر خدا قشنگ تو قرآن میگه:
«قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ»
وقتی همه کارهات دست منه، غصهی چی رو میخوری...؟🤍
#خـدایا_شکرت
╭☆°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا تو بگو ببینم بنده ی خودتی یا خدا؟
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
اولین چراغ کمک نقدی همراه عزیز کانال آل یاسین به مردم لبنان و غزه روشن شد 😍😍
ممنونم دوست بزرگوارم
ان شاءلله که همیشه در کنار خانواده ی محترمتون در آسایش و امنیت باشید 🙏🌸
چراغ بعدی رو کی روشن میکنه ؟؟؟
☺️
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
دوستان عزیزم بر همگی مون واجبه در شرایط کنونی به جبهه ی مقاومت هر طوریکه در توانمون هست کمک کنیم و به نظر من مطمئن ترین راه از طریق سایت رهبری هست
بیایید کمک های نقدی خودمون رو واریز کنیم و ببینیم همراهان عزیز کانال آل یاسین چقدر میتونیم تو این همدلی شرکت کنیم
خوشحال میشم فیشهای واریزیِ کمک به مردم غزه و لبنان در ایران همدل ( سایت رهبری ) برای ما بفرستید
پرداخت مستقیم در سایت رهبری 👇👇
http://www.leader.ir/fa/monies
http://www.leader.ir/fa/monies
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401