eitaa logo
سلام بر آل یاسین
22.3هزار دنبال‌کننده
812 عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
بِاَبی‌ اَنتَ‌ و اُمی؛ نه‌ به‌ والله‌ کم‌ است؛ کُلهُم‌ طائفه‌ام؛ به فدایت‌ آقا... ❤️
💚 -ای روشنی دیده ی مجنون تو کجایی؟ وقت است کز این هاله ی غیبت به در آیی! ‹ السݪام‌علیڪ‌یا‌بقیة‌الله › ✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ «🍃یا صاحب الزمان ادرکنی 🍃»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا اگه بخواد کار نمی‌کنه، شاهکار می‌کنه صبحت بخیر رفیق جانم😉 ✨🌱 ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲
پر حسرت ترین انسان....
🌼در مقابل سختی ها همچون جزیره ای باش که دریا هم با تمام عظمت و قدرت ، نمی تواند سر او را زیر آب کند...
-🌿🌻- ∞﷽∞ 🌙 .ستاره‌سی‌ام. ════۰⊹🌻🌿⊹۰════ _خانم سعیدی چیه؟! بگو طاهره، خیلی رسمیِ اونجوری. نفس گرفت و گام‌ بعدی را بلند‌تر برداشت. _آره بهترم، از شما جوونای روغن‌ نباتی چارستون بدنم سالم‌تره‌. مشکل از این ابوطیاره‌هاست، بدن آدم رو خشک می‌کنن. خندهٔ نرمی کردم. _اصطلاحاتتون شبیه مادربزرگمه. رسیده بودیم به درب ورودی بیمارستان. طاهره‌خانم چشم درشت کرد و به شوخی گفت: _وا یعنی من انقد پیرم؟ جوابی نداشتم. تعارف زدم تا اول او داخل برود. _بفرمایید. _نه تو برو تو. امتناع کردم و دستم را پشت کمرش گذاشتم. _استدعا می‌کنم، بزرگ‌ترید‌. عجیب نگاهم کرد. گرم، دوستانه، پر از تحسین... _رحمت بر اون شیری که تو خوردی! پشتم لرزید. چه خاص حرف می‌زد، این خانمِ مهربانِ خوشمزه... از گوشهٔ چشم دیدم که سعیدی منتظره تا وارد بشوم‌. سریع پشت سر طاهره‌خانم رفتم. بوی الکل در بینی‌ام پیچید. چقدر از این محیط بدم می‌آمد اما حالا... بیمارستان بیشتر از همیشه شلوغ و پر از آدم بود. روی دیوار سالن‌ها فلش خورده بود، "محل برگزاری مراسم" سعیدی افتاد و با دست راه را نشان داد. _از این‌طرف. طاهره‌خانم دستم را گرفت. هم‌پای هم و دوشادوش هم، تا سالن کنفرانس رفتیم. صندلی‌ها پر بود. ردیف‌های بالا خلوت‌تر بود ولی ازدحام جمعیت در صندلی‌های ردیف‌های اولی زیاد بود، خیلی زیاد. ════۰⊹🌻🌿⊹۰════ به‌قلم‌‌ِ‌ آئینه✍🏻 .
-🌿🌻- ∞﷽∞ 🌙 .ستاره‌سی‌و‌یکم. ════۰⊹🌻🌿⊹۰════ علی‌آقا با ابرو، اشاره به یکی از صندلی‌های ردیف اول زد و رو به ما گفت: _دکتر اونجاست. گردن کشیدم و از پشت سر، شانه‌های ستبر و موهای جوگندمی بابا را تشخیص دادم. طبق معمول زوج عاشق، کنار هم نشسته بودند و گل می‌گفتند و گل می‌شنفتند! پا به پای هم تا جایگاه مشخص شده رفتیم.‌ به محض رسیدن علی‌آقا زودتر از ما سلام داد. بابا و مامان برگشتند و به احترام طاهره‌خانم و پسرش ایستادند. دیده بوسی و تعارفات معمول بین‌شان رد و بدل شد. مامان دستش را دور شانه‌ام پیچید و از علی‌آقا بابت رساندن من، تشکر کرد. _زحمت کشیدید دنبال حلما هم رفتین. پسرِ باحیای طاهره سر به زیر شد. _نه خواهش می‌کنم. مسیرمون بود، مادر رو هم می‌خواستم بیارم. دست بابا روی شانهٔ علی‌آقا نشست و او را به طرف صندلی‌ها هدایت کرد. _بیا دکتر‌جان که الحق و الانصاف گل کاشتی دیروز! رنگ گندمی سعیدی به سرخی می‌زد. آخی پسرک خجالتی! _درس پس میدیم! خندهٔ مردانهٔ بابا، لب‌های ما را به خنده وا داشت. مامان هم جا برای طاهره‌خانم باز کرد و او را نشاند. نگاهی کردم به دور و برم؛ پس من چی؟ عجبا، تا مهموناشون رو دیدن ما رو پاک فراموش کردن. ════۰⊹🌻🌿⊹۰════ به‌قلم‌‌ِ‌ آئینه✍🏻 .
نویسنده ی این رمان خوشحال میشه اینجا نظراتتون رو در مورد حلما و علی بنویسید🙃💛👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/17295720423504
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رژیم گرگ صفت 👈 چرا ﴿لا یسْئَلُ عَنْ إِنْسٌ وَ لا جَان‏﴾؟ برای اینکه ﴿یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾، الآن به صورت گرگ درآمده، از گرگ سؤال می کنند که چرا این را کردی؟! این گرگ است... . 🥀🍀🥀🍀🥀🍀
💠 خطر اسرائیل 🥀 اگر امروز به داد اين نهضت نرسند فردا گرفتار همين اسرائيل خواهند بود. اين طور نيست که الآن اين گروه را ياری نکنند فردا خودشان در امان باشند، چون خودشان هم زير دارند زندگی می کنند . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
26 Oct, 08.13​.aac
24.74M
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ سلام به دوستان و همراهان عزیز😍 ممنون میشم چند دقیقه وقت بذارید این صوت من رو‌ گوش کنید 🙏🌸 اگه شما هم احساس مسئولیت مشابه دارید میتونید از متنی که من آماده کردم استفاده کنید از مطالب استاد راجی استفاده کردم . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
دوستان عزیزم بر همگی مون واجبه در شرایط کنونی به جبهه ی مقاومت هر طوریکه در توانمون هست کمک کنیم و به نظر من مطمئن ترین راه از طریق سایت رهبری هست بیایید کمک های نقدی خودمون رو واریز کنیم و ببینیم همراهان عزیز کانال آل یاسین چقدر میتونیم تو این همدلی شرکت کنیم خوشحال میشم فیش‌های واریزیِ کمک به مردم غزه و لبنان در ایران همدل ( سایت رهبری ) برای ما بفرستید پرداخت مستقیم در سایت رهبری 👇👇 http://www.leader.ir/fa/monies http://www.leader.ir/fa/monies . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حمله ما vs حمله اونا :))) ✍️ مهدی اسلامی . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
ما میزنیم اونا میرن تو پناهگاه.اونا میزنند بازم اونا میرن تو پناهگاه 😂😂 در عوض ما میزنیم یه عده تو ایران میرن پمپ بنزین،اونا میزنند باز یه عده میرن پمپ بنزین.😂😂 والا مانمیدونیم میخوان کجا فرار کنند. ملت پمپ بنزین رو با پناهگاه اشتباه گرفتن 😁😁😁 ✍️ مهدی اسلامی . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
تو در حقیقت برای آخرت خلق شده‌ای نه برایِ دنیا...! _امیرالمؤمنینـــ‌♡ـــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◍⃟🌸 چقدر خدا قشنگ تو قرآن میگه: «قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ» وقتی همه کارهات دست منه، غصه‌ی چی رو می‌خوری...؟🤍 ╭☆°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا تو بگو ببینم بنده ی خودتی یا خدا؟ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
اولین چراغ کمک نقدی همراه عزیز کانال آل یاسین به مردم لبنان و غزه روشن شد 😍😍 ممنونم دوست بزرگوارم ان شاءلله که همیشه در کنار خانواده ی محترمتون در آسایش و امنیت باشید 🙏🌸 چراغ بعدی رو کی روشن میکنه ؟؟؟ ☺️ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
دوستان عزیزم بر همگی مون واجبه در شرایط کنونی به جبهه ی مقاومت هر طوریکه در توانمون هست کمک کنیم و به نظر من مطمئن ترین راه از طریق سایت رهبری هست بیایید کمک های نقدی خودمون رو واریز کنیم و ببینیم همراهان عزیز کانال آل یاسین چقدر میتونیم تو این همدلی شرکت کنیم خوشحال میشم فیش‌های واریزیِ کمک به مردم غزه و لبنان در ایران همدل ( سایت رهبری ) برای ما بفرستید پرداخت مستقیم در سایت رهبری 👇👇 http://www.leader.ir/fa/monies http://www.leader.ir/fa/monies . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
دومین چراغ کمک به مردم لبنان و غزه روشن شد ممنونم از همدلی شما عزیز بزرگوار 🌸🙏 بچه ها امن ترین راه کمک فقط هست ، تو گوگل بزنید خیلی راحت میاد بالا 👌 چراغ بعدی رو کی روشن میکنه دوستان ؟؟؟؟ ✅تا اینجا توسط اهالی خفن آل یاسین دومیلیون پانصد هدیه کردند 🙏😍 خیلی باحالیما نه 😁😁 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ ببخشید حالم دست خودم نیست ، درسته که با خریدن اینجا دست و بالمون یه کمی خالی شده اما خدا رو شکر اونقدری هست که به کسی محتاج نباشیم ... من دارم کار می‌کنم امروز پرونده ی جدید گرفتم و پیش پرداخت حق الوکاله ش تو این کارت واریز شده اگر موجودی بگیرید می‌بینید الحمدلله خیلی بیشتر از نیازمون داریم ؛ اینم نباشه اجاره خونه‌ای که با ارثیه ی پدریم برادرم برام خریده هم هست ، امیرحسینم کارتی بهم داده که مبلغ زیادی داخلش هست پس نیاز مالی نداریم اصلا به خاطر همین به آقا میثم گفتم دست نگه داره و زمین امیرحسینو نفروشه ؛ پس خواهشاً این دلسوزی‌ها رو بذارید کنار ، من واقعا اذیت میشم با اینجور رفتاراتون آقا مجتبی کلافه دستی به صورتش کشید و گفت : دلسوزی نبود زن داداش ، اگر رضوان و راضیه هم بودند من همینو می‌گفتم ؛ باشه حالا که ما رو در حد برادری قبول ندارید مشکلی نیست کارتو برمی‌دارم _ اون بحثش جداست آقا مجتبی قاطی نکنید لطفاً لبخند تلخی رو لبش نشست و گفت چشم قاطی نمی‌کنم مدارکو سوئیچو بدید *** چند روز بعد درد واقعی اونجایی برام شروع شد که شنیدم داره میره آسایشگاه و نگذاشتند جلوی عزیزمو بگیرم . با رفتنش نشستم تو اتاق و درو رو خودم قفل کردم ، ساعت‌ها به دیوار روبروم مات و بیحرکت خیره موندم ، انگار نبودش تاب و توانمو با خودش به تاراج برده بود ، حس و حال حرکت کردن نداشتم اونقدر که حتی با شنیدن صدای گریه و بهونه های امیرمهدی هم نتونستم بیرون برم و بچه رو آروم کنم تا در به صدا در اومدو صدای وحید رو شنیدم _ مریم جان ؟؟؟ کارت دارم درو باز کن ... آبجی با شمام تو خودم جمع شدم و سرمو گذاشتم رو زانوهام ، نمیدونم چطور درو باز کردو اومد تو 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : روبه روم نشست و دستشو گذاشت روی دستام _ اینجوری برای همه تون بهتره امیرمهدی هنوزم می‌ترسه و کابوس میبینه _ از اول از همین چیزا می‌ترسید که من به لطف اون تصادف به سرش آوردم ؛ خواسته بود بره اما من احمق نذاشته بودم ؛ حالیم نبود با اصرار خود خواهانم چه بلایی سر غرورش میارم ؛ مقصر همه ی اینا منم _ این حرفا چیه می‌زنی مگه تو می‌دونستی که اینطوری میشه ، خودت گفتی آرامش بیشتری پیدا کرده و حمله هاش خیلی کم شده اشکی رو گونم سر خورد و با سر انگشتاش اشکمو گرفت _ مدام صورت ترسیده و مات زدش وقتی به خودش اومدو فهمید چه بلایی سرم آورده جلوی چشمامه ، از خودش وحشت کرده بود وحید ... من چه کار کردم با غرورش ؟؟؟ چه کار کردم با عزیزم ؟؟؟ وجهه ای که پیش بچه هاشو همسایه‌ و دوست و آشنا داشتو نابود کردم ... وحید من نابودش کردم صدای گریه م تو اتاق پیچید... و سرمو گذاشت روی شونش _ اگر امیرحسین همچین فکری داشت با من تماس نمی‌گرفت که بگه تو این موقعیت پیشت باشم ، اینقدر خودتو اذیت نکن عزیز دلم _ اینقدر خوب بودنش داره نابودم میکنه ... لیاقتش این نبود وحید منِ لعنتی بودم که به رضای خدا راضی نشدم و شب و روز به درگاهش زجه زدم که بهم برش گردونه و حالا باید شاهد این باشم که تا عمر داره تو تنهایی و عذاب زندگی کنه و سوختنشو ببینم اون همیشه برای من بهترینا رو می‌خواست و فراهم می‌کرد اما من براش بهترینشو نخواستم ، آرزو شو آرزو نکردم ، فقط دل خودم برام مهم بود وحید این درد منو می‌کشه هق میزدمو میگفتم و دیگه به جایی رسیده بود که اونم با من اشک میریخت ... و نمیدونم چرا هر چی میگفتم و گریه میکردم سبک نمی‌شدم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
. لینک نظرات در مورد رنج عشق 😉🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 دوستان عزیزی که درخواست vip رنج عشق رو دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید 📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f ✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه. 💢💢💢💢💢💢💢💢💢