eitaa logo
سلام بر آل یاسین
22.6هزار دنبال‌کننده
822 عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : زن داداش ما کاریو می‌کنیم که اگر امیرحسینم بود همینو انجام می‌داد ، همیشه پیش خودم می‌گفتم ای کاش طوری بشه که بتونم محبت‌های داداشو جبران کنم به خدا دلم نمی‌خواست که این اتفاق بیفته و اینطور فرصت جبران پیش بیاد اما متاسفانه دیگه شده انشالله رو به راه می‌شه و برمی‌گرده آرام دست گذاشت روی دستمو انشاللهی زمزمه کرد با لبخندی سعی کردم جواب محبتشو بدم _ زن داداش حامد می‌گفت اون صحبتی که قبل از عمل باهاش داشتید خیلی امیدوارش کرده بود ، شب قبل از عمل نشسته و پشت تموم عکسایی که از شما و بچه‌ها با خودش برده بود تا تونسته پشت نویسی کرده و به حامد گفته اگر زنده برگشت علاوه بر دست نوشته های دیگه ای که نوشته بود بزاره تو ی آلبوم کوچیک و به پزشکش بسپاره مدام اون آلبومو بهش نشون بدنو ازش بخوان که چیزایی که نوشته رو بخونه ، زن داداش اون حرفاتون خیلی بهش روحیه داد آروم آروم اشک تو چشمام حلقه بست و آرام گفت : خب حالا میثم تازه حالش خوب شده ها حتما باید اشکشو در بیاری ؟ نمی‌خواستم گریه کنم چون این روزا دلم خوش بود که اون مرحله ی سخت رو پشت سر گذاشته و بالاخره خوب میشه و برمی‌گرده برای همین عوضِ پرسیدن چراهایی که تو ذهنم چرخ میزد فقط لب زدم : الان حالش خوبه ؟ _ میثم : باید چند وقتی تو بخش مراقبت‌های ویژه بمونه اما تیم پزشکیش از روند عمل خیلی راضی هستند _ خدا رو شکر _ اینم بگم زنداداش از حامد و مجتبی خواسته عکسی برات نفرستند از من که نخواسته ، رفتم اونجا چپ و راست براتون عکس می‌فرستم خندیدم و تشکر کردم و کلی با حرفاشون بهم امید دادند و سعی کردند تا غصه ای که ته نگاهم موج میزد رو کمی سبک کنند بعد از رفتنشون و خوابیدن بچه ها تموم طول اون شب رو بیدار موندم و این دفعه به جای دلتنگی به این فکر کردم که از کجا باید شروع کنم و چه کار کنم تا خونه رو بتونم حفظ کنم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401