eitaa logo
سلام بر آل یاسین
22.9هزار دنبال‌کننده
852 عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ وحید اگر بفهمه غوغا میکنه ... _ خواهر من تو این اوضاعی که مدام قیمت همه چیز میره بالا ، اگر اونجا رو بفروشی دیگه محاله بتونی یکی مثل اون خونه رو بخری _ خونه به چه دردم میخوره وقتی عزیزم نباشه _ ای بابا ... یک درصد مریم ، فقط یک درصد به این فکر کن که اگر امیرحسین برگرده و اونقدر توان حرکتی شو به دست نیاره که بتونه کارشو ادامه بده اون وقت تو می‌خوای چکار کنی ؟ مخارج ۸ نفرو که اگر خاله شکوه هم باشه میشه ۹ نفر چطور میخوای تامین کنی ؟ حداقلش اینه که اینجا نشستید و اون خونه کمک خرجه براتون _ ببین مریم .... اگر امیرحسین از آلمان برگرده همه ی مشکلات اقتصادی‌تون برطرف میشه ، تو همیشه ۶۰ _ ۷۰ درصد درآمدتو می‌ریزی تو حساب ارزی ، شش ماه یک سال دیگه امیرحسین بیاد ایران سختی‌هاتون تموم میشه دیگه درآمدت اون وری نمیره _ دیگه چیزی نمونده مرداد تموم بشه می‌خوام این چند وقتو فقط با بچه ها باشم ، دیگه نای کار کردن ندارم _ من بهت قرض میدم _ نه ... می‌دونی که نمیتونم حالا حالاها جبرانش کنم _ کی جبران خواست اصلا بزار ده سال دیگه _ ببین همین کارات رو مخمه که همه چی رو بهت نمیگم _ اونو که دیگه غلط میکنی چیزی نگی ، اما ی راه هست که همه چی حل میشه باهاش سوالی نگاهش کردم که گفت : هدیه ی مادرشوهرت ! _ حرفشم نزن ، یادگار مادرشه دوست نداره ... _ جمع کن بابا ... دوست نداره ، دوست نداره ؛ اون هدیه ی خودته عزیز من ... به جای اینکه جلو چشمات فقط امیرحسین باشه ی ذره خودت رو هم ببین فکر کنم خیلی قیمتیه ، فردا ببریمش ببینیم چقدر می‌خرند ؟ _ فعلا بریم بچم تنهاست ، این همه حرف زدیم صداش در نیومده بریم ببینم چه خبره _ احتمالا خوابش برده ، چون اگر بیدار بود اینجا رو گذاشته بود رو سرش *** دو روز بعد بالاخره هادی از بیمارستان مرخص شد ، شب بچه ها که خوابیدند رفتم سر کمدم و سینه ریزو برداشتم نفسی گرفتمو و زیر لب زمزمه کردم : مادر جون ببخش ... مجبورم هدیه تون رو بفروشم ... واقعا احتیاج داریم فرداش به همراه ترنم رفتیم چند تا طلا فروشی و به قیمتی که اصلا باورم نمیشد خریدنش همون موقع پولشو واریز کردم برای شوهر ترنم و به بعد از ظهر نکشیده پژوی دوستشو برام آورد دفتر ، قرار شد دو سه روزی زیر پام باشه و اگه راضی بودم بخرمش 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401