🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت664
چشمامو بستم و اشکی از گوشه چشمم چکید
- ببین برای این چیزاست که نخواستم بهت بگم ، الان برای چی گریه میکنی وقتی حالشون خوبه ؟
این یه چیز کاملا طبیعیه خیلی از بچههای چند قلو یک مدت تو NICU بستری میشن و بعدشم خوب و سلامت میرن خونه
- منو نگاه کن مریم
چشمای اشکیمو بهش دوختم و گفت الان باید خوشحال باشی که حالشون خوبه
- راست میگی دیگه نه؟
- آره قربونت برم ، سید میگفت هیچ مشکلی ندارن فقط خیلی ریزه میزهاند باید به مامانشون حسابی برسم که شیرش خوب باشه و بچهها وزن بگیرن
- آقا سید گفت باید به مامانشون برسی ؟
گوشه ی لبش بالا رفت و گفت : نه عزیزم این برداشت آزاد از حرفاش بود
خندم گرفت
- آفرییییییین ... ولوله بانووووو
حالا شدی همون دلبرِ همیشگی ، این لقمه رو بخور ببینم بلدی
- میخوام ببینمش
- ای وای ... ای وایییییی
- چرا ای وای ؟
- الان نمیشه ، تو نمیتونی از تخت بیای پایین بعد میخوای راه بیفتی بریم NICU ؟
- من باید بچهمو ببینم
- ای خداااا به کرمت یه کاری کن این ولوله ی من آروم بگیره
- باید ببینمش ، باید مطمئن شم
- به من اطمینان نداری ؟
- نه ، من فقط در حال حاضر به چشمای خودم اطمینان دارم
- دستت درد نکنه این حجم رُک بودنت منو کشته
- کشته یا نکشته من میرم پیشش
لحن صداش جدی شد
- متوجه نیستی ؟ شرایطت الان طوری نیست که بتونی تا اونجا بری
سعی کردم بلند شم که زیر دلم تیر کشید و با فشاری که به شونم آورد مجبور شدم سرمو رو بالشت بزارم
- امیر بایده میفهمی ! باااا...یدددد
- خانم پارسا چی بایده که اینقدر بهش اصرار دارید ؟
دکتر توکلی بود که همراه یکی از پرستارها وارد شد ، امیرحسین به احترامشون بلند شد
- سلام خانم دکتر ، دیشب حسابی براتون زحمت شدیم
- نفرمایید شما رحمتید ، دیشب اتفاقاً من واقعاً لذت بردم و چقدر خدا رو شکر کردم که چند ماه پیش حرف منو گوش نکردید و هر سه تاشونو نگه داشتید
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110