eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
845 عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻 🍃🌻🍃🌻 ∞﷽∞ •••••••••∞•🍃🌻🍃•∞•••••••• "هم‌سفرِ حلما" حصارم را به دورش تنگ‌تر کردم. او در محدودهٔ امن من بود! ضربان قلبش آرام گرفته‌ بود. هق‌هقش شده بود سکسکه‌ای ریز... هر چند لحظه یک‌بار در آغوشم تکانی می‌خورد. پنجه‌هایم را در آبشار خرمایی‌اش کشیدم. نوازشی آرام و پر مهر..‌. لب‌هایش بالاخره باز شد؛ پر بغض! _رو سر بچه یتیم دست کشیدن چه حسی داره؟ رگ دستم گرفت. خشک شد و از کار ایستاد. تازه سفرهٔ دلش باز شده بود. ناگفته‌هایی که جانش را می‌گرفت. _می‌بینی؟ بیست و پنج سال بهم دروغ گفتن! بیست و پنج سال بهم...بهم کلک زدن! من امشب دوبار یتیم شدم علی؛ دوبار مامان و بابام رو از دست دادم. علی من نمی‌کشم! چانهٔ خودم از ضجه‌هایش لرزید. اشکالی داشت، اشکی از گوشهٔ چشمم بغلتد و گونه‌هایم را خیس کند؟! چه کسی گفته مرد‌ها نباید گریه کنند؟ اتفاقا مرد وقتی گریه می‌کند که دیگر راهی جز آن نداشته باشد! وقتی گریه می‌کند که مقابل چشمش، عزیزش در حال پر پر شدن باشد... علی"ع" وقتی زهرایش"س" را غسل داد، هق‌هق کرد! من با چشم‌های خودم دارم، دست و پا زدن عزیزم را می‌بینم؛ می‌سوزم و خاکستر می‌شوم. کمرش را نوازش کردم و به سمت تخت هدایت. روی آن نشاندمش. پاهایش را دراز کردم و چینیِ شکسته‌ام را روی تخت خواباندم. پتو را رویش کشیدم. چشمان حلما به سقف خیره بود و اشک‌هایش از گوشهٔ چشم، جوشان. لب‌هایش‌ هنوز می‌لرزید. انگشت اشاره‌ام را خم کردم و روی گونه و پیشانی‌اش را با پشت انگشتم نوازش کردم. طره‌ای از موهایش را عقب فرستادم. کار من الآن فقط آرام کردن حلما بود و بست. کوک کردن، دل ناکوک و بیمارش! •••••••••∞•🍃🌻🍃•∞•••••••• ✍🏻 ❌کپی ممنوع❌ 🌻🍃🌻🍃 🍃🌻🍃🌻🍃🌻