اے فطرسفردوس
در ایݩ صُبحِحسینــى
از مـا برساݩ
محـضراربابسلامـى
#صلیاللهعلیڪیاسیدالشهدا✋
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖💙✨◗
بهعالمینفروشمدمیزحالمرا..
کهانتظارفرجقیمتیترینچیزاست(:
‹ 💙⇢ #السݪامعلیڪیابقیةاللہ ›
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگفت:
« خدا زمین رو گرد آفریده تا به آدما بگه
همون لحظه ای که فکر میکنی به آخر دنیا رسیدی، درست در نقطهی آغاز هستی.🌱
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحانه موزی عالی🍌
برای اونایی دنبال صبحانه متفاوت
بودن 😁😋
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقدر این صحنه زیباست که شکارچی دلش نمیآید گنجشک را شکار کند.
الهی !
ای کریمی که بخشنده عطایی
و ای حکیمی که پوشنده خطایی
و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی
و ای خالقی که راهنمایی
و ای قادری که خدایی را سزایی،
به ذات لایزال خود
و به صفات با کمال خود
و به عزت جلال خود و به عظمت جمال خود که جان ما را صافی خود ده،
دل ما را هوای خود ده،
چشم ما را ضیاء خود ده
و ما را آن ده که آن به
آمین
💓روزتون به خیر و خوشی 💓
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمعه این هفته قرار است تعدادی از دوستان برای اولین بار به منزل شهید نوجوان حجت ابوفاضلی بروند. شهید مظلوم و مهربانی که یتیم بزرگ شده بود. ۱۴ سالگی پای به گردان تخریب گذاشت و ۱۶ سالگی در شلمچه اولین شهید یگان ما شد.
این کلیپ را پیشکش به خانواده محترم ایشان ساختم که مزین به صدا و عکس او و تعداد دیگری از شهداست.
صدای ضبط شده مربوط به زمستان سال ۶۴ لحظه اعزام به منطقه عملیاتی والفجر هشت در نخلستان حاشیه رودخانه بهمنشیر در نزدیکی اروند رود و شهر فاو بود.
گر بشکافی هنوز
خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان
زمزمه دوست دوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فان
نمیدونم من اینجوری شدم یا شما هم مثل منید ؟؟!!!😁😁
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرافت یعنی
همیشه کار درست رو انجام بدیم
حتی اگه کسی نمیبینتمون.
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
-🌿🌻-
∞﷽∞
#شیفتِشب🌙
.ستارهپنجاهوچهارم.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
لبخند زدم به طعم همان لبخند او. گرم و شیرین! مثل چای شیرین اول صبح!!
به آقا مازیار هم، چای تعارف کردم که رسمی تشکر کرد. رسیدم به اصل مطلب. جناب آقای داماد...
خم شدم و بهش تعارف کردم. نگاهش را به فنجانها داد و نزدیکترین فنجان را برداشت.
_خیلی ممنونم حلما خانم.
ضربانم اوج گرفت. صدای تپشش گوش فلک را پر کرد. قلب انقدر بیجنبه و پر سر و صدا آخه؟!
دستانم میلرزید. سینی برایم سنگین شده بود. سه فنجان مگه چقدر جِرم داشت؟
نشستن دستش را زیر سینی احساس کردم و صدای گرمش را.
_مراقب باشین بدین به من، چاییش داغه خدایی نکرده میریزه روی پاتون، میسوزید.
آقای دکتر، لطفاً با قلب من بازی نکنید! همان حلما خانمی که گفتی برای قلب ساده و بیجنبهٔ من کافی بود تا هزار بار دیگر عاشقت شود؛ دیگه این مراقبتت از من زیادیست!
حنجرهام جان نداشت تا جوابی بهش بدهم. تارهای زخمیام به ارتعاش درآمدند و صدای گرفتهام از دهان خارج شد.
_نه...ممنون.
بیتوجه به حرفم، سینی را از من گرفت و روی عسلی مبل نزدیک مامان و بابا گذاشت.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
بهقلمِ آئینه✍🏻
#کپیبههرنحویغیرقانونیوحراماست.
-🌿🌻-
∞﷽∞
#شیفتِشب🌙
.ستارهپنجاهوپنجم.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
کنار پونه جا گرفتم و تیلههای عسلیام را به گوشهٔ ناخن کنده شدهام، دادم. صداهای اطراف برایم گم و گنگ بود و فقط یک صدای خیلی واضح و رسا به گوشم میرسید. گرم و محکم؛ مثل خودش!
داشت از پسانداز و واحد نقلیاش در فلان جای شهر حرف میزد. ولی بیشتر از اینها آن چیزی که برایم جالب بود، این مستقل بودن و دست به جیب بودن خود آقای دکتر بود. به قول بابا، مرد زندگی بود!
به قیافهاش میخورد که بیشتر از اینکه نان بازویش را بخورد، نان پدرش را خورده باشد ولی حالا....
_حلما جان، علیآقا رو به اتاقت راهنمایی کن.
چند لحظه فقط به بابا نگاه کردم. چی گفت الان؟! گفت که الان چیکار کنم؟!
ای لعنت به بیحواسی! از دست تو آقای دکتر که هوش و حواسم را بردی!!
دستم زیر چنگال پونه فشرده شد و له. صورتم جمع شد و خشمگین به پونه نگاه کردم. او هم با لبخندی تصنعی و حرصی، علیآقای سرپا را نشان داد.
_آقای دکتر معطلن عزیزم!
این عزیزم، هم وزن با همان ناسزاهای آبدار و زیبای پونه بود که جلوی مهمانها خجالت میکشید به زبان بیاورد اما در خلوت کارم ساخته بود؛ حسابی مستفیضم میکرد. سریع از جا بلند شده و با شرمساری راه اتاقم را پیش گرفتم. در را باز کردم و به رسم ادب کنار ایستادم و تعارف زدم تا آقای دکتر وارد بشوند.
════۰⊹🌻🌿⊹۰════
بهقلمِ آئینه✍🏻
#کپیبههرنحویغیرقانونیوحراماست.
پارت اول شیفت شب 👇👇
https://eitaa.com/salambaraleyasin1401/34703