هدایت شده از محسن قنبریان
قال امیرالمومنین(ع): إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لَاقٍ إِلَيَّ الْمَوْتُ (خ۱۸۰)
برای من، محبوبترین چیزی که مایلم ببینمش، مرگ است.
🏴 رحلت آسیدمصطفای عزیز را با یادداشتی زیبا و خواندنی درباره #مرگ_آگاهی در انقلاب اسلامی مقابل تمدن غربی از قلم مطرای خودش به همه اساتید و شاگردان تسلیت عرض می کنم.
رحمت و رضوان خدا بر او.
بخوانید و حظ ببرید: https://eitaa.com/Rebbioun/187
#سید_مصطفی_مدرس_مصلا
محسن قنبریان
☑️ @m_ghanbarian
هوالحکیم🌷محمّدحسین صالحی
قال امیرالمومنین(ع): إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لَاقٍ إِلَيَّ الْمَوْتُ (خ۱۸۰) برای من، محبوبترین چیزی
🔸انقلاب اسلامی و آغاز عصر مرگآگاهی
✍ #سید_مصطفی_مدرس
🔸
بسم الله
🔰 پرده اول: مواجهه تمدنی غرب و حقیقت مرگ
مرگ سرنوشت محتومی است که زندگی آدمیان را در برگرفته است. مواجهه تمدن ها در برابر مرگ می تواند یک مواجهه تعیین کننده باشد در شکل گیری یک تمدن.
حقیقتی مثل مرگ برای تمدنی که بر پایه حیات حیوانی شکل گرفته است یقینا میتواند به عنوان سرنوشتی که فنا و نابودی را به ارمغان می آورد تلقی شود. تمدن غرب مدام از مرگ آگاهی فرار کرده است و سعی کرده مدام در دریای غفلت و فراموشی خود را از ترس و اضطراب مرگ رهایی بخشد.
حتی تکنولوژی غرب آرزوی دیرین خود را شکست دادن مرگ میداند.
رمان ها و داستان هایی که در حیات غرب شکل گرفته اند در خیال پردازی هایشان مدام تکنولوژی هایی را می پرورانند که سرنوشت محتوم مرگ را کنار زده و ابدیت را برای انسان به ارمغان آورده اند.
این فرار تمدنی از مرگ در همه جا خودش را نشان داده خصوصا در مسئله فرهنگ حیات غربی. تمام عناصر فرهنگی غرب در خدمت این هستند که آدمی سرنوشت محتوم خویش را فراموش کند و خود را غرق در دنیا و هوس ها و شهوات کند.
🔸
🔰پرده دوم: انقلاب اسلامی و آغاز عصر مرگ آگاهی
انقلاب اسلامی با الهام بخشی از قیام حیات بخش حسینی از ابتدای مواجهه خود با سلاحی به مبارزه با تمدن غرب و نظام سلطه پرداخت که مرگبارترین سلاح ها در برابر آن سر تسلیم دارند و آن چیزی نبود جز خود مرگ!
نظریه پیروزی خون بر شمشیر همین است. مردمان آن بیش از آنکه عاشق و مشتاق زندگی دنیا باشند شیدا و واله مرگ هستند.
صحنه عاشورا همواره در برابر حسینی مرامان حاضر بوده است. صحنه ای که در آن امام امت، مرگ و شهادت خود را تقدیم تاریخ بشریت برای هدایت آدمیان می کند.
واضح است که وقتی تمدن غربی با عملیات استشهادی مواجه می شود در تحلیل آن دچار گمگشتگی و سرگشتگی شود. عملیات استشهادی یعنی مرگ را در آغوش گرفتن یعنی با حقیقتی که همواره تمدن غرب در پی فرار از آن و به فراموشی سپردن آن بوده است به جنگ تمدن غرب آمدن.
تکنیک و تکنولوژی غرب مدرن همچنان در برابر مرگ سر تعظیم دارد و خود را عاجزتر از آن می بیند که بتواند مرگ را دور بزند هر چند در خیال پردازی های خود این موضوع را مکررا با ایده های مختلف دنبال میکند.
🔸
🔰آموزه های تمدنی اسلامی برای بالندگی عصر #مرگ_آگاهی
تمدن اسلامی یک تمدن شهوتپیش نیست. یک تمدن هوس باز نیست. یک تمدنی نیست که رب و الهه خویش را هوی و هوسهای خودش قرار داده است.
تمدن اسلامی یک تمدن هدایتبنیان است. یک تمدن معنویتپایه است. یک تمدن عقلانیتمحور است.
اما راه حل چیست؟ شاید یکی از مؤثرترین راهبردها #مرگ_آگاهی است.
روایات زیادی در باب مرگ آگاهی از حضرات معصومین (علیهم السلام) است که چند نمونه را مورد نظر قرار میدهیم:
▪️قالَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله) :
أَفضَلُ الزُّهدِ فی الدُّنيَا ذِكرُ المَوت
و أَفضَلُ العِبَادَةِ ذِكرُ المَوت
و أَفضَلُ التَّفَكُّرِ ذِكرُ المَوت
▪️فَمَن أَثقَلَهُ ذِكرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِيَاضِ الجَنَّة
▪️أَكثِرُوا ذِكرَ المَوتِ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ حَائِلٌ بَيْنَكُم وَ بَينَ الشَّهَوَات
▪️أَكثِرُوا مِن ذِكرِ هَادِمِ اللَّذَّات
فقیل یا رسول الله (ص) و ما هَادِمُ اللَّذَّات؟
قالَ المَوتُ، فَإِنَّ أَكيَسَ المُؤمِنِينَ أَكثَرُهُم لِلمَوتِ ذِكراً و أَحسَنُهُم لِلمَوتِ استِعدَاداً
▪️قال الصادق (ع):
و مَن أَكثَرَ ذِكرَ المَوتِ أَحَبَّهُ الله
دعوت اسلام به یاد مرگ و نیز دعوت این دین عزیز به جهاد با جان بدین معناست که اسلام مکررا میخواهد انسانها مواجهه با مرگ داشته باشند. مرگ آگاه شوند، و بلکه بیش از آن، در طلب مرگ (بسوی لقاء الهی) باشند.
انقلاب اسلامی به واسطه تعالیم نورانی اسلام هم در تکوّن خویش و هم در ادامه راه با مسائلی مواجه بوده است که عملا بستری برای مرگ آگاهی امت ایران را رقم زده است.
درگیری های مردم ایران با رژیم سفاک پهلوی
جنگ هشت ساله دفاع مقدس و مواجهه ایشان با رژیم بعث
کشتار حجاج بیت الله حرام، غائله منا
جنگ با داعش و شهدای مدافع حریم اهل بیت (علیهم السلام)
و اکنون مدافعان و مجاهدان عرصه سلامت و مدافعان امنیت و...
یکی از رهاوردهای عظیم انقلاب اسلامی برای بشریت مرگ آگاهی است. جامعه اسلامی مدام به روایت مرگ و راویان مرگ آگاهی نیاز دارد، کما اینکه سید شهیدان اهل قلم با قلم و صدای خویش ما را به سوی مرگ آگاهی رهنمون می ساخت و راه آسمان را به ما نشان میداد.
آوینی راوی مرگ آگاهی و راوی راه آسمان بود. انقلاب اسلامی پرورانده این دست راویان است؛ در جنگ روایت نیاز مبرمی به آفرینش این سنخ از راویان داریم.
🔸
✍ سید مصطفی مدرس مصلی(رحمة الله علیه) ٢٣ فروردین ١٣٩٩
📌مطلب در صفحه شخصی آن مرحوم👇
🔰 کانال «رِبّـیّـون: إنّا الی الله راغبـون»
🌐 eitaa.com/Rebbioun/187
🔸
@Salehy
هدایت شده از دوره مجازی کلام انقلابی
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ بخشی از کلاس مرحوم مدرس مصلی در اردویی که برای فراگیران اولین دوره کلام انقلابی برگزار شد.
◾️ سید مصطفی را به بیقراری برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و حوزه انقلابی و تلاش شبانهروزی برای ایجاد اجماع و همدلی در میان نیروهای متعهد و انقلابی میشناختیم.
◼️ فقدان او مصیبتی سخت و جانسوز است. خداوند به جبهه انقلاب صبر عنایت فرماید.
◼️ خداوند روح مطهرش را با ائمه هدی(علیهمالسلام) محشور فرماید.
◼️ برای شادی روح این عزیز فاتحه و صلواتی هدیه بفرمایید.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
⚫️ دوره مجازی کلام انقلابی
🔗 https://eitaa.com/majazikalam
هدایت شده از دوره مجازی کلام انقلابی
قیام جوانان.mp3
8.35M
🔰 پادکست قیام جوانان
🎙 حجتالاسلام سید مصطفی مدرس مصلی . ۵ آبان ۱۴۰۱
🔹 قیام جوانان برای ساختن ایران الگوی پیشرفت اسلامی، ترجمان امروزی یکتا موعظه خدای احد و واحد است.
🔹«أن تقومُوا لِلّه» امروز قیام جوانان برای ساختن ایران الگوی پیشرفت اسلامی است.
🔹دعوت راهبردی رهبری:
- دعوت به آینده تمدنی دیگر است.
- عصای موسوی همگرایی جبهه انقلاب اسلامی است.
- ید بیضایی است که در روشنایی این ید بیضاء، سازمانهای عریض و طویل که در یک کلاف سردرگمی گیر کردهاند یک نقطه روشنی پیدا میکنند.
- یعنی کشت طوفان علیه هژمونی آمریکا.
- یعنی به چالش کشیدن یک تاریخ تعریف از انسان.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
⚫️ دوره مجازی کلام انقلابی
🔗 https://eitaa.com/majazikalam
▪️پیام تسلیت استاد حجتالاسلام محمدرضا فلاح شیروانی، مدیر موسسه حوزوی فرهنگ و تمدن توحیدی (فتوت) 👇
هدایت شده از فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
• تسلیت •
«وَ بَشِّرِ اَلصّٰابِرِينَ،
اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ،
قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»(البقرة، 155 و 156)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️رخنه میجویی خلاص خویشتن
▫️رخنهای جز مرگ ازین زندان که یافت
بامداد ۲۷ بهمن مصادف با شهادت امام موسای کاظم علیه السلام، فاضل ارجمند حجتالاسلام سیدمصطفی مدرس مصلی در راه زیارت امام رؤوف از میان ما پر کشید و به دیار باقی شتافت.
برادر بسیار عزیزی را از دست دادیم. به او امیدهای بسیاری بود و هرچند هنوز در موقف خود به طور کامل نشکفته بود، ولی انسان بزرگی بود.
باید درباره سیدمصطفی کمی تفصیلی سخن گفت. شخصیت او باید برای جوان امروز بازنموده شود تا بیاندیشد که در این زمانه چنین هم میتوان بود.
اندیشهها و ایدههایش برای جوان امروز جذاب است و افقگشاست.
خاطرات زندگیش نیز الهامبخش است.
سالهای سال بود که تلاش میکرد کار بزرگی برای انقلاب بکند. کارهای متنوعی کرده بود و دائما میآموخت و میشنید تا عملیات خود را دقیقتر کند. نقطه عملیات او تیزتر شده بود و سرعت رشدش خیلی بالا رفته بود. اقلا تنها یکی دو سال لازم بود تا بخش خوبی از ثمرات تلاشهای این سالهایش را ببیند. دریغ که خدای بینیاز او را در همین مقطع طلبید و ظاهراً این کارها بدون مجری ماند.
از همه چیز و همه کس میآموخت. با سرعت زیادی در حال اندوختن بود.
نکتههای دقیق را درمییافت و پس از آن نزدش حاضر بود.
اهل یقین بود، اهل توقفها و تردیدهای بیجا و از سر کاهلی نبود، در هدف و مسیر تردید نداشت.
منطق داشت، منطق او پیشرفت کار بود و برای آن بسیار میسوخت و میکوشید و تواضع و فداکاری میکرد.
مهمترین و بارزترین خصلت او این بود که عظمت انقلاب اسلامی را درک کرده بود. انقلاب اسلامی همه وجودش را تسخیر کرده بود.
ریشههای انقلاب را یافته بود و همه آنها را جدی میگرفت. دانشهای حوزوی را از ریشههای قطعی انقلاب یافته بود و با جدیتی مثال زدنی هر محفل علمی وزینی مییافت خود را به آن میرساند تا از تراث معرفتی اسلامی چیز بیشتر و سنگینتری بیاموزد. باز هم شیرینترین گفتگوها برای او گفتگوی عالمانه درباره گذشته، حال و آینده انقلاب بود.
غیر از عشق به اهلبیت که شاید از کودکی با او همراه بود، دردهای معنوی را از ابتدای حیات حوزوی برگزیده بود و علاقه داشت همه چیز را به این افق بکشد و با این رائحه بشنود. شاید زیباترین رائحه حضور و بروز او اخلاص و صداقتش بود.
اگر دردها و غصهها رهایش میکرد او را بسیار اهل رفاقت مییافتی، با گامهای سریعی به سمت رفیق میآمد و در زمان کمی حجم عظیمی از عواطف ناب را به رفیق خود هدیه میکرد.
حجم فعالیتش بالا بود و تنوع آنها تعجب دوستان را برمیانگیخت.
اهل ارتباط بود. در ذهن و سینه وسیعش اشخاص و گروههای زیادی جا میشدند و هر کدام سهمی داشتند. نگاه او به اشخاص و مجموعهها و حرکتها احترامآمیز بود و هرچه میگذشت این خصلت در او برجستهتر میشد. جالب این بود که این ارتباطها او را منفعل و صرفا اهل رفیقبازی نمیکرد. ارتباطها همه با معنا بود.
خدا جابر است و به او صد امید و هزاران طمع داریم، ولی میپرسیم چگونه این ثلمه جبران خواهد شد؟!
┄┅••؛••┅┄
درگذشت این عزیز را به خانواده مکرم، اساتید معزز و دوستان ارجمند ایشان صمیمانه تسلیت میگوییم و روح شریف ایشان را در حشر اصفیای الهی و در جوار امام رؤوف ع میخواهیم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
◾️◾️@faslefarhang
▪️پیام تسلیت استاد حجتالاسلام محمد عالمزاده نوری، معاونت تهذیب حوزههای علمیه سراسر کشور 👇
◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر ناگوار ارتحال سید مجاهد و فاضل انقلابی «سید مصطفی مدرس» قلب ارادتمندان نهضت امام و مکتب انقلاب اسلامی را سوزانید. مجاهد غیوری که سوز و حرارت و درد و دغدغهی گفتمان انقلاب و رهبری را با پشتکار و مجاهدت و سربازی جمع کرده بود و مصداق التقای بصیرت و جدیت و ایمان و عمل مخلصانهی اسلامی بود.
تعلق خاطر سید، به دغدغههای ولیّ خدا و نایب امام زمان عج و تلاش برای تحقق آرمان بلند اسلام در پدید آوردن تمدن نوین اسلامی و رصد هوشمندانهی موقعیت کنونی این حرکت اجتماعی بزرگ و این منازعهی تاریخی تمدنی از او یک مؤمن آرمانجوی حاضر در میدان پدید آورده بود و او را در خط مقدم حرکت انقلابی نگاه میداشت.
بسط ایمان و معنویت در ساحت تمدن، اندیشه جامعهسازی و مهندسی اجتماعی بر مدار مکتب اهل بیت و معارف امامین نهضت و این اواخر کلیدواژهی اصلاحگری و تعالی اجتماعی او را در امتداد افقی قرار داده بود که خمینی کبیر نشان میداد. آتش افروخته درون او برای قیام لله زبانزد همه دوستان بود و از او نه تنها یک همراه مطیع که یک سرباز شیفته و یاور پاکباختهی مسئول، برای نایب امام زمان ساخت و او را مجاهد گام دوم انقلاب قرار داد.
امید که ارتحال ملکوتی او در شب شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام او را در سایهسار عنایت جدش رسول خدا قرار دهد و خدای متعال به لطف و کرمش این ضایعه جانسوز را بر خاندان مکرمش که خاندان علم و فضیلت است و دوستان و اساتیدش خصوصا فاضل اندیشمند حجتالاسلام فلاح شیروانی تسلیت و التیام بخشد.
ان شاء الله
✍ محمد عالمزاده نوری
🗓 جمعه ٢٨ بهمن ١۴٠١
◾️
@Salehy
▪️خاطرات و توصیفات زیبا و دقیق در رثای شخصیت ناب دوست و برادر عزیزم مرحوم آقا #سید_مصطفی_مدرس، به قلم دوست و برادر عزیزم استاد حجتالاسلام امین اسدالهزاده، در صفحه شخصیشان👇
هدایت شده از احادیث اجتماعی
🏴 در رثای برادر عزیز تر از جانم، سید مصطفی مدرسی مصلّی
🖌 بخش نخست
🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی کسانی که دغدغه ی انقلاب اسلامی و مکتب امامین انقلاب و بسط توحید و ایجاد تمدن نوین اسلامی دارند، بالاخره روزی گذرشان به دکان آقا سید ما افتاده بود. اگر خودشان سراغش نمی رفتند سید ما سر وقت ایشان می رفت و سعی می کرد از ظرفیتشان برای حوزه ی انقلابی و تربیت طلبه ی عصر انقلاب استفاده کند.
🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی بچه های مدرسه ی معصومیه و دانشگاه شریف! ورودی سال 90 حوزه بود، از همان اول با پوشش و روحیه ی خاصش خیلی به چشم می زد، چندباری باهاش هم کلام شده بودم. آن سالها دأب این را داشتم که با دانشجویانی که از دانشگاه های مطرح به حوزه آمده اند بنشینم و از دغدغه و اهدافشان سوال کنم! با سید نشستم، دیدم عجب موجودی نابی است! حال و هوایش اصلا به نسل ما نمی خورد. ما در همه در زندگی شهری و دانشگاه رنگ غرب خورده بودیم، ولی سید ناب ناب بود، خالص خالص! گرد مدرنیته و تعفن غرب هیچ بر وجودش ننشسته بود! من در عجب بودم که این سید با این روحیه چگونه چهار سال در دانشگاه شریف وسط تهران درس خوانده!؟ به شوخی بهش می گفتم تو طلبه و با عمامه پا به این دنیا گذاشتی!
💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
هدایت شده از الف.دال
🖌 بخش دوم
🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی کسانی که پای مکتب حکمت و عرفان و قرآن حضرات آیات یزدان پناه و عابدینی (حفظهما الله) رشد و نموّ یافته اند. از همان اوائل شیفته ی استاد فلاح (دام ظله) بود! البته شیفتگی او با ما فرق می داشت، او هر که را دوست داشت برایش هزینه می کرد، وقت می گذاشت و خدمتی انجام می داد، دلسوزانه کار می کرد و اساتید این دلسوزی و سخت کوشی و عشق به خدمت را در وجودش حس می کردند، در نتیجه همه دوستش داشتند. کمی که بیشتر آشنا شدیم ازش درخواست کردم بحثی با هم داشته باشیم، او گفت: درس های ما به هم نمی خورد! درس هایش را پرسیدم. تا گفت نهایه رو امسال مشغول هستم، گفتم من پارسال خودم نهایه را خواندم، ولی بحث نکردم! بیا با هم بحث کنیم. قبول کرد و با حسین آقای مسجدی عزیز بحث سه نفره ای را شروع کردیم. هر روز بالاسر حضرت معصومه (س) مباحثه داشتیم و بعدش با هم به درس خارج نهایه¬ی استاد یزدان پناه (حفظه الله) می رفتیم. یه روز سر بحث با یه حالت شرمندگی چند بار عذرخواهی کرد، گفت ببخشید حالم بد شده و باید چیزی بخورم! فکر کنم قندش افتاده بود! سریع از جیبش بسته ای خارج کرد و قدر عسل در دهانش گذاشت! من متحیر بودم که یه ذره عسل خوردن اینقدر عذرخواهی ندارد، ولی او ادب خودش را داشت. ذهن حادّی داشت، سر بحث وقتی قانع نمی شدم تند حرف می زد و رنگ چهره اش عوض می شد و شاید در تند حرف زدن قدری لهجه هم پیدا می کرد. اول بهش می گفتم سید سر بحث اینقدر عصبانی نشو! بعد دیدم نه! روحیه اش این است، برای هر چیزی که وقت می گذارد دلسوزانه و با جدیت کار می کند. آنچه من عصبانیت می پنداشتم درواقع قطره ای از شور و اشتیاق باطنی بود که جلوه ی ظاهری پیدا کرده بود. حکمت و عرفان را دوست داشت، ولی بیشتر می خواست از این شیر خالص، کره بگیرد لذا از همان ابتداء به دنبال امتداد حکمت و عرفان در صحنه ی سیاسی و اجتماعی بود.
🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی کسانی که قبل از نماز صبح برای نماز شب و مناجات به حرم حضرت معصومه (س) مشرف می شدند و تا حوالی بین الطلوعین در حرم می ماندند. دأب هر روزه اش بود. سید ما اهل بکاء بود، عجیب در روضه ها گریه می کرد، یکبار در روضه کنار من نشسته بود، در تمام طول روضه داشتم به حال سید غبطه می خوردم، هم اشک داشت و هم ناله، هم زمزمه داشت و هم تجسم! عاشقانه گُر می گرفت، بهش گفتم سید عجب حالی در روضه داری! گفت: امین جان! دیگه پیش من نشین! شاید فکر می کرد بقیه که کنار او نیستند متوجه نمی شوند، ولی نمی شد در روضه نشست و به ضجه¬های سید توجه نکرد. سید ما سراسر شور و احساس بود، زبان شعر را بلد بود، اگر شعر خاصی را حفظ می کردم دوست داشتم اولین نفر برای سید بخوانم، یکبار خاطرم هست که در مسجد معصومیه نشته بودیم، شعری را با کلی آب و تاب خوانم سید گوش داد و پا به پای من گریه کرد، بعد گفت البته این شعر را شنیده بودم، ولی نگفتم تا حست خراب نشود! سید ما هم مناجاتی بود و هم خراباتی، جامع اضداد بود، همان قدر که اهل سجاده و مصلّی بود، خوش مشرب و خوش رو و خوش خنده بود، بعضی شوخی ها را فقط با او می شد طرح کرد.
💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai
هدایت شده از الف.دال
🖌بخش سوم
🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی کسانی تو قم به دنبال مشاوری امین برای خروج از بن بست های طلبگی و حوزه بودند، همه ی کسانی که می خواستند از مباحث نظری صرف خارج شده و قدم در عرصه ی عینیت بگذارند. عجیب برای افراد شخصیت قائل بود و برای هر کس وقت می گذاشت. دغدغه مند بود، و این دغدغه اش را با تمام وجودش به انسان منتقل می کرد. شور عجیبی در کلماتش بود، بالاترین گواه صدق و صفای باطنش، چشمان قرمز و اشک زده و صورت سرخ و رگ های بیرون زده از گردنش بود. چقدر سعی داشت نگذارد ما انتزاعی باقی بمانیم! یکبار طرف مشورت دانشجویان پزشکی برای برگزاری اردو در قم قرار گرفته بودم، دعوت اصلی ام به سمت معنویت بود! وقتی به سید مصطفی گفتم، سریع موضع گرفت که دعوت به معنویت بدون کار تشکیلاتی و انقلابی آفت دارد، چون نمی توانند به تنهایی معنویت را نگه دارند! بعدش چند تا شاهد تاریخی برایم ذکر کرد، هر کس غیر از سید آن حرف ها را به من می زد امکان نداشت بپذیرم! سید تنها کسی بود که دوست داشتم مباحث کلان و راهی را که برای چند سال آینده در نظر گرفته ام برایش طرح کنم. چون هم خوب حوصله می کرد و هم خوب می شنید و هم خوب می فهمید و هم خوب نقد می کرد. این بشر دکترای آسیب شناسی داشت، به دلیل تجربه های فراوان و آشنایی با گروه های مختلف و افراد گوناگون، پختگی خاصی در کارهایش پیدا شده بود. آن زمان که ما سرمان فقط تو کتاب و بحث بود، سید با افراد گوناگون جلسات فکری برگزار می کرد. یکبار به شوخی گفتم: اطرافم کلی جلسات و نشست ها برگزار می شود ولی من فرصت نمی کنم هیچکدام را شرکت کنم! با جدیت جواب داد: امین جان! خیلی اشتباه می کنی، خیلی! می دانم سرت شلوغ است ولی اگر تو این جلسات شرکت نکنی فهم درستی از جامعه ی علمی و مسائل علمی و لبه های تولید دانش پیدا نخواهی کرد! حرفش حق بود.
🔰 سید مصطفای ما را همه می شناختند، البته همه ی همه نه! همه ی کسانی که به دنبال کار تشکیلاتی در بستر حوزوی یا دانشگاهی هستند. سید ما نه فقط تشکیلات می فهمید یا اخلاق تشکیلاتی می دانست یا روح تشکیلات را بلد بود، اصلا خودِ خودِ تشکیلات بود. بلد بود چگونه افراد را در موضع خودشان فعال کند، با همه مدارا کند و بدون آنکه افراد احساس کنند به اندیشه یا عملشان تعرّضی صورت گرفته است. تو جریان شناسی گروه های فعال در قم و تهران بی نظیر بود، آن هم نه شناسایی از دور و انتزاعی بلکه از نزدیک و کاملا عینی! در مورد هر گروه یا نحله ای در قم می خواستم اطلاع کسب کنم اولین طرف مشورت همیشه سید مصطفی بود، با هر کس هم که می خواستم ارتباط بگیرم اولین پُل همیشه خودش بود. با افرادی که شاید من ده دقیقه هم نتوانم فکرشان را تحمل کنم، سید رفیق بود! ما همیشه به لبه های اندیشه ی افراد و مواضع اختلاف توجه می کنیم، ولی سید به جان افراد و وجوه اشتراک نگاه می کرد. به شوخی بهش می گفتم سید! نگاه ما هنوز اصالت ماهوی است، ولی اصالت وجود در جان تو نشسته و طرز نگاهت را عوض کرده! در مباحثه با دوستان وقتی تند می شدم، اولین نفری که ترمز مرا می کشید سید مصطفی بود. امین جان! قدری آرام تر! مواظب باش قلمت کدورت در دل ها ایجاد نکند.
💠 https://eitaa.com/ahadith_ejtemai