صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۱۰ فصل بیست و دوم توی سالن منتظر بود. هانیه با سینی وارد شد و سینی را جلوی شاهرخ گر
#رمان_هاد
پارت۱۱۱
- مسلماً
- پس چرا سعی دارید مجبورش کنید کاری رو بکنه که دوست نداره؟
- من هیچ وقت مجبورش نکردم کاری بکنه
- پس چرا از خونه فرار کرده؟
مادر با دلخوری گفت:
- منم اگر یکی رو پیدا می کردم که اینطور لی لی به لالام بذاره تا تقی به توقی می خورد فرار می کردم. اگر منجی مثل شما نداشت هرگز این کار رو نمی کرد. شما خودتون رو بکشید کنار همه چیز درست می شه. شروین بر می گرده خونه و زندگیش رو می کنه
- اگه قضیه به این راحتیه چرا شما منجی اون نمی شید تا به شما پناه بیاره؟ اگر درکش می کنید چرا بی
توجه به خواسته اون مجبورش می کنید با کسی که دوست نداره ازدواج کنه؟ شما که نمی خواید بگید که
از نظر شروین خبر ندارید
مادر شروین که از این حرف خیلی عصبانی شده بود گفت:
- این پسره احمق فکر کرده چهار روز از این خونه رفته هر غلطی دلش می خواد می تونه بکنه؟ می دونم باهاش چه کار کنم
شاهرخ همچنان خونسرد گفت:
- چرا از اختلاف فکر اون با خودتون اینقدر برآشفته می شید؟ چرا اون باید باب طبع شما زندگی کنه؟
قبول کنید بعضی چیزها اگر براساس میل خودش باشد ضرری براش نداره
مادر داد زد:
- مسایل خصوصی ما هیچ ربطی به شما نداره
- به من ربط نداره ولی به پسر شما چرا، تحمیل های شما داره زندگی رو برای اون سخت می کنه
مادرشروین با عصبانیت بلند شد.
- من اجازه نمی دم شما برای من تعیین تکلیف کنید
- چنین قصدی ندارم فقط دارم هشدار می دم. شروین رو بیشتر درک کنید
- بفرمائید بیرون آقا
شاهرخ بلند شد و مادرش ادامه داد:
- من هم به شما هشدار می دم که توی زندگی خصوصی مردم دخالت نکنید. هانیه؟ راه خروج رو بهشون نشون بده
این را گفت و همان طور که غرغر می کرد از سالن خارج شد.
- آدم پیدا کرده. با این قیافش!
شاهرخ که از حرف زدن مأیوس شده بود به حرف های مادر شروین لبخندی زد. بعد نگاهش را به طرف شراره که روی مبل نشسته بود و به او خیره شده بود چرخاند. شراره لبخند کوچکی زد. شاهرخ هم لبخند زد. مادر سرش را از در سالن آورد تو:
- شراره! بیا ببینم
شراره دوان دوان به سمت مادرش رفت. هانیه به سمت در اشاره کرد:
- بفرمائید آقا
شاهرخ پالتو و شال گردنش را برداشت و راه افتاد. وقتی از در بیرون رفت هانیه پرسید:
- آقا؟ حال آقا شروین خوبه؟
شاهرخ با مهربانی گفت:
- بله، نگران نباشید
هانیه دهان باز کرد تا چیزی بگوید اما صدای مادر که صدایش می زد مانع شد:
- من باید برم آقا. راه رو که بلدید؟
- بله ممنون
*
شروین روی مبل افتاد و گفت:
- خب؟ پس میانجی گری هم بی فایده بود. بهت گفته بودم
بعد در حالیکه سعی می کرد دلخوری اش را به روی خودش نیاورد ادامه داد:
- پس تصویب شد
- چی؟
- اینکه من بمونم
قبل از اینکه شاهرخ جواب بدهد کسی در زد:
- بفرمائید
کسی که وارد اتاق شد دختری بود که شروین تمایل چندانی برای روبرو شدن با او نداشت.
- ببخشید استاد، اجازه هست؟
- خواهش می کنم. بفرمائید
شروین برای اینکه نخواهد حرفی بزند سرش را پائین انداخت و مشغول ور رفتن با گوشی اش شد.
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۱۱ - مسلماً - پس چرا سعی دارید مجبورش کنید کاری رو بکنه که دوست نداره؟ - من هیچ وقت
#رمان_هاد
پارت۱۱۲
- ببخشید استاد این مسئله هائی که گفته بودید حل کنیم چند تاییش واقعاً سخته. هرکاری می کنم جور در
نمیاد
بعد برگه ها را به شاهرخ داد و اضافه کرد:
- می خواستم اگه میشه یه راهنمائی بکنید
شاهرخ مسئله ها را نگاه کرد بعد سر بلند کرد و گفت:
- راستش من الان کلاس دارم باید برم
- کی وقتتون آزاد؟ فردا صبح هستید؟
- آره فردا از 8 صبح هستم. البته امروز هم بعد از کلاس یک ساعتی هستم ولی فکر کنم دیر وقت بشه
این را گفت و یکدفعه چشمش به شروین که سرش روی موبایلش بود افتاد و انگار فکری به ذهنش
رسیده باشد گفت:
- البته ایشون هم می تونن کمکتون کنن. درسته آقای کسرائی؟
شروین که جا خورده بود سر بلند کرد:
- ها؟ بله؟
- ایشون چند تا مسئله دارن منم کلاس دارم شما می تونید کمکشون کنید؟
شروین که هنوز گیج بود گفت:
- من؟ ولی فکر نمی کنم بتونم
- اینها درس های سال پیشه. مسلماً بلدید.
شروین به تته پته افتاد.
- ولی ... باشه ... اما قول نمیدم بلد باشم
دختر که چندان راضی به نظر نمی آمد گفت:
- ولی استاد من می تونم فردا بیام. اینجوری مزاحم ایشون هم نمیشم
شروین با چهره ای عصبانی و نگاه هایی خشمگین در حالیکه سعی می کرد دختر نبیند برای شاهرخ
خط و نشان می کشید ولی شاهرخ بی توجه به چهره سرخ شده شروین همانطور که سعی می کرد
جلوی خنده اش را بگیرد گفت:
- نه، مزاحمتی نیست. ایشون مباحث آنالیز رو خیلی خوب بلدن
شروین دید چاره ای ندارد.
- بله، خواهش می کنم مزاحمتی نیست
شاهرخ بلند شد، کیفش را برداشت و تعدادی برگه سفید روی میز جلوی شروین گذاشت و گفت:
- چرکنویس، ممکنه نیاز بشه
بعد به سمت در رفت و گفت:
- موفق باشید. من بعداً جواب
ها رو نگاه می کنم تا اشکالی نداشته باشد. فعلا خداحافظ
در را باز گذاشت و رفت. هر دویشان نگاهشان به درمانده بود بعد سرشان را به طرف هم چرخاندند.
دختر زیر لب گفت:
- اگر می دونستم شما اینجایید اصلا نمی اومدم
شروین که فکر نمی کرد بعد از آن معذرت خواهی سخت و رسمی! چنین چیزی را بشنود چهره اش
در هم رفت و گفت:
- واقعا آدم نمک نشناسی هستید. من که معذرت خواهی کردم
- هرجور دلتون می خواد رفتار می کنید بعد می خواید با یه معذرت خواهی همه چیز رو تموم کنید
شروین که خیلی بهش برخورده بود گفت:
- مطمئن باشید من هم اصالا تمایلی به دیدن شما نداشتم. دیدید که استاد گفتن. پس زودتر بیاید این مسئله
ها رو حل کنیم تا هر دومون خلاص شیم
دختر در حالیکه می نشست با لحن محکمی گفت:
- حتماً!
شاهرخ که توی راهرو، پشت دیوار ایستاده بود و صدایشان را می شنید، جلوی خنده اش را گرفت تا
مبادا صدایش را بشنوند. وقتی سرو صدایشان خوابید و مطمئن شد که مشغول حل مسئله هستند رفت...
شروین روی صندلی نشسته بود و منتظر بود تا شاهرخ کلاسش تمام شود.
- مثل اینکه مسئله ها خیلی هم سخت نبود
سرش را به طرف شاهرخ که داشت نزدیک می شد چرخاند.
- خیلی خوشحالی، نه؟
شاهرخ که وانمود می کرد چیزی نفهمیده گفت:
- تو هم باید خوشحال باشی. حل کردن اون مسئله ها یعنی درست رو خوب یاد گرفتی
شروین بلند شد و خاک های خیالی شلوارش را تکاند و گفت:
- هه هه! با مزه!
شاهرخ خندید.
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
امام خامنه ای خطاب به دولتهای انگلیس، فرانسه و آلمان: شما کوچکتر از آن هستید که بخواهید ملت ایران را به زانو در بیاورید.
#سلامتی_فرمانده_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این فیلم رو حتماً ببینید و منتشر کنید 👇
✅کارشناس شبکه CCTV چین:
📍حمله ایران به پایگاه آمریکایی یک اقدام غیرقابل تصور بود، کسی در دنیا فکر حمله به آمریکا را هم نمیکرد....!
@Kavoshmedia
✅ بدون سانسور
ثانیه های مهدوی 19.mp3
2.4M
نجواهای شبانه با امام زمان (عج)
شبها قبل از خواب، با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود درد دل کنیم و با انتشار آن، دیگران را هم تشویق به صحبت با حضرت کنیم.
زیاد وقتت رو نمی گیره...
#السلام_ایها_غریب
#مهدے_جان❤️
دوستانت از هجوم دردهای گلوگیر، به تنگ آمده اند و دشمنانت از هرسو تیرِ فتنه رها کرده اند.
تو عزت بخش دوستانی و خوار کننده ی دشمنان...
بیا و رها کن چشم بِرَهان ملتهب را از اندوهِ غیبت و فراق ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#راه_روشن
🌹 امام علی علیهالسلام فرمودند:
🔺 وَ اعْمَلُوا في غَيْرِ رياء وَ لاسُمْعَة، فإنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللهِ يَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ نَسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
🔻 اعمال خود را از ريا ، پاک کنيد! چرا که هر کس، کارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس واگذارد;
از خدا تقاضا مى کنيم که درجات شهيدان و زندگى سعادت مندان و همنشينى پيامبران را، به ما عنايت فرمايد.
📚 نهجالبلاغه، خطبه ۲۳
#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره):
🔺 مادامی که #مجلس بر طریقه اسلام باشد، و از دولت، مادامی که دولت بر طریقه اسلام باشد، و از رئیس جمهور، مادامی که رئیس جمهور در طریق اسلام باشد، طرفداری میکنند. هر کدامتان بلغزید، #مردم دیگر از شما طرفداری نمیکنند. برای اینکه مردم اسلام را میخواهند.
۱۳۶۰/۰۳/۰۶
#راه_روشن
🌹 امام خامنهای:
🔺 ملت ایران مجلسی میخواهد که علاج درد مردم را بشناسد. #مجلس متدین، متعهد و شجاعی که فریب ترفند #دشمن را نخورد، مجلسی که به عزت و استقلال اهمیت دهد و مقابل طمع قدرتهایی که دستشان از ایران کوتاه شده و میخواهند برگردند بایستد؛ مجلسی که #دولت را موظف به #اقتصاد درونزا کند.
۹۴/۱۲/۵
❤️✨❤️
💐استادمون میگفت:
🚘ماشینوکه طراحی
میکنن یه آینه کوچیک
میزارن واسه👈 👇
نگاه کردن به عقب،
🔷یه شیشه بزرگ
میزارن واسه
دیدن جلو،
💠 همونقدر باید
محدود به گذشته
نگاه کنید،،،ولی
✅نگاهتون به جلو
باشه.
📚🚘📚🚘
#نهج_البلاغه
❣امیر المومنین _علیه السلام _می فرماید :
✨وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ فالنَّشْأَةَ الاُْخْرَى وَهُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الاُْولَى
💠«تعجب مى کنم از کسى که جهان دیگر را انکار مى کند در حالى که این جهان را مى بیند»
✍در این دنیا صحنه هاى معاد و زندگى پس از مرگ پیوسته دیده مى شود;
🍂🍁 درختان در فصل زمستان مى میرند یا حالتى شبیه به مرگ دارند، هنگامى که باد بهارى مى وزد و قطرات حیات بخش بارانِ بهار فرو مى افتد تولد تازه اى پیدا مى کنند و آثار حیات همه جا نمایان مى شود.
🥀 بعد از شش ماه فصل پاییز که شبیه خزان عمر است فرا مى رسد و بار دیگر دوران مرگ و سپس حیات تکرار مى شود. این صحنه را بارها و بارها در عمر خود دیده ایم و بازگشت به زندگى پس از مرگ را آزموده ایم.
چرا بیدار نمى شویم⁉️
✔️در عالم جنین پیوسته تطورات زندگى یکى پس از دیگرى نمایان مى گردد که شبیه حیات پس از مرگ است.
🔻 وانگهى خدایى که در آغاز، جهان را آفرید باز گرداندن حیات پس از مرگ براى او چه مشکلى دارد❓
از همه اینها گذشته خداوند را حکیم مى دانیم و از سویى نه نیکوکاران در این دنیا غالباً به جزاى خود مى رسند و نه بدکاران. چگونه ممکن است خداوند حکیم و عادل در جهان دیگرى نتیجه اعمالشان را به آنها ندهد⁉️
📚حکمت ۱۲۶
خادم امام زمان علیه السلام:
#زیباییهای_مسموم
قدیما مثل الآن تب #زیبایی و #زشتی و یجورایی مسابقه برای #جلوه_گری رواج نداشت.
روانشناسا معتقدند انجام عملهای زیبائیِ غیر ضروری بخاطر عدم اعتماد به نفس فرده،که برای تأیید ظاهرش از طرف دیگران تن به انواع #جراحیهای_زیبایی با عوارض احتمالیِ زیادش میده!
جامعه ای که معیار ارزش #زنان رو #آینه ها تعیین میکنند درواقع نسل آینده شون رو از دست میدن
چرا⁉️
چون #مادران فردا اونقدر به زیبایی های ظاهریشون اهمیت میدن که #اخلاق،زیباییهای درونی وارزشهای معنوی و تربیت صحیح فرزند، در سایه ی اون تاریک و کم کم محو میشه ...
📚منبع : کتاب جمال و زیبایی
📝نویسنده : بهرام محمدیان
این کتاب روایتی از وقایعی است که در جریان تجربه نزدیک به مرگ (NDE) برای راوی رخ میدهد. قلب راوی در اتاق عمل به مدت چند دقیقه از تپش میایستد و در این مدت راوی شاهد وقایعی میشود که آنها را با جزییات برای خواننده بیان کرده است.
به مسائلی از جمله رسیدگی به اعمال و مسائلی مانند حبط (از بین رفتن اثر) عمل، آثار اعمال نیک، اهمیت نیت، ضرورت پرهیز از عادات زشت، جایگاه افراد در عالم برزخ و... در این کتاب پرداخته شده است.
راوی پس از بازگشت به حیات دنیوی به تواناییهایی از جمله پیشگویی آینده دست مییابد و از این تواناییها برای اثبات تجربه خود بهره میگیرد.
با توجه به ناشناخته بودن عالم پس از مرگ، مطالب کتاب احتمالاً برای خواننده باورمند به حیات پس از مرگ جذاب خواهد بود.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#جهان_پس_از_مرگ
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
بریده کتاب:
همین طور که اعمال روزانه بررسی می شد به یکی از روزهایی دوران جوانی رسیدیم؛ اواسط دهه هشتاد.
یک بار جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله علیهالسلام پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم.
این پنج سال بدون حساب طی می شود با تعجب گفتم: یعنی چی؟؟
گفت: یعنی پنج سال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوبتان باقی می ماند.
نمی دانید چقدر خوشحال شدم!
اگر در آن شرایط بودید لذتی که من از شنیدن این خبر پیدا کردم را حس می کردید…
پنج سال بدون حساب و کتاب؟؟!! گفتم: علت این دستور آقا برای چه بود؟؟؟ همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند….
#سه_دقیقه_در_قیامت
#جهان_پس_از_مرگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گلچینی رؤیا بر انگیز از کتاب سه دقیقه در قیامت:
من وارد باغی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمنهای عبور میکردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد. درختان آنجا، همه نوع میوه ای را در خود داشتند . میوه هایی زیبا و درخشان.من بر روی چمن ها دراز کشیدم. گویی یک تخت نرم و راحت شبیه پر قو بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صدای شرشر آب رودخانه به گوش می رسید. به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه و یک درخت پر از خرما را دیدم . با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد ؟
یکباره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. نمیتوانم شیرینی آن خرما را با چیزی از این دنیا مثال بزنم. آن خرما نمی دانید چقدر خوش مزه بود.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#بهشت
#بریده_کتاب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#شیطان
💠 گامهای شیطان
🔻 اولويت ما رشد، کمال، ارتقاء، پيشرفت، توحيد، معرفت و ولايت است؛ همه اينها در يک کلمه گمشده شيعه هستند و همه اينها نزد اهلبيت(ع) و نه در جاي ديگر يافت ميشوند.
🔸 ما آمدهايم که به فضائل متصف شويم. اگر در من رذيله و صفت بدي هست، آن را اصلاح کنم و واقعاً يک انسان کامل بشوم. انسان کامل انساني است که نگاه خدايي دارد، دل او بيدار است و متصف به فضيلت و نه رذيله و دنياطلبي است.
🔹 شيطان الگویی است براي بديها؛ از ابتدا که حق تعالي اراده کرد حضرت آدم و فرزندان آدم را بيافريند، شیطان حاضر بود، خداوند او را قرار داده است و به ما می گويد دوري کن: « لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ. نور/۲۱» خطوه به معناي قدم است، يعني اين راهي که شيطان ميرود، تو نرو، پايت را جاي پاي او مگذار.
🔸 در آيات نگاه کنیم شيطان پايش را کجا ميگذارد که ما پا نگذاریم؟ شيطان از سجده بيزار است و همين مورد او را بيچاره کرد و او را از درگاه خدايي راند. کبر و غرور او، مانع شد که به امر خداوند تن در دهد. لذا وقتي که ميبيند انسانها در مقابل حق تعالي سجده ميکنند خيلي بر او گران تمام ميشود که در روايات هم گفته شده است. [بحارالانوار، ج66، باب طول السجود] هم در قرآن و هم روایات گام های شیطان معرفی شده است و در این باره کتاب نوشته اند.
ادامه مطلب قبل...
#نماز
🔻 در کتاب گناهان کبيره، مرحوم آيتالله دستغيب نمونههايي از چيزهايي که شيطان بر آن اصرار دارد، آورده است؛ از جمله شيطان دوست ندارد که شما نماز بخوانيد و اگر هم خوانديد دوست ندارد با توجه بخوانيد و دوست ندارد که اول وقت بخوانيد، خيلي سعي ميکند که بين مردم با نماز فاصله بيندازد.
🔸 نماز ابزار عجيبي است براي اينکه انسانها داراي فضيلت و توجه شوند و با خدا ارتباط پيدا کنند؛ حضرت فرمودند: مانند چشمهاي است که آبي زلال و گوارا داشته باشد و در شبانهروز پنج نوبت مؤمني در اين چشمه فرو رود، خود را بشويد، هيچ رذيله و بدي به او نميماند. [وسائل الشیعه، ج 2، ص7)
🔹 اما شيطان نماز را دوست ندارد و اگر هم اجازه داد که نماز بخوانيد، دوست دارد که خيلي زود و گذرا بخوانيد. اگر به برخي آيات قرآن توجه شود، واقعاً سر انسان سوت ميکشد، ميفرمايد: «فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ؛ وای بر نماز گزاران که از نماز شان غافل و سهل انگارند. ماعون/4و5»
🔸 روح نماز به توجه است، سهو و لهو، خيالات و حواسپرتي به انسان اجازه نميدهد که از نماز بهره ببرد. اگر انسان درست نماز بخواند، نماز انسان را زنده ميکند، به روح انسان حيات ميدهد، نمازِ با توجه، به انسان نشاط ميدهد.
🔹 شما اصحاب اهلبيت(ع) را نگاه کنيد. گاهي يک شب تا صبح مشغول بودند، با اين نماز عشق ميکردند، اينها چه ميديدند که اينطور از نماز لذت ميبردند و نشاط پيدا ميکردند.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری