eitaa logo
سلمان رئوفی
5.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
324 ویدیو
186 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
18 🔅🔅🔅 🗓18-سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ إِنَّهُ قَالَ‏ اسْتَقْبَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ دِهْقَانٌ‏ وَ فِي رِوَايَةِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ أَنَّهُ مَرْجَانُ بْنُ شَاشُوا اسْتَقْبَلَهُ مِنَ الْمَدَائِنِ إِلَى جِسْرِ بُورَانَ فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَنَاحَسَتِ النُّجُومُ الطَّالِعَاتُ وَ تَنَاحَسَتِ السُّعُودُ بِالنُّحُوسِ فَإِذَا كَانَ مِثْلُ هَذَا الْيَوْمِ وَجَبَ عَلَى الْحَكِيمِ الِاخْتِفَاءُ وَ يَوْمُكَ هَذَا يَوْمٌ صَعْبٌ قَدِ اقْتَرَنَ فِيهِ كَوْكَبَانِ وَ انْكَفَى فِيهِ الْمِيزَانُ وَ انْقَدَحَ مِنْ بُرْجِكَ النَّيِّرَانُ وَ لَيْسَ الْحَرْبُ لَكَ بِمَكَانٍ . فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَيُّهَا الدِّهْقَانُ الْمُنْبِئُ بِالْآثَارِ الْمَخُوفِ مِنَ الْأَقْدَارِ مَا كَانَ الْبَارِحَةَ صَاحِبُ الْمِيزَانِ وَ فِي أَيِّ بُرْجٍ كَانَ صَاحِبُ السَّرَطَانِ وَ كَمِ الطَّالِعُ مِنَ الْأَسَدِ وَ السَّاعَاتُ فِي الْحَرَكَاتِ وَ كَمْ بَيْنَ السَّرَارِيِّ وَ الذَّرَارِيِّ قَالَ سَأَنْظُرُ فِي الْأُسْطُرْلَابِ ؛فَتَبَسَّمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ لَهُ وَيْلَكَ يَا دِهْقَانُ أَنْتَ مُسَيِّرُ الثَّابِتَاتِ أَمْ كَيْفَ تَقْضِي عَلَى الْجَارِيَاتِ وَ أَيْنَ سَاعَاتُ الْأَسَدِ مِنَ الْمَطَالِعِ وَ مَا الزُّهَرَةُ مِنَ التَّوَابِعِ وَ الْجَوَامِعِ وَ مَا دَوْرُ السَّرَارِيِّ الْمُحَرِّكَاتِ وَ كَمْ قَدْرُ شُعَاعِ الْمُنِيرَاتِ وَ كَمِ التَّحْصِيلُ بِالْغَدَوَاتِ فَقَالَ لَا عِلْمَ لِي بِذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ يَا دِهْقَانُ هَلْ نَتَجَ عِلْمُكَ أَنِ انْتَقَلَ بَيْتُ مَلِكِ الصِّينِ وَ احْتَرَقَتْ دُورٌ بِالزَّنْجِ وَ خَمَدَ بَيْتُ نَارِ فَارِسَ وَ انْهَدَمَتْ مَنَارَةُ الْهِنْدِ وَ غَرِقَتِ سَرَانْدِيبُ وَ انْقَضَّ حِصْنُ الْأَنْدُلُسِ وَ نَتَجَ بِتَرْكِ الرُّومِ بِالرُّومِيَّةِ وَ فِي رِوَايَةٍ الْبَارِحَةَ وَقَعَ بَيْتٌ بِالصِّينِ وَ انْفَرَجَ بُرْجُ مَاجِينَ وَ سَقَطَ سُورُ سَرَانْدِيبَ وَ انْهَزَمَ بِطَرِيقِ الرُّومِ بِإِرْمِينِيَةَ وَ فُقِدْ دَيَّانُ الْيَهُودِ بِإِيلَةَ وَ هَاجَ النَّمْلُ بِوَادِي النَّمْلِ وَ هَلَكَ مَلِكُ إِفْرِيقِيَةَ أَ كُنْتَ عَالِماً بِهَذَا قَالَ لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ فِي رِوَايَةٍ أَظُنُّكَ حَكَمْتَ بِاخْتِلَافٍ الْمُشْتَرِي وَ زُحَلَ إِنَّمَا أَنَارَ لَكَ فِي الشَّفَقِ وَ لَاحَ لَكَ شُعَاعُ الْمِرِّيخِ‏ فِي السَّحَرِ وَ اتَّصَلَ جِرْمُهُ بِجِرْمِ الْقَمَرِ ثُمَّ قَالَ الْبَارِحَةَ سَعَدَ سَبْعُونَ أَلْفَ عَالِمٍ وَ وُلِدَ فِي كُلِّ عَالَمٍ سَبْعُونَ أَلْفاً وَ اللَّيْلَةَ يَمُوتُ مِثْلُهُمْ وَ هَذَا مِنْهُمْ وَ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى سَعْدِ بْنِ مَسْعَدَةَ الْحَارِثِيِّ وَ كَانَ جَاسُوساً لِلْخَوَارِجِ فِي عَسْكَرِهِ فَظَنَّ الْمَلْعُونُ أَنَّهُ يَقُولُ خُذُوهُ فَأَخَذَ بِنَفْسِهِ فَمَاتَ فَخَرَّ الدِّهْقَانُ سَاجِداً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَ لَمْ أُرِكَ مِنْ عَيْنِ التَّوْفِيقِ فَقَالَ بَلَى فَقَالَ أَنَا وَ صَاحِبِي لَا شَرْقِيُّونَ وَ لَا غَرْبِيُّونَ نَحْنُ نَاشِئَةُ الْقُطْبِ وَ أَعْلَامُ الْفُلْكِ أَمَّا قَوْلُكَ انْقَدَحَ مِنْ بُرْجِكَ النَّيِّرَانُ فَكَانَ الْوَاجِبُ أَنْ تَحْكُمَ بِهِ لِي لَا عَلَيَّ أَمَّا نُورُهُ وَ ضِيَاؤُهُ فَعِنْدِي وَ أَمَّا حَرِيقُهُ وَ لَهَبُهُ فَذَهَبَ عَنِّي وَ هَذِهِ مَسْأَلَةٌ عَمِيقَةٌ احْسُبْهَا إِنْ كُنْتَ حَاسِباً فَقَالَ الدِّهْقَانُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
﷽ الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام بزرگ عید اسلام، عید امامت و ولایت بر تمام محبین آن حضرت مبارک باد.🌹 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
19 🔅🔅🔅 🗓19- فی المغازی فی باب سريّة علىّ بن أبى طالب عليه السلام إلى بنى سعد، بفدك فى شعبان سنة ستّ‏ حدّثنى عبد الله بن جعفر، عن يعقوب بن عتبة ، قال: بعث رسول الله صلّى الله عليه و سلّم عليّا عليه السلام فى مائة رجل إلى حىّ سعد، بفدك، و بلغ رسول الله صلّى الله عليه و سلّم أنّ لهم جمعا يريدون أن يمدّوا يهود خيبر، فسار الليل و كمن النهار حتى انتهى إلى الهمج ، فأصاب عينا فقال: ما أنت؟ هل لك علم بما وراءك من جمع بنى سعد؟ قال: لا علم لى به. فشدّوا عليه فأقر أنه عين لهم بعثوه إلى خيبر، يعرض على يهود خيبر نصرهم على أن يجعلوا لهم من تمرهم كما جعلوا لغيرهم و يقدمون عليهم، فقالوا له: فأين القوم؟ قال: تركتهم و قد تجمّع منهم مائتا رجل، و رأسهم وبر ابن عليم. قالوا: فسر بنا حتى تدلّنا . قال: على أن تؤمّنونى ! قالوا: إن دللتنا عليهم و على سرحهم أمّنّاك، و إلّا فلا أمان لك. قال: فذاك! فخرج بهم دليلا لهم حتى ساء ظنّهم به، و أوفى بهم على فدافد و آكام ، ثم أفضى بهم إلى سهولة فإذا نعم كثير و شاء ، فقال : هذا نعمهم و شاءهم . فأغاروا عليه فضمّوا النّعم و الشاء. قال: أرسلونى! قالوا: لا حتى نأمن الطلب! و نذر بهم الراعي رعاء الغنم و الشاء، فهربوا إلى جمعهم فحذّروهم ، فتفرّقوا و هربوا ، فقال الدليل : علام تحبسني؟ قد تفرّقت الأعراب و أنذرهم الرعاء. قال علىّ عليه السلام: لم نبلغ معسكرهم. فانتهى بهم إليه فلم ير أحدا، فأرسلوه و ساقوا النّعم و الشاء، النّعم خمسمائة بعير، و ألفا شاة .* 📝در مغازی در سريّه على بن ابى طالب (ع) به فدك و بنى سعد در شعبان سال ششم آمده : ‏عبد الله بن جعفر، از قول يعقوب بن عتبه برايم نقل كرد: پيامبر (ص) على (ع) را با صد مرد به قبيله بنى سعد در ناحيه فدك اعزام فرمود، زيرا به پيامبر (ص) خبر رسيده بود كه آنها جمع شده و مى‏خواهند يهود خيبر را مدد رسانند. على (ع) شبها راه مى‏پيمود و روزها در كمين به سر مى‏برد تا آنكه به همج رسيد. در آنجا جاسوسى از دشمن را گرفتند، و از او پرسيدند تو كيستى؟ و چه اطلاعى از جمعيت بنى سعد دارى؟ گفت: من اطلاعى ندارم. بر او سخت گرفتند، ناچار اقرار كرد كه جاسوس ايشان است و او را به خيبر فرستاده‏اند تا آمادگى آنها را به اطلاع ايشان برساند، مشروط بر اينكه يهوديان‏ خيبر هم براى آنها سهمى در محصول خرماى خود منظور كنند و هم اطلاع دهد كه به زودى آنها نزد ايشان خواهند رفت. گفتند، بنى سعد كجايند؟ گفت: دويست نفر به فرماندهى وبر بن عليم جمع شده‏اند. مسلمانان گفتند همراه ما بيا و ما را به آنها راهنمايى كن. گفت: به شرط آنكه به من امان دهيد. گفتند اگر ما را به آنها و گله آنها راهنمايى كنى به تو امان مى‏دهيم و گر نه امانى براى تو نيست. گفت: چنين باشد. او به عنوان دليل و راهنما همراه ايشان راه افتاد، و آن قدر طول كشيد كه مسلمانان به او بدگمان شدند. او مسلمانان را از چند رشته تپه و دره گذراند تا به دشتى رسيدند كه در آن شتر و گوسفند و بز زيادى بود. گفت: اينها رمه و گله ايشان است. مسلمانان بر آن غارت بردند و شتران و گوسفندها را گرفتند. مرد گفت: اكنون مرا رها كنيد. گفتند، تا از تعقيب خيالمان آسوده نشود رهايت نمى‏كنيم. چوپانان و ساربانها خبر حمله را به بنى سعد رساندند، و ايشان متفرق شدند و گريختند. راهنما گفت: چرا مرا نگاه داشته‏ايد؟ اعراب كه پراكنده شده و گريخته‏اند. على (ع) فرمود: هنوز به لشكرگاه ايشان نرسيده‏ايم. مسلمانان به آنجا رسيدند ولى كسى را نديدند. پس اسير را آزاد كردند و چهار پايان را كه پانصد شتر و دو هزار گوسپند بود، با خود راندند. *المغازى،ج‏2،ص:562 و 563 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔆کانال زیر توسط ارادتمندان محقق ارجمند تاریخ تشیع استاد سیدجعفر مرتضی عاملی تاسیس شده که از بنده خواستند کانال را معرفی کنم بنده هم اطاعت کردم 🔆حقیقتا تاریخ اسلام مشحون است از دورغهای مورخین و رو کردن دست خبیث کذّابین و مفترین از اموریست که حضرت حجت سلام الله علیه هم به آن اعتنا دارند "این قاطع حبائل الکذب و الافتراء" ان شاءالله که از ثمرات عمر آن عالم فرزانه تشنگان بهره مند شوند و السلام 👇👇👇 اهداف کانال مرزبان تشیع 1. معرفی علامه 2. معرفی آثار ایشان 3. معرفی نظریات علامه 4. بارگزاری صوتی های تفسیر ایشان ان شاء الله که بتوانیم قدر دان زحمات این بزرگ مرد ی که بعد از نوشتن 53 جلد از تاریخ حضرت امیر می گفت : هنوز الف امیر را هم ننوشته ام رحمه الله و رضوان الله تعالی علیه @alameli https://eitaa.com/alameli
🔆پیام استاد حجت الاسلام حسینی نسب به مناسبت رونمایی از کتاب "دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی" موسسه فقاهت و تمدن اسلامی با سلام بعضی حرف ها را که آدم می شنود نمی داند باید بخندد یا بگرید؟! الف) آیا باید بخندد به کسانی که هنوز نمی دانند که نظر مدرسه اصفهانی در باره حجیت احکام عقلی یک مساله است که مرحوم محقق اصفهانی و شاگردانش مثل مرحوم آیه الله بهجت در ذیل بحث حجیت قطع و احکام قطعیه عقل در نهایه الدرایه و ... مطرح می کنند و بحث حسن و قبح عقلی و این که به نظر مدرسه اصفهانی احکام عقل عملی به حسن یا قبح از تادیبات صلاحیه و آراء محموده محسوب می شوند، مساله دیگری است؟ ب) آیا باید بخندد به کسانی که یک بار به خود زحمت نداده اند تا آراء مدارس اصولی مثل مدرسه حله و مدرسه جبل عامل را درباره حجیت احکام قطعیه عقل و قاعده ملازمه بخوانند و با کمال پررویی از مقایسه آراء اصولیین و اخباریین نظر می دهند. (با وجود این که بخش زیادی از فقها و اصولیین در این دو مدرسه بوده اند و از قضا تاثیرگذار هم بوده اند) ج) آیا باید بخندد به کسانی که هنوز نمی دانند که بیشترین استناد به دلایل عقلی در مدارس فقهی اصولی موجود در مدرسه مرحوم حائری است و چونان افرادی که مدارس فقهی اصولی بعد از آخوند را نمی شناسند، گمان می کنند چون محقق اصفهانی فیلسوف بوده باید بیشترین عقلگرایی در آن مدرسه باشد در نتیجه مقایسه آراء اصفهانی -آن هم با تکیه بر فهم مرحوم مظفر- از میان اصولیین و فهم محدث استرآبادی از اخباریین می شود مقایسه اشد الاصولیین و الاخباریین فی باب العقل؟.... این سه مورد را به عنوان نمونه گفتم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. البته اینها آیه قرآن یا ضروریات دین یا مذهب نیستند که دانستن آنها ضرورت داشته باشد، ولی خنده یا گریه بر آن است که تعدادی طلبه با ژست علمایی جایی جمع شوند و مدعیاتی را مطرح کنند و عناوین پرسر و صدایی ادعا کنند و اموالی را هدر دهند (آن هم در این وضعیت اقتصادی)، در حالی که در مورد زیربناهای اولیه آن مدعیات (مثل تفاوت بحث حجیت احکام قطعیه عقل با احکام عقل عملی به حسن و قبح، کم بودن استناد به احکام عقلیه قطعیه در مدرسه محقق اصفهانی در مقایسه با مدرسه مرحوم حائری، آراء اصولی مدرسه جبل عامل و مدرسه حله و ...) ظاهرا اطلاعاتی ندارند. گویا کسانی با اطلاعاتی در سطح متن اصول فقه مرحوم مظفر و متن رسائل و کفایه، می خواهند در مورد کل علم اصول صحبت کنند. البته من ترجیح می دهم بخندم، ولی شاید گریه آور باشد. به هر حال، نتیجه منطقی آموزش سطحی فقه و اصول ( به تعبیر استاد احمدی شاهرودی فقه و اصول پفکی) منطقا هم باید چنین اظهار نظرهایی باشد و در آینده از این حرف های پفکی بیشتر خواهیم شنید. 🔆پ ن از بحوث: این کم دقتی ها حاصل عجول بودن در تحصیل و تدریس و شوق وافر به مطرح کردن نظریات نپخته انسان است 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
20 🔅🔅🔅 🗓20-فی المغازی فی باب غزوة خیبر ؛ قالوا: و انتهى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم إلى الصّهباء فصلّى بها العصر ثم دعا بالأطعمة فلم يؤت إلّا بالسّويق و التمر، فأكل رسول الله صلّى الله عليه و سلّم و أكلوا معه، ثم قام إلى المغرب فصلّى بالناس و لم يتوضّأ، ثم صلّى العشاء بالناس، ثم دعا بالأدلّاء فجاء حسيل بن خارجة الأشجعىّ، و عبد الله بن نعيم الأشجعىّ. قال: فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم لحسيل: امض أمامنا حتى تأخذنا صدور الأودية، حتى نأتى خيبر من بينها و بين الشام، فأحول بينهم و بين الشام و بين حلفائهم من غطفان. ◽️فقال حسيل: أنا أسلك بك. فانتهى به إلى موضع له طرق، فقال له يا رسول الله، إنّ لها طرقّا يؤتى منها كلّها، فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: سمّها لى! و كان رسول الله صلّى الله عليه و سلّم يحبّ الفأل الحسن و الاسم الحسن، و يكره الطيرة و الاسم القبيح. فقال الدليل: لها طريق يقال لها حزن. قال: لا تسلكها! قال: لها طريق يقال لها شاش. قال: لا تسلكها! قال: لها طريق يقال لها حاطب. قال: لا تسلكها! قال عمر بن الخطّاب رضى الله عنه: ما رأيت كالليلة أسماء أقبح! سمّ لرسول الله! قال: لها طريق واحدة لم يبق غيرها. فقال عمر: سمّها. قال: اسمها مرحب. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: نعم أسلكها! قال عمر: ألا سمّيت هذا الطريق أوّل مرة! ▫️و بعث رسول الله صلّى الله عليه و سلّم عبّاد بن بشر فى فوارس طليعة، فأخذ عينا لليهود من أشجع فقال: من أنت؟ قال: باغ أبتغى أبعرة ضلّت لى، أنا على أثرها. قال له عبّاد: أ لك علم بخيبر؟ قال: عهدي بها حديث، فيم تسألنى عنه؟ قال: عن اليهود. قال: نعم، كان كنانة بن أبى الحقيق و هوذة بن قيس ساروا فى حلفائهم من غطفان، فاستنفروهم و جعلوا لهم تمر خيبر سنة، فجاءوا معدّين مؤيّدين بالكراع و السلاح يقودهم عتبة بن بدر، و دخلوا معهم فى حصونهم، و فيها عشرة آلاف مقاتل، و هم أهل الحصون التي لا ترام، و سلاح و طعام كثير لو حصروا لسنين لكفاهم، و ماء واتن يشربون فى حصونهم، ما أرى لأحد بهم طاقة. فرفع عبّاد بن بشر السوط. فضربه ضربات و قال: ما أنت إلّا عين لهم، اصدقنى و إلّا ضربت عنقك! فقال الأعرابىّ: أ فتؤمّني على أن‏ أصدقك؟ قال عبّاد: نعم. فقال الأعرابىّ: القوم مرعوبون منكم خائفون وجلون لما قد صنعتم بمن كان بيثرب من اليهود، و إنّ يهود يثرب بعثوا ابن عمّ لى وجدوه بالمدينة، قد قدم بسلعة يبيعها، فبعثوه إلى كنانة بن أبى الحقيق يخبرونه بقلّتكم و قلّة خيلكم و سلاحكم. و يقولون له‏ : فاصدقوهم الضرب ينصرفوا عنكم، فإنّه لم يلق قوما يحسنون القتال! و قريش و العرب قد سرّوا بمسيره إليكم لما يعلمون من موادّكم و كثرة عددكم و سلاحكم وجودة حصونكم! و قد تتابعت قريش و غيرهم ممّن يهوى هوى محمّد، تقول قريش: إنّ خيبر تظهر! و يقول آخرون: يظهر محمّد، فإن ظفر محمّد فهو ذلّ الدهر! قال الأعرابىّ: و أنا أسمع كلّ هذا، فقال لى كنانة: اذهب معترضا للطريق فإنهم لا يستنكرون مكانك، و احزرهم لنا، و ادن منهم كالسائل لهم ما تقوى به، ثم ألق إليهم كثرة عددنا و مادّتنا فإنهم لن يدعوا سؤالك، و عجّل الرجعة إلينا بخبرهم. ▫️فأتى به عبّاد النبىّ صلّى الله عليه و سلّم فأخبره الخبر، فقال عمر بن الخطّاب: اضرب عنقه. قال عباد: جعلت له الأمان. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: أمسكه معك يا عبّاد! فأوثق رباطا. فلمّا دخل رسول الله صلّى الله عليه و سلّم خيبر عرض عليه الإسلام و قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: إنى داعيك ثلاثا، فإن لم تسلم لم يخرج الحبل عن عنقك إلّا صعدا! فأسلم الأعرابىّ . * *المغازى،ج‏2، ص 639 تا ص:641 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
20 🔅🔅🔅 📝در کتاب مغازی در باب جنگ خيبر آمده : گويند، پيامبر (ص) به صهباء رسيدند و نماز عصر را گزاردند و غذا خواستند. چيزى براى آن حضرت غير از خرما و سويق نياوردند. رسول خدا (ص) و همراهان از آن غذا خوردند و بدون اين كه محتاج به تجديد وضو باشند، نماز مغرب را گزاردند، و سپس نماز عشاء را هم همراه مردم خواندند. آنگاه رسول خدا (ص) راهنمايان را خواستند و حسيل بن خارجه اشجعى، و عبد الله بن نعيم اشجعى هر دو آمدند. ▫️پيامبر (ص) به حسيل فرمودند: پيشاپيش ما حركت كن و از بالاى اين صحراها ما را ببر، به طورى كه ميان خيبر و شام قرار بگيريم و بتوانيم ميان مردم خيبر و مردم شام و همپيمانان خيبريان از قبيله غطفان مانع شويم. حسيل گفت: من شما را همچنان خواهم برد. و او به جايى رسيد كه چند راه بود، پس به پيامبر (ص) عرض كرد: اى رسول خدا، اينجا، چند راه است كه همه آنها به خيبر مى‏رسد. پيامبر (ص) فرمود: آنها را نام ببر! و رسول خدا (ص) دوست مى‏داشت با نامهاى خوب فال نيك بزند، و از اسمهاى زشت روگردان بود و هيچگاه فال بد نمى‏زد. راهنما راهى را نشان داد و گفت: نام اين راه حزن (اندوه) است. فرمود: از اين راه مرو! گفت: راه ديگرى است كه به آن شاش (پراكنده، شوريده) مى‏گويند. فرمود: از اين راه هم مرو! گفت: اين راه ديگرى است كه به آن حاطب (جمع كننده هيزم) مى‏گويند. فرمود: از اين راه هم مرو! عمر بن خطّاب گفت: عجيب است كه هرگز مانند امشب به اين همه نام نامتناسب بر نخورده بوديم. نام راه‏هاى ديگر را به رسول خدا بگو! راهنما گفت: فقط يك راه ديگر باقى مانده است كه به خيبر مى‏رسد. عمر گفت: نام آن را بگو! گفت: مرحب (وسيع، فراخ). پيامبر (ص) فرمودند: اين خوب است، از اين راه برو! عمر به راهنما گفت: نمى‏توانستى همين نام را دفعه اول بگويى؟! ▫️رسول خدا (ص)، عبّاد بن بشر را همراه چند سوار به عنوان پيشاهنگ فرستادند. او موفق شد يكى از جاسوسان يهوديان را كه از قبيله اشجع بود دستگير كند. از او پرسيد: تو كيستى؟ گفت: در جستجوى چند شترى هستم كه از من گم شده است و در پى آنها هستم. عبّاد گفت: آيا اطلاعى از خيبر دارى؟ گفت: آرى، همين تازگى آنجا بودم، در چه موردى از من مى‏خواهى بپرسى؟ عبّاد گفت: درباره يهوديان. گفت: آرى كنانة بن ابى حقيق، و هوذة بن قيس پيش همپيمانان خود از قبيله غطفان رفتند و آنها را تحريض به حركت و شركت در جنگ كردند، و براى آنها محصول يك ساله خرماى خيبر را قرار دادند، آنها هم در كمال آمادگى و با اسلحه و ساز و برگ زياد به سالارى عتبة بن بدر آمدند و وارد حصارهاى يهوديان شدند. خيبر ده هزار جنگجو دارد و مردم اين حصارها هيچگاه از پا در نمى‏آيند. وانگهى آنجا مقدار زيادى خوراك و اسلحه هست و آب فراوان دارند و اگر محاصره آنها سالها طول بكشد، همه چيز آنها كافى است. هيچ كس را نمى‏بينم كه طاقت و ياراى جنگ با ايشان را داشته باشد. عبّاد بن بشر تازيانه خود را بلند كرد و چند تازيانه به او زد و گفت: تو جاسوس يهوديانى، راست بگو و گر نه گردنت را خواهم زد! آن مرد عرب گفت: اگر به تو راست بگويم مرا امان مى‏دهى؟ عبّاد گفت:آرى. مرد عرب گفت: يهوديان خيبر سخت از شما ترسان و بيمناكند ، چون رفتار شما را با يهوديان مدينه ديده‏اند. يهوديان مدينه هم پسر عموى مرا كه براى فروش خرماهاى خشك خود به آنجا آمده بود، پيش كنانة بن ابى حقيق فرستاده و به او خبر داده است كه نفرات شما اندك، و ساز و برگ شما كم است، و گفته‏اند كه ضرب شستى به محمد نشان دهيد كه برگردد، زيرا تاكنون محمد با مردمى كه به راستى جنگجو باشند برخورد نكرده است. قريش و عموم اعراب هم از حركت محمد به سوى شما خوشحالند، زيرا كيفيت آمادگى و زيادى شمار و اسلحه و استوارى دژهاى شما را مى‏دانند. قريش و هواداران محمد با يك ديگر بحث مى‏كنند، قريش مى‏گويند: خيبرى‏ها پيروز مى‏شوند، و ديگران مى‏گويند: محمد پيروز مى‏شود. و اگر محمد پيروز شود مايه بدبختى روزگار خواهد بود. اعرابى چنين ادامه داد كه من همه اين حرفها را مى‏شنيدم، كنانه به من گفت: راه بيفت و در همان راهى برو كه با سپاه محمد برخورد كنى، چون آنها از حركت تو در آن راه تعجب نخواهند كرد آنها را زير نظر بگير و به آنها نزديك شو و چنان وانمود كن كه از آنها سؤالاتى دارى، آنگاه متقابلا زيادى عده و آمادگى ما را گوشزد ايشان كن، و به هر حال آنها پس از برخورد با تو از بازپرسى تو خوددارى نخواهند كرد، سپس با شتاب خبر آنها را براى ما بياور.
👆🏾👆🏾👆🏾 ▫️عبّاد او را به حضور پيامبر (ص) آورد و موضوع را به اطلاع آن حضرت رساند. عمر بن خطاب گفت: گردن او را بزن. عبّاد گفت: من براى او امان قرار داده‏ام. رسول خدا (ص) فرمودند: او را همراه خودت نگهدار، ولى او را ببند. چون پيامبر (ص) وارد خيبر شدند، اسلام را بر آن مرد عرضه داشتند و فرمودند: سه روز به تو مهلت مى‏دهم، اگر مسلمان نشوى اين طناب فقط وقتى از گردنت باز مى‏شود كه بر فراز دار رفته باشى! پس آن مرد مسلمان شد . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
علیه‌السلام 🔰انسان ۲۵۰ ساله | امام کاظم علیه‌السلام و مبارزه با زره تقیه ‌ 💠رهبر‌انقلاب: یکی از نزدیکان امام میگوید دیدم در اتاق خصوصی ‌موسی‌بن‌جعفر سه چیز است: شمشیری هست که نشان میدهد هدف، جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونت‌بارِ رزمی و انقلابی است و ‌قرآنی هست که نشان میدهد هدف، این است؛ میخواهیم به زندگی قرآن برسیم با این وسائل و این سختیها را هم تحمل کنیم. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانه‌ی زیبائی است! ‌۱۳۶۴/۰۱/۲۳ 💻 @khamenei_maaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شرح حدیثی از امام کاظم(علیه‌السّلام) در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۹۴/۰۲/۲۲ 💠تقوا و مراقبت در گفتار 💻 @khamenei_maaref
🔰 پیام تسلیت در پی ارتحال حجت الاسلام و المسلمین دکترسیدعباس موسویان مدیر گروه رشته فقه الاقتصاد موسسه عالی فقه و علوم اسلامی بسم الله الرحمن الرحیم 💠رحلت عالم بافضیلت مرحوم حجه الاسلام و المسلین آقای سیدعباس موسویان، حوزه علمیه قم و مراکز علمی‌اش را در سوگ فقدان چهره‌ای برجسته در حوزه اندیشه ورزی در عرصه فقه اقتصادی اسلام و نظام بانکی و مالی جمهوری اسلامی نشاند. شخصیتی که منش والا و شخصیت ممتازش او را به اسوه‌ای از تلاش مخلصانه، سخت کوشانه و متواضعانه تبدیل کرده بود. 💠 سالیان طولانی مجاهدت علمی و فقیهانه حوزوی و حضوری مستمر در عرصه‌های علمی-دانشگاهی، قانونگذاری و نظامات اقتصادی کشور به همراه اندیشه خلاق، از او عنصری راهگشا در عرصۀ تعامل نظام بانکی و مالی کشور و نظریه پردازی دینی و اسلامی و نیزاستادی توانمند و تاثیر گذار در حوزه های علمیه و دانشگاه ساخته بود. 💠 این شخصیت ارزشمند از آغاز فرمان رهبر معظم انقلاب برای تأسیس موسسه عالی فقه و علوم اسلامی در حوزه علمیه قم نقشی محوری را به عنوان مدیر گروه فقه اقتصاد در برنامه ریزی و ایجاد این رشته و جذب، هدایت و تربیت علمی دانش پژوهان آن به عهده گرفت و اثری ماندگار در این مرکزعلمی از خود به یادگار گذاشت. 💠 موسسه عالی فقه و علوم اسلامی این ثلمه و ضایعۀ اسف انگیز را به محضر امام عصر عج، مقام معظم رهبری مدظله، اساتید معظم، شاگردان و خاندان محترم ایشان تسلیت گفته و غفران و رحمت واسعه الهی را در جوار اولیای گرامش برای آن فقید عزیز مسألت دارد. 🆔 @mfos_ir 🌐 www.mfos.ir ☎️ 02532401545
🔰 آیین بزرگداشت مجازی ارتحال دانشمند فقید حجت الاسلام والمسلمین استاد با مشارکت موسسه عالی فقه و علوم اسلامی 🔹 با سخنرانی: آیت الله حجت الاسلام دکتر وزیر اقتصاد دکتر رییس سازمان بورس حجت الاسلام 📌 همراه با ختم قرآن و ذکر توسل 📆 دوشنبه ۲۰ مردادماه ساعت ۲۱ حضور مجازی از طریق صفحه اینستاگرام پژوهشگاه 🔹 Instagram.com/iict.ac_ir
21 🔅🔅🔅 🗓21-فی المغازی فی شان غزوة الفتح ؛ قال: حدّثنى معاذ بن محمّد، عن عبد الله بن سعد، قال: لمّا راح رسول الله صلّى الله عليه و سلّم من العرج تقدّمت أمامه جريدة من خيل طليعة، تكون أمام المسلمين، فلمّا كانت بين العرج و الطّلوب أتوا بعين من هوازن إلى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فقالوا: يا رسول الله، رأيناه حين طلعنا عليه و هو على راحلته، فتغيّب عنّا فى وهدة ، ثم جاء فأوفى على نشز فقعد عليه، فركضنا إليه فأراد يهرب منّا، و إذا بعيره قد عقله أسفل من النّشز و هو يغيّبه، فقلنا: ممن أنت؟ قال: رجل من بنى غفار. فقلنا: هم أهل هذا البلد. فقلنا: من أىّ بنى غفار أنت؟ فعيى و لم ينفذ لنا نسبا، فازددنا به ريبة و أسأنا به الظن، فقلنا: فأين أهلك؟ قال: قريبا! و أومأ بيده إلى ناحية. قلنا: على أى ماء، و من معك هنالك؟ فلم ينفذ لنا شيئا، فلما رأينا ما خلط قلنا: لتصدّقنا أو لنضربنّ عنقك! قال: فإن صدقتكم ينفعني ذلك عندكم؟ قلنا: نعم. قال: فإنى رجل من هوازن من بنى نضر، بعثتني هوازن عينا. و قالوا: ائت المدينة حتى تلقى محمّدا فتستخبر لنا ما يريد فى أمر حلفائه، أ يبعث إلى قريش بعثا أو يغزوهم بنفسه، و لا نراه إلّا يستغورهم، فإن خرج سائرا أو بعث بعثا فسر معه حتى تنتهي إلى بطن سرف، فإن كان يريدنا أولا فيسلك فى بطن سرف حتى يخرج إلينا، و إن كان يريد قريشا فسيلزم الطريق. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: و أين هوازن؟ قال: تركتهم ببقعاء و قد جمعوا الجموع، و أجلبوا فى العرب، و بعثوا إلى ثقيف فأجابتهم، فتركت ثقيفا على ساق قد جمّعوا الجموع، و بعثوا إلى الجرش فى عمل الدّبّابات و المنجنيق، و هم سائرون إلى جمع هوازن فيكونون جمعا. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: و إلى من جعلوا أمرهم؟ قال: إلى فتاهم مالك بن عوف. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: و كلّ هوازن قد أجاب إلى ما دعا إليه مالك؟ قال: قد أبطأ من بنى عامر أهل الجدّ و الجلد. قال: من؟ قال: كعب و كلاب. قال: ما فعلت هلال؟ قال: ما أقلّ من ضوى إليه منهم، و قد مررت بقومك أمس بمكّة و قد قدم عليهم أبو سفيان بن حرب فرأيتهم ساخطين لما جاء به، و هم خائفون وجلون. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: حسبنا الله و نعم الوكيل، ما أراه إلّا صدقنى! قال الرجل: فلينفعنى ذلك؟ فأمر به رسول الله صلّى الله عليه و سلّم خالد بن الوليد أن يحبسه، و خافوا أن يتقدّم و يحذّر الناس، فلمّا نزل العسكر مرّ الظّهران أفلت الرجل، فطلبه خالد بن الوليد فأخذه عند الأراك ، و قال: لولا وليت عهدا لك لضربت عنقك. و أخبر رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فأمر به يحبس حتى يدخل مكّة، فلمّا دخل رسول الله صلّى الله عليه و سلّم مكّة و فتحها أتى به إلى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فدعاه إلى الإسلام فأسلم، ثم خرج مع المسلمين إلى هوازن فقتل بأوطاس . * *المغازى،ج‏2، ص804 تا ص:806 . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
21 🔅🔅🔅 📝در کتاب مغازی در باب کار جنگ فتح آمده ؛ معاذ بن محمد، از قول عبد الله بن سعد نقل كرد كه: چون رسول خدا (ص) از عرج حركت فرمود، گروهى از اسب سواران گزيده را پيشاپيش مسلمانان اعزام فرمود. ▫️اين گروه بين عرج و طلوب جاسوسى از قبيله هوازن را گرفته و پيش رسول خدا (ص) آوردند و گفتند، وقتى او را ديديم سوار بر مركب خود بود و در گودالى از نظر ما پنهان شد، ولى دوباره ظاهر گرديد و خود را روى تپه‏اى رساند و نشست. ما به سوى او تاختيم و او خواست با شترش كه آن را در پايين تپه در جايى مخفى كرده بود بگريزد. به او گفتيم: از كدام قبيله‏اى ؟ گفت : مردى از بنى غفارم. گفتيم :آنها كه در همين جا زندگى مى‏كنند، تو از كدام خاندان بنى غفارى؟ سرگردان ماند و نتوانست نسب خود را براى ما بگويد . و اين موجب شد نسبت به او شك و سوء ظنّ بيشترى پيدا كنيم و به او گفتيم : خانواده تو كجايند؟ گفت: همين نزديكى ، و با دست خود اشاره به جايى كرد. پرسيديم: كنار كدام آب هستيد و چه كسى با توست؟ باز هم نتوانست جوابى بدهد. وقتى ديديم چنين است گفتيم: راست بگو و گر نه گردنت را خواهيم زد. گفت: اگر راست بگويم براى من فايده‏اى خواهد داشت؟ گفتيم: آرى . گفت: من مردى از عشيره بنى نضر از قبيله هوازنم كه مرا به عنوان جاسوس فرستاده‏اند ، و گفته‏اند ، به مدينه برو و پرس و جو كن كه محمد نسبت به همپيمانان خود چه تصميمى گرفته است؟ و ببين آيا لشكرى را به جنگ قريش مى‏فرستد يا خودش به جنگ آنها مى‏رود؟ البته ما خيال مى‏كنيم كه محمد شخصا قريش را تعقيب خواهد كرد، و به هر حال چه خودش حركت كند و چه لشكرى را بفرستد، تو تا ناحيه سرف همراه آنها باش. اگر بخواهد اول به سراغ ما بيايد بديهى است كه از راه اصلى جدا مى‏شود و با پيمودن وادى سرف به سمت ما حركت مى‏كند، و حال آنكه اگر قصد قريش داشته باشد، در همان راه اصلى حركت خواهد كرد. ▫️پيامبر (ص) از آن مرد پرسيد: قبيله هوازن كجايند؟ گفت: من آنها را در بقعاء در حالى ترك كردم كه لشكر جمع كرده و كسانى را براى جلب همكارى اعراب ميان آنها فرستاده بودند. از جمله قبيله ثقيف موافقت كرده بودند و من ثقيف را در منطقه ساق وقتى ترك كردم كه لشكرها را فراهم ساخته بودند، همچنين كسانى را به ناحيه جرش فرستاده بودند تا براى ايشان منجنيق و زره پوش بسازند و سپس به هوازن بپيوندند و همگى جمع شوند. پيامبر (ص) پرسيد: كارهايشان را به عهده چه كسى گذاشته‏اند و فرمانده آنها كيست؟ گفت: به مالك بن عوف كه جوانمرد و سالار ايشان است. پيامبر (ص) پرسيد: آيا تمام افراد قبيله هوازن دعوت مالك بن عوف را پذيرفته‏اند؟ گفت: نه گروهى از افراد چابك و اهل كارزار بنى عامر نپذيرفته‏اند. پيامبر (ص) پرسيد: آنها چه كسانى هستند؟ گفت: از قبيله‏هاى كعب و كلابند. پيامبر (ص) پرسيد: قبيله هلال چه كردند؟ گفت: عده كمى از ايشان به هوازن پيوسته‏اند، ضمنا يكى دو روز پيش در مكه پيش اقوام تو بودم، ابو سفيان بن حرب برگشته بود و ديدم قريش از خبرى كه او آورده است خشمگين و ناراحت و ترسانند. ▫️پيامبر (ص) فرمود «حسبنا الله و نعم الوكيل» خداى ما را بس است و بهترين تكيه گاه است. و سپس‏ فرمود: چنين مى‏بينمش كه راست مى‏گويد. مرد مذكور گفت: آيا براى من سودى دارد؟ پيامبر (ص) به خالد بن وليد دستور داد تا مراقب او باشد و او را تحت نظر بگيرد چون مى‏ترسيدند پيشاپيش برود و مردم را از آمدن لشكر اسلام با خبر كند. چون سپاه مسلمانان به مرّ الظّهران رسيد، آن مرد گريخت و خالد بن وليد به جستجوى او بر آمد و در اراك او را گرفت و گفت: اگر نه اين بود كه عهد كرده‏ام تو را نكشم، گردنت را مى‏زدم! و اين موضوع را به رسول خدا (ص) خبر داد. پيامبر دستور فرمود تا ورود به مكه، او را مانند زندانيان نگه دارند. چون پيامبر (ص) به مكه وارد شدند او را به حضور آن حضرت آوردند و ايشان او را به اسلام دعوت كرد و او مسلمان شد و همراه مسلمانان به جنگ هوازن رفت و در اوطاس (جنگ تبوك) كشته شد. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔆پیام استاد حجت الاسلام حسینی نسب به مناسبت رونمایی از کتاب "دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی" موسسه فقاهت و تمدن اسلامی باسلام ♦️بعضی حرف ها را که آدم می شنود نمی داند باید بخندد یا بگرید؟! عنوانی نوشته می شود«دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی» ولی آراء بسیاری از اصولیین شاخص در این موضوع مورد توجه قرار نگرفته و مطالب به کل اصولیین نسبت داده شده است. 🔹الف) مدیر معلوم الحال موسسه با ژست علمایی در جمع تعداد قابل توجهی از طلاب در جلسه رونمایی از کتابی با این عنوان پرطمطراق(دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی) می گوید: «برخلاف آنچه تصور می شود که اصولی ها خیلی به عقل بها می دهند، حرف های عقل گراترین اصولیین مثل محقق اصفهانی با اخباریینی مثل استرآبادی یکی است»، در حالی که بسیاری از اصولیین برجسته در این موضوع سخنانی دارند و اصلا با اخباریین حرفشان نزدیک هم نیست. شاید از نظر این آقا، مرحوم وحید بهبهانی، محقق حلی، شیخ بهایی، شیخ عبد الکریم حائری، مرحوم شیخ مرتضی حائری و ... اصولی نبوده اند!!!... مثلا مرحوم وحید بهبهانی در «الفوائد الحائریه الجدیده» آرائی درباره حسن و قبح عقلی وحجیت عقل دارد ولی از آن سخنی به میان نیامده است. محقق حلی در «معارج الاصول» درباره حسن و قبح عقلی و حجیت احکام عقلی مطالبی دارد که آن نیز نیامده است. شیخ بهایی در «زبده الاصول» نیز مطالبی درباره حسن قبح عقلی دارد که بسیار هم به عقل بها داده اند و حرفشان با اخباریین فاصله زیادی دارد. مگر مدیر معلوم الحال آنها را جزء اصولیین نداند!!! 🔹ب) آنهایی هم که سخنشان مطرح شده ناقص آمده است مثلا سخنان آخوند خراسانی در کفایه دیده شده ولی مطالب ایشان در فوائد درباره حسن و قبح عقلی ناقص نقل شده است. نظر محقق اصفهانی در باره آراء محموده(تادیبات صلاحیه) دیده شده ولی سخنان ایشان در نهایه الدرایه درباره حجیت احکام قطعیه عقل به بوته فراموشی سپرده شده است. آیا باید خندید به کسانی که هنوز نمی دانند که نظر مدرسه اصفهانی در باره حجیت احکام عقلی یک مساله است که مرحوم محقق اصفهانی و شاگردانشان مثل مرحوم آیه الله العظمی بهجت که در ذیل بحث حجیت قطع و احکام قطعیه عقل در نهایه الدرایه و ... مطرح می کنند و بحث حسن و قبح عقلی و این که به نظر مدرسه اصفهانی احکام عقل عملی به حسن یا قبح از تادیبات صلاحیه و آراء محموده محسوب می شوند، مساله دیگری است؟ 🔹ج) آیا باید خندید به کسانی که هنوز نمی دانند که بیشترین استناد به دلایل عقلی در مدارس فقهی اصولی بعد از آخوند خراسانی در مدرسه مرحوم حائری است (حتی مرحوم حاج آقا مرتضی حائری در کتاب صلوه درباره عبادتی تاسیسی از احکام عقلیه به حسن و قبح استفاده می کنند) و چونان افرادی که مدارس فقهی اصولی بعد از آخوند را نمی شناسند، گمان می کنند چون محقق اصفهانی فیلسوف بوده باید بیشترین عقلگرایی در آن مدرسه باشد در نتیجه مقایسه آراء اصفهانی -آن هم با تکیه بر فهم مرحوم مظفر- از میان اصولیین و فهم محدث استرآبادی از اخباریین می شود مقایسه اشد الاصولیین و الاخباریین فی باب العقل؟.... 🔺این سه مورد را به عنوان نمونه گفتم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. البته اینها آیه قرآن یا ضروریات دین یا مذهب نیستند که دانستن آنها ضرورت داشته باشد، ولی خنده یا گریه بر آن است که مدیری معلوم الحال با ژست علمایی در میان تعدادی طلاب مدعیاتی (بر خلاف آنچه که مشهور است اصولیین بهای چندانی به عقل نمی دهند و آرای آنها با اخباریینی مثل استرآبادی یکی است) را مطرح کنند و عناوین پرسر و صدایی مانند«دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی»ادعا کنند و اموالی را هدر دهند(آن هم در این وضعیت اقتصادی)، در حالی که بین منابع تحقیق استناد شده و مدعیاتشان هیچ تناسبی وجود ندارد. می گوید اصولیین، ولی آراء بسیاری همچون محقق حلی، شیخ بهایی، وحید بهبهانی و ... را نمی بیند. و حتی امثال آخوند خراسانی و محقق اصفهانی نیز ناقص می بیند. ♨️به هر حال، نتیجه منطقی آموزش سطحی فقه و اصول( به تعبیر استاد احمدی شاهرودی فقه و اصول پفکی) منطقا هم باید چنین اظهار نظرهایی باشد و در آینده از این حرف های پفکی(حرف هایی با ظاهر زیبا و خوش طعم ولی بدون مواد مغذی لازم) بیشتر خواهیم شنید. 🔆 پ ن از بحوث: این‌ کم دقتی ها حاصل عجول بودن در تحصیل و تدریس و شوق وافر به مطرح کردن نظریات نپخته انسان است 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
21 🔅🔅🔅 🗓22- فی المغازی فی باب غزوه احد ؛ و كانت قريش يوم الخميس بذي الحليفة، صبيحة عشر من مخرجهم من مكّة، لخمس ليال مضين من شوّال على رأس اثنين و ثلاثين شهرا، و معهم ثلاثة آلاف بعير و مائتا فرس. فلمّا أصبحوا بذي الحليفة خرج فرسان فأنزلهم بالوطاء. و بعث النبىّ صلّى الله عليه و سلّم عينين له، أنسا و مؤنسا ابني فضالة ليلة الخميس، فاعترضا لقريش بالعقيق، فسارا معهم حتى نزلوا بالوطاء. فأتيا رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فأخبراه. ▫️و كان المسلمون قد ازدرعوا العرض- و العرض ما بين الوطاء بأحد إلى الجرف، إلى العرصة، عرصة البقل اليوم- و كان أهله بنو سلمة، و حارثة، و ظفر، و عبد الأشهل، و كان الماء يومئذ بالجرف أنشاطا ، لا يريم سائق الناضح مجلسا واحدا ، ينفتل الجمل فى ساعة ، حتى ذهب بمياهه عيون الغابة التي حفر معاوية بن أبى سفيان. فكانوا قد أدخلوا آلة زرعهم ليلة الخميس المدينة فقدم المشركون على زرعهم و خلّوا فيه إبلهم و خيولهم- و قد شرب الزّرع فى الدّقيق ، و كان لأسيد بن حضير فى العرض عشرون ناضحا يسقى شعيرا- و كان المسلمون قد حذروا على جمالهم و عمّالهم و آلة حرثهم. و كان المشركون يرعون يوم الخميس حتى أمسوا، فلمّا أمسوا جمعوا الإبل و قصلوا عليها القصيل، و قصلوا على خيولهم ليلة الجمعة، فلمّا أصبحوا يوم الجمعة خلّوا ظهرهم فى الزّرع و خيلهم حتى تركوا العرض ليس به خضراء. ▫️فلمّا نزلوا و حلّوا العقد و اطمأنّوا، بعث رسول الله صلّى الله عليه و سلّم الحباب بن المنذر بن الجموح إلى القوم، فدخل فيهم و حزر و نظر إلى جمع ما يريد، و بعثه سرّا و قال للحباب: لا تخبرني بين أحد من المسلمين‏ إلّا أن ترى قلّة . فرجع إليه فأخبره خاليا، فقال له رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: ما رأيت؟ قال: رأيت يا رسول الله عددا، حزرتهم ثلاثة آلاف، يزيدون قليلا أو ينقصون قليلا، و الخيل مائتي فرس، و رأيت دروعا ظاهرة، حزرتها سبعمائة درع. قال: هل رأيت ظعنا؟ قال: رأيت النساء معهنّ الدّفاف و الأكبار- الأكبار يعنى الطبول. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: أردن أن يحرّضن القوم و يذكّرنهم قتلى بدر، هكذا جاءني خبرهم، لا تذكر من شأنهم حرفا، حسبنا الله و نعم الوكيل، اللّهمّ بك أجول و بك أصول .* *المغازى،ج‏1، ص206 تا ص:208 . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
21 🔅🔅🔅 📝قريش صبح روز پنجشنبه، دهمين روز بيرون آمدنشان از مكه در ذى الحليفه بودند، خروج آنها از مكه در پنجم ماه شوال و آغاز سى و دومين ماه هجرت صورت گرفته بود و آنها سه هزار شتر و دويست اسب همراه داشتند. چون به ذى الحليفه رسيدند ابو سفيان همراه اسب سواران بيرون آمد و آنها را در وطاء فرود آورد. پيامبر (ص) هم شب پنجشنبه دو جاسوس را، كه انيس و مونس، پسران فضاله بودند به سوى قريش روانه فرمود. آن دو در عقيق به قريش بر خوردند و همراه ايشان حركت كردند و چون قريش در وطاء فرود آمدند، آن دو خود را به پيامبر (ص) رسانده و خبر دادندش. مسلمانان در ناحيه عرض- كه ميان وطاء و احد و به سوى جرف است و امروز (زمان واقدى) عرصة البقل ناميده مى‏شود- زراعت كاشته بودند. در آن منطقه، بنى سلمه و بنى حارثه و ظفر و عبد الاشهل زندگى مى‏كردند. در آن هنگام چاههاى جرف بسيار كم آب بود و شتربانان شتران آبكش براى يك سطل آب، ساعتى معطل مى‏شدند، قناتهايى كه معاوية بن ابى سفيان حفر كرد، آب اين چاهها را به كلى خشك ساخت. ▫️مسلمانان شب پنجشنبه ابزار و وسايل كشاورزى خود را به مدينه منتقل كرده بودند، ولى مشركان كه آمدند، شتران و اسبهاى خود را به زراعت و كشت ايشان رها كردند،- زراعت خوشه بسته و نزديك به درو بود، اسيد بن حضير در منطقه عرض بيست شتر آبكش داشت كه زراعت جو او را آبيارى مى‏كردند- مسلمانان در مورد كارگران و شتران و ابزار كشاورزى خود، رعايت احتياط كرده بودند. مشركان روز پنجشنبه را تا شتران و ابزار كشاورزى خود، رعايت احتياط كرده بودند. مشركان روز پنجشنبه را تا شب همانجا ماندند و شتران خود را جمع كردند و به آنها علف تازه دادند و شب جمعه هم همين كار را دو مرتبه انجام دادند. چون صبح جمعه رسيد خود و اسبانشان عرض را ترك كردند، در حالى كه در آنجا هيچ سبزه‏اى باقى نمانده بود. ▫️چون قريش فرود آمدند و بارهاى خود را گشودند و آرام گرفتند، پيامبر (ص) حباب بن منذر بن جموح را مخفيانه براى كسب خبر و ارزيابى دشمن ميان ايشان فرستاد و به او امر فرمود: چون برگشتى نزد هيچيك از مسلمانان به من گزارش نده، مگر اينكه بگويى دشمن را اندك ديدم. حباب برگشت و در خلوت به پيامبر (ص) گزارش داد، پيامبر (ص) فرمودند: چه ديدى؟ گفت: اى رسول خدا، عددشان را سه هزار تخمين زدم، ممكن است اندكى كم يا بيش باشند. دويست اسب همراه دارند و حدود هفتصد نفر زره‏دار. پيامبر (ص) پرسيد: آيا زنها را هم ديدى؟ گفت: آرى زنهايى همراه ايشان ديدم كه دايره و طبل داشتند. پيامبر (ص) فرمود: مى‏خواهند قوم را تحريك كنند و كشته‏شدگان بدر را به ياد ايشان بياورند. آنگاه فرمود: به من هم همين اخبار رسيده است، از ايشان چيزى بازگو نكن، خداى ما را بسنده و بهترين وكيل است، خدايا به تو پناه مى‏برم و كار را به تو وا مى‏گذارم. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔴 بعد از بذرپاش، فتاح هم از افکار عمومی حذف شد! 🔹انتصاب مهرداد بذرپاش به ریاست دیوان محاسبات اگرچه نهایی شد و اگرچه می توانست به یک نقطه قوت و فرصت برای آینده سیاسی وی تبدیل شود و او را در شمار رجال سیاسی کشور قرار دهد تا به دولت سازی خود در آینده فکر کند اما حواشی ایجاد شده و عدم شفافیت و عدم تخصص و تجربه کار دیوانی و ابهاماتی که درباره پایان نامه و مدارج تحصیلی و سنوات کاری اش مطرح شد، او را پیشاپیش از رقابت های انتخاباتی 1400 حذف کرد. او پست را گرفت اما افکار عمومی را باخت. 🔸بذرپاش چنانچه از مشاوره خوبی برخوردار می بود حتماً او را از پذیرفتن مسئولیت دیوان منصرف می کرد یا می توانست او را به حضور فراوان در رسانه ها و جمع های مطالبه گر جهت احترام به مردم و افکار عمومی و رسانه ها تشویق کند تا به رفع برخی از ابهامات مطرح شده بکوشد. اما او ترجیح داد صندلی مسئولیت را بگیرد ولی افکار عمومی را ببازد. 🔹مهندس وزیر نیروی محمود احمدی نژاد، همواره در انتخابات های گذشته ریاست جمهوری، جزو کاندیداهای احتمالی مطرح بود اما وارد رقابت ها نمی شد. اینبار در سال آخر دولت دوازدهم، سعی کرده راه متفاوتی را برگزیند. پولهای کلان بنیاد مستضعفان او را برآن داشته تا با پرداخت های پراکنده و بی هدف، اقشار وسیعی از جامعه را پوشش دهد بدون آنکه کاری بنیادی و اساسی در بنیاد انجام شود. 🔸حضور مکرر در صداوسیما و آن سجده معروف در برنامه ماه عسل(که تاکنون از سوی امام و رهبری و علما اینچنین حرکتی را ندیده ایم)، انتقادات زیادی را متوجه وی ساخت. پول پاشی های بی ضابطه من جمله آزادسازی 12 زندانی مهریه به ارزش 19 میلیارد و 700 میلیون تومان، توزیع کارت های هدیه تحت عنوان رزمایش مواسات در برخی استان ها، بدون شفافیت و مکانیزم معلوم، من جمله انتقادات به وی است. 🔹اما مهمترین حرکتی که فتاح علیه همه سیاسیون و نهادها در صداوسیما انجام داد مسئله املاک بنیاد بود. او مدعی شد املاک زیادی از بنیاد سالها دست سپاه، ارتش، مجمع تشخیص، مرکز پژوهش های مجلس، خاتمی، احمدی نژاد، حدادعادل، مولاوردی و ابتکار و ... بوده و پس نمی دهند. خیلی زود مشخص شد این املاک جهت استفاده اداری دستگاه ها و اشخاص بوده و هیچ کدام استفاده شخصی از آن نشده است. 🔸فعالیت سپاه یا ارتش در املاک بنیاد مستضعفان شخصی نبوده بلکه محل انجام مأموریت های سپاه و ارتش بوده است. اگر اختلاف اداری هم وجود دارد از طریق پیگیری های قانونی باید به نتیجه برسد. اینها را که نباید سیاسی جلوه داد و در رسانه ها فریاد کرد. بله؛ اگر پیگیری قانونی و قضایی صورت گرفت و افراد یا نهادها حاضر به تخلیه نشدند احکام تخلیه را رسانه ای کنید. اما این مدل افشاگری احمدی نژادی هیچ سودی برای بنیاد و برای مردم ندارد. 🔹درست است که می گوید اینها را با نیت «انتخابات 1400» اعلام نکرده؛ اما عموم مردم، رسانه ها و کارشناسان سیاسی بگونه دیگری حوادث را تحلیل می کنند. ممکن است جناب فتاح واقعاً به انتخابات فکر نکند اما اجازه بدهید حرکت وی را از جهت تبلیغات انتخاباتی تحلیل کنیم. 🔸فتاح را میتوان نسخه ضعیف شده احمدی نژاد دانست؛ فعال و پرشور اما ناپخته و عجول؛ سخت و انتقادناپذیر؛ پرکار ولی بی برنامه و عوام گرا. به نظر می رسد از طرف برخی از اعضای پایداری (محصولی) بعنوان یکی از گزینه های 1400 مطرح باشد. 🔹تحلیلگران، حرکت مبتدیانه فتاح را استارت انتخاباتی می بینند که وی می خواسته به جامعه این پالس را بدهد که با هیچکدام از این نهادها و سیاسیون و جریانات، صنمی ندارد. او می خواست بگونه ای خط کشی خود را اعلام کند. اما باید دید این حرکت چقدر موفق بوده؟ 1️⃣ در حال اول؛ اگر حرکت فتاح، واقعاً برای بازپس گیری این املاک و اماکن باشد و میخواسته با این مدل افشاگری احمدی نژادی، افکار عمومی را با خود همراه کند. آیا موفق بوده؟ به نظر می رسد بیش از اینکه افکار را با خود همراه کند انتقادات گسترده را متوجه خود کرده است. 2️⃣ در حالت دوم؛ اگر فتاح با هدف انتخابات 1400 این اقدام را انجام داده باشد باید گفت که عموم مردم، رسانه ها، جریانات و سیاسیون از این اقدام استقبال نکردند بلکه فقط انگاره «همه با هم میخورند» و موج بی اعتمادی و ناامیدی مردم از نظام را تقویت کرده است. 🔹به نظر می رسد فتاح بعنوان دومین گزینه 1400 بعد از بذرپاش، با این حرکت از گردونه رقابت ها حذف شد. او با این کار خیلی زود ثبت نام کرد و خیلی زود حذف شد. البته باید منتظر تحولات آینده ماند... ✅ داود مدرسی یان: http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
نامه ای که چندسال پیش نوشتم و مشکلی که هنوز حل نشده گرچه استادم آیت الله خرازی زیرنویس کرده بودند دعاکنید ان شاءالله حل شود @salmanraoofi
23 🔅🔅🔅 🗓23-فی الغارات : ثُمَّ إِنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ غَزِيَّةَ الْأَنْصَارِيَ‏ قَدِمَ عَلَى عَلِيٍّ مِنْ مِصْرَ وَ قَدِمَ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ‏ بْنُ‏ الْمُسَيَّبِ‏ الْفَزَارِيُ‏ مِنَ الشَّامِ فَأَمَّا الْفَزَارِيُّ فَكَانَ عَيْنُهُ ع بِالشَّامِ وَ أَمَّا الْأَنْصَارِيُّ فَكَانَ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ بِمِصْرَ فَحَدَّثَهُ الْأَنْصَارِيُّ بِمَا عَايَنَ وَ شَهِدَ بِهَلَاكِ مُحَمَّدٍ وَ حَدَّثَهُ الْفَزَارِيُّ أَنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الشَّامِ حَتَّى قَدِمَتِ الْبُشْرَى مِنْ قِبَلِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ يَتْبَعُ بَعْضُهَا أَثَرَ بَعْضٍ بِفَتْحِ مِصْرَ وَ قَتْلِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ حَتَّى أَذِنَ مُعَاوِيَةُ بِقَتْلِهِ عَلَى الْمِنْبَرِ فَقَالَ لَهُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا رَأَيْتُ يَوْماً قَطُّ سُرُوراً بِمِثْلِ سُرُورٍ رَأَيْتُهُ بِالشَّامِ حِينَ‏ أَتَاهُمْ هَلَاكُ ابْنِ أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ عَلِيٌّ ع : «أَمَا إِنَّ حُزْنَنَا عَلَى قَتْلِهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ‏ لَا بَلْ يَزِيدُ أَضْعَافاً .»* 📝حجاج بن غزيّة الانصارى از مصر نزد على (ع) آمد و هم عبد الرحمن بن مسيّب فزارى از شام در رسيد. فزارى جاسوس‏ على (ع) بود در شام ولى انصارى با محمد بن ابى بكر در مصر بود. انصارى در باب كشته شدن محمد بن ابى بكر آنچه به چشم خود ديده بود بازگفت و فزارى گفت كه در شام بوده كه از سوى عمرو عاص بشارت قتل محمد بن ابى بكر رسيده بود و خبرهايى پى‏درپى از فتح مصر و كشته شدن محمد بن ابى بكر در مى‏رسيده معاويه بر منبر شده و از قتل محمد بن ابى بكر مردم را آگاه ساخته است. انصارى گفت: يا امير المؤمنين هرگز مردم شام را نديده بودم كه مثل آن روز شادمانى كنند، روزى كه خبر قتل محمد بن ابى بكر به آنها رسيد. على (ع) گفت: آرى، به همان اندازه كه آنان از قتل او شادمانند ما محزونيم، حتى چند برابر بيش. *الغارات ؛ ج‏1 ؛ ص194. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
24 🔅🔅🔅 🗓24-تاریخ ابن خلدون فی باب فتح مكة ؛ كان رسول الله صلى الله عليه و سلم حين عقد الصلح بينه و بين قريش في الحديبيّة أدخل خزاعة في عقده المؤمن منهم و الكافر، و أدخلت قريش بني بكر بن عبد مناة ابن كنانة في عقدها و كانت بينهم تراث في الجاهلية و دخول كان فيها الأوّل للأسود بن رزن من بني الدئل بن بكر بن عبد مناة و ثارهم عند خزاعة لما قتلت حليفهم مالك بن عباد الحضرميّ، و كانوا قد عدوا على رجل من خزاعة فقتلوه في مالك بن عباد حليفهم، وعدت خزاعة على سلمى و كلثوم و ذؤيب بني الأسود بن رزن فقتلوهم و هم أشراف بني كنانة، و جاء الإسلام فاشتغل الناس به و نسوا أمر هذه الدماء، فلمّا انعقد هذا الصلح من الحديبيّة و أمن الناس بعضهم بعضا، فاغتنم بنو الدئل هذه الفرصة في إدراك الثأر من خزاعة بقتلهم بني الأسود بن رزن، و خرج نوفل بن معاوية الدّؤلي فيمن أطاعه من بني بكر بن عبد مناة و ليس كلهم تابعه، و خرج معه بعضهم و خرجوا منهم و انحجزوا في دور مكة و دخلوا دار بديل بن ورقاء الخزاعي، و رجع بنو بكر و قد انتقض العهد فركب بديل بن ورقاء و عمرو بن سالم في وفد من قومهم إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم مستغيثين مما أصابهم به بنو الدئل بن عبد مناة و قريش، فأجاب صلى الله عليه و سلم صريخهم و أخبرهم: بأنّ أبا سفيان يأتي يشدّ العقد و يزيد في المدّة و أنه يرجع بغير حاجة و كان ذلك سببا للفتح و ندم قريش على ما فعلوا، فخرج أبو سفيان إلى المدينة ليؤكد العقد و يزيد في المدّة، و لقي بديل بن ورقاء بعسفان فكتمه الخبر و ورّى له عن وجهه، و أتى أبو سفيان المدينة فدخل على ابنته أم حبيبة فطوت دونه فراش النبيّ صلى الله عليه و سلم و قالت لا يجلس عليه مشرك، فقال لها قد أصابك بعدي شرّيا بنية. ثم أتى المسجد و كلّمن النبيّ صلى الله عليه و سلم فلم يجبه، فذهب إلى أبي بكر و كلمه أن يتكلم في ذلك فأبى، فلقي عمر فقال: و الله لو لم أجد إلا الذرّ لجاهدتكم به، فدخل على عليّ بن أبي طالب و عنده فاطمة و ابنه الحسن صبيّا كلمه فيما أتى له فقال عليّ: ما نستطيع أن نكلمه في أمر عزم عليه، فقال لفاطمة يا بنت محمد أما تأمريابنك هذا ليجير بين الناس فقالت لا يجير أحد على رسول الله، فقال له عليّ يا أبا سفيان أنت سيد بني كنانة فقم و أجر و ارجع إلى أرضك، فقال ترى ذلك مغنيا عني شيئا؟ قال: ما أظنه و لكن لا أجد لك سواه. فقام أبو سفيان في المسجد فنادى: ألا إني قد أجرت بين الناس ثم ذهب إلى مكة و أخبر قريشا، فقالوا ما جئت بشي‏ء و ما زاد ابن أبي طالب على أن لعب بك. ثم أعلم رسول الله صلى الله عليه و سلم أنه سائر إلى مكة، و أمر الناس بأن يتجهزوا، و دعا الله أن يطمس الأخبار عن قريش، و كتب إليهم حاطب بن أبي بلتعة بالخبر مع ظعينة قاصدة إلى مكة، فأوحى الله، إليه بذلك فبعث عليّا و الزبير و المقداد إلى الظعينة فأدركوها بروضة خاخ و فتشوا رحلها فلم يجدوا شيئا، و قالوا: رسول الله أصدق، فقال عليّ: لتخرجنّ الكتاب أو لتلقينّ الحوائج، فأخرجته من بين قرون رأسها. فلما قرئ على النبيّ صلى الله عليه و سلم قال ما هذا يا حاطب؟ فقال يا رسول الله و الله ما شككت في الإسلام و لكني ملصق في قريش فأردت عندهم يدا يحفظوني ها في مخلف أهلي و ولدي، فقال عمر: يا رسول الله دعني أضرب عنق هذا المنافق، فقال: و ما يدريك يا عمر لعل الله أطلع على أهل بدر فقال اعملوا ما شئتم فإنّي قد غفرت لكم. »* *تاريخ‏ابن‏خلدون،ج‏2،ص:457. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
24 🔅🔅🔅 📝در کتاب تاریخ ابن خلدون در باب فتح مكه‏ آمده ؛ چون رسول خدا (ص) در حديبيه با قريش عقد صلح بست، قبيله خزاعه اعم از كافر و مؤمن هم عهد او شدند و قبيله بنى بكر بن عبد مناة بن كنانه هم عهد قريش. ميان خزاعه و بنى بكر، در جاهليت خونخواهى بود و اين خونخواهى تا ظهور اسلام همچنان بر جاى بود. ▫️سبب نقض پيمان صلح حديبيه آن بود كه مردى به نام مالك بن عباد الحضرمى كه حليف اسود بن رزن الدوئلى از بنى بكر بود، در زمان جاهليت به دست مردى از خزاعه كشته شده بود. بنى بكر نيز مردى از خزاعه را كشته بودند و اين قتل به خونخواهى حليفشان مالك بن عباد الحضرمى بود. خزاعه نيز سلمى و كلثوم و ذؤيب را كه فرزندان اسود بن رزن بودند و از اشراف بنى كنانه، به قتل درآوردند. چون اسلام آمد و مردم بدان پرداختند، اين خون‏ها را از ياد بردند. چون در روز حديبيه صلح برقرار شد و مردم از شرّ يكديگر در امان ماندند، بنى الدوئل فرصت را مغتنم شمردند تا انتقام خون فرزندان اسود بن رزن را بستانند. نوفل بن معاوية الدوئلى با جمعى از بنى بكر كه از او فرمان مى‏بردند، بيرون آمدند. خزاعه به خانه بديل بن ورقاء الخزاعى پناه جستند، بنى بكر باز گشتند و پيمان شكسته شد. ▫️بديل بن ورقاء و عمرو بن سالم با جماعتى از قوم خود نزد رسول خدا (ص) آمدند و از آنچه بنى الدوئل بن عبد مناة و قريش بر سر آنان آورده بودند، شكايت كردند و يارى خواستند. پيامبر به آنان پاسخ گفت. و گفت كه: ابو سفيان براى استحكام پيمان و دراز كردن مدت آن مى‏آيد ولى بى‏آنكه نيازش برآيد، باز مى‏گردد، و اين سبب فتح مكه بود. قريش از آنچه كرده بودند، پشيمان شدند و ابو سفيان براى استحكام پيمان و دراز كردن مدت آن به مدينه آمد. بديل بن ورقاء را در عسفان بديد. بديل آنچه را كه رفته بود، از او پنهان داشت. ابو سفيان به مدينه آمد و به خانه دخترش ام حبيبه زوجه پيامبر رفت. ام حبيبه فراش پيامبر را از زير پاى او جمع كرد و گفت: مشرك نبايد بر آن نشيند. ابو سفيان گفت : دختركم بعد از من چه آسيبى به تو رسيده . سپس به مسجد آمد و با پيامبر سخن گفت. پيامبر به او پاسخ نگفت. پس نزد ابو بكر رفت و در آن باب با او سخن گفت، او نيز سرباز زد. پس نزد عمر آمد، عمر گفت: به خدا سوگند اگر جز مورچه‏اى نيابم به پايمردى آن با شما نبرد خواهم كرد. پس نزد على بن ابى طالب آمد. فاطمه و حسن كه كودك بود نزد او بودند. ابو سفيان با او نيز در باب آنچه كه به خاطر آن آمده بود گفتگو كرد. على گفت: ما نمى‏توانيم با رسول خدا (ص) در امرى كه بدان تصميم گرفته است چيزى بگوييم. ابو سفيان رو به فاطمه كرد و گفت: اى دختر محمد، آيا اين پسرت را نمى‏فرمايى كه ميان مردم آيد و مرا در پناه گيرد؟ فاطمه گفت: هيچ كس را كه خصم رسول خدا (ص) باشد، پناه نخواهد داد. پس على او را گفت: اى ابو سفيان تو سيد بنى كنانه هستى، برخيز به ميان مردم رو و مردم را از هر دو جانب در زنهار خود گير و به سرزمين خود باز گرد. ابو سفيان گفت: تو مى‏پندارى كه اين مرا بسنده باشد؟ گفت: نپندارم، ولى جز آن راهى نمى‏دانم. ▫️ابو سفيان برخاست و در مسجد ندا داد، كه من دو طرف را زنهار دارم. آنگاه برنشست و به مكه روانه گشت. و از آنچه گذشته بود، قريش را آگاه ساخت. گفتند: كارى بايسته نكرده‏اى، على بن ابى طالب تو را به بازى گرفته است. رسول خدا (ص) اعلام كرد كه به جانب مكه حركت خواهد كرد و مردم را فرمان داد كه ساز و برگ آماده كنند و از خداوند به دعا خواست تا اين خبر از قريش پنهان دارد. ▫️اما حاطب بن ابى بلتعه خبر حركت پيامبر را همراه زنى به مكه فرستاد. خداوند اين واقعه را به پيامبر وحى كرد. او على و زبير و مقداد را از پى آن زن بفرستاد او را در روضه خاخ بيافتند. بارش را جستجو كردند هيچ نيافتند. گفتند: سخن رسول خدا راست‏تر است. پس على او را گفت: يا نامه را بيرون بياور يا همه بارت را مى‏افكنيم. زن نامه را از ميان موهايش بيرون آورد. چون پيامبر نامه را برخواند گفت: اى حاطب اين چه كار بود كه كردى؟ گفت: اى رسول خدا، به خدا سوگند كه من ترديدى در اسلام ندارم، ولى من به قريش پيوسته‏ام. مى‏خواستم كارى كنم كه به پاداش آن به زن و فرزند من كه نزد آنان هستند، آسيبى نرسانند. عمر گفت: اى رسول خدا، بگذار تا من گردن اين منافق را بزنم. پيامبر گفت، اى عمر تو چه مى‏دانى؟ او از اهل بدر است خداوند بر اهل بدر نظر رحمت افكنده است و گفته است هر چه خواهيد بكنيد كه من شما را مى‏آمرزم. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🌀 جهاد یاری رسانی 🌀 📢 فراخوان نیروی جهادی برای در تهران 📢 📣 عرصه های خدمت: 🚑 همیار بیمار ⚰ غسالخانه 🏨 موکب سلامت 🏴 روضه های خانگی 🎁 کمک مؤمنانه 📦 و غیره 📲 شیوه های ثبت نام 🔰 1⃣ ثبت نام از طریق سایت 🔻🔻🔻 http://www.khanetolab.ir/jahadgaran-form/ 2⃣ ثبت نام از طریق ارسال عدد ۱ از طریق پیامرسان ایتا به آیدی 🔻🔻🔻 @gohari_67 3⃣ ارسال عدد ۱ به شماره تلفن 🔻🔻🔻 +۰۹۱۶۹۵۸۹۸۹۲ ☑️☑️ خانه طلاب جوان 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
25 🔅🔅🔅 🗓25-فی تاریخ ابن خلدون فی باب غزوة بدر الثانية: « فأقام رسول الله صلى الله عليه و سلم بالمدينة إلى رمضان من السنة الثانية، ثم بلغه أنّ عيرا لقريش فيها أموال عظيمة مقبلة من الشام إلى مكّة معها ثلاثون أو أربعون رجلا من قريش عميدهم أبو سفيان و معه عمرو بن العاصي و مخرمة بن نوفل، فندب عليه السلام المسلمين إلى هذه العير و أمر من كان ظهره حاضرا بالخروج، و لم يحتفل في الحشد لأنه لم يظن قتالا، و اتصل خروجه بأبي سفيان، فاستأجر ضمضم بن عمرو الغفاريّ و بعثه إلى أهل مكة يستنفرهم لعيرهم فنفروا و أرعبوا إلّا يسيرا منهم أبو لهب. و خرج صلى الله عليه و سلم لثمان خلون من رمضان و استخلف على الصلاة عمرو بن أمّ مكتوم و ردّ أبا لبابة من الروحاء و استعمله على المدينة، و دفع اللواء إلى إلى مصعب بن عمير، و دفع إلى عليّ راية، و إلى رجل من الأنصار أخرى يقال كانتا سوداوين. و كان مع أصحابه صلى الله عليه و سلم يومئذ سبعون بعيرا يعتقبونها فقط. و جعل على الساقة قيس بن أبي صعصعة من بني النجّار، و راية الأنصار يومئذ مع سعد بن معاذ فسلكوا نقب المدينة إلى ذي الحليفة ثم انتهوا إلى صخيرات يمام ثم إلي بئر الروحاء، ثم رجعوا ذات اليمين عن الطريق إلى الصفراء.* ▫️و بعث عليه السلام قبلها بسبس بن عمرو الجهنيّ حليف بني ساعدة و عديّ بن أبي الزغباء الجهنيّ حليف بني النجّار إلى بدر يتجسّسون أخبار أبي سفيان و غيره. ثم تنكّب عن الصفراء يمينا و خرج على وادي دقران ، فبلغه خروج قريش و نفيرهم ، فاستشار أصحابه .» 📝در تاریخ ابن خلدون درباب جنگ جنگ دوم بدر آمده : رسول خدا (ص) در سال دوم تا ماه رمضان در مدينه ماند. پس به او خبر رسيد كه كاروانى از آن قريش با اموال بسيار از شام در مى‏رسد تا به مكه رود. سى يا چهل مرد از قريش نيز همراه آنهاست و رئيسشان ابو سفيان است. عمرو بن العاص و مخرمة بن نوفل نيز با او هستند. پيامبر (ص) مسلمانان را بر اين كاروان فرا خواند و كسانى را كه آماده بودند به خروج از مدينه فرمان داد. و به جمع آورى سپاه نپرداخت، زيرا گمان نمى‏برد كه نبردى درگير شود. خبر خروج او به ابو سفيان رسيد، ضمضم بن عمرو الغفارى را اجير كرد و به مكه‏ فرستاد و از مردم خواست كه به يارى كاروان او بيايند. جمع كثيرى جز اندكى، از قبيل ابو لهب بيرون آمدند. پيامبر در هشتم ماه رمضان به راه افتاد. عمرو بن ام مكتوم را به جاى خود در مدينه معين كرد تا با مردم نماز بخواند و ابو لبابه را نيز از روحاء، به مدينه فرا خواند و امور شهر را به دست او داد. ▫️لواء را به مصعب بن عمير داد و به دست على و مردى از انصار هر يك رايتى داد. گويند اين دو رايت سياه رنگ بودند. در اين روز اصحاب او را، تنها هفتاد شتر بود. قيس بن ابى صعصعه از بنى النجار را بر ساقه قرار داد. رايت انصار آن روز به دست سعد بن معاذ بود. پس با سعد بن معاذ به راه افتادند و نقب مدينه را طى كردند تا به ذو الحليفه رسيدند و از آنجا به صخيرات اليمام. سپس به چاه روحاء رسيدند آنگاه بر جانب راست راه گرديدند و به صفراء درآمدند. ▫️پيامبر (ص) پيش از آن بسبس بن عمرو الجهنى حليف بنى ساعده و عدى بن ابى الزغباء الجهنى حليف بنى النجار را به بدر روانه داشته بود تا اخبار ابو سفيان و ديگران را تجسس كنند. سپس از صفراء بر دست راست گرديد و به وادى ذفران درآمد. در آنجا خبر گرد آمدن و بيرون شدن قريش از مكه به او رسيد و ایشان با یارانشان مشورت کردند. *تاريخ‏ابن‏خلدون،ج‏2،ص 426 و ص:427 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
26 🔅🔅🔅 🗓26-فی دلائل النبوة قال: « انطلق النبي صلّى الله عليه و آله و سلّم معه العباس عمه إلى السبعين من الأنصار عند العقبة تحت الشجرة، قال: ليتكلم متكلمكم و لا يطيل الخطبة فإن عليكم من المشركين عينا و إن يعلموا بكم يفضحوكم، فقال قائلهم و هو أبو أمامة: سل يا محمد لربك ما شئت، ثم سل لنفسك بعد ذلك ما شئت، ثم أخبرنا ما لنا من الثواب على الله و عليكم إذا فعلنا، ذلك قال: أسئلكم لربي أن تعبدوه و لا تشركوا به شيئا، و أسئلكم لنفسي و لأصحابي أن تؤوونا و تنصرونا و تمنعونا مما منعتم منه أنفسكم، قالوا: فما لنا إذا فعلنا ذلك؟ قال لكم الجنة قالوا فلك ذلك. »* 📝ذكر عقبه دوّم و بيعت انصارى كه به حج آمده بودند با پيامبر (ص) و پيمان آنها كه از آن حضرت دفاع نمايند. درباره اين بيعت از عامر هم چنين روايت است كه پيامبر (ص) همراه عموى خود عباس بسوى هفتاد تن از انصار در عقبه رفت و زير درختى نشستند، و فرمود : سخنگوى شما مطالب را بگويد و خطبه طولانى مخوانيد زيرا از مشركان بر شما جاسوس گمارده‏اند و اگر متوجه شوند شما را رسوا مى‏سازند . در اين هنگام ابو امامه (اسعد بن زراره) كه سخنگوى ايشان بود گفت اى محمّد آنچه ميخواهى درباره پروردگار انجام دهيم و آنچه كه لازم است در برابر خودت تعهد نمائيم بيان كن و لطفا بگو كه در قبال انجام آن چه ثواب و پاداشى خداوند متعال براى ما منظور مى‏فرمايد؟ پيامبر فرمود از شما ميخواهم كه پروردگار مرا پرستش كنيد و به او شرك نياوريد و در مورد خودم و يارانم از شما مى‏خواهم كه ما را پناه دهيد و يارى نمائيد و همانگونه كه از زنان و فرزندان خود دفاع مى‏نمائيد از ما هم دفاع كنيد، انصار گفتند در مقابل چه چيزى براى ما خواهد بود ، پيامبر فرمود بهشت از آن شماست ، گفتند ما هم آنچه گفتيم براى تو انجام ميدهيم. *دلائل‏النبوة،ج‏2، ص 450 و ص:451 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi