eitaa logo
سلمان رئوفی
5.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
324 ویدیو
186 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
↩اگر چه تمام سعی ما در جریان نقد ، اصلاح امور در داخل خانواده حوزه علمیه بود و به این منظور ⬅️دو جلسه با آیت الله علم الهدی ⬅️دو جلسه با مدیر محترم حوزه ⬅️سه جلسه با مدیر دفتر طرح و برنامه ⬅️دو جلسه با معاونت آموزش ⬅️دو جلسه با مدیر مرکز مشاوره ⬅️بیش از ۵۰ ساعت مکالمه تلفنی ⬅️بیش از ۳۷۰ پیام برگزار شد ولی متاسفانه در همراه سازی مدیر محترم توفیقی نداشتیم . ↩با این وجود تلاش ما این بود که نقد و مطالبه در فضای مجازی از گروههای حوزوی خارج نشود ولی امروز با گسترش برخی پیامهای کانال نقد در گروههای حوزوی انقلابی مواجه شدم و شب گذشته با تکثیر پیامها در پیجها و گروههای غیر حوزوی مواجه شدم . 📌اولا لازم است تشکر کنم از همه دوستانی که با روحیه مسئولیت پذیری بالا در راستای حمایت از جریان مطالبه گری و نقد اقدامی انجام دادند 📌ثانیا علیرغم تشکر از دوستانی که از شخص حقیر حمایت کردند درخواست میکنم‌که ظرفیتهای خود را برای فرد هزینه نکنند ، آرمان پاسخگویی به مراتب از اشخاص والاتر و متعالی تر است 📌ثالثا عزیزان مواظب باشند به نام حمایت از نقد و مطالبه پاسخگویی به احد الناسی بالاخص مدیر محترم حوزه توهین نشود و در کمال ادب و احترام مطالبات مطرح شود 📌رابعا به شدت مواظب رسانه های دشمن باشید ، نکند از این مطالبه به حق ، کسی سوء استفاده نموده و حیثیت حوزه و نظام را مورد هجوم قرار دهد . 📌خامسا شکایت از حقیر حق مسلم کسانی است که احساس میکنند خدای ناکرده حقی از آنها ضایع شده اگر چه در بسیاری از بازتابها ،برخورد بزرگ‌منشانه وکریمانه از مسئولین عزیز توقع شده است 📌سادسا حقیر نه بازداشت شده ام ، و نه به قید وثیقه آزاد شده ام بلکه بعد از تفهیم اتهام به قید کفالت آزاد شده ام که ظاهرا روال قانونی و طبیعی اینگونه پرونده هاست . 📌سابعا تا به حال در دادسرای ویژه جز تکریم و احترام و دلسوزی دست اندرکاران چیزی ندیده ام‌که جای تشکر دارد . 📌ثامنا حقیر با هیچ جریان رسانه ای ، اعم از حوزوی و غیر حوزوی رابطه ای ندارم و هر کس هر اقدامی انجام میدهد بر اساس احساس مسئولیت شخصی است 📌تاسعا به شدت معتقدم جریان نقد و مطالبه گری هنوز در اول راه است و لاجرم باید هزینه هایی برای تثبیت وباروری آن پرداخت شود که هر فردی اعم از علما، اساتید ، طلاب باید نقش خود را در پاسخ به استنصار رهبری عزیز ایفا کند . شجاعت عنصر مهمی برای موفقیت در این عرصه است 📌عاشرا هنوز امیدوارم که معبر گفتگو برای پرداخت هزینه کم و سود آوری زیاد ، توسط برخی مطلعین دلسوز باز شود و با کمترین تنش و حاشیه همه با هم به نهادینه سازی جریان نقد و مطالبه کمک کنیم وبا راهکاری مشترک رفاقتها را تقویت کنیم با پیوستن به کانال نقد انقلابی حوزه در تقویت جریان نقد سهیم شوید 👇 https://eitaa.com/naghde_kh/300
برنامه زنده پاسخگویی با موضوع : شبهات پیرامون جریان نقد توسط: مدیر کانال نقد انقلابی،صابری تولایی زمان : امشب ساعت ۲۳ مکان: https://www.instagram.com/p/CDaM6XeJ0F3/?igshid=u3nx4dsuaz09 برخی از شبهات: ⬅️آیا انتقادات تضعیف حوزه نیست؟ ⬅️چرا انتقادات رو به خود مسئولین منتقل نمیکنید و در فضای مجازی منتشر میکنید ؟ ⬅️چرا تا زمانی که خودتون در مرکز بودید نقد نمیکردید ؟ ⬅️عملکرد شما در زمان مشغولیت در حوزه چی بوده ؟ ⬅️حقوق خودتون در زمان مشغولیت در حوزه چقدر بوده ؟ ⬅️شما چون از مرکز اخراج شده اید دارید انتقام میگیرید ؟ ⬅️آیا این انتقادات مساله شخصی است یا مسائل عموم حوزویان است ⬅️آیا شما دنبال سهم خواهی هستید ؟ ⬅️آیا شما مدعی هستید که علمدار نقد هستید ؟ ⬅️آیا اقوام خودتون توی مرکز نیستند؟ 🙏لطفا اگه سوال خاصی دارید به آی دی بفرستید به کانال نقد بپیوندید 👇 https://eitaa.com/naghde_kh/301
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆انتقادات یک غیرمعمم از مدیر حوزه علمیه خراسان 🔆اگر گوش نکنید طومار پر میکنیم 🔆مدیر حوزه علمیه خراسان همین را میخواستید شما را مستقیما رهبرانقلاب نصب کردند به آبروی خودتان رحم نمیکنید به آبروی ایشان فکر کنید جای شما باشم استعفا میدهم والسلاااام سلمان رئوفی ۱۳۹۹/۵/۱۳ 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
مدیریت قبیله ای ↩امام راحل (ره): من این را کراراً گفته‏ ام، اگر از من توصیه براى کسى آمد، از دفتر من براى کسى توصیه آمد، از کسانى که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! صحیفه امام، ج10، ص272 ↩مقام معظم رهبری(حفظه الله): فساد همچون موریانه است، با قاطعیت و تدبیر جلوی رخنه «فساد، پارتی بازی، رشوه و اسراف» را بگیرید تا اصولاً نیازی به ورود دستگاهای نظارتی به حیطه مدیریتی شما، پیش نیاید. 1392/6/6 ❎برخی از انتصابات مدیریت حوزه علمیه خراسان : 🚫سید احمد عاملی فرزند خانواده: دبیر هیئت اندیشه ورز اقتصاد حوزه (این هیئات مصوب شورای عالی نیست و بالتبع فعالیتش قانونی نیست ) 🚫سید حامد عاملی فرزند خانواده: مدیر مرکز هنر و رسانه تا حدود یک سال پیش و مدیر مرکز مشاوره فعلی حوزه بدون هیچ تخصص و تجربه ای در زمینه مشاوره و تربیت 🚫سید مجید ظهیری داماد خانواده : مدیر دفتر طرح و برنامه و فناوری تا یک‌ماه پیش و عضو شورای برنامه ریزی ومشاور فعلی مدیر بدون هیچ تخصصی در زمینه های فوق 🚫سید محسن ظهیری نوه خانواده: مسئول فضای مجازی و سایبری حوزه با تحصیلات پایه پنج حوزه و بدون هیچ تخصص و تجربه ای در این زمینه 🔇در هر مجموعه حتی غیر انقلابی این حجم از پارتی بازی وجود میداشت ، ناظران آن مجموعه با نظارت و مطالبه خاک آن مجموعه را به توبره میبردند واصلاح میکردند 🔍در حوزه خراسان آیا شورای عالی به وظیفه خود که نظارت و صیانت است عمل کرده و مانع این انتصابهای هزینه بر برای حوزه شده است؟ ✒منتظر اقدام انقلابی شورا هستیم https://eitaa.com/naghde_kh/290
15 🔅🔅🔅 🗓15-فی الارشاد فی فصل انتزاعه ع الكتاب الذي أرسله حاطب‏ بن‏ أبي‏ بلتعة من المرأة : « وَ مِنْ ذَلِكَ‏ أَنَّ النَّبِيَّ ص لَمَّا أَرَادَ فَتْحَ مَكَّةَ سَأَلَ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْ يُعَمِّيَ أَخْبَارَهُ عَلَى قُرَيْشٍ لِيَدْخُلَهَا بَغْتَةً وَ كَانَ ع قَدْ بَنَى الْأَمْرَ فِي مَسِيرِهِ إِلَيْهَا عَلَى الِاسْتِسْرَارِ بِذَلِكَ فَكَتَبَ حَاطِبُ بْنُ أَبِي بَلْتَعَةَ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ يُخْبِرُهُمْ بِعَزِيمَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى فَتْحِهَا وَ أَعْطَى الْكِتَابَ امْرَأَةً سَوْدَاءَ كَانَتْ وَرَدَتِ الْمَدِينَةَ تَسْتَمِيحُ بِهَا النَّاسَ وَ تَسْتَبِرُّهُمْ‏ وَ جَعَلَ لَهَا جُعْلًا عَلَى أَنْ تُوصِلَهُ إِلَى قَوْمٍ سَمَّاهُمْ لَهَا مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ أَمَرَهَا أَنْ تَأْخُذَ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ فَنَزَلَ الْوَحْيُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِذَلِكَ فَاسْتَدْعَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَالَ لَهُ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِي قَدْ كَتَبَ إِلَى أَهْلِ مَكَّةَ يُخْبِرُهُمْ بِخَبَرِنَا وَ قَدْ كُنْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يُعَمِّيَ أَخْبَارَنَا عَلَيْهِمْ وَ الْكِتَابُ مَعَ امْرَأَةٍ سَوْدَاءَ قَدْ أَخَذَتْ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ فَخُذْ سَيْفَكَ وَ الْحَقْهَا وَ انْتَزِعِ الْكِتَابَ مِنْهَا وَ خَلِّهَا وَ صِرْ بِهِ إِلَيَّ ثُمَّ اسْتَدْعَى الزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوَّامِ وَ قَالَ لَهُ امْضِ مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فِي هَذِهِ الْوَجْهِ فَمَضَيَا وَ أَخَذَا عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ فَأَدْرَكَا الْمَرْأَةَ فَسَبَقَ إِلَيْهَا الزُّبَيْرُ فَسَأَلَهَا عَنِ الْكِتَابِ الَّذِي مَعَهَا فَأَنْكَرَتْ وَ حَلَفَتْ أَنَّهُ لَا شَيْ‏ءَ مَعَهَا وَ بَكَتْ فَقَالَ الزُّبَيْرُ مَا أَرَى يَا أَبَا الْحَسَنِ مَعَهَا كِتَاباً فَارْجِعْ بِنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص لِنُخْبِرَهُ بِبَرَاءَةِ سَاحَتِهَا فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يُخْبِرُنِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ مَعَهَا كِتَاباً وَ يَأْمُرُنِي بِأَخْذِهِ مِنْهَا وَ تَقُولُ أَنْتَ أَنَّهُ لَا كِتَابَ مَعَهَا ثُمَّ اخْتَرَطَ السَّيْفَ وَ تَقَدَّمَ إِلَيْهَا فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تُخْرِجِي الْكِتَابَ لَأَكْشِفَنَّكِ ثُمَّ لَأَضْرِبَنَّ عُنُقَكِ فَقَالَتْ لَهُ إِذَا كَانَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِكَ فَأَعْرِضْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ بِوَجْهِكَ عَنِّي فَأَعْرَضَ ع بِوَجْهِهِ عَنْهَا فَكَشَفَتْ قِنَاعَهَا وَ أَخْرَجَتِ الْكِتَابَ مِنْ عَقِيصَتِهَا فَأَخَذَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ صَارَ بِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص‏ . »* *الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج‏1 ؛ ص56 و ص 57 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
15 🔅🔅🔅 📝در کتاب الارشاد در شناخت حجتهای خداوند بر بندگان در فصل داستان فتح مكه و گرفتن على ع نامه حاطب‏ بن‏ ابى‏ بلتعة را از آن زنى که مأمور رساندن نامه به قريش مكه بود آمده : و از جمله فضائل آن حضرت اين بود : چون پيغمبر (ص) آهنگ فتح مكه فرمود، از خداى تعالى خواست كه جريان كار او را (از حركت و تجهيز لشكر و ديگر كارها را) از قريش (آنان كه در مكه بودند و با آن وجود مقدس دشمنى ميكردند) پوشيده دارد، تا بطور ناگهانى بر آن شهر درآيد، و روى اين منظور همه كارهاى مربوط باين حركت و حمله و يورش را پنهانى انجام ميداد، ولى (با همه اين احوال) حاطب بن أبى بلتعة { كه قبلا در مكه مي¬زيست و پس از آن اسلام اختيار كرد و بمدينه هجرت كرده بود، و چون آب و ملكى در مكه نداشت و برخى از خاندان او نيز هنوز در مكه بودند، ناچار بود كه با بزرگان مكه در تماس باشد، و راه دوستى خود را با آنها نبندد، و البته از آن مسلمانهاى محكم و پابرجائى نيز نبود كه بخاطر اسلام از همه چيز در اين راه بگذرد، و باصطلاح از مسلمانانى بود كه نان را بنرخ روز ميخورد، و در عين حال كه مسلمان بود روابط خود را با مشركين مكه و سران قريش نگهداشته بود، از اين رو} نامه‏اى بأهل مكه نوشت، و آنها را از تصميمى كه رسول خدا (ص) براى فتح مكه گرفته بود بوسيله آن نامه آگاه ساخت، و آن نامه را بزنى سياه پوست كه در مدينه از راه گدائى روزگار ميگذرانيد و امرار معاش ميكرد سپرد، كه آن را بسران قريش كه نامبر كرده بود برساند، و براى اين كار دستمزد خوبى باو داد، و باو دستور داد كه از بيراهه برود (مبادا گرفتار شود و نامه بدست مسلمان بيفتد) از آن سو بر رسول خدا (ص) وحى رسيد، و جبرئيل جريان نامه‏نگارى او را بأهل مكه بآن حضرت خبر داد، پس رسول خدا (ص) أمير المؤمنين عليه السّلام را طلبيد، و باو فرمود: همانا برخى از پيروان من نامه بمردم مكه نگاشته، در آن نامه از جريان كار و تصميم ما آنان را آگاه ساخته در صورتى كه من از خدا خواسته بودم كه جريان كار ما را بر آنها پوشيده دارد و آن نامه همراه زن سياه پوستى است كه از بيراهه بسوى مكه روان شده، پس شمشيرت را بردار و باو برس، و نامه را از او گرفته نزد من آر، سپس زبير را خواست و باو فرمود: در اين راه همراه على برو و با او باش، پس على عليه السّلام با زبير براه افتاد و از بيراهه بسوى مكه رهسپار شدند تا بآن زن رسيدند، ابتداء زبير پيش آن زن رفت، و از او راجع بنامه‏اى كه نزدش بود پرسيد، آن زن وجود چنين نامه‏اى را نزد خود انكار كرد و سوگند ياد نمود كه چنين چيزى نزد او نيست و گريه كرد، پس زبير بعلى عليه السّلام عرض كرد، من گمان ندارم نامه همراه اين زن باشد بيا تا نزد رسول خدا (ص) بازگرديم و از بى‏گناهى اين زن آن حضرت را آگاه كنيم، امير المؤمنين عليه السّلام (خشمناك شد و) فرمود: رسول خدا (ص) بمن خبر داده كه نامه همراه اين زن است و بمن دستور فرموده كه از او بگيرم و تو ميگوئى: كه نامه همراه او نيست؟ (يعنى رسول خدا (ص) نعوذ باللَّه دروغ گفته و اين زن راست ميگويد؟ اين سخن را فرمود) و شمشير را از نيام كشيد و پيش آن زن رفته فرمود: آگاه باش بخدا سوگند اگر نامه را بيرون نياورى ترا بازرسى ميكنم سپس گردنت را (با اين شمشير) ميزنم؟ زن (كه آثار خشم را در چهره على ديد و ميدانست كه آنچه گفته است انجام ميدهد) گفت: حال كه چنين است اى پسر ابو طالب رو از من باز گردان (تا نامه را بيرون آورم و بتو بدهم) حضرت روى خويش از آن زن برگردانيد و آن زن مقنعه و روسرى خود را باز كرد و نامه را كه در گيسوى خود پنهان كرده بود بيرون آورد و بآن حضرت داد، على عليه السّلام نامه را گرفت و نزد پيغمبر (ص) آورد . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔴 رسید👌 💠 با استقبال زیاد شما عزیزان "بیانیه نامه" (دارای مجوّز دفتر رهبری) به رسید!👏 📙 اگر می‌خواهید آسان و به بیانیه‌ی انقلاب پیدا کنید حتماً این کتاب را بخوانید! 🔴 پشت جلد ۲۸ هزار تومان 💰 خریدِ بالای ۱۰ عدد، پنجاه درصد دارد (هر عدد ۱۴ هزار تومان) 👈 البته با خرید با نرم افزار باسلام برای یک عدد نیز میتوانید ۱۵ تومان تخفیف بگیرید! ☎️ تلفن تماس ۰۹۱۹۶۶۶۳۶۷۸ 💠 با خرید تکی از طریق "باسلام" ۱۵ هزار تومان تخفیف بگیرید! 👇👇 https://basalam.com/safirghalam/product/176762?ref=gNx4m 🎥 معرفی‌کتاب‌راحتماً‌ببینید👇 http://eitaa.com/joinchat/3844341782C1d3396f3c3
16 🔅🔅🔅 🗓16-فی الکافی عن الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ: « کَانَ رَجُلٌ مِنْ نُدَمَاءِ روزحسنى‏ وَ آخَرُ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ هُوَ ذَا يَجْبِي الْأَمْوَالَ وَ لَهُ وُكَلَاءُ وَ سَمَّوْا جَمِيعَ الْوُكَلَاءِ فِي النَّوَاحِي وَ أُنْهِيَ ذَلِكَ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ‏ بْنِ‏ سُلَيْمَانَ‏ الْوَزِيرِ فَهَمَّ الْوَزِيرُ بِالْقَبْضِ عَلَيْهِمْ فَقَالَ السُّلْطَانُ اطْلُبُوا أَيْنَ هَذَا الرَّجُلُ فَإِنَّ هَذَا أَمْرٌ غَلِيظٌ فَقَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ نَقْبِضُ عَلَى الْوُكَلَاءِ فَقَالَ السُّلْطَانُ لَا وَ لَكِنْ دُسُّوا لَهُمْ قَوْماً لَا يُعْرَفُونَ بِالْأَمْوَالِ فَمَنْ قَبَضَ مِنْهُمْ شَيْئاً قُبِضَ عَلَيْهِ قَالَ فَخَرَجَ بِأَنْ يَتَقَدَّمَ إِلَى جَمِيعِ الْوُكَلَاءِ أَنْ لَا يَأْخُذُوا مِنْ أَحَدٍ شَيْئاً وَ أَنْ يَمْتَنِعُوا مِنْ ذَلِكَ وَ يَتَجَاهَلُوا الْأَمْرَ فَانْدَسَّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ رَجُلٌ لَا يَعْرِفُهُ وَ خَلَا بِهِ فَقَالَ مَعِي مَالٌ أُرِيدُ أَنْ أُوصِلَهُ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ غَلِطْتَ أَنَا لَا أَعْرِفُ مِنْ هَذَا شَيْئاً فَلَمْ يَزَلْ يَتَلَطَّفُهُ وَ مُحَمَّدٌ يَتَجَاهَلُ عَلَيْهِ وَ بَثُّوا الْجَوَاسِيسَ وَ امْتَنَعَ الْوُكَلَاءُ كُلُّهُمْ لِمَا كَانَ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ .* 📝در کافی آمده از حسين بن حسن علوى آمده كه وى گفت: مردی از خدمتکاران روزحسنی و دیگری همراه او گفت : او آنجا اموال برایش داده میشود و برای او وکیلانسیت و همه وکلا را در جاهای مختلف نام بردند و به عبد اللَّه بن سليمان وزير اطلاع دادند كه گروهى به عنوان وكلاى صاحب الامر در ميان مردم وجود دارند و اموالى از طرف مردم به آنان ميرسد، عبد اللَّه دستور داد آنها را دستگير كنند، به وزير گفتند: بهتر است گروهى را وادار كنيم تا به عنوان پرداخت پول نزد اين افراد بروند و هنگامى كه همه را شناختيم دستگيرشان ميكنيم، وكلاى حضرت مهدى عليه السّلام از اين‏ جريان اطلاعى نداشتند. در اين هنگام از طرف ناحيه مقدسه به وكلاء اطلاع رسيد كه از گرفتن اموال خوددارى كنند و از جريان غيبت اظهار عدم اطلاع نمايند، وكلاء از اين دستور در شگفت شدند و حقيقت امر را درك نكردند، يكى از افراد حكومتى نزد محمد بن احمد رفت و گفت: مقدارى اموال در نزد من جمع شده و ميل دارم او را به ناحيه مقدسه برسانيد، محمد گفت: تو اشتباه ميكنى من از اين جريان اطلاعى ندارم. وى هر چه اصرار كرد محمد هم انكار نمود، جاسوسان‏ پراكنده شدند و ليكن وكلاء از گرفتن اموال خوددارى نمودند، و در نتيجه همه وكلاء از آزار و أذيت مصون ماندند. *الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص525 . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
17 🔅🔅🔅 🗓17- فی الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ؛ « عَنْ جُمَيْعِ‏ بْنِ‏ عُمَيْرٍ قَالَ‏ اتَّهَمَ عَلِيٌّ ع رَجُلًا يُقَالُ لَهُ الْعِيزَارُ بِرَفْعِ أَخْبَارِهِ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَأَنْكَرَ ذَلِكَ وَ جَحَدَهُ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَ تَحْلِفُ بِاللَّهِ يَا هَذَا إِنَّكَ مَا فَعَلْتَ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ بَدَرَ فَحَلَفَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَأَعْمَى اللَّهُ بَصَرَكَ فَمَا دَارَتِ الْجُمُعَةُ حَتَّى أُخْرِجَ أَعْمَى يُقَادُ قَدْ أَذْهَبَ اللَّهُ بَصَرَهُ‏ .» * 📝جميع بن عمير مى‏گويد: على- عليه السّلام- شخصى به نام عيزار را متهم كرد كه اخبار داخلى آنها را به معاويه مى‏رساند ولى آن شخص انكار كرد. حضرت فرمود: «مى‏توانى به خدا قسم بخورى كه تو اين كار را انجام نداده‏اى». آن مرد قسم خورد. حضرت فرمود: «خدايا! اگر دروغ مى‏گويد چشمش را كور كن!». وقتى كه روز جمعه شد، كور شده بود و دستش را گرفته آوردند . *الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج‏1 ؛ ص350 و ص351 . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
18 🔅🔅🔅 و از سعيد بن جبير نقل است كه يكى از دهقانهاى فارس و در روایت قیس بن سعد مرجان پسر شاشوا ایشان را از پل بوران تا مدائن استقبال کرد و پس گفت: اى أمير المؤمنين، اكثر ستارگان منحوسه در اين وقت از مطلع خود طالع شده و ستارگان سعد و خوشى زير آنها رفته‏اند ، و در اين چنين زمانى هر فرد حكيمى بايد مخفى شود ، و اين روز تو روز بسيار سختى خواهد بود، خصوصا امروز كه دو ستاره منقلب در طالع شما نمايان شده‏اند ، پس زنهار كه به اين ميدان جنگ حاضر نشوى!!. حضرت أمير عليه السّلام فرمود: اى دهقانى كه خبر ترسناک از آثار ستارگان به قدرهای الهی میدهى ! ما را از قصّه سرطان باخبر ساز؟ و طالع اسد چند است؟ و از ساعات كه در حركات نجومند؟ و از مسافت ميان سرارى و ذرارى ما را مطّلع ساز؟ گفت: بسيار خوب، و دست بكيسه‏اش برده و اصطرلابى را خارج و بدان نگريست. حضرت تبسّمى كرده و فرمود: آیا تو ثابتات رت به حرکت در می¬آوری ؟ پس چگونه بر چیزهای در حرکت حکم میکنی هيچ ميدانى روز گذشته در اطراف دنيا چه چيز سانح و پيدا گشته؟ خانه‏اى در چين خراب شد و برج ماجين فرو ريخت، و سور سرنديب سقوط كرد، يكى از فرماندهان روم در ارمنيّه فرار كرد، و رهبر يهوديان در ابلّه مفقود شد ، و در وادى نمل مورچگان به هيجان آمدند و پادشاه افريقا وفات يافت ، آيا از همه اينها آگاهى؟ گفت: نه، اى أمير المؤمنين!. فرمود: روز گذشته هفتاد هزار عالم و در هر عالم هفتاد هزار ايجاد شده، و در امشب به همان تعداد نابود مى‏شود. و اين فرد از آنان است- و با دست اشاره به سعد بن مسعده حارثى ملعون نمود كه جاسوس‏ خوارج در لشكر آن حضرت بود، و آن ملعون از ترس اينكه آن حضرت دستور دستگيرى وى را داده در دم جان داد. با ديدن اين منظره دهقان به سجده افتاد. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
18 🔅🔅🔅 🗓18-سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ إِنَّهُ قَالَ‏ اسْتَقْبَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ دِهْقَانٌ‏ وَ فِي رِوَايَةِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ أَنَّهُ مَرْجَانُ بْنُ شَاشُوا اسْتَقْبَلَهُ مِنَ الْمَدَائِنِ إِلَى جِسْرِ بُورَانَ فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَنَاحَسَتِ النُّجُومُ الطَّالِعَاتُ وَ تَنَاحَسَتِ السُّعُودُ بِالنُّحُوسِ فَإِذَا كَانَ مِثْلُ هَذَا الْيَوْمِ وَجَبَ عَلَى الْحَكِيمِ الِاخْتِفَاءُ وَ يَوْمُكَ هَذَا يَوْمٌ صَعْبٌ قَدِ اقْتَرَنَ فِيهِ كَوْكَبَانِ وَ انْكَفَى فِيهِ الْمِيزَانُ وَ انْقَدَحَ مِنْ بُرْجِكَ النَّيِّرَانُ وَ لَيْسَ الْحَرْبُ لَكَ بِمَكَانٍ . فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَيُّهَا الدِّهْقَانُ الْمُنْبِئُ بِالْآثَارِ الْمَخُوفِ مِنَ الْأَقْدَارِ مَا كَانَ الْبَارِحَةَ صَاحِبُ الْمِيزَانِ وَ فِي أَيِّ بُرْجٍ كَانَ صَاحِبُ السَّرَطَانِ وَ كَمِ الطَّالِعُ مِنَ الْأَسَدِ وَ السَّاعَاتُ فِي الْحَرَكَاتِ وَ كَمْ بَيْنَ السَّرَارِيِّ وَ الذَّرَارِيِّ قَالَ سَأَنْظُرُ فِي الْأُسْطُرْلَابِ ؛فَتَبَسَّمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ لَهُ وَيْلَكَ يَا دِهْقَانُ أَنْتَ مُسَيِّرُ الثَّابِتَاتِ أَمْ كَيْفَ تَقْضِي عَلَى الْجَارِيَاتِ وَ أَيْنَ سَاعَاتُ الْأَسَدِ مِنَ الْمَطَالِعِ وَ مَا الزُّهَرَةُ مِنَ التَّوَابِعِ وَ الْجَوَامِعِ وَ مَا دَوْرُ السَّرَارِيِّ الْمُحَرِّكَاتِ وَ كَمْ قَدْرُ شُعَاعِ الْمُنِيرَاتِ وَ كَمِ التَّحْصِيلُ بِالْغَدَوَاتِ فَقَالَ لَا عِلْمَ لِي بِذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ يَا دِهْقَانُ هَلْ نَتَجَ عِلْمُكَ أَنِ انْتَقَلَ بَيْتُ مَلِكِ الصِّينِ وَ احْتَرَقَتْ دُورٌ بِالزَّنْجِ وَ خَمَدَ بَيْتُ نَارِ فَارِسَ وَ انْهَدَمَتْ مَنَارَةُ الْهِنْدِ وَ غَرِقَتِ سَرَانْدِيبُ وَ انْقَضَّ حِصْنُ الْأَنْدُلُسِ وَ نَتَجَ بِتَرْكِ الرُّومِ بِالرُّومِيَّةِ وَ فِي رِوَايَةٍ الْبَارِحَةَ وَقَعَ بَيْتٌ بِالصِّينِ وَ انْفَرَجَ بُرْجُ مَاجِينَ وَ سَقَطَ سُورُ سَرَانْدِيبَ وَ انْهَزَمَ بِطَرِيقِ الرُّومِ بِإِرْمِينِيَةَ وَ فُقِدْ دَيَّانُ الْيَهُودِ بِإِيلَةَ وَ هَاجَ النَّمْلُ بِوَادِي النَّمْلِ وَ هَلَكَ مَلِكُ إِفْرِيقِيَةَ أَ كُنْتَ عَالِماً بِهَذَا قَالَ لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ فِي رِوَايَةٍ أَظُنُّكَ حَكَمْتَ بِاخْتِلَافٍ الْمُشْتَرِي وَ زُحَلَ إِنَّمَا أَنَارَ لَكَ فِي الشَّفَقِ وَ لَاحَ لَكَ شُعَاعُ الْمِرِّيخِ‏ فِي السَّحَرِ وَ اتَّصَلَ جِرْمُهُ بِجِرْمِ الْقَمَرِ ثُمَّ قَالَ الْبَارِحَةَ سَعَدَ سَبْعُونَ أَلْفَ عَالِمٍ وَ وُلِدَ فِي كُلِّ عَالَمٍ سَبْعُونَ أَلْفاً وَ اللَّيْلَةَ يَمُوتُ مِثْلُهُمْ وَ هَذَا مِنْهُمْ وَ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى سَعْدِ بْنِ مَسْعَدَةَ الْحَارِثِيِّ وَ كَانَ جَاسُوساً لِلْخَوَارِجِ فِي عَسْكَرِهِ فَظَنَّ الْمَلْعُونُ أَنَّهُ يَقُولُ خُذُوهُ فَأَخَذَ بِنَفْسِهِ فَمَاتَ فَخَرَّ الدِّهْقَانُ سَاجِداً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَ لَمْ أُرِكَ مِنْ عَيْنِ التَّوْفِيقِ فَقَالَ بَلَى فَقَالَ أَنَا وَ صَاحِبِي لَا شَرْقِيُّونَ وَ لَا غَرْبِيُّونَ نَحْنُ نَاشِئَةُ الْقُطْبِ وَ أَعْلَامُ الْفُلْكِ أَمَّا قَوْلُكَ انْقَدَحَ مِنْ بُرْجِكَ النَّيِّرَانُ فَكَانَ الْوَاجِبُ أَنْ تَحْكُمَ بِهِ لِي لَا عَلَيَّ أَمَّا نُورُهُ وَ ضِيَاؤُهُ فَعِنْدِي وَ أَمَّا حَرِيقُهُ وَ لَهَبُهُ فَذَهَبَ عَنِّي وَ هَذِهِ مَسْأَلَةٌ عَمِيقَةٌ احْسُبْهَا إِنْ كُنْتَ حَاسِباً فَقَالَ الدِّهْقَانُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
﷽ الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام بزرگ عید اسلام، عید امامت و ولایت بر تمام محبین آن حضرت مبارک باد.🌹 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
19 🔅🔅🔅 🗓19- فی المغازی فی باب سريّة علىّ بن أبى طالب عليه السلام إلى بنى سعد، بفدك فى شعبان سنة ستّ‏ حدّثنى عبد الله بن جعفر، عن يعقوب بن عتبة ، قال: بعث رسول الله صلّى الله عليه و سلّم عليّا عليه السلام فى مائة رجل إلى حىّ سعد، بفدك، و بلغ رسول الله صلّى الله عليه و سلّم أنّ لهم جمعا يريدون أن يمدّوا يهود خيبر، فسار الليل و كمن النهار حتى انتهى إلى الهمج ، فأصاب عينا فقال: ما أنت؟ هل لك علم بما وراءك من جمع بنى سعد؟ قال: لا علم لى به. فشدّوا عليه فأقر أنه عين لهم بعثوه إلى خيبر، يعرض على يهود خيبر نصرهم على أن يجعلوا لهم من تمرهم كما جعلوا لغيرهم و يقدمون عليهم، فقالوا له: فأين القوم؟ قال: تركتهم و قد تجمّع منهم مائتا رجل، و رأسهم وبر ابن عليم. قالوا: فسر بنا حتى تدلّنا . قال: على أن تؤمّنونى ! قالوا: إن دللتنا عليهم و على سرحهم أمّنّاك، و إلّا فلا أمان لك. قال: فذاك! فخرج بهم دليلا لهم حتى ساء ظنّهم به، و أوفى بهم على فدافد و آكام ، ثم أفضى بهم إلى سهولة فإذا نعم كثير و شاء ، فقال : هذا نعمهم و شاءهم . فأغاروا عليه فضمّوا النّعم و الشاء. قال: أرسلونى! قالوا: لا حتى نأمن الطلب! و نذر بهم الراعي رعاء الغنم و الشاء، فهربوا إلى جمعهم فحذّروهم ، فتفرّقوا و هربوا ، فقال الدليل : علام تحبسني؟ قد تفرّقت الأعراب و أنذرهم الرعاء. قال علىّ عليه السلام: لم نبلغ معسكرهم. فانتهى بهم إليه فلم ير أحدا، فأرسلوه و ساقوا النّعم و الشاء، النّعم خمسمائة بعير، و ألفا شاة .* 📝در مغازی در سريّه على بن ابى طالب (ع) به فدك و بنى سعد در شعبان سال ششم آمده : ‏عبد الله بن جعفر، از قول يعقوب بن عتبه برايم نقل كرد: پيامبر (ص) على (ع) را با صد مرد به قبيله بنى سعد در ناحيه فدك اعزام فرمود، زيرا به پيامبر (ص) خبر رسيده بود كه آنها جمع شده و مى‏خواهند يهود خيبر را مدد رسانند. على (ع) شبها راه مى‏پيمود و روزها در كمين به سر مى‏برد تا آنكه به همج رسيد. در آنجا جاسوسى از دشمن را گرفتند، و از او پرسيدند تو كيستى؟ و چه اطلاعى از جمعيت بنى سعد دارى؟ گفت: من اطلاعى ندارم. بر او سخت گرفتند، ناچار اقرار كرد كه جاسوس ايشان است و او را به خيبر فرستاده‏اند تا آمادگى آنها را به اطلاع ايشان برساند، مشروط بر اينكه يهوديان‏ خيبر هم براى آنها سهمى در محصول خرماى خود منظور كنند و هم اطلاع دهد كه به زودى آنها نزد ايشان خواهند رفت. گفتند، بنى سعد كجايند؟ گفت: دويست نفر به فرماندهى وبر بن عليم جمع شده‏اند. مسلمانان گفتند همراه ما بيا و ما را به آنها راهنمايى كن. گفت: به شرط آنكه به من امان دهيد. گفتند اگر ما را به آنها و گله آنها راهنمايى كنى به تو امان مى‏دهيم و گر نه امانى براى تو نيست. گفت: چنين باشد. او به عنوان دليل و راهنما همراه ايشان راه افتاد، و آن قدر طول كشيد كه مسلمانان به او بدگمان شدند. او مسلمانان را از چند رشته تپه و دره گذراند تا به دشتى رسيدند كه در آن شتر و گوسفند و بز زيادى بود. گفت: اينها رمه و گله ايشان است. مسلمانان بر آن غارت بردند و شتران و گوسفندها را گرفتند. مرد گفت: اكنون مرا رها كنيد. گفتند، تا از تعقيب خيالمان آسوده نشود رهايت نمى‏كنيم. چوپانان و ساربانها خبر حمله را به بنى سعد رساندند، و ايشان متفرق شدند و گريختند. راهنما گفت: چرا مرا نگاه داشته‏ايد؟ اعراب كه پراكنده شده و گريخته‏اند. على (ع) فرمود: هنوز به لشكرگاه ايشان نرسيده‏ايم. مسلمانان به آنجا رسيدند ولى كسى را نديدند. پس اسير را آزاد كردند و چهار پايان را كه پانصد شتر و دو هزار گوسپند بود، با خود راندند. *المغازى،ج‏2،ص:562 و 563 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔆کانال زیر توسط ارادتمندان محقق ارجمند تاریخ تشیع استاد سیدجعفر مرتضی عاملی تاسیس شده که از بنده خواستند کانال را معرفی کنم بنده هم اطاعت کردم 🔆حقیقتا تاریخ اسلام مشحون است از دورغهای مورخین و رو کردن دست خبیث کذّابین و مفترین از اموریست که حضرت حجت سلام الله علیه هم به آن اعتنا دارند "این قاطع حبائل الکذب و الافتراء" ان شاءالله که از ثمرات عمر آن عالم فرزانه تشنگان بهره مند شوند و السلام 👇👇👇 اهداف کانال مرزبان تشیع 1. معرفی علامه 2. معرفی آثار ایشان 3. معرفی نظریات علامه 4. بارگزاری صوتی های تفسیر ایشان ان شاء الله که بتوانیم قدر دان زحمات این بزرگ مرد ی که بعد از نوشتن 53 جلد از تاریخ حضرت امیر می گفت : هنوز الف امیر را هم ننوشته ام رحمه الله و رضوان الله تعالی علیه @alameli https://eitaa.com/alameli
🔆پیام استاد حجت الاسلام حسینی نسب به مناسبت رونمایی از کتاب "دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی" موسسه فقاهت و تمدن اسلامی با سلام بعضی حرف ها را که آدم می شنود نمی داند باید بخندد یا بگرید؟! الف) آیا باید بخندد به کسانی که هنوز نمی دانند که نظر مدرسه اصفهانی در باره حجیت احکام عقلی یک مساله است که مرحوم محقق اصفهانی و شاگردانش مثل مرحوم آیه الله بهجت در ذیل بحث حجیت قطع و احکام قطعیه عقل در نهایه الدرایه و ... مطرح می کنند و بحث حسن و قبح عقلی و این که به نظر مدرسه اصفهانی احکام عقل عملی به حسن یا قبح از تادیبات صلاحیه و آراء محموده محسوب می شوند، مساله دیگری است؟ ب) آیا باید بخندد به کسانی که یک بار به خود زحمت نداده اند تا آراء مدارس اصولی مثل مدرسه حله و مدرسه جبل عامل را درباره حجیت احکام قطعیه عقل و قاعده ملازمه بخوانند و با کمال پررویی از مقایسه آراء اصولیین و اخباریین نظر می دهند. (با وجود این که بخش زیادی از فقها و اصولیین در این دو مدرسه بوده اند و از قضا تاثیرگذار هم بوده اند) ج) آیا باید بخندد به کسانی که هنوز نمی دانند که بیشترین استناد به دلایل عقلی در مدارس فقهی اصولی موجود در مدرسه مرحوم حائری است و چونان افرادی که مدارس فقهی اصولی بعد از آخوند را نمی شناسند، گمان می کنند چون محقق اصفهانی فیلسوف بوده باید بیشترین عقلگرایی در آن مدرسه باشد در نتیجه مقایسه آراء اصفهانی -آن هم با تکیه بر فهم مرحوم مظفر- از میان اصولیین و فهم محدث استرآبادی از اخباریین می شود مقایسه اشد الاصولیین و الاخباریین فی باب العقل؟.... این سه مورد را به عنوان نمونه گفتم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. البته اینها آیه قرآن یا ضروریات دین یا مذهب نیستند که دانستن آنها ضرورت داشته باشد، ولی خنده یا گریه بر آن است که تعدادی طلبه با ژست علمایی جایی جمع شوند و مدعیاتی را مطرح کنند و عناوین پرسر و صدایی ادعا کنند و اموالی را هدر دهند (آن هم در این وضعیت اقتصادی)، در حالی که در مورد زیربناهای اولیه آن مدعیات (مثل تفاوت بحث حجیت احکام قطعیه عقل با احکام عقل عملی به حسن و قبح، کم بودن استناد به احکام عقلیه قطعیه در مدرسه محقق اصفهانی در مقایسه با مدرسه مرحوم حائری، آراء اصولی مدرسه جبل عامل و مدرسه حله و ...) ظاهرا اطلاعاتی ندارند. گویا کسانی با اطلاعاتی در سطح متن اصول فقه مرحوم مظفر و متن رسائل و کفایه، می خواهند در مورد کل علم اصول صحبت کنند. البته من ترجیح می دهم بخندم، ولی شاید گریه آور باشد. به هر حال، نتیجه منطقی آموزش سطحی فقه و اصول ( به تعبیر استاد احمدی شاهرودی فقه و اصول پفکی) منطقا هم باید چنین اظهار نظرهایی باشد و در آینده از این حرف های پفکی بیشتر خواهیم شنید. 🔆پ ن از بحوث: این کم دقتی ها حاصل عجول بودن در تحصیل و تدریس و شوق وافر به مطرح کردن نظریات نپخته انسان است 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
20 🔅🔅🔅 🗓20-فی المغازی فی باب غزوة خیبر ؛ قالوا: و انتهى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم إلى الصّهباء فصلّى بها العصر ثم دعا بالأطعمة فلم يؤت إلّا بالسّويق و التمر، فأكل رسول الله صلّى الله عليه و سلّم و أكلوا معه، ثم قام إلى المغرب فصلّى بالناس و لم يتوضّأ، ثم صلّى العشاء بالناس، ثم دعا بالأدلّاء فجاء حسيل بن خارجة الأشجعىّ، و عبد الله بن نعيم الأشجعىّ. قال: فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم لحسيل: امض أمامنا حتى تأخذنا صدور الأودية، حتى نأتى خيبر من بينها و بين الشام، فأحول بينهم و بين الشام و بين حلفائهم من غطفان. ◽️فقال حسيل: أنا أسلك بك. فانتهى به إلى موضع له طرق، فقال له يا رسول الله، إنّ لها طرقّا يؤتى منها كلّها، فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: سمّها لى! و كان رسول الله صلّى الله عليه و سلّم يحبّ الفأل الحسن و الاسم الحسن، و يكره الطيرة و الاسم القبيح. فقال الدليل: لها طريق يقال لها حزن. قال: لا تسلكها! قال: لها طريق يقال لها شاش. قال: لا تسلكها! قال: لها طريق يقال لها حاطب. قال: لا تسلكها! قال عمر بن الخطّاب رضى الله عنه: ما رأيت كالليلة أسماء أقبح! سمّ لرسول الله! قال: لها طريق واحدة لم يبق غيرها. فقال عمر: سمّها. قال: اسمها مرحب. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: نعم أسلكها! قال عمر: ألا سمّيت هذا الطريق أوّل مرة! ▫️و بعث رسول الله صلّى الله عليه و سلّم عبّاد بن بشر فى فوارس طليعة، فأخذ عينا لليهود من أشجع فقال: من أنت؟ قال: باغ أبتغى أبعرة ضلّت لى، أنا على أثرها. قال له عبّاد: أ لك علم بخيبر؟ قال: عهدي بها حديث، فيم تسألنى عنه؟ قال: عن اليهود. قال: نعم، كان كنانة بن أبى الحقيق و هوذة بن قيس ساروا فى حلفائهم من غطفان، فاستنفروهم و جعلوا لهم تمر خيبر سنة، فجاءوا معدّين مؤيّدين بالكراع و السلاح يقودهم عتبة بن بدر، و دخلوا معهم فى حصونهم، و فيها عشرة آلاف مقاتل، و هم أهل الحصون التي لا ترام، و سلاح و طعام كثير لو حصروا لسنين لكفاهم، و ماء واتن يشربون فى حصونهم، ما أرى لأحد بهم طاقة. فرفع عبّاد بن بشر السوط. فضربه ضربات و قال: ما أنت إلّا عين لهم، اصدقنى و إلّا ضربت عنقك! فقال الأعرابىّ: أ فتؤمّني على أن‏ أصدقك؟ قال عبّاد: نعم. فقال الأعرابىّ: القوم مرعوبون منكم خائفون وجلون لما قد صنعتم بمن كان بيثرب من اليهود، و إنّ يهود يثرب بعثوا ابن عمّ لى وجدوه بالمدينة، قد قدم بسلعة يبيعها، فبعثوه إلى كنانة بن أبى الحقيق يخبرونه بقلّتكم و قلّة خيلكم و سلاحكم. و يقولون له‏ : فاصدقوهم الضرب ينصرفوا عنكم، فإنّه لم يلق قوما يحسنون القتال! و قريش و العرب قد سرّوا بمسيره إليكم لما يعلمون من موادّكم و كثرة عددكم و سلاحكم وجودة حصونكم! و قد تتابعت قريش و غيرهم ممّن يهوى هوى محمّد، تقول قريش: إنّ خيبر تظهر! و يقول آخرون: يظهر محمّد، فإن ظفر محمّد فهو ذلّ الدهر! قال الأعرابىّ: و أنا أسمع كلّ هذا، فقال لى كنانة: اذهب معترضا للطريق فإنهم لا يستنكرون مكانك، و احزرهم لنا، و ادن منهم كالسائل لهم ما تقوى به، ثم ألق إليهم كثرة عددنا و مادّتنا فإنهم لن يدعوا سؤالك، و عجّل الرجعة إلينا بخبرهم. ▫️فأتى به عبّاد النبىّ صلّى الله عليه و سلّم فأخبره الخبر، فقال عمر بن الخطّاب: اضرب عنقه. قال عباد: جعلت له الأمان. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: أمسكه معك يا عبّاد! فأوثق رباطا. فلمّا دخل رسول الله صلّى الله عليه و سلّم خيبر عرض عليه الإسلام و قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: إنى داعيك ثلاثا، فإن لم تسلم لم يخرج الحبل عن عنقك إلّا صعدا! فأسلم الأعرابىّ . * *المغازى،ج‏2، ص 639 تا ص:641 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
20 🔅🔅🔅 📝در کتاب مغازی در باب جنگ خيبر آمده : گويند، پيامبر (ص) به صهباء رسيدند و نماز عصر را گزاردند و غذا خواستند. چيزى براى آن حضرت غير از خرما و سويق نياوردند. رسول خدا (ص) و همراهان از آن غذا خوردند و بدون اين كه محتاج به تجديد وضو باشند، نماز مغرب را گزاردند، و سپس نماز عشاء را هم همراه مردم خواندند. آنگاه رسول خدا (ص) راهنمايان را خواستند و حسيل بن خارجه اشجعى، و عبد الله بن نعيم اشجعى هر دو آمدند. ▫️پيامبر (ص) به حسيل فرمودند: پيشاپيش ما حركت كن و از بالاى اين صحراها ما را ببر، به طورى كه ميان خيبر و شام قرار بگيريم و بتوانيم ميان مردم خيبر و مردم شام و همپيمانان خيبريان از قبيله غطفان مانع شويم. حسيل گفت: من شما را همچنان خواهم برد. و او به جايى رسيد كه چند راه بود، پس به پيامبر (ص) عرض كرد: اى رسول خدا، اينجا، چند راه است كه همه آنها به خيبر مى‏رسد. پيامبر (ص) فرمود: آنها را نام ببر! و رسول خدا (ص) دوست مى‏داشت با نامهاى خوب فال نيك بزند، و از اسمهاى زشت روگردان بود و هيچگاه فال بد نمى‏زد. راهنما راهى را نشان داد و گفت: نام اين راه حزن (اندوه) است. فرمود: از اين راه مرو! گفت: راه ديگرى است كه به آن شاش (پراكنده، شوريده) مى‏گويند. فرمود: از اين راه هم مرو! گفت: اين راه ديگرى است كه به آن حاطب (جمع كننده هيزم) مى‏گويند. فرمود: از اين راه هم مرو! عمر بن خطّاب گفت: عجيب است كه هرگز مانند امشب به اين همه نام نامتناسب بر نخورده بوديم. نام راه‏هاى ديگر را به رسول خدا بگو! راهنما گفت: فقط يك راه ديگر باقى مانده است كه به خيبر مى‏رسد. عمر گفت: نام آن را بگو! گفت: مرحب (وسيع، فراخ). پيامبر (ص) فرمودند: اين خوب است، از اين راه برو! عمر به راهنما گفت: نمى‏توانستى همين نام را دفعه اول بگويى؟! ▫️رسول خدا (ص)، عبّاد بن بشر را همراه چند سوار به عنوان پيشاهنگ فرستادند. او موفق شد يكى از جاسوسان يهوديان را كه از قبيله اشجع بود دستگير كند. از او پرسيد: تو كيستى؟ گفت: در جستجوى چند شترى هستم كه از من گم شده است و در پى آنها هستم. عبّاد گفت: آيا اطلاعى از خيبر دارى؟ گفت: آرى، همين تازگى آنجا بودم، در چه موردى از من مى‏خواهى بپرسى؟ عبّاد گفت: درباره يهوديان. گفت: آرى كنانة بن ابى حقيق، و هوذة بن قيس پيش همپيمانان خود از قبيله غطفان رفتند و آنها را تحريض به حركت و شركت در جنگ كردند، و براى آنها محصول يك ساله خرماى خيبر را قرار دادند، آنها هم در كمال آمادگى و با اسلحه و ساز و برگ زياد به سالارى عتبة بن بدر آمدند و وارد حصارهاى يهوديان شدند. خيبر ده هزار جنگجو دارد و مردم اين حصارها هيچگاه از پا در نمى‏آيند. وانگهى آنجا مقدار زيادى خوراك و اسلحه هست و آب فراوان دارند و اگر محاصره آنها سالها طول بكشد، همه چيز آنها كافى است. هيچ كس را نمى‏بينم كه طاقت و ياراى جنگ با ايشان را داشته باشد. عبّاد بن بشر تازيانه خود را بلند كرد و چند تازيانه به او زد و گفت: تو جاسوس يهوديانى، راست بگو و گر نه گردنت را خواهم زد! آن مرد عرب گفت: اگر به تو راست بگويم مرا امان مى‏دهى؟ عبّاد گفت:آرى. مرد عرب گفت: يهوديان خيبر سخت از شما ترسان و بيمناكند ، چون رفتار شما را با يهوديان مدينه ديده‏اند. يهوديان مدينه هم پسر عموى مرا كه براى فروش خرماهاى خشك خود به آنجا آمده بود، پيش كنانة بن ابى حقيق فرستاده و به او خبر داده است كه نفرات شما اندك، و ساز و برگ شما كم است، و گفته‏اند كه ضرب شستى به محمد نشان دهيد كه برگردد، زيرا تاكنون محمد با مردمى كه به راستى جنگجو باشند برخورد نكرده است. قريش و عموم اعراب هم از حركت محمد به سوى شما خوشحالند، زيرا كيفيت آمادگى و زيادى شمار و اسلحه و استوارى دژهاى شما را مى‏دانند. قريش و هواداران محمد با يك ديگر بحث مى‏كنند، قريش مى‏گويند: خيبرى‏ها پيروز مى‏شوند، و ديگران مى‏گويند: محمد پيروز مى‏شود. و اگر محمد پيروز شود مايه بدبختى روزگار خواهد بود. اعرابى چنين ادامه داد كه من همه اين حرفها را مى‏شنيدم، كنانه به من گفت: راه بيفت و در همان راهى برو كه با سپاه محمد برخورد كنى، چون آنها از حركت تو در آن راه تعجب نخواهند كرد آنها را زير نظر بگير و به آنها نزديك شو و چنان وانمود كن كه از آنها سؤالاتى دارى، آنگاه متقابلا زيادى عده و آمادگى ما را گوشزد ايشان كن، و به هر حال آنها پس از برخورد با تو از بازپرسى تو خوددارى نخواهند كرد، سپس با شتاب خبر آنها را براى ما بياور.
👆🏾👆🏾👆🏾 ▫️عبّاد او را به حضور پيامبر (ص) آورد و موضوع را به اطلاع آن حضرت رساند. عمر بن خطاب گفت: گردن او را بزن. عبّاد گفت: من براى او امان قرار داده‏ام. رسول خدا (ص) فرمودند: او را همراه خودت نگهدار، ولى او را ببند. چون پيامبر (ص) وارد خيبر شدند، اسلام را بر آن مرد عرضه داشتند و فرمودند: سه روز به تو مهلت مى‏دهم، اگر مسلمان نشوى اين طناب فقط وقتى از گردنت باز مى‏شود كه بر فراز دار رفته باشى! پس آن مرد مسلمان شد . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
علیه‌السلام 🔰انسان ۲۵۰ ساله | امام کاظم علیه‌السلام و مبارزه با زره تقیه ‌ 💠رهبر‌انقلاب: یکی از نزدیکان امام میگوید دیدم در اتاق خصوصی ‌موسی‌بن‌جعفر سه چیز است: شمشیری هست که نشان میدهد هدف، جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونت‌بارِ رزمی و انقلابی است و ‌قرآنی هست که نشان میدهد هدف، این است؛ میخواهیم به زندگی قرآن برسیم با این وسائل و این سختیها را هم تحمل کنیم. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانه‌ی زیبائی است! ‌۱۳۶۴/۰۱/۲۳ 💻 @khamenei_maaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شرح حدیثی از امام کاظم(علیه‌السّلام) در ابتدای درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۹۴/۰۲/۲۲ 💠تقوا و مراقبت در گفتار 💻 @khamenei_maaref
🔰 پیام تسلیت در پی ارتحال حجت الاسلام و المسلمین دکترسیدعباس موسویان مدیر گروه رشته فقه الاقتصاد موسسه عالی فقه و علوم اسلامی بسم الله الرحمن الرحیم 💠رحلت عالم بافضیلت مرحوم حجه الاسلام و المسلین آقای سیدعباس موسویان، حوزه علمیه قم و مراکز علمی‌اش را در سوگ فقدان چهره‌ای برجسته در حوزه اندیشه ورزی در عرصه فقه اقتصادی اسلام و نظام بانکی و مالی جمهوری اسلامی نشاند. شخصیتی که منش والا و شخصیت ممتازش او را به اسوه‌ای از تلاش مخلصانه، سخت کوشانه و متواضعانه تبدیل کرده بود. 💠 سالیان طولانی مجاهدت علمی و فقیهانه حوزوی و حضوری مستمر در عرصه‌های علمی-دانشگاهی، قانونگذاری و نظامات اقتصادی کشور به همراه اندیشه خلاق، از او عنصری راهگشا در عرصۀ تعامل نظام بانکی و مالی کشور و نظریه پردازی دینی و اسلامی و نیزاستادی توانمند و تاثیر گذار در حوزه های علمیه و دانشگاه ساخته بود. 💠 این شخصیت ارزشمند از آغاز فرمان رهبر معظم انقلاب برای تأسیس موسسه عالی فقه و علوم اسلامی در حوزه علمیه قم نقشی محوری را به عنوان مدیر گروه فقه اقتصاد در برنامه ریزی و ایجاد این رشته و جذب، هدایت و تربیت علمی دانش پژوهان آن به عهده گرفت و اثری ماندگار در این مرکزعلمی از خود به یادگار گذاشت. 💠 موسسه عالی فقه و علوم اسلامی این ثلمه و ضایعۀ اسف انگیز را به محضر امام عصر عج، مقام معظم رهبری مدظله، اساتید معظم، شاگردان و خاندان محترم ایشان تسلیت گفته و غفران و رحمت واسعه الهی را در جوار اولیای گرامش برای آن فقید عزیز مسألت دارد. 🆔 @mfos_ir 🌐 www.mfos.ir ☎️ 02532401545
🔰 آیین بزرگداشت مجازی ارتحال دانشمند فقید حجت الاسلام والمسلمین استاد با مشارکت موسسه عالی فقه و علوم اسلامی 🔹 با سخنرانی: آیت الله حجت الاسلام دکتر وزیر اقتصاد دکتر رییس سازمان بورس حجت الاسلام 📌 همراه با ختم قرآن و ذکر توسل 📆 دوشنبه ۲۰ مردادماه ساعت ۲۱ حضور مجازی از طریق صفحه اینستاگرام پژوهشگاه 🔹 Instagram.com/iict.ac_ir
21 🔅🔅🔅 🗓21-فی المغازی فی شان غزوة الفتح ؛ قال: حدّثنى معاذ بن محمّد، عن عبد الله بن سعد، قال: لمّا راح رسول الله صلّى الله عليه و سلّم من العرج تقدّمت أمامه جريدة من خيل طليعة، تكون أمام المسلمين، فلمّا كانت بين العرج و الطّلوب أتوا بعين من هوازن إلى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فقالوا: يا رسول الله، رأيناه حين طلعنا عليه و هو على راحلته، فتغيّب عنّا فى وهدة ، ثم جاء فأوفى على نشز فقعد عليه، فركضنا إليه فأراد يهرب منّا، و إذا بعيره قد عقله أسفل من النّشز و هو يغيّبه، فقلنا: ممن أنت؟ قال: رجل من بنى غفار. فقلنا: هم أهل هذا البلد. فقلنا: من أىّ بنى غفار أنت؟ فعيى و لم ينفذ لنا نسبا، فازددنا به ريبة و أسأنا به الظن، فقلنا: فأين أهلك؟ قال: قريبا! و أومأ بيده إلى ناحية. قلنا: على أى ماء، و من معك هنالك؟ فلم ينفذ لنا شيئا، فلما رأينا ما خلط قلنا: لتصدّقنا أو لنضربنّ عنقك! قال: فإن صدقتكم ينفعني ذلك عندكم؟ قلنا: نعم. قال: فإنى رجل من هوازن من بنى نضر، بعثتني هوازن عينا. و قالوا: ائت المدينة حتى تلقى محمّدا فتستخبر لنا ما يريد فى أمر حلفائه، أ يبعث إلى قريش بعثا أو يغزوهم بنفسه، و لا نراه إلّا يستغورهم، فإن خرج سائرا أو بعث بعثا فسر معه حتى تنتهي إلى بطن سرف، فإن كان يريدنا أولا فيسلك فى بطن سرف حتى يخرج إلينا، و إن كان يريد قريشا فسيلزم الطريق. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: و أين هوازن؟ قال: تركتهم ببقعاء و قد جمعوا الجموع، و أجلبوا فى العرب، و بعثوا إلى ثقيف فأجابتهم، فتركت ثقيفا على ساق قد جمّعوا الجموع، و بعثوا إلى الجرش فى عمل الدّبّابات و المنجنيق، و هم سائرون إلى جمع هوازن فيكونون جمعا. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: و إلى من جعلوا أمرهم؟ قال: إلى فتاهم مالك بن عوف. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: و كلّ هوازن قد أجاب إلى ما دعا إليه مالك؟ قال: قد أبطأ من بنى عامر أهل الجدّ و الجلد. قال: من؟ قال: كعب و كلاب. قال: ما فعلت هلال؟ قال: ما أقلّ من ضوى إليه منهم، و قد مررت بقومك أمس بمكّة و قد قدم عليهم أبو سفيان بن حرب فرأيتهم ساخطين لما جاء به، و هم خائفون وجلون. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: حسبنا الله و نعم الوكيل، ما أراه إلّا صدقنى! قال الرجل: فلينفعنى ذلك؟ فأمر به رسول الله صلّى الله عليه و سلّم خالد بن الوليد أن يحبسه، و خافوا أن يتقدّم و يحذّر الناس، فلمّا نزل العسكر مرّ الظّهران أفلت الرجل، فطلبه خالد بن الوليد فأخذه عند الأراك ، و قال: لولا وليت عهدا لك لضربت عنقك. و أخبر رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فأمر به يحبس حتى يدخل مكّة، فلمّا دخل رسول الله صلّى الله عليه و سلّم مكّة و فتحها أتى به إلى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فدعاه إلى الإسلام فأسلم، ثم خرج مع المسلمين إلى هوازن فقتل بأوطاس . * *المغازى،ج‏2، ص804 تا ص:806 . 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
21 🔅🔅🔅 📝در کتاب مغازی در باب کار جنگ فتح آمده ؛ معاذ بن محمد، از قول عبد الله بن سعد نقل كرد كه: چون رسول خدا (ص) از عرج حركت فرمود، گروهى از اسب سواران گزيده را پيشاپيش مسلمانان اعزام فرمود. ▫️اين گروه بين عرج و طلوب جاسوسى از قبيله هوازن را گرفته و پيش رسول خدا (ص) آوردند و گفتند، وقتى او را ديديم سوار بر مركب خود بود و در گودالى از نظر ما پنهان شد، ولى دوباره ظاهر گرديد و خود را روى تپه‏اى رساند و نشست. ما به سوى او تاختيم و او خواست با شترش كه آن را در پايين تپه در جايى مخفى كرده بود بگريزد. به او گفتيم: از كدام قبيله‏اى ؟ گفت : مردى از بنى غفارم. گفتيم :آنها كه در همين جا زندگى مى‏كنند، تو از كدام خاندان بنى غفارى؟ سرگردان ماند و نتوانست نسب خود را براى ما بگويد . و اين موجب شد نسبت به او شك و سوء ظنّ بيشترى پيدا كنيم و به او گفتيم : خانواده تو كجايند؟ گفت: همين نزديكى ، و با دست خود اشاره به جايى كرد. پرسيديم: كنار كدام آب هستيد و چه كسى با توست؟ باز هم نتوانست جوابى بدهد. وقتى ديديم چنين است گفتيم: راست بگو و گر نه گردنت را خواهيم زد. گفت: اگر راست بگويم براى من فايده‏اى خواهد داشت؟ گفتيم: آرى . گفت: من مردى از عشيره بنى نضر از قبيله هوازنم كه مرا به عنوان جاسوس فرستاده‏اند ، و گفته‏اند ، به مدينه برو و پرس و جو كن كه محمد نسبت به همپيمانان خود چه تصميمى گرفته است؟ و ببين آيا لشكرى را به جنگ قريش مى‏فرستد يا خودش به جنگ آنها مى‏رود؟ البته ما خيال مى‏كنيم كه محمد شخصا قريش را تعقيب خواهد كرد، و به هر حال چه خودش حركت كند و چه لشكرى را بفرستد، تو تا ناحيه سرف همراه آنها باش. اگر بخواهد اول به سراغ ما بيايد بديهى است كه از راه اصلى جدا مى‏شود و با پيمودن وادى سرف به سمت ما حركت مى‏كند، و حال آنكه اگر قصد قريش داشته باشد، در همان راه اصلى حركت خواهد كرد. ▫️پيامبر (ص) از آن مرد پرسيد: قبيله هوازن كجايند؟ گفت: من آنها را در بقعاء در حالى ترك كردم كه لشكر جمع كرده و كسانى را براى جلب همكارى اعراب ميان آنها فرستاده بودند. از جمله قبيله ثقيف موافقت كرده بودند و من ثقيف را در منطقه ساق وقتى ترك كردم كه لشكرها را فراهم ساخته بودند، همچنين كسانى را به ناحيه جرش فرستاده بودند تا براى ايشان منجنيق و زره پوش بسازند و سپس به هوازن بپيوندند و همگى جمع شوند. پيامبر (ص) پرسيد: كارهايشان را به عهده چه كسى گذاشته‏اند و فرمانده آنها كيست؟ گفت: به مالك بن عوف كه جوانمرد و سالار ايشان است. پيامبر (ص) پرسيد: آيا تمام افراد قبيله هوازن دعوت مالك بن عوف را پذيرفته‏اند؟ گفت: نه گروهى از افراد چابك و اهل كارزار بنى عامر نپذيرفته‏اند. پيامبر (ص) پرسيد: آنها چه كسانى هستند؟ گفت: از قبيله‏هاى كعب و كلابند. پيامبر (ص) پرسيد: قبيله هلال چه كردند؟ گفت: عده كمى از ايشان به هوازن پيوسته‏اند، ضمنا يكى دو روز پيش در مكه پيش اقوام تو بودم، ابو سفيان بن حرب برگشته بود و ديدم قريش از خبرى كه او آورده است خشمگين و ناراحت و ترسانند. ▫️پيامبر (ص) فرمود «حسبنا الله و نعم الوكيل» خداى ما را بس است و بهترين تكيه گاه است. و سپس‏ فرمود: چنين مى‏بينمش كه راست مى‏گويد. مرد مذكور گفت: آيا براى من سودى دارد؟ پيامبر (ص) به خالد بن وليد دستور داد تا مراقب او باشد و او را تحت نظر بگيرد چون مى‏ترسيدند پيشاپيش برود و مردم را از آمدن لشكر اسلام با خبر كند. چون سپاه مسلمانان به مرّ الظّهران رسيد، آن مرد گريخت و خالد بن وليد به جستجوى او بر آمد و در اراك او را گرفت و گفت: اگر نه اين بود كه عهد كرده‏ام تو را نكشم، گردنت را مى‏زدم! و اين موضوع را به رسول خدا (ص) خبر داد. پيامبر دستور فرمود تا ورود به مكه، او را مانند زندانيان نگه دارند. چون پيامبر (ص) به مكه وارد شدند او را به حضور آن حضرت آوردند و ايشان او را به اسلام دعوت كرد و او مسلمان شد و همراه مسلمانان به جنگ هوازن رفت و در اوطاس (جنگ تبوك) كشته شد. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔆پیام استاد حجت الاسلام حسینی نسب به مناسبت رونمایی از کتاب "دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی" موسسه فقاهت و تمدن اسلامی باسلام ♦️بعضی حرف ها را که آدم می شنود نمی داند باید بخندد یا بگرید؟! عنوانی نوشته می شود«دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی» ولی آراء بسیاری از اصولیین شاخص در این موضوع مورد توجه قرار نگرفته و مطالب به کل اصولیین نسبت داده شده است. 🔹الف) مدیر معلوم الحال موسسه با ژست علمایی در جمع تعداد قابل توجهی از طلاب در جلسه رونمایی از کتابی با این عنوان پرطمطراق(دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی) می گوید: «برخلاف آنچه تصور می شود که اصولی ها خیلی به عقل بها می دهند، حرف های عقل گراترین اصولیین مثل محقق اصفهانی با اخباریینی مثل استرآبادی یکی است»، در حالی که بسیاری از اصولیین برجسته در این موضوع سخنانی دارند و اصلا با اخباریین حرفشان نزدیک هم نیست. شاید از نظر این آقا، مرحوم وحید بهبهانی، محقق حلی، شیخ بهایی، شیخ عبد الکریم حائری، مرحوم شیخ مرتضی حائری و ... اصولی نبوده اند!!!... مثلا مرحوم وحید بهبهانی در «الفوائد الحائریه الجدیده» آرائی درباره حسن و قبح عقلی وحجیت عقل دارد ولی از آن سخنی به میان نیامده است. محقق حلی در «معارج الاصول» درباره حسن و قبح عقلی و حجیت احکام عقلی مطالبی دارد که آن نیز نیامده است. شیخ بهایی در «زبده الاصول» نیز مطالبی درباره حسن قبح عقلی دارد که بسیار هم به عقل بها داده اند و حرفشان با اخباریین فاصله زیادی دارد. مگر مدیر معلوم الحال آنها را جزء اصولیین نداند!!! 🔹ب) آنهایی هم که سخنشان مطرح شده ناقص آمده است مثلا سخنان آخوند خراسانی در کفایه دیده شده ولی مطالب ایشان در فوائد درباره حسن و قبح عقلی ناقص نقل شده است. نظر محقق اصفهانی در باره آراء محموده(تادیبات صلاحیه) دیده شده ولی سخنان ایشان در نهایه الدرایه درباره حجیت احکام قطعیه عقل به بوته فراموشی سپرده شده است. آیا باید خندید به کسانی که هنوز نمی دانند که نظر مدرسه اصفهانی در باره حجیت احکام عقلی یک مساله است که مرحوم محقق اصفهانی و شاگردانشان مثل مرحوم آیه الله العظمی بهجت که در ذیل بحث حجیت قطع و احکام قطعیه عقل در نهایه الدرایه و ... مطرح می کنند و بحث حسن و قبح عقلی و این که به نظر مدرسه اصفهانی احکام عقل عملی به حسن یا قبح از تادیبات صلاحیه و آراء محموده محسوب می شوند، مساله دیگری است؟ 🔹ج) آیا باید خندید به کسانی که هنوز نمی دانند که بیشترین استناد به دلایل عقلی در مدارس فقهی اصولی بعد از آخوند خراسانی در مدرسه مرحوم حائری است (حتی مرحوم حاج آقا مرتضی حائری در کتاب صلوه درباره عبادتی تاسیسی از احکام عقلیه به حسن و قبح استفاده می کنند) و چونان افرادی که مدارس فقهی اصولی بعد از آخوند را نمی شناسند، گمان می کنند چون محقق اصفهانی فیلسوف بوده باید بیشترین عقلگرایی در آن مدرسه باشد در نتیجه مقایسه آراء اصفهانی -آن هم با تکیه بر فهم مرحوم مظفر- از میان اصولیین و فهم محدث استرآبادی از اخباریین می شود مقایسه اشد الاصولیین و الاخباریین فی باب العقل؟.... 🔺این سه مورد را به عنوان نمونه گفتم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. البته اینها آیه قرآن یا ضروریات دین یا مذهب نیستند که دانستن آنها ضرورت داشته باشد، ولی خنده یا گریه بر آن است که مدیری معلوم الحال با ژست علمایی در میان تعدادی طلاب مدعیاتی (بر خلاف آنچه که مشهور است اصولیین بهای چندانی به عقل نمی دهند و آرای آنها با اخباریینی مثل استرآبادی یکی است) را مطرح کنند و عناوین پرسر و صدایی مانند«دامنه حجیت عقل و بناهای عقلایی»ادعا کنند و اموالی را هدر دهند(آن هم در این وضعیت اقتصادی)، در حالی که بین منابع تحقیق استناد شده و مدعیاتشان هیچ تناسبی وجود ندارد. می گوید اصولیین، ولی آراء بسیاری همچون محقق حلی، شیخ بهایی، وحید بهبهانی و ... را نمی بیند. و حتی امثال آخوند خراسانی و محقق اصفهانی نیز ناقص می بیند. ♨️به هر حال، نتیجه منطقی آموزش سطحی فقه و اصول( به تعبیر استاد احمدی شاهرودی فقه و اصول پفکی) منطقا هم باید چنین اظهار نظرهایی باشد و در آینده از این حرف های پفکی(حرف هایی با ظاهر زیبا و خوش طعم ولی بدون مواد مغذی لازم) بیشتر خواهیم شنید. 🔆 پ ن از بحوث: این‌ کم دقتی ها حاصل عجول بودن در تحصیل و تدریس و شوق وافر به مطرح کردن نظریات نپخته انسان است 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi