eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
KayhanNews75979710412148515551153.pdf
11.39M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز شنبه ۷ خرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۶۳م فردا شب برادرم برگشت. او را به خانه آوردم و پرسیدم چطور صفر خوشروان روی مین رفت؟ رحیم بغض کرده بود. با بغض و گریه تعریف کرد که آن روز قرار بوده از پشت تپۀ ابرویی، جاده را پاکسازی کنند و جاده‌ای برای پیشروی به سمت دشمن درست کنند. صفر خوشروان به برادرم گفته بود که این قسمت مین ضدتانک دارد و با بولدوزر مین‌ها را در ‌بیاورند. برادرهایم با صفر خوشروان مشغول در ‌آوردن مین شدند. صفر خوشروان دنبال نیروهای خودی می‌رود. ناگهان یکی از بچه‌های خودی روی مین می‌رود. رانندۀ بولدوزر هم گفته دیگر ادامه نمی‌دهد. برادرهایم دو سنگر داشتند؛ یکی در کرجی و دیگری در ابرویی. سوله‌ای داشتند که حدود هشتاد نفر در آن بودند. برادرهایم سنگری درست کرده بودند؛ با خاک و گونی‌های شن و چیلی، تا داخل سوله نروند. صفر خوشروان برگشته و وقتی فهمیده راننده بولدوزر ترسیده، چیزی نگفته. گفته خودمان ادامه می‌دهیم، اشکال ندارد. با یک فلاکس آب یخ، رفته‌اند برای ادامۀ کار. صفر خوشروان مین‌هایی را که پیدا می‌کرده، روی هم جمع کرده بود. نیروهای ارتشی گفته بودند بگذارید مین‌ها را با گلوله منفجر کنیم، اما صفر خوشروان قبول نکرده. گوشه‌ای نشسته بودند و همراه بقیۀ نیروها گیلاس خورده بودند و بعد ادامه داده بودند. سیاه مرجانی و جهانگیر مرجانی و شیرزادی هم با او بودند. به آن‌ها گفته بود بروید توی سنگر. پرسیده بودند چرا؟گفته بود می‌خواهم این مین‌ها را خنثی کنم، خطرناک است، شماها زن و بچه دارید. در همین حین، مین توی دست و شکم صفر خوشروان منفجر شده بود. ترکش مین به دست یکی از همراهانشان خورده بود. دست صفر خوشروان از تنش جدا شده بود. دوستان صفر شیون و واویلا سر دادند. برادرم می‌گفت دست خوشروان از بدنش جدا شد و روی زمین افتاد. توی ده شیون و واویلا بود. رزمنده‌ها و برادرهایم همراه جنازه رفتند. جنازه را جدا و دستش را هم جدا بردند. همه ناراحت بودند او را بردند که در ویژنان خاک کنند. وصیت‌نامه صفر را که از جیبش در ‌آوردند و خواندند، فهمیدند که نوشته او را در گیلان‌غرب یا کاسه‌گران پیش علی‌اکرم پرماه که دوستش بود، خاک کنند ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۳) مقاله اول 🖋قسمت سوم شکل‌گیری کلنی‌های زرسالار فراملی مؤلفه‌های فوق‌الذکر موجب شد شبکه قدرت که طی سده‌های متمادی، در انحصار تعداد انگشت‌شماری از خانواده‌های ثروتمند، مانند مدیچی (۱۶)، مورگان (۱۷)، روچیلد (۱۸) و بعدها دوپونت (۱۹)، ملون (۲۰)، فورد (۲۱)، کارنگی (۲۲)، راکفلر (۲۳)، پولیتزر (۲۴)، بوش (۲۵) و کندی (۲۶) قرار داشت، طی دهه‌های اخیر به گروه‌ها و کلنی‌های نوظهور در قالب کمپانی‌های بین‌المللی انتقال یابد؛ (۲۷) گو این‌که نظام حقوقی و نظارتی بین‌المللی نیز عملاً در اختیار نهادهای بین‌المللی است که آنها خود با تصمیم همین ابرکمپانی‌ها تأسیس شده و طی چند دهه اخیر هدایت شده‌اند. دیدیم که مهمترین دلیل این تحولات راهبردی، تحول در ابزارهای روابط فراملی بشری – آن هم به‌دلیل گسترش زیرساخت‌های تبادل اطلاعات و نیز حمل‌ونقل – است. تأییدیه‌ای از بیانات رهبر انقلاب جالب است که رهبر فرزانه انقلاب نیز چندین نوبت به تبیین این مفهوم پرداخته و با وسیع‌تر کردن دایره‌ی اصطلاحات «زرسالاران» و همچنین «شبکه جهانی صهیونیسم» (۲۸) این شبکه را بسیار فراتر از «اسرائیل» معرفی کرده‌اند. برای مثال ایشان در بیانات ۲۸ بهمن سال ۹۴ فرمودند: دشمنان ما دشمنان بی‌پروایی هستند؛ در رأس آنها شبکه‌ خطرناک و دور از انسانیّت صهیونیستی است که بر دولت‌ها و بر قدرت‌های غربی تسلط دارند؛ بخصوص بر آمریکایی‌ها. شبکه‌ صهیونیستی – نه رژیم صهیونیستی؛ خود رژیم صهیونیستی یک گوشه‌ای از مجموعه‌ استکبار آمریکایی است – که تجّارند، پول‌دارهای درجه‌ یک دنیایند، تبلیغات دنیا دست این‌هاست، بانک‌های دنیا دست این‌هاست، متأسفانه بر بسیاری از کشورها مسلطند، بر دولت آمریکا مسلطند، بر سیاست آمریکا مسلطند، بر سیاست بسیاری از کشورهای اروپایی مسلطند؛ در مقابل این‌ها باید بیدار بود. آمریکایی‌ها طبق نظر آنها عمل می‌کنند، برطبقِ میل آنها عمل می‌کنند. همچنین بیانات رهبری در ۱۹ دی ۹۳ نیز جای تأمل دارد: دشمن، سرمایه‌داری آمریکا و استکبار جهانی است که امروز در رأس آن، آمریکا و صهیونیست‌هایند؛ عناصر صهیونیست، که دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی هم یک بخشی از آن مجموعه‌ی‌ خطرناک و آن سرطان مهلکی است که صهیونیست‌ها در دنیا به‌وجود آوردند. ایشان ۲۱ اسفند ۹۳ نیز بر این معنا تأکید می‌کنند: این‌که امروز اسلام را آماج حملات خودشان قرار داده‌اند [به‌خاطر این است]؛ آن کسانی هم که آماج قرار داده‌اند، مشخص است چه کسانی هستند و چه دستگاه‌هایی و چه جریان‌هایی هستند؛ مشخّص است؛ این‌ها وابسته‌ به یک مجموعه‌ی قدرتمندِ زر و زور سیاسی و اقتصادیِ غالباً صهیونیست یهودی، و اگر صهیونیست یهودی هم نیستند صهیونیست غیریهودی – که امروز در دنیا صهیونیست‌های غیریهودی داریم – هستند. اما به‌کاربردن اصطلاح «زرسالار» برای این شبکه به سال‌ها قبل بازمی‌گردد. رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه مورخ ۲۶ اسفند ۱۳۷۹ فرمودند: امروز تقریباً همه رسانه‌های تبلیغاتی مهم دنیا در انحصار دستگاه‌های زرسالارِ قدرتمندی است که بر بسیاری از حکومت‌ها تسلّط دارند. بسیاری از آنها صهیونیست و یا از هم‌پیمان‌های صهیونیست‌هایند. و در نهایت روشن‌ترین بیانات در خصوص این شبکه را می‌توان در بیانات رهبر انقلاب در تاریخ ۲۴ آبانماه ۱۳۷۹ مشاهده کرد: محور سلطه در دنیا، امروز دستگاه‌های بسیار خطرناک و بسیار بی‌رحمی هستند که مجموعه کارتل‌ها و تراست‌ها – یعنی شرکت‌ها و کمپانی‌های اقتصادی – را در سرتاسر دنیا تشکیل می‌دهند و بیشترین تسلّط را هم این‌ها بر دولت امریکا دارند. این‌که ما امریکا را یک دولت مستکبر می‌دانیم؛ این‌که ما وقتی می‌گوییم استکبار جهانی، به ذهن همه دولت امریکا خطور می‌کند؛ این به خاطر آن است که تسلّط دستگاه‌های استکبارىِ سودجوىِ قدرت‌طلبِ زرسالارِ عالم بر آن حکومت از همه‌جا بیشتر است و همه‌ی ابزارهای علمی و تسلیحاتی و سیاسی آن دولت در راه استثمار ملت‌ها به کار می‌رود. موضوع تحول و تطور نظام قدرت جهانی طی چند دهه اخیر شایسته پرداخت بیشتر است، اما با توجه به لزوم پیوستگی پرونده، عجالتاً از این بخش عبور می‌کنیم؛ در قسمت‌های بعد، به موضوع «زرسالاران جهانی» بازخواهیم گشت، و مصادیقی جذاب از این موضوع را در معرض دید شما قرار خواهیم داد. در قسمت بعد تغییرات جمعیتی جهان طی دو هزار سال اخیر بررسی خواهد شد. ادامه دارد ... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/1728 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۲۴
۱۰۷ آیا می دانستید تعداد مژه های هر شخص اندازه طول عمر اوست؟😳😳 منم نمی دونستم از خودم در آوردم 😂😂😂💪 آخه اینجوری راحت فکر می کنید منم دانشمندم😂😂😂 *به نام خدای خالق یوسف* *سلام* *خداوند حکیم در قرآن کریم فرمودند* *قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لا تَأْمَنّا عَلی یُوسُفَ وَ إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ* *گفتند پدر ما چتون شده که ما را در مورد یوسف امین نمی دانی، در حالی که قطعاً ما خیرخواه او هستیم؟* *سوره یوسف آیه ۱۱* *به قصد قتل، یوسف را از پدر می خواستند ولی به گونه ای صحبت می کردند که انگار بهترین دلسوزان او هستند. معمولا شیطان صفتان و منافقین چنینند.* *با توجه به این آیه می توان نکات زیر را برداشت نمود* *کسانی که پوچ ترند، ادّعا و تبلیغات بیشتری می کنند.* *گاهی حتّی به برادر هم نمی توان اطمینان کرد. (گویا یعقوب بارها از اینکه یوسف همراه برادرانش برود جلوگیری کرده است که برادران با گفتن «ما لَکَ لا تَأْمَنّا» انتقاد می کنند.)* *فریب هر شعاری را نخورید و از اسم های بی مسمّی بپرهیزید. (خائن نام خود را ناصح می گذارد) این مسئله هنگام رای و انتخاب و احزاب مختلف بیشتر محسوس است.* *دشمن برای برطرف کردن سوء ظن، هر گونه اطمینانی را به شما ارائه می دهد.* *خائن، تقصیر را به عهده ی دیگران می اندازد. (گفتند پدر ما چتون شده چرا)* *از روز اوّل، بشر به اسم خیرخواهی فریب خورده است. شیطان نیز برای اغفال آدم و حوا گفت: من خیرخواه شما هستم. (معمولا دشمنان خود را خیر خواه ترین نشان می دهند)* *حسد، آدمی را به گناهانی همانند دروغ و نیرنگ، حتّی به محبوب ترین نزدیکانش وادار می‌سازد.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412148515651154.pdf
11.97M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز یکشنبه ۸ خرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۴ ♦️امروز و فردا کردن کارها: 💠 تعلل‌ورزی و اعتماد بنفس: 🔅آنهایی که اهل تعلل نیستند روی کارهایی که باید انجام دهند تمرکز دارند. این اشخاص دارای هویت فردی قوی‌تری بوده و اهمیت چندانی به اینکه «دیگران ما را چگونه می‌بینند» نمی‌دهند، اما در عوض اعتماد بنفس خوبی دارند و احساس‌شان هم نسبت به خودشان خوشایند است. 💠 تعلل‌ورزی و وجدان کاری: 🔅آنهایی که تعلل نمی‌کنند معمولا دقت و وجدان کاری ایده‌آلی دارند و افرادی که وجدان کاری خوبی دارند عموما دارای انظباط فردی، پشتکار، سر سختی و مسئولیت پذیری نیز هستند. افتادن در تله‌ی امروز و فردا کردن متاسفانه راحت است اما خوشبختانه راهکارهای گوناگونی برای مبارزه با آن وجود دارد که کمک‌تان می‌کند هر کاری را سر وقت خودش انجام دهید. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۶۴م بمباران‌های گورسفید باز هم شدت گرفت و مردم دوباره آوارۀ کوه‌ها و روستاهای دیگر شدند. خوشحال بودم که حداقل اتاقی در دل کوهی در اسلام‌آباد دارم. این بار هم رحمان را بغل کردم و به اتاقم در دل کوه رفتم. کمی ‌آنجا را تمیز کردم. می‌شد هنوز تویش زندگی کرد. رحمان از اینکه توی کوه زندگی می‌کردیم، ذوق می‌کرد. علیمردان همراهم بود اما پدر و مادرم توی آوه‌زین مانده بودند. علیمردان باز هم توی شهرداری کار پیدا کرد. صبح می‌رفت و شب می‌آمد. من هم تنها با رحمان توی اتاقم می‌نشستم و منتظر علیمردان می‌ماندم. یک هفته به عید مانده بود و من هنوز توی اسلام‌آباد بودم. دبۀ آب را دستم گرفتم تا بروم آب بیاورم. رحمان هم بغلم بود که یک‌دفعه هواپیماهای دشمن سر رسیدند و شروع کردند به بمباران. بمباران سختی بود. مردم زیادی شهید شدند. اعلام کردند که اینجا نمانید. شب توی کوه بودیم که سپاه ماشین زیادی آورد و اعلام کرد همه سوار شوید، تا وقتی اوضاع آرام شود، از اینجا بروید. ما را با ماشین‌ها به یک مرغداری نزدیک کرمانشاه بردند. مرغداری را خالی کرده بودند و با پارچه و پتو، قسمت قسمت کرده بودند. سالن بزرگ و مستطیل‌شکلی بود که جای زیادی داشت. بیست خانواده بودیم. مرغداری را تمیز کردیم و آن را با چوب تقسیم کردیم. هر خانواده برای خودش مکانی داشت. هر کس قسمت خودش را با یک پتوی سربازی جدا کرده بود. پتوها شده بودند دیوارهای ما. یک چراغ خوراک‌پزی و چند تا ظرف، شده بود وسایل زندگی‌مان. اواخر اسفند سال 1362 بود. علیمردان به اسلام‌آباد رفت تا چند تکه از وسایلمان که مانده بود، بیاورد. وقتی برگشت، وسایل را زمین گذاشت و با ناراحتی سرش را پایین انداخت. جلو رفتم. رنگش پریده بود و سعی می‌کرد به چشمم نگاه نکند. پرسیدم: «علیمردان، چیزی شده؟» سعی کرد خودش را با وسایل سرگرم کند. من من کرد و گفت: «قرار است چی بشود؟ هیچی!» جلویش ایستادم و رحمان را که توی بغلم بود، زمین گذاشتم. رحمان به طرف بچه‌ها دوید. روی زمین نشستم و گفتم: «علیمردان، بگو چی شده؟» صدایم می‌لرزید. شوهرم روی زمین کنارم نشست و گفت: «فرنگیس، مرگ حق است.» قلبم از حرکت ایستاد. علیمردان دستم را گرفت و گفت: «آرام باش، فرنگیس! برادرت جمعه. دیگر هیچی نفهمیدم. فقط فریاد زدم. همه دورم جمع شدند. جمعه روی مین رفته بود. جمعه نوجوان، جمعه عزیزم... باور نمی‌کردم. گریه می‌کردم. علیمردان هم بغض کرده بود و دائم می‌گفت: «فرنگیس، آرام باش! به خودت رحم کن.» تا صبح یکسره بیدار بودم و اشک می‌ریختم. علیمردان مرتب می‌گفت: «صبح که هوا روشن شود، با هم می‌رویم. آرام باش. سعی کن بخوابی. فرنگ، بخواب. شب، خیالِ صبح شدن نداشت. نیمه‌شب آمدیم سر جاده. تحمل نداشتم صبر کنم. با چند ماشین، تکه‌تکه برگشتیم تا گورسفید. علیمردان رحمان را بغل کرده بود و پشت سرم می‌آمد. توی راه یک کلمه هم حرف نزدیم. با پای پیاده به آوه‌زین رفتم. توی راه گریه می‌کردم و خنده‌های جمعه جلوی چشمم می‌آمد. جمعه فقط شانزده سال داشت. وارد خانۀ پدرم که شدم، شیون کردم. دیر رسیده بودم. بچه‌ها گریه می‌کردند. ستار و لیلا و جبار و سیما به من نگاه می‌کردنداشک می ریختند . فریاد زدم: «صدام، خدا برایت نسازد. صدام، داغ به دلت بنشیند. صدام، داغ برادر ببینی.» پدرم سرش را روی شانه‌ام گذاشت و با گریه گفت: «دخترم، برادرت رفت.» این حرفش، آتشم زد. پدرم را بغل کردم و توی بغل او از حال رفتم. وقتی رسیده بودم که جمعه را توی قبرستان میلیل خاک کرده بودند. آخرین باری که دیدمش، دو ماه قبل بود. جمعه، رحمان را خیلی دوست داشت و مرتب بغلش می‌کرد و با خودش به گردش می‌برد. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
شرح و تفسیر نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی یک‌شنبه‌ها پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین -------------- کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed