eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
967 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
۴ ♦️امروز و فردا کردن کارها: 💠 تعلل‌ورزی و اعتماد بنفس: 🔅آنهایی که اهل تعلل نیستند روی کارهایی که باید انجام دهند تمرکز دارند. این اشخاص دارای هویت فردی قوی‌تری بوده و اهمیت چندانی به اینکه «دیگران ما را چگونه می‌بینند» نمی‌دهند، اما در عوض اعتماد بنفس خوبی دارند و احساس‌شان هم نسبت به خودشان خوشایند است. 💠 تعلل‌ورزی و وجدان کاری: 🔅آنهایی که تعلل نمی‌کنند معمولا دقت و وجدان کاری ایده‌آلی دارند و افرادی که وجدان کاری خوبی دارند عموما دارای انظباط فردی، پشتکار، سر سختی و مسئولیت پذیری نیز هستند. افتادن در تله‌ی امروز و فردا کردن متاسفانه راحت است اما خوشبختانه راهکارهای گوناگونی برای مبارزه با آن وجود دارد که کمک‌تان می‌کند هر کاری را سر وقت خودش انجام دهید. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۶۴م بمباران‌های گورسفید باز هم شدت گرفت و مردم دوباره آوارۀ کوه‌ها و روستاهای دیگر شدند. خوشحال بودم که حداقل اتاقی در دل کوهی در اسلام‌آباد دارم. این بار هم رحمان را بغل کردم و به اتاقم در دل کوه رفتم. کمی ‌آنجا را تمیز کردم. می‌شد هنوز تویش زندگی کرد. رحمان از اینکه توی کوه زندگی می‌کردیم، ذوق می‌کرد. علیمردان همراهم بود اما پدر و مادرم توی آوه‌زین مانده بودند. علیمردان باز هم توی شهرداری کار پیدا کرد. صبح می‌رفت و شب می‌آمد. من هم تنها با رحمان توی اتاقم می‌نشستم و منتظر علیمردان می‌ماندم. یک هفته به عید مانده بود و من هنوز توی اسلام‌آباد بودم. دبۀ آب را دستم گرفتم تا بروم آب بیاورم. رحمان هم بغلم بود که یک‌دفعه هواپیماهای دشمن سر رسیدند و شروع کردند به بمباران. بمباران سختی بود. مردم زیادی شهید شدند. اعلام کردند که اینجا نمانید. شب توی کوه بودیم که سپاه ماشین زیادی آورد و اعلام کرد همه سوار شوید، تا وقتی اوضاع آرام شود، از اینجا بروید. ما را با ماشین‌ها به یک مرغداری نزدیک کرمانشاه بردند. مرغداری را خالی کرده بودند و با پارچه و پتو، قسمت قسمت کرده بودند. سالن بزرگ و مستطیل‌شکلی بود که جای زیادی داشت. بیست خانواده بودیم. مرغداری را تمیز کردیم و آن را با چوب تقسیم کردیم. هر خانواده برای خودش مکانی داشت. هر کس قسمت خودش را با یک پتوی سربازی جدا کرده بود. پتوها شده بودند دیوارهای ما. یک چراغ خوراک‌پزی و چند تا ظرف، شده بود وسایل زندگی‌مان. اواخر اسفند سال 1362 بود. علیمردان به اسلام‌آباد رفت تا چند تکه از وسایلمان که مانده بود، بیاورد. وقتی برگشت، وسایل را زمین گذاشت و با ناراحتی سرش را پایین انداخت. جلو رفتم. رنگش پریده بود و سعی می‌کرد به چشمم نگاه نکند. پرسیدم: «علیمردان، چیزی شده؟» سعی کرد خودش را با وسایل سرگرم کند. من من کرد و گفت: «قرار است چی بشود؟ هیچی!» جلویش ایستادم و رحمان را که توی بغلم بود، زمین گذاشتم. رحمان به طرف بچه‌ها دوید. روی زمین نشستم و گفتم: «علیمردان، بگو چی شده؟» صدایم می‌لرزید. شوهرم روی زمین کنارم نشست و گفت: «فرنگیس، مرگ حق است.» قلبم از حرکت ایستاد. علیمردان دستم را گرفت و گفت: «آرام باش، فرنگیس! برادرت جمعه. دیگر هیچی نفهمیدم. فقط فریاد زدم. همه دورم جمع شدند. جمعه روی مین رفته بود. جمعه نوجوان، جمعه عزیزم... باور نمی‌کردم. گریه می‌کردم. علیمردان هم بغض کرده بود و دائم می‌گفت: «فرنگیس، آرام باش! به خودت رحم کن.» تا صبح یکسره بیدار بودم و اشک می‌ریختم. علیمردان مرتب می‌گفت: «صبح که هوا روشن شود، با هم می‌رویم. آرام باش. سعی کن بخوابی. فرنگ، بخواب. شب، خیالِ صبح شدن نداشت. نیمه‌شب آمدیم سر جاده. تحمل نداشتم صبر کنم. با چند ماشین، تکه‌تکه برگشتیم تا گورسفید. علیمردان رحمان را بغل کرده بود و پشت سرم می‌آمد. توی راه یک کلمه هم حرف نزدیم. با پای پیاده به آوه‌زین رفتم. توی راه گریه می‌کردم و خنده‌های جمعه جلوی چشمم می‌آمد. جمعه فقط شانزده سال داشت. وارد خانۀ پدرم که شدم، شیون کردم. دیر رسیده بودم. بچه‌ها گریه می‌کردند. ستار و لیلا و جبار و سیما به من نگاه می‌کردنداشک می ریختند . فریاد زدم: «صدام، خدا برایت نسازد. صدام، داغ به دلت بنشیند. صدام، داغ برادر ببینی.» پدرم سرش را روی شانه‌ام گذاشت و با گریه گفت: «دخترم، برادرت رفت.» این حرفش، آتشم زد. پدرم را بغل کردم و توی بغل او از حال رفتم. وقتی رسیده بودم که جمعه را توی قبرستان میلیل خاک کرده بودند. آخرین باری که دیدمش، دو ماه قبل بود. جمعه، رحمان را خیلی دوست داشت و مرتب بغلش می‌کرد و با خودش به گردش می‌برد. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
شرح و تفسیر نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی یک‌شنبه‌ها پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین -------------- کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed
(۴) مقاله دوم 🖋قسمت اول اشاره در قسمت قبلی پرونده، به این اشاره شد که طی نیم قرن اخیر، آرایش قدرت‌های بزرگ عالم، از متمرکز و اقتدارگرا به منعطف و چندملیتی تغییر یافته است؛ اما یکی از مهمترین بهانه‌های برنامه‌های کاهش جمعیت که توسط افراد خاص پیگیری می‌شود، کمبود منابع در جهان است، و یکی از مهمترین دلایل کمبود منابع را افزایش تصاعدی جمعیت طی قرن اخیر می‌دانند. البته این افراد و نهادهای خاص هرگز به این حقیقت اشاره نمی‌کنند که بشر، همپای افزایش جمعیت، به سطوحی از «تکنولوژی»، و «توان برنامه‌ریزی» دست یافته که به‌راحتی می‌تواند چند برابر ظرفیت فعلی جمعیت جهان، غذا تولید کند. در این بخش، تحلیلی آماری از جمعیت جهان ارائه خواهیم داد. دعوت می‌کنیم این بخش جذاب را از دست ندهید. «جمعیت»؛ مؤلفه‌ی زیرساختی رشد و اقتدار نه‌تنها برآوردهای داخلی، بلکه شاخص‌های جهانی به‌روشنی حاکی از آن است که میزان جمعیت یک کشور بر حوزه‌های گوناگون اقتدار آن کشور تأثیرات عمیقی دارد. در حوزه نظامی برای سنجش قدرت نظامی یک کشور، مؤلفه‌های گوناگون جمعیتی سنجیده می‌شود؛ جمعیت کل (۱) نیروی در دسترس(۲)]، نیروی نظامی مناسب برای خدمت (۳)، نیروی نظامی به سن خدمت رسیده (۴)، نیروی نظامی فعال (۵) و نیروی نظامی رزرو (۶) برخی شاخص‌هایی هستند که برای سنجش آمادگی قوای نظامی هر کشور، مورد سنجش قرار می‌گیرند. در پایش‌های بین‌المللی مؤلفه‌های متعدد جمعیتی و نسبت‌های آن، به‌عنوان شاخص آمادگی دفاعی یک کشور سنجیده می‌شود. در حوزه اقتصادی نیز درباره تأثیر عمیق نرخ باروری در اقتصاد هر کشور اتفاق نظر وجود دارد. پل ساموئلسون (۷) در مقاله‌ای به نام «یک مدل دقیق وام مصرفی با یا بدون قرارداد اجتماعی پول» اثبات کرد «نرخ باروری انسانی» بهترین عامل تحرک و تکامل اقتصاد هر کشور است.  هنری هارود (۸) اقتصاددان برجسته «کینز»ی رشد جمعیت را عامل رشد طبیعی اقتصاد می‌داند. همچنین مطابق نظر رابرت سولو (۹) اقتصاددان مشهور آمریکایی، افزایش نرخ رشد جمعیت،‌ گرچه «ذخیره سرانه سرمایه» و همچنین «تولید سرانه» کمتری را برای اقتصاد رقم خواهد زد، لیکن «رشد پایا» و «توان اقتصادی بالاتری» را به‌وجود می‌آورد. ادموند فلپس (۱۰) به رابطه دقیق بین رشد اقتصادی و رشد جمعیت دست یافت که به «قاعده طلایی رشد» (۱۱) مشهور شد. بر اساس این قاعده‌، کارایی نهایی سرمایه، با نرخ رشد جمعیت برابر است. به عبارت دیگر، رشد اقتصادی تابع مستقیم نرخ رشد جمعیت است. این نظریه را اقتصاددانان دیگری مانند موریس اله (۱۲) و جان نیومن (۱۳) نیز تأیید کرده‌اند. سیمون کوزنتس (۱۴) با بررسی آهنگ رشد درآمد سرانه و آهنگ رشد جمعیت در کشور‌های مختلف، به این نتیجه رسیده که همبستگی معنی‌داری بین کاهش یا افزایش جمعیت با درآمد سرانه وجود ندارد. کنت آرو (۱۵) و همکارانش در سال ۲۰۰۳ اعلام کردند جمعیت شکلی از سرمایه است. بر این اساس، با کنترل جمعیت، رشد اقتصادی کنترل و محدود می‌شود. (۱۶) در این زمینه انبوهی از نظریات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وجود دارد، که ذکر آنها روند بحث را به حاشیه خواهید برد. تا اینجا باید بپذیریم که جمعیت، به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های اساسی قدرت استراتژیک در مجامع علمی و اجرایی دنیا پذیرفته شده است. ادامه دارد ... قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/1742 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
برای اولین بار نام گروه چریکی «دستمال سرخ‌ها» با فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، سرزبان‌ها افتاد، گروهی به فرماندهی شهید اصغر وصالی که عملیات‌های متفاوتی را انجام دادند، گروهی که تنها کمتر از ۳ سال فعالیت کرده و بعد از شهادت ۲ فرمانده جوان خود یعنی شهید اصغر وصالی و شهید علی تیموری و دیگر اعضای گروه، دیگر خبری از آنها نشد. بعد از اینکه در سال ۱۳۹۲ حاتمی کیا در فیلم «چ» و با محوریت شهید چمران به عملیات پاوه و در کنار آن کمی هم به گروه «دستمال سرخ‌ها» پرداخت، رسانه‌ها نیز مصاحبه‌ها و نگارش مطالبی را از این گروه استارت زدند. می‌توان گفت مستند «دستمال سرخ‌ها» به کارگردانی حنظله تاج‌الدینی اولین اثری است که به صورت مستقیم به این گروه اشاره کرده است، البته پیش از این و در دهه ۷۰ مجموعه مستندی نیز توسط «روایت فتح» درباره این گروه ساخته شد که همان زمان از شبکه دو پخش شد. انشاءالله از امشب؛ هرشب حدود شش دقیقه از این مستند بسیار زیبا و درس‌آموز در این کانال بارگذاری خواهد شد. تا دوست که را خواهد و میلش به چه افتد. یاعلی -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۲۵ قرآن کریم
025.mp3
3.41M
ترتیل صفحه ۲۵
25.mp3
562.6K
ترجمه گویای صفحه ۲۵
۱۰۸ حیف نون یه جسد می بره پزشكی قانونی. بهش میگن:چطور مرده؟🙊🤔 میگه: سم خورده😂😂 میگن: پس چرا زخمیه؟ میگه: آخه نمی خورد🤔🤔😐😂😂 *به نام خدایی که بهترین حافظ و محافظ است.* *سلام* *خدای مهربان در قرآن کریم می فرمایند* *أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ* *او را فردا با ما بفرست تا در صحرا بگردد و بازی کند و قطعاً ما مراقب او خواهیم بود.* *سوره یوسف آیه ۱۲* *انسان، نیازمند تفریح و ورزش است و چنانکه در این آیه مشاهده می شود قوی ترین منطقی که توانست حضرت یعقوب را تسلیم خواسته فرزندان کند، این بود که یوسف نیاز به تفریح دارد.* *در روایات آمده است: مؤمن باید زمانی را برای تفریح و بهره برداری از لذّت های حلال اختصاص دهد تا به وسیله ی آن، بر انجام سایر کارها موفّق گردد.* *نه تنها دیروز، بلکه امروز و حتّی آینده نیز به نام ورزش و بازی، جوانان را از هدف اصلی جدا و در غفلت نگه خواهند داشت. بازی ها را جدّی می گیرند تا جدّی ها بازی تلقّی شود.* ۱. تفریح فرزند باید با اجازه ی پدر و تحت نظارت او باشد.* ۲. جوان، نیازمند تفریح و ورزش است. خانواده از این دو نیاز اساسی غفلت نکنند.* ۳. برادران از وسیله ای مباح و منطقی برای فریب دادن سوء استفاده کردند.* ۴. اگر پدر و مربّیان دلسوز برای اوقات فراغت و تفریح و بازی کودکان و نوجوانان برنامه ریزی مناسب داشته باشند، دیگران نمی توانند از این فرصت سوء استفاده کنند.* ۵. در بازی و تفریح کودکان مواظب باشیم آسیب نبینند.* ۶- گاه اصرار زیاد بر یک موضوع نشان دهنده نقشه و توطئه است.* ۷. قبل از اینکه دیگران به بهانه بازی و تفریح به میل خودشان فرزندان شما را فریب داده و تربیت کنند خود به تامین این دو نیاز اساسی اقدام و تربیت آنان را در دست بگرید.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
خطبه ۴۲.mp3
4.99M
شرح و تفسیر خطبه ۴۲ نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام یک‌شنبه‌ ۸ خرداد مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۵ ♦️امروز و فردا کردن کارها: ✳️ راهکارها: 1️⃣ زیر نظر داشتن تمامی فعالیت های روزانه: 🔅اولین قدم نوشتن فعالیت‌های روزانه است، یعنی هر کاری که در طی روز انجام می‌دهید را لیست کنید. 🔅زمانی که شروع به نوشتن لیست کارهای روزانه کردید، در ابتدا حس بد اتلاف وقت و انرژی دارید. 🔅اما کمی بعد، وقتی نگاهی به آنالیز اطلاعات و کارهای انجام شده طی یک ماه انداختید، متوجه این نکته خواهید شد که چقدر از زمان خود را در کجا تلف می‌کردید و چرا وقت کافی برای انجام امور مهم را نداشته‌اید. ‼️این موضوع به شما کمک می‌کند تا عادات بد خود را شناسایی کرده و در جهت رفع آنها قدم بردارید. 2️⃣ درک دلیل پشت گوش انداختن کارها به طور کلی کارها را به دلیل عاداتی که طی زمان ساخته‌ایم، به تعویق می‌اندازیم. زمانی که در محل کار هستید، انواع و اقسام افکار به ذهن شما خطور می‌کند. به طور مثال برای شما این سوال ایجاد می‌شود:‌ "این آخر هفته را چگونه بگذرانم؟” سپس در اینترنت محل‌های احتمالی برای سفر را جستجو می‌کنید و به شبکه‌های اجتماعی می‌روید تا ببینید دوستانتان به کجا رفته‌اند و چنین کارها؛ سپس متوجه می‌شوید که بیش از یک ساعت کاری است که مشغول "کلیک کردن های بیهوده” هستید! -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412148515751154.pdf
12.53M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات @روزنامه_کیهان امروز دوشنبه ۹ خرداد ۱‌۴۰۱ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۶۵م از مادرم پرسیدم: «چطوری اتفاق افتاد؟» اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: «دستم بشکند، زبانم لال شود، فرستادمش برود کمک پدرت. گفتم جمعه، بیا برو دنبال پدرت، گوسفندها را بچران. گفتم پدرت خسته است. رفت و هنوز یک ساعت نگذشته بود که صدای انفجار آمد.» پرسیدم: «اول چه کسی پیدایش کرد؟» پدرم به لیلا اشاره کرد. تازه لیلا را نگاه کردم. چشم‌هایش به نقطه‌ای خیره مانده بود و اشک از روی گونه‌هایش می‌ریخت. بغض کرده بود و هیچ نمی‌گفت. رفتم و بغلش کردم و بوسیدمش. خواهر معصومم فقط چهارده سال داشت که داغ برادر دیده بود. لیلا که دید محکم بغلش کرده‌ام، زد زیر گریه. وسط گریه‌هایش گفت: «فرنگیس، صدا که آمد، دختردایی آمد و گفت لیلا بیا، برادرت رفته روی مین. ترسیده بودم، اما دویدم تا کمکش کنم.» لیلا را محکم بغل کردم. توی بغلم تکانش می‌دادم. پدرم با صدای بلند گریه می‌کرد. لیلا نالید و ادامه داد: «رفتم روی تپه دیدم . صورتش رو زمین بود. همه جای بدنش خون بود. جرئت نکردم بروم جلو. زن‌دایی وقتی آمد، صورتش را برگرداند. فرنگیس، جمعه داشت نگاهم می‌کرد. پلک نمی‌زد. باور کن زنده بود و مرا نگاه می‌کرد. زن‌دایی روسری‌اش را باز کرد و روی صورت جمعه انداخت. گفتم زن‌دایی چه ‌کار می‌کنی؟ بگذار جمعه را ببینم. اما زن‌دایی نگذاشت. گفت برو کنار، برو. گریه کردم و گفتم برادرم است، بگذار ببینمش. زن‌دایی بغلم کرد و گفت جمعه مرده.. لیلا گریه می‌کرد. برگشت نگاهم کرد و گفت: «فرنگیس، جمعه مرده؟ نمرده، داشت نگاهم می‌کرد.» وقتی لیلا حرف می‌زد، داشتم دیوانه می‌شدم. پدرم دیگر تحمل نداشت. از خانه رفت بیرون. مادرم بی‌حال شد. لیلا را ول کردم و مادرم را بغل کردم. بچه‌ها های‌های گریه می‌کردند؛ ستار با انگشت‌های کوتاه و بلند، جبار و سیما و لیلا. لباس‌های سیاهشان دلم را به درد آورد. با دست به دیوار کوبیدم و فریاد زدم صدام خدا برایت نسازد. مین‌ها، خدا برایتان نسازند.» به مادرم گفتم: «چطور دلتان آمد و نگذاشتید من ببینمش؟» مادرم نالید و گفت: «چه را ببینی؟ جنازۀ تکه ‌تکۀ برادرت را؟ بدن پاره پاره‌اش را؟ همان بهتر که نبینی. نخواستم ببینی. الآن راحت توی قبر خوابیده. فرنگیس، الآن دیگر جایش راحت است.» مادرم مثل دیوانه‌ها با خودش حرف می‌زد. چادرم را سر کردم و راه افتادم. به قبرستان که رسیدم، قبرش را پیدا کردم خاکش تازه بود. انگار همین دیروز بود که رحمان را بغل کرد و برد کنار چشمه و با هم بازی کردند. کنار خاک جمعه نشستم. کسی نبود. خاک قبرش را بر سرم ریختم. به خاک قبرش چنگ زدم و مشتی از خاک را روی قلبم گذاشتم. خاک را توی سینه‌ام ریختم و فریاد زدم: «خدایا، قلبم را آرام کن.» مین پشت مین. هر روز یکی روی مین می‌رفت. رحیم و ابراهیم و بیشتر نیروها، کارشان شده بود مین در آوردن. خون به جگر شده بودیم. مین داشت نابودمان میکرد. مین بی‌صدا بود و مخفی. نیروها مرتب بچه‌های مردم را آموزش می‌دادند، اما هر روز بچه‌ای قربانی می‌شد. یک روز دیگر پیغام آوردند که فرنگیس، زودی بیا آوه‌زین. به سینه کوبیدم. باز چه شده بود؟ چه اتفاقی افتاده بود؟ این بار پسردایی‌ام روی مین رفت. توی مراسم فاتحه‌اش، زن‌ها گریه می‌کردند و مردها حرص می‌خوردند. زن‌دایی‌ام تا مرا دید، گفت: «فرنگیس، بیا که دیدنت دلم را آرام می‌کند. حداقل تو یکی از آن‌ها را کشتی. این‌ها پسر من را کشتند. خدانشناس‌ها، توی همین روستا زن‌دایی شروع کرد به تعریف ماجرا: «منصور گفت برایم آبگوشت درست کن. بعد رفت ماهیگیری. رفت از رودخانه ماهی بگیرد، اما ندانست نارنجک می‌گیرد. کنار چشمه نارنجکی می‌بیند و آن را توی آب می‌اندازد. ترکش نارنجک به سرش خورده بود و افتاده بود. وقتی فریاد مردم بلند شد، فهمیدم برای منصور اتفاقی افتاده. با تراکتور او را به گیلان‌غرب و با ماشین به کرمانشاه بردند تا با هواپیما به تهران منتقل شود، اما در راه فوت کرد. ادامه دارد ... ------------' 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۵) مقاله دوم 🖋قسمت دوم روند تغییرات جمعیت روی زمین در گذر تاریخ بسیار جالب توجه است. پیش از رخدادهایی مانند انقلاب جنسی (۱۷) و همچنین برنامه‌های کاهش جمعیت در غرب، جمعیت جهان از ابتدای سده بیستم رشدی بی‌سابقه به خود گرفته بود. دلیل اصلی این رشد بی‌سابقه شاید همه‌گیری بهداشت و درمان بوده است؛ اکنون این روند افزایشی به‌دلیل سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی غرب بسیار کند شده است. بیایید نگاهی به روند افزایش جمعیت جهان از ابتدای میلاد مسیح تاکنون بیندازیم. جمعیت جهان هم‌اکنون از ۷.۶ میلیارد نفر فراتر رفته است. نرخ افزایش سالانه جمعیت، ۱.۰۹ درصد است که با این حساب هر سال حدود ۸۲ میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه می‌شود. چین با بیش از ۱.۴ و هندوستان با ۱.۳۵ میلیارد نفر کشورهای اول و دوم پرجمعیت دنیا هستند و مجموعاً ۳۶ درصد جمعیت جهان را در خود جای داده‌اند، پس از این دو، ایالات متحده با ۳۲۶ میلیون نفر در جایگاه سوم قرار دارد. ایران با حدود ۸۲ میلیون نفر، جایگاه هجدهم را به خود اختصاص داده است. یک موضوع مهم در این زمینه، شرایط افزایش جمعیت جهان در گذر تاریخ است. برآوردها نشان می‌دهد جمعیت جهان در سده‌های اول میلاد مسیح (ع) کمتر از ۲۰۰ میلیون نفر بود. این جمعیت در سال ۱۰۰۰، به حدود ۲۷۰، در سده ۱۵۰۰ به حدود ۴۵۰، و در ابتدای سده ۱۷۰۰ به ۶۰۰ میلیون نفر رسید. از این زمان با توجه به تحولات فناوری، رشد جمعیت شتاب بیشتری گرفت، چنان‌که طی ۱۵۰ سال پس از آن، در سال ۱۸۵۰، جمعیت جهان دو برابر شده و از مرز ۱.۲ میلیارد نفر گذشته بود. این جمعیت در سال ۱۹۰۰ به ۱.۶ میلیارد نفر رسید. در قرن بیستم، با توجه به مؤلفه‌های متعددِ بهبود سبک زندگی، رشد جمعیت شتاب مضاعف گرفت، چنان‌که در سال ۱۹۵۰، جمعیت جهان از ۲.۵ میلیارد نفر فراتر رفت. پس از آن، با روندی تصاعدی، در نیمه دوم قرن بیستم، ۳.۵ میلیارد نفر به جمعیت جهان افزوده شد و از مرز ۶ میلیارد نفر گذشت. با روند فعلی پیش‌بینی می‌شود این جمعیت در سال ۲۰۵۰، به حدود ۱۰ میلیارد نفر برسد. نکته قابل تأمل این‌که طی نیم قرن گذشته، نرخ افزایش جمعیت جهان از حدود ۲ درصد به حدود ۱.۱ درصد کاهش داشته است. در این میان تراکم جمعیت نیز شایان توجه است. سرانه نفرات بإزای زمین در دسترس، از ۱۹ نفر به ۵۱ نفر در هر کیلومتر مربع افزایش داشته است. (۱۸). ترکیب جمعیتی ادیان در جهان نیز جالب است. بر اساس آخرین مطالعات، در سال ۲۰۱۰ میلادی،‌ از میان حدود ۷ میلیارد جمعیت جهان، ۲.۲ میلیارد نفر مسیحی، ۱.۶ میلیارد نفر مسلمان، ۱.۱ میلیارد بی‌دین، ۱ میلیارد هندو، ۵۰۰ میلیون بودیست، ۴۰۰ میلیون نفر معتقد به ادیان نوظهور، ۵۸ میلیون نفر معتقد به آیین‌های متفرقه، و کمتر از ۱۴ میلیون نفر یهودی بوده‌‌اند. روند تصاعدی افزایش جمعیت، و همچنین قحطی‌های ناشی از توزیع نامتوازن غذا در جهان، دست‌مایه تبلیغ روی ایده‌ای شد که کاهش جمعیت جهان را مطرح می‌کرد؛ غافل از این‌که این ایده، در یک پازل بزرگتر و از سوی محافل خاص هدایت می‌شود. در این زمینه مفصلاً خواهیم نوشت. بخش بعدی پرونده «جنگ جهانی غذا» به این موضوع خواهد پرداخت که ایده «اصلاح نژاد بشر» از کجا ناشی شده است. ادامه دارد ... قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/1759 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۲۰ کشور پرجمعیت جهان درسال ۲۰۱۸
نمودار رشد جمعیت جهان از ابتدای میلاد مسیح علیه‌السلام تاکنون
کندشدن روند رشد جمعیت جهان
نمودار درصد جمعیت ادیان از جمعیت جهان
هدایت شده از جوانه های صالحین
سلام و احترام برگزاری کلاس ژیمناستیک مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/زیرزمین باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای زینبیه انشاءالله بزودی سانس دوم این ورزش هم شروع می‌شود.
صفحه ۲۶