eitaa logo
سالن مطالعه
207 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
jaaar.com_Kayhan_1401-7-7.pdf
9.54M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز پنج‌شنبه‌ ۷ مهر ۱‌۴۰۱ ۲ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۲ ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ تمام صفحات -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📰 دکه روزنامه‌ - پنج‌شنبه ۷ مهر ۱۴۰۱
۲۶ 👈 ویژه کودکان زیر ۶ سال ✅ بازی تولید صدا 💠 اگر چه این بازی کمی حوصله می خواهد؛ اما برای کودکان جذاب است. یک قاشق و یک ظرف فلزی به کودک داده که با زدن قاشق روی ظرف، صدایی تولید کند. 🔻کودک از صدایی که خودش تولید می کند به شدت لذت می برد. اگر می خواهید کودک را بیش از این شاد کنید، ظروف بیشتری مقابلش بگذارید تا صداهای بیشتری تولید کند؛ 🔸مثلاً یک سینی، قابلمه و کاسه فلزی که سه جور صدا تولید می کند. گاهی هم ملاقه به دستش بدهید. 🔴 این بازی، تجربۀ کودک را نسبت به اشیاء دور و بر خود زیاد کرده و ارتباط او را با این اشیاء واقعی تر می کند. کودک در این بازی اثر کار خودش را می بیند که برای او خیلی جذاب است. 📚 برگرفته شده از کتاب بازی، بازوی تربیت -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت" قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3541 ✳️ قسمت پانزدهم ◀️ ۲ 🔹حضرت موسی (ع) دوازده نفر از سران قبایل نقبای بنی‌اسرائیل را برای بررسی شرایط جغرافیایی، اقتصادی، امکانات و وضعیت دفاعی سرزمین کنعان، به سمت مرزهای جنوبی آن روانه می‌کند (۱۴۴۳ق.م). آنان پس از چهل روز تجسّس و تفحّص بازگشته، از حاصل‌خیزی و جنگجویان غول‌پیکر و نیرومند آن سرزمین و حصارهای دفاعی بلند و مستحکم شهرها خبر می‌دهند. 🔹از این افراد تنها دو نفر به نام‌های یوشع بن نون و کالیب ابن يَفُنَّه با اعتماد به خدا و یادآوری امداد و وعده‌های الهی، بنی‌اسرائیل را برای فتح سرزمین موعود ترغیب می‌کنند؛ اما ده نفر دیگر با دیدن آن اوضاع، به هراس افتاده بودند، با سخنان خود و شکست‌ناپذیر خواندن دشمن، بنی‌اسرائیل را دچار رعب و وحشت می‌کنند. آنان کشته‌شدن مردان و اسارت زنان و فرزندان قوم را نتیجه‌ی محتومِ رویارویی با چنین دشمنی خوانده، از فرمان خدا مبتنی بر جنگ با آنان، سر باز می‌زنند. 🔹تلاش حضرت موسی (ع)، هارون (ع) و يوشع و کالیب نیز در این‌باره مؤثر واقع نشده و بنی‌اسرائیل با ابراز ندامت از ترک مصر و با طرح ایده‌ی انتخاب رهبری جدید، به فکر بازگشت دوباره به مصر می‌افتند. 🔹به کیفر این بی‌ایمانی و تمرّد آشکار که به‌رغم مشاهده‌ی معجزات و امدادهای فراوان الهی صورت می‌گرفت، خداوند از محرومیّت ۴۰ساله‌ی قوم از ورود به «سرزمین موعود» و مرگ همه‌ی افراد ۲۰ساله و بالاتر از آن، به‌جز یوشع و کالیب در طیّ این مدت خبر می‌دهد. 🔹واژه‌ی «تیه» به‌معنای بیابانی که بنی‌اسرائیل در آن سرگردان شدند، در قرآن نیامده؛ بلکه تعبير «يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ» (۶) به کار رفته است. 🔹مورّخان مسلمان (۷) و مفسّران شیعه (۸) و سنّی (۹) به تبع مفسّران نخستین، سایه‌افکندنِ ابر بر سر بنی‌اسرائیل، نزول منّ و سلوی و پیدایش چشمه‌های دوازده‌گانه از سنگ برای آنان (۱۰)، همچنین مرگ حضرت موسی و هارون را در بیابان یاد شده دانسته‌اند. 🔹گزارش قرآن کریم درباره‌ی سبب سرگردانی بنی‌اسرائیل و مدت زمان ۴۰ساله‌ی آن هماهنگ با تورات است. هنگامی که آنان به مزرهای «فلسطین» رسیدند (۱۱)، به تصریح قرآن فرمان یافتند که با ورود به سرزمین مقدس، با ساکنان آن به نبرد پرداخته، آنجا را برای سکونت خویش تصرّف کنند؛ اما آنان به بهانه‌ی نیرومندی و تنومندی ساکنان شهر، که به‌نام «عمالقه» خوانده می‌شدند، و به‌رغم هشدار صریح حضرت موسی (ع)، فرمان الهی آن حضرت را نادیده گرفته و از ورود به شهر و جنگ با کافران، شدیداً امتناع کردند! 🔹آنان ورود به سرزمین مقدس را به خروج قوم یاد شده مشروط کرده و از موسی (ع) خواستند تا خود با خدای خویش به جنگ آنان برود! (۱۲) بنی‌اسرائیل به کیفر این گناه و نافرمانی صریح که اساس دعوت حضرت موسی (ع) را به خطر می‌افکند (۱۳) و با نفرین آن حضرت، ۴۰سال از ورود به سرزمین مقدس و سکونت در آن، محروم و به عنوان عذاب در بیابان‌ها سرگردان شدند. (۱۴) 🔹بخش پایانی آیه ۲۶ سوره مائده نشان می‌دهد که حضرت موسی (ع) با آگاهی از محرومیّت ۴۰ساله‌ی قوم بنی‌اسرائیل، از ورود به سرزمین مقدس، از نفرین خود اندوهگین شد؛ از این‌رو خداوند وی را دلداری داده، بنی‌اسرائیل را به‌سبب فسق و نافرمانی آنان درخورِ چنین مجازاتی می‌داند. (۱۵)و(۱۶) 🔹تورات، موضوع جانشینی حضرت یوشع (ع) را در «سِفر اعداد» گزارش می‌کند: "خداوند به مُشه (موسی) گفت: يهوشوع (یوشع) پسر نون! مردی را که در او روح (خداوند) وجود دارد، بردار و دستت را بر او تکیه بده. او را حضور العازار کوهِن (کاهن) و حضور جمعیّت وادار و در حضور آنها، به او سفارش کن. از شکوه خودت بر او بگذار تا این‌که تمام جمعیّت فرزندان ییسرائیل (اسرائیل) (از او) اطاعت کنند. (۱۷) یوشع بن نون (ع) جانشین موسی (ع) در بنی‌اسرائیل بود. 🔹در این زمان، امپراتوری «مصر» تحت فرمانروایی آمونحوتپ سوم در حال زوال و فروپاشی بود و خود کنعان در حالت ناآرامی و آشوب فوق‌العاده به‌سر می‌برد و شاهان دست‌نشانده‌ی آن، به‌طور پنهانی با مهاجمان از شمال و شرق ارتباط داشتند. این برای بنی‌اسرائیل صحرانشین، سخت‌کوش و مبارز تحت رهبری یوشع (۱۸) [وصى حضرت موسی (ع)] لحظه‌ای مناسب بود که وارد شوند و سرزمین موعودشان را به تصرف درآورند. (۱۹) 🔹پس از موسی (ع)، بنی‌اسرائیل نزد یوشع بن نون (ع) رفتند و از او یاری خواستند. گفت: "باید قدس را بگیرید." همه آمادگی خویش را اعلام کردند و آمدند تا به «بحرالمیّت» رسیدند. یوشع عصای خود را به آب زد، آب شکافته شد و از آب رد شدند و قدس را به همین آسانی، فتح کردند. (۲۰) 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🌺❤️ ❤️🌺 🇮🇷قسمت پانزدهم🇮🇷 ✒برمیگردم دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه. آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم. کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم. - برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت. و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس. آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ... بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش به من افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ... مات و مبهوت بودم ... - بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ... به زحمت بغضش رو کنترل کرد ... - دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ... یهو به خودم اومدم ... - علی ... علی هنوز اونجاست ... و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ... - می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ... هنوز تو شوک بودم ... رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ... - خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ... سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ... - بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ... سریع سوار آمبولانس شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم ... - مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ... اومد سمتم و در رو نگهداشت ... - شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ... یا علی گفت و ... در رو بست ... با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید ... پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن ۲۹ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ... جهت شادی ارواح طیبه شهدا ... صلوات ... نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی ... همون جا توی منطقه موندم ... ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن ... - سریع برگردید ... موقعیت خاصی پیش اومده ... رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران ... دل توی دلم نبود ... نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه... با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن ... انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود ... سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود ... دست های اسماعیل می لرزید ... لب ها و چشم های نغمه ... هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت ... - به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ - نه زن داداش ... صداش لرزید ... امانته ... با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم ... - چی شده؟ ... این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن ... زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد ... چشم هاش پر از التماس بود ... فهمیدم هر خبری شده ... اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره ... دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد ... - حال زینب اصلا خوب نیست ... بغض نغمه شکست ... خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد ... به خدا نمی خواستیم بهش بگیم ... گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم ... باور کن نمی دونیم چطوری فهمید ... جملات آخرش توی سرم می پیچید ... نفسم آتیش گرفته بود ... و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد ... چشم دوختم به اسماعیل ... گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد... - یعنی چقدر حالش بده؟ بغض اسماعیل هم شکست ... - تبش از ۴۰ پایین تر نمیاد ... سه روزه بیمارستانه ... صداش بریده بریده شد ... ازش قطع امید کردن ... گفتن با این وضع... دنیا روی سرم خراب شد ... اول علی ... حالا هم زینبم ... تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم. ◀️ ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۹۰ 🖋 مقاله‌ی بیست و سوم: 🏴 فرضیه کالبدشکافانه در مورد راز مرگ [امام] حسن [ع] در قرن هفتم میلادی ▪️مسمومیت با کلراید جیوه قسمت چهارم: 🔹ماده خورنده کلراید جیوه از طریق خون نیز قابل انتقال است. کبد یکی از نقاطی است که در آن گلبول‌های قرمز وقتی آسیب ببینند نابود می‌شوند. این اجازه می‌دهد رسوب جیوه بیش از تصفیه خون صرف صورت بگیرد. کالومل آبی بلعیده‌شده به‌وسیله‌ی بدن انسان به ماده خورنده کلراید جیوه تبدیل می‌شود که مشخص شده اثرات آسیب‌زای بیشتری نسبت به کالومل صرف دارد. 🔹پس از بلع، کالومل آبی Hg۲Cl۲ از طریق اکسیداسیون در اسید هیدروکلریک درون معده، به ماده خورنده کلراید جیوه HgCl۲ تبدیل می‌شود. این واکنش که با معادله ۱ نشان داده می‌شود تکمیل می‌شود. ثابت تعادل محاسبه‌شده برای آن در دمای عادی بدن انسان یعنی ۳۷ درجه برابر است با: …. معادله شماره ۱ ۲Hg۲Cl۲(aq)+4HCl(aq)+O۲(g) → ۴HgCl۲(aq)+2H۲O(l) 🔹بلع کالومل به درون بافت‌های بدن در مقادیر زیاد دیده نمی‌شود، اما همین مقدار نیز کافی است تا نوعی از کم‌خونی را که به آن اشاره شد ایجاد نماید. اعتقاد بر این است اثرات ماده خورنده جیوه کلراید مانند زخم روده به‌خاطر از بین رفتن موانع مراقبتی مانند غشاهای مخاطی که قبل از آسیب مانع از بلع می‌شوند، منجر به افزایش ماده بلع‌شده گردند. با در نظر گرفتن این نکته که در متون قدیمی ادعا شده [امام] حسن [ع] حداقل سه بار مسموم شده است، اگر مسمومیّت اولیه باعث این آسیب شده باشد، مسمومیت‌های بعدی باعث بلع مقدار بیشتری کالومل یا همان ماده خورنده و از این‌رو تجمع بیشتر جیوه در بافت‌ها شده‌اند. 🔹در قرون بعد مثلاً وقتی در پایان قرن پانزدهم، سفلیس در اروپا شیوع یافت، کالومل به‌صورت عادی به‌عنوان دارو مصرف می‌شد. در این‌صورت چرا کالومل موجود در نوشیدنی [امام] حسن [ع]، کُشنده عمل کرده است؟ ۱. تعداد دقیق دفعات مسمومیّت وی در تاریخ ذکر نشده است. طبق برخی متون، وی پس از آخرین مسمومیّت گفته که سه بار مسموم شده اما در برخی متون، دفعات مسمومیّت به نقل از وی چهار بار ذکر شده است. اگر نقل چهار بار درست باشد دفعات مسمومیت بیشتر از مقداری بوده که فرد بتواند زنده بماند. ۲. طبق یکی از متون، آخرین مورد مسمومیت زمانی صورت گرفته که وی پس از یک روز گرم، داشته روزه خود را افطار می‌کرده است. اگر این نقل درست باشد طبیعتاً این نتیجه حاصل خواهد شد که وی مقدار زیادی نوشیدنی حاوی کالومل آبی را مصرف کرده که طبق معادله ۱ در معده‌ی انسان به‌صورت کامل به ماده خورنده جیوه کلراید تبدیل می‌شود. ۳. همین معادله یونی خالص شبیه به معادله ۱ یعنی معادله شماره ۲ را می‌توان برای واکنش بین اسیدها در نوشیدنی غیرالکلی بلعیده‌شده و کالومل آبی موجود در این نوشیدنی نوشت. حاصل این واکنش، جیوه موجود در کلراید اسید خورنده است. دو نمونه از نوشیدنی‌های غیرالکلی عربی رایج در قرن هفتم میلادی عبارتند از آب عسل و دوغ که هردو حاوی اسید هستند. معادله شماره ۲ ۲Hg۲۲+(aq)+4H+(aq)+O۲(g) → ۴Hg۲+(aq)+2H۲O(l) طبق واکنش معادله شماره ۲، [امام] حسن [ع] مقداری یون جیوه آبی را به‌علاوه کالومل آبی بلعیده است که طبق معادله ۱ بعداً در معده به کلراید جیوه خورنده تبدیل می‌شود. ۴. این امکان وجود دارد که کالومل معدنی ترکیب‌شده با این نوشیدنی به‌صورت طبیعی حاوی برخی مواد سمّی دیگر نیز باشد. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3612 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee