eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
897 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
دکه روزنامه‌ - سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۳۷ 🌲 میوه‌های مخروطی شکل درخت کاج، وسیله‌های خوبی برای بازی است. 🎄 میوه‌ی کاج به سه صورت وجود دارد: در ابتدا سبز بوده و پولک‌های میوه کاج کاملا فشرده است. بعد قهوه‌ای می‌شود. اما همچنان پولک‌ها به هم فشرده است. بعد از مدتی پولک‌ها از هم باز می‌شود. 🔰 برخی از بازی‌هایی را که می‌توان با میوه درخت کاج انجام داد را در این جا می‌آوریم: ♻️ الف: 🌹 از میوه کاج در مرحله اول و دومش که پولک‌ها به صورت فشرده در کنار هم هستند، می‌توان به عنوان یک فرفره چوبی استفاده کرد. میوه کاج را میان انگشت شست و انگشت وسط بگیرید و آن را روی یک جای صاف مثل سینی یا کف سرامیک بچرخانید. 🌹معمولا کودکان نمی‌توانند به این شیوه، میوه کاج را بچرخانند؛ اما تماشای صحنه‌ی چرخیدن میوه کاج برای آن ها جالب است. 🌹 چرخاندن میوه کاج روش دیگری هم دارد. نخ ضخیمی مثل کاموا را دور میوه کاج ببندید. انگشتتان را روی میوه بگذارید؛ اما میوه را زیاد فشار ندهید. انتهای نخ را بگیرید و خیلی زود آن را به طرف خود کشیده و دست دیگرتان را نیز هم‌زمان از روی کاج بردارید. میوه‌ی کاج شروع به چرخیدن می‌کند. ♻️ ب: 🌷میوه‌های کوچک و بزرگ کاج را به کودکانتان بدهید تا با رنگ‌های خوراکی با گواش رنگ کنند. ♻️ ج: 🌻 به کودکانتان کمک کنید تا پولک‌های میوه پیر کاج را بکنند. هرکدام از پولک‌ها را رنگ کرده و در بازی چسباندنی از آن استفاده کنید. ➕ آشنایی با قوانین طبیعت و بالارفتن خلاقیت از فواید این بازی است. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
. ✡ 📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت" قسمت سی‌ام ◀️ ۲ 🔹آبراهام کُهِن درباره‌ی عمومیّت یافتن فال‌گیری و ساحری در میان یهودیان می‌نویسد: این حقیقت که «تلمود» پیوسته به فال‌گیری و جادوگری به‌‌عنوان اعمال مخصوص بت‌پرستان اشاره می‌کند، نشانه‌ی دیگری از این علاقه است که جامعه را از این اعمال بد به دور و پاک و منزّه نگه‌دارد… لیکن به‌رغم همه‌ی کوشش‌هایی که از جانب دانشمندان یهود برای از میان بردن سحر و جادوگری به عمل آمد، این خرافات در زندگی توده‌ی مردم عوام نفوذ کرد و بر همه‌ی طبقات چیره گشت. (۳) 🔹مطالعه‌ی «تلمود»، شواهد بسیاری از ابتلای مردم اسرائیل به جادوگری را در اختیار ما می‌گذارد: تلمود شواهد بسیاری ارائه می‌دارد که همه‌گونه خرافات در میان مردم عوام آن ازمنه‌ی کهنسال رایج بوده است. درباره‌ی انحطاط و زوال حیات ملّی، چنین گفتارهایی داریم: اعمال منافی عفّت و زناکاری و جادوگری همه چیز را تباه کرد. (میشنا سوطا، ۱۳:۹) و نیز: وقتی کسانی که طلسم‌ها و افسون‌ها را به‌عنوان حفاظت خود در مقابل خشم و قهر خداوند به کار می‌بردند، فراوان شدند، غضب الهی بر جهان نازل شد و شخینا از اسرائیل دور گردید. (توسیفتا سوطا، ۳:۱۴) 🔹به رواج جادوگری در میان زنان اسرائیل در آن روزگار قبلاً اشاره شده است. درباره‌ی «شیمعون بن شطح» که در قرن اوّل پیش از میلاد می‌زیسته است، گفته‌اند که او هشتاد زن جادوگر را در یک روز در شهر «اشقلون» حلق‌آویز کرد. (میشنا سنهدرین، ۴:۶) «ابی یوحانیان» اظهار داشته است که هیچ‌کس به عضویت «مجلس سنهدرین کبیر» قبول نمی‌شود؛ مگر آن‌که علاوه بر داشتن صفات و معلومات گوناگون، از علم سحر و جادو مطّلع باشد. (سنهدرین، ۱۷ الف) 🔹اعتقاد به تأثیر ستارگان در زندگی انسان‌ها، به‌شدّت میان مردم رایج بود. می‌گفتند که اختران بر سرنوشت حیوانات اثری ندارند. (شبات، ۵۳ب) (۴) به بیان آدین اشتاین سالتز (متولد ۱۹۳۷م.) مؤسس «دانشگاه یهودی مسکو» و «سن‌پترزبورگ» و شارح و مفسّر «تلمود بابلی» و از حاخام‌های معتقد به سنّت و یهودیّت تلمودی: تلمود از بسیاری جهات، مهم‌ترین کتاب در فرهنگ یهودی و ستون فقرات خلاقیت و حیات ملّی آن است. هیچ کتابی نمی‌توان یافت که به اندازه‌ی تلمود، بر نظریّه و عمل زندگی یهودی، شکل‌دهی به محتوا و مضامین معنوی آن و ایفای نقش راهنمای رفتار، تأثیر داشته باشد. قوم یهودی همیشه به‌خوبی می‌دانسته است که ماندگاری و بالندگی او در مطالعه‌ی تلمود است. (۵) 🔹با مراجعه به مضامین و آموزه‌های تلمود، می‌توان ریشه‌های نظری و عملی «یهودیّت صهیونیستی» و سران «مجامع مخفی» را دریافت و اساس سوگیری‌های آنان را در برابر جهان، خداوندگار هستی و بندگان مستضعف، به‌ویژه مسلمانان مشاهده کرد. ویل دورانت درباره‌ی سرایت این آموزه‌ها در فرهنگ عمومی یهود و لابه‌لای سنّت‌های خانوادگی یهودیان می‌نویسد: در یهودیّت، هر خانه‌ای، یک کلیسا، هر مدرسه‌ای، یک معبد و هر پدری، یک کاهن بود. عین دعاها و آئین مذهبی کنیسه، منتها به‌طرزی موجزتر، در خانه اجرا می‌شد. در آنجا بود که ایام روزه و اعیاد مذهبی با تشریفات آموزنده‌ای برگزار می‌شد که حال را با گذشته و زندگان را با مردگان و حتی با موجوداتی که هنوز قدم به عرصه‌ی حیات ننهاده بودند، پیوند می‌داد. هر شب شنبه، پدر خانواده، زن و کودکان و خدمتکاران را به دور خویش جمع می‌خواند و آنها را یک‌یک تقدیس و در قرائت دعاها و تعالیم دینی و خواندن غزل‌های مقدس رهبری می‌کرد... همین که کودک به سنّ چهار می‌رسید، او را به کنیسه می‌بردند و در مراحل اولیّه‌ی رشد، دین در ذهن وی نقش می‌بست. 🔹کنیسه تنها محل عبادت نبود، بلکه مرکز اجتماعی عموم یهودیان نیز محسوب می‌شد… در ادوار قبل از ظهور مسیحیّت، کنیسه اصولاً یک مدرسه بود… در دوران پراکندگی یهود، تصمیماتی را [از آن] منتشر می‌سازند که مجلس «بث‌دین» در طول هفته اتخاذ کرده، مالیات‌ها را جمع‌آوری کنند، جزئیات اشیاء مفقوده را اعلام دارند، شکایاتی را که یکی از اعضا علیه دیگری داشت، بشنوند و فروش قریب‌الوقوع مالی را به آگاهی عموم برسانند تا اگر کسی ادعایی یا حقّی نسبت به آن داشت، معترّض گردد. کنیسه کار یک انجمن خیریه عمومی را انجام می‌داد و در قاره آسیا، حکم مسافرخانه زائران را داشت… 🔹هر کنیسه دارای مدرسه‌ای بود که آن را به عبری «بث‌هامیدراش» (خانه‌ی تدریس) می‌نامیدند. به‌علاوه، مربّیان خصوصی و مدارس خصوصی متعددی وجود داشت؛ شاید تعداد مردم باسواد بین یهودیان قرون وسطی نسبتاً زیادتر بود تا در میان مسیحیان. گو این‌که این رقم به پای مردم باسواد دنیای اسلام نمی‌رسید. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🌺❤️ ❤️🌺 🇮🇷قسمت سی‌ام🇮🇷 ✒عشق یا هوس مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم ... حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم... اما فاصله ما ... فاصله زمین و آسمان بود ... و من در تصمیمم مصمم ... و من هر بار، خیلی محکم و جدی ... و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم ... اما حالا... به زحمت ذهنم رو جمع کردم ... - بعد از حرف هایی که اون روز زدیم ... فکر می کردم ... دیگه صدام در نیومد ... - نمی تونم بگم ... حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم ... حرف های شما از یک طرف ... و علاقه من از طرف دیگه ... داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد ... تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت ... گاهی به شدت از شما متنفر می شدم ... و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم ... خودم رو لعنت می کردم ... اما اراده خدا به سمت دیگه ای بود ... همون حرف ها و شخصیت شما ... و گاهی این تنفر ... باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم ... اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش ... شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم ... نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم ... دستش رو آورد بالا، توی صورتش ... و مکث کرد ... - من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم ... و این ... نتیجه اون تحقیقات شد ... من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم ... و امروز ... پیشنهاد من، نه مثل گذشته ... که به رسم اسلام ... از شما خواستگاری می کنم ... هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم ... حق با شما بود ... و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم ... اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست... عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما ... من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم ... و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم ... در کنار تمام اهانت هایی که به شما و تفکر شما کردم ... و شما صبورانه برخورد کردید ... من هرگز نباید به پدرتون اهانت می کردم ... اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد … و من به تک تک اونها گوش کردم … و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم… وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد … – هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه … اما حقیقتا خوشحالم … بعد از چهار سال و نیم تلاش … بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید … از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم … ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم … از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود … و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی … و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن … برگشتم خونه … و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم … بی حال و بی رمق … همون طوری ولا شدم روی تخت … – کجایی بابا؟ … حالا چه کار کنم؟ … چه جوابی بدم؟ …با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ … الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم … بیای و دستم رو بگیری و یه عنوان یه مرد، راهنماییم کنی … بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم … چهل روز نذر کردم … اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم … گفتم هر چه بادا باد … امرم رو به خدا می سپارم … اما هر چه می گذشت … محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت … تا جایی که ترسیدم … – خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ روز چهلم از راه رسید … تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم… و بخوام برام استخاره کنن … قبل از فشار دادن دکمه ها … نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم … – خدایا! … اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه … فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام … من، مطیع امر توئم… و دکمه روی تلفن رو فشار دادم … ” همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم … بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم … تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست … ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن … هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم … و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی “ سوره شوری … آیه ۵۲ و این … پاسخ نذر ۴۰ روزه من بود … ◀️ ادامه دارد... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
♦️ بالاخره جوونای باغیرت و نخبه‌ی ایرانی توی اصفهان تونستن پانسمان بیماران پروانه‌ای رو تولید کنند! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلامتی بچه هامون صلوات 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱ قسمت اول؛ موضوع: جنگ روسیه و اکراین هفت دقیقه ای که اطلاعات مفیدی به شما خواهد داد. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(۲۲) ✳️ دم سگ را بجنبان 🔹۱۰ روز بیشتر به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باقی نمانده که خبر رسوایی اخلاقی رئیس‌جمهور، همه‌ی شبکه‌های تلویزیونی و روزنامه‌ها را پر می‌کند؛ خبری که توسط جناح رقیب ساخته و پرداخته شده است. تا اینجا رئیس‌جمهور، بازنده‌ی قطعی انتخابات است. تیم مشاوره‌ی رئیس‌جمهور در تکاپوی شدید برای یافتن راه حلی‌ست تا این بازی را به نفع خود تمام کنند. 🔹تیم مشاوران دست به دامن یک تهیه‌کننده‌ی هالیوود می‌شوند. تهیه‌کننده به خوبی می‌داند چگونه فضا را متحول کند؛ ویدئویی کوتاه و احساسی ساخته می‌شود و توجه همه را به خود جلب می‌کند. آن‌ها داستان‌هایی را روایت می‌کنند که در فضای حقیقی اصلا وجود خارجی ندارد اما مردم آنها را باور می‌کنند. نمادسازی و پخش مداوم اخبار احساسی تکنیکی است که آن‌ها را برنده انتخابات می‌کند. در انتهای فیلم تهیه‌کننده می‌گوید «این هنر تهیه‌کنندگی‌ست» و این همه حرف این فیلم برای این روزهای ماست. 🔺اسم این فیلم «سگ را بجنبان» یا «دم سگ را بجنبان» است. ویدئو را تا انتها ببینید، حتما درس‌های خوبی برای این روزهای ما دارد. آدرس دریافت این فیلم در آپارات: https://www.aparat.com/v/O9Yaq/%D8%B3%DA%AF_%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%A7_%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(مهسا امینی، براندازی) ♨️ ی ۵ 🔰 مقایسه ایران و آمریکا در برگزاری ♨️ یکی از شبهات این روزها، مقایسه در ایران و است. اینگونه وانمود می‌شود که نظام آمریکا الگو و نمونه دموکراسی و خواست مردم است. بررسی تاریخ آمریکا به وضوح چنین خیالی را باطل می کند: 💢 آمریکا بیش از ۲۳۰ سال پیش، نوع حکومت و قانون اساسی‌اش را مشخص کرد؛ بدون اینکه مردم دخالت مستقیم یا غیر مستقیم در آن داشته باشند. این کار نیز فقط در ۱۱ ایالت آمریکا آنهم توسط افرادی که هیچ یک نماینده مردم آمریکا نبودند صورت گرفت. ۳۷ نفر کنار هم نشستند و متنی را که یک نفر از آنها نوشته بود به عنوان قانون اساسی انتخاب کردند. مردم فعلی آمریکا نیز هیچ یک نه تنها خودشان، بلکه پدر و پدربزرگ‌های آنها نیز در زمان تصویب قانون اساسی آمریکا نبودند. اما آیا تا به حال از مردمش شنیده‌اید که بگویند چرا رفراندوم برگزار نمی‌شود و نظر ما را نمی‌پرسید؟ 💢 جالب است که اولین انتخابات‌های تاریخ آمریکا با مشارکت ۱۱ درصدی و ۶ درصدی برگزار شده است که طبیعتا نامزد انتخاب شده درصد پایین تری از مشارکت مردم را داشته است. 💢 حتی رئیس‌جمهور آمریکا که اکنون انتخاب می‌شود هم با رأی مستقیم مردم نیست و تنها ۵۳۸ نفر از افرادی که آنهم توسط هیئت حاکمه و احزاب آمریکا تایید می‌شوند رئیس جمهور را انتخاب می‌کنند. جالب است که از زمان استقلال آمریکا از پادشاهی بریتانیا تا کنون، غالب رؤسای جمهور آمریکا از خاندان سلطنتی بریتانیا یا فرانسه بوده‌اند. یعنی این هم از وضعیت استقلال آنهاست. 💢 شما نمی‌شنوید که در آمریکا کسی قانون اساسی و نظام آمریکا را زیر سوال ببرد و از سوی دیگر با معارضین ساختار آمریکا نیز به بدترین شکل ممکن برخورد می‌شود. نمونه بارز آن نیز رئیس‌جمهور وقت آمریکا ترامپ هست. که با وجود اینکه خودش هنوز رئیس جمهور آمریکا است، فضای مجازی را برای اظهار نظر او بستند به جرم اینکه دعوت به اعتراض و شورش کرده‌است. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🇮🇷 🇮🇷 📖 قسمت هشتم توی دلم کلی خوشحال بودم و احساس خوبی داشتم که با حاج آقا مهدی اومدم ثبت نام... تا لحظه ی آخر که می خواستیم بیایم بیرون که تاریخ مصاحبه رو گفتن، یکدفعه دلهره و استرس گرفتم نکنه توی مصاحبه خراب کنم! اینقدر نگرانیم مشهود بود که سید هادی با لبخند گفت: نترس اخوی بخدا کاری بهت ندارن! چند تا سوال تخصصی می پرسن دیگه حله! بعد هم رفتن توی فاز خاطرات زمان ثبت نام خودشون و مصاحبه هاشون! من که از حرفهاشون چیزی سر در نیاوردم ولی دو تایی حسابی خندیدن! این حالتشون باعث شد منم کمی از نگرانیم کاسته بشه! به پیشنهاد سید هادی قرار شد بریم داخل حجره ها سری بزنیم تا من هم بیشتر با فضا آشنا بشم... داخل حجره ی سید هادی که شدیم چند تا دمپایی جلوی در ورودی بود... سید کلی یا الله یا الله گفت و بعد رفتیم داخل... برام جالب بود کاملا مشخص بود داخل حجره همه آقا هستن پس برای چی این همه سید هادی یا الله یاالله می گفت! متعجب از رفتارهای سید هادی ، هنوز چند قدم بیشتر داخل حجره برنداشته بودیم که چشمتون روز بد نبینه با صحنه ای رو به رو شدیم که خارج از انتظار من بود! کمتر از چند ثانیه جلوی چشمهام تاریک شد و مثل گلوله و فشنگ از هر طرف مشت و لگد بود که نثارمون میشد! نه میدونستم قضیه چیه! نه می تونستم از خودم دفاع کنم! از سرعت و شدت ضرباتی که می خوردیم معلوم بود چهار و پنج نفری هستن که ریختن سرمون! اما واقعا برای چی!؟ ما که کاری نکرده بودیم؟! با خودم داشتم می گفتم: خدایا حالا ما یه چیزی گفتیم کتک خوردن برامون توی این راه چیزی نیست ولی بابا خوش انصاف از دیروز که قرار شده بیام حوزه کتک کاری شروع شده! اون از زد و خورد دیروزمون با یه مشت اراذل و اوباش! اینم از کتک کاری امروزمون با اینها.‌.. وسط حرف زدن با خدا بودم و مشت و لگد خوردن که یکدفعه ورق برگشت! همه جا ساکت شد و دیگه خبری از ضربات سنگین نبود! توی دلم گفتم هنوز پام به حوزه نرسیده مستجاب الدعوه شدم... سید هادی پتویی که انداخته بودن رومون رو کنار زد... تا به حالت عادی برگشتیم هیچ کس داخل حجره نبود! بدون اینکه لحظه ای تامل کنه از در حجره رفت بیرون و بلند گفت: بچه ها مهمون همراهم بود! مگه اینکه دستم بهتون نرسه منتظر حوادث پیش بینی نشده باشید... من و شیخ مهدی که به معنی واقعی کلمه متلاشی بودیم، مشغول جمع و جور کردن خودمون شدیم... سید که دستش به هیچ کدوم از بچه هاشون نرسیده بود اومد داخل و با خنده گفت: شرمنده رفقا حقیقتا این جشن پتو جبران کار دیشب من بود... دیگه ببخشید پاتکش شما رو هم هدف گرفت... مفهوم جشن!!!! با اون همه کتک و ضربه برام تناقض داشت و بیشتر من رو یاد دعواهامون با دوستان می انداخت! اما وقتی سید هادی تعریف کرد که شب گذشته چه بلای عظیمی سر بچه هاشون آورده تازه متوجه عمق ضربات وارده شدم!!! برای من این شروع طوفانی همیشه یادم موند... و حقیقتا از این همه کتک که خورده بودم احساس ناراحتی نکردم خصوصا اینکه ده دقیقه ای از این ماجرا گذشته بود که همون چهار و پنج نفر هر کدوم با یه نوع خوراکی وارد حجره شدن و گویا فهمیده بودند همراه سید هادی ما هم بودیم و برای جبران، هر کسی سوغات شهر خودش رو آورده بود و تعارف میکرد همه چی آروم بود تا اینکه یکیشون پسته و بادام و فندق آورد و به چشم بر هم زدنی شرایط تغییر کرد! خدا نصیب نکنه چنان با ذکر وسابقون سابقون اولئک المقربون! شیرجه زدن روی سرش که فکر کنم جمجمه ی سرش مثل پسته ی خندان باز شد! وقتی جمع صمیمی و شوخ‌طبع طلبه ها رو از نزدیک میدیدم، درون من رو به وجد آورده بود و احساس رضایت شدیدی بخاطر انتخاب این مسیر از خودم داشتم.... با این اتفاق به صورت خودکار من با اون جمع رفیق شدم که شروع رفاقتی بود که سالها دنبالش بودم ... بالاخره اون روز هم با کلی خاطرات خوب برای من گذشت.... با راهنمایی ها و کمک شیخ مهدی و سید هادی با قبولی من در مصاحبه، رسما وارد حوزه شدم... روز اولی که داخل حجره ی خودمون شدم با دیدن ایمان چنان جا خوردم که انگار وسط بیابون رعد و برق گرفته باشدم! ایمان هم کمی جا خورد اما نه به شدت من! اینکه قرار بود باهاش هم حجره ای باشم حقیقتا هم ذوق کردم هم به یاد مشت و لگد هایی که خورده بودم کمی ترسیدم اما با روحیه طنز و شادش که روز اول به اون شکل خاص از ما پذیرایی کرد مطمئنا حال بهتری به فضا و جو سنگین طلبه های پایه ی یک، مثل من میداد... ترم اول شروع شده بود و من با کلی آرزو و هدف های بزرگ تا رسیدن به جایگاه مرجعیت خودم رو میدیم(خواننده عزیز آرزو بر جوانان عیب نیست!) حجم درس ها زیاد و خیلی سخت بود و همین باعث شده بود ما حسابی فکر و ذهنمون درگیر باشه... ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔹 (۹)🔹 : ♦️وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي 💠چگونه انتقادپذیر باشیم!! ۹ مرحله‌ای را که بهتر است برای مواجه با انتقادی که از شما می‌شود، طی کنید؛ 1⃣ قبل از هر واکنشی فقط گوش کنید.(گذشت) 2⃣ حالت تدافعی خود را بشناسید(گذشت) 3⃣ نفس عمیق بکشید: ♦️وقتی انتقادی را می‌شنوید، ممکن است به سرعت عرق کنید و ضربان قلبتان بالا برود، اما. 🔅نیاز نیست تا این اندازه به خود سخت بگیرید. 🔅شما می‌توانید هر نوع انتقادی را نپذیرید و روی حرف خود ثابت قدم باشید. 🔹ابتدا نفس عمیقی بکشید و در مورد انتقاد فکر کنید. 🔅هر کاری می‌توانید انجام دهید تا خود را آرام کنید. آرامش بهترین راه برای پذیرش آگاهانه انتقاد و بررسی شفاف‌تر موضوع باشد. 🔅نیازی نیست فشار مضاعفی را برای اینکه بلافاصله پاسخ دهید تحمل کنید. 🔅می‌توانید درخواست زمان بیشتر برای بررسی موضوع داشته باشید. ‼️اگر تحمل انتقاد برایتان آنچنان تجربه سهمگینی است که تنها با تنفس نمی‌توانید به آرامش نسبی برسید و ممکن است چندین روز دچار گفتگوی درونی منفی شوید، پیشنهاد می‌کنیم تکنیک ها و فواید مدیتیشن را مرور کنید و به کار ببرید. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 زیبای قسمت بیستم 🎞این قسمت : اردوی مدرسه 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
202030_1763834350.pdf
932.9K
پی‌دی‌اف کتاب آداب الصلاه امام خمینی رحمه‌الله
صفحه ۱۳۰ قرآن کریم
۲۱۰ سلام و ارادت دقت کردین! ظالم باشی بهت میگن حیوون!!!!! مظلومم باشی بهت میگن: "آخی حیوونی!!!" کلا حیاط وحش را گرامی می داریم😂 *پیامبر اکرم در پاسخ به فردی که گفت دوست دارم در نور و روشنایی محشور شوم فرمودند:* لا تَظلِمْ أحَدا تُحشَرْ يَومَ القِيامَةِ في النُّورِ *به هيچ كس ظلم نكن تا روز قيامت در نور و روشنايى محشور شوى.* كنز العمّال : ۴۴۱۵۴ *یکی از گناهان کبیره که در قرآن نیز از آن نهی شده کمک به ظالم مخصوصا حاکمان ظالم در ظلم است حتی برخی طبق آیات قرآن معتقدند همین که دوست داشته باشی حاکم ظالمی زنده باشد خودش کمک به ظلم است حتی برخی از فقها کارهای عادی مثل خیاطی برای ظالم را حرام دانسته اند. ظلم نزد خداوند تاریکی در قیامت است لذا پیامبر فرمودند برای رهایی از تاریکی از ظلم دوری کنید.* *خداوند نیز می فرمایند غضب من بر کسی که ظلم به دیگری روا دارد که یاوری جز من نداشته باشد، بسیار شدید خواهد بود.* *مولا امیرالمومنین می فرمایند:‌ سوگند به خدایى که دانه را شکافت و روح را آفرید! اگر گروهى براى یارى من آماده نبودند و حجت خداوند با وجود یاوران بر من تمام نمى گشت و پیمان الهى با دانایان درباره عدم تحمل پرخورى ستم کاران و گرسنگى ستم دیدگان نبود، مهار این زمام دارى را به دوشش مى انداختم. سوگند به خدا! اگر با بى خوابى شبانگاهى روى خارهاى شکنجه زاى سعدان تا بامداد بیدار بمانم و در زنجیرهایى که مرا در خود بفشارد روى خاک ها کشیده شوم، براى من محبوب تر از آن است که در آغاز ابدیت با خدا و رسولش دیدار کنم، در حالى که به بعضى از بندگانش ستمى کرده باشم و یا چیزى از متاع دنیا را غصب کنم! و چگونه به سود موجودیت طبیعى ام (جسمم) به کسى ستم نمایم، در صورتی که به سرعت رو به پوسیدگى مى رود و زمانى بس طولانى در زیر خاک هاى تیره مى ماند.* *وای بحال حکام ظالم و وای به حال یاران آنان بیچاره جاسوسانی که علیه هم وطنان خود برای یهود جاسوسی می کنند.* 🔸🌺🔸-------------- سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121505555121363.pdf
9.73M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز چهارشنبه‌ ۲۷ مهر ۱‌۴۰۱ ۲۲ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲ ذکر روز چهارشنبه؛ صد مرتبه: یا حَیُّ و یا قَیُّوم تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee