eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
986 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
دولتمردان آمریکا نگران اعدام ها در ایران شدن😅 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
؟! ( ۷ ) ▪️🌺▪️-------------- @salonemotalee
📖 🇮🇷 🔷 قسمت هشتم؛ 🔷🔹فصل سوم؛ حقوق ملت 🔸اصل بیست و پنجم بازرسی و نرساندن نامه‌‏ها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است، مگر به حكم قانون. 🔸اصل بیست و ششم احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمن‏های اسلامی یا اقلیت‏های دینی شناخته‌‏شده آزادند، مشروط به اینكه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نكنند. هیچ‏كس را نمی‏توان از شركت در آنها منع كرد یا به شركت در یكی از آنها مجبور ساخت. 🔸اصل بیست و هفتم تشكیل اجتماعات و راهپیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. 🔸اصل بیست و هشتم هر كس حق دارد شغلی را كه بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امكان اشتغال به كار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید. 🔸اصل بیست و نهم برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیكاری، پیری، از كارافتادگی، بی‏سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‏های پزشكی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت مكلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشاركت مردم، خدمات و حمایت‏های مالی فوق را برای یك‌‏یك افراد كشور تأمین كند. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 ۱۱۳ 🔴 پیشرفت غرب غرق در وحشیگری و جنایت 📷 تصویر نقشه و ماکت یک کشتی انگلیسی که برای حمل و نقل برده ها استفاده می شد پایگاه سازمان مدافع حقوق انسانیEJI می‌نویسد: 🔻 شرایط وحشتناکی بود... نزدیک به ۱۳ میلیون آفریقایی ربوده و قاچاق شد و در قالب تجارت برده از مسیر اقیانوس اطلس به قاره آمریکا برده شد تا به بردگی گرفته شده و برای همیشه از خانه‌ها، خانواده‌ها، اجداد و فرهنگ‌های خود جدا شوند. تنها ۱۰.۷ میلیون نفر از این سفر جان سالم به در بردند. ‼️ بعد ها الکساندر فالکونبریج، جراح سفید پوستی که در تجارت برده شرکت داشت، اعتراف کرد که آنها «حتی به اندازه یک مرد در تابوت خود جا نداشتند، نه از طرف طول و نه از سمت عرض، و 😔غیرممکن بود که بتوانند به سهولت بچرخند یا جابجا شوند. 💢 این تعداد تنها مربوط به تجارت برده در انگلیس است و تجارت کلی برده تا چند برابر تخمین زده می‌شود. 🔻 نکته دیگر اینکه این تعداد مربوط به برده هایی است که سالم به کشتی رسیدند زیرا نیمی از برده ها در مرحله ی برده گیری و انتقال به ساحل کشته و زخمی می‌شدند و هرگز سوار کشتی نمی‌شدند. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
📙 🔅 قسمت دوازدهم؛ بدون این‌که حتی پلک بزند چند لحظه در چشم‌هایم خیره شد و گفت: از این فرصت پیش اومده جای دیگه‌ای استفاده کن! توی سیستم استرالیا جایی برای تو نیست! این آخرین شانسیه که بهت می‌دم. قبل از اینکه به پلیس زنگ بزنم و تبدیل به آدمی بشی که کسی صداش رو نمی‌شنوه از اینجا برو بیرون. بلند شدم و به سمت در رفتم و در همان حال جوری که رئیس بشنود گفتم: "مطمئن باشید آقای رئیس! من کاری می‌کنم که صدای من شنیده بشه! حتی اگه امروز خودم نتونم وارد اینجا بشم به هر قیمتی که شده راهی برای دیگران باز می‌کنم. این رو گفتم و از در خارج شدم... این تصمیم من بود. تصمیمی که باید حتی به قیمت جانم عملیش می‌کردم.... روز بعد قانون مصوبه در مورد بومی‌ها را روی یک تکه مقوا با خط خوانا نوشتم یک پلاکارد پایه‌دار درست کردم مقوای دیگه‌ای را با طناب به گردنم انداختم و روی ان نوشتم: "در این سرزمین، قانون مدافع اشراف سفید است. شرافت و جایگاه سگ سفیدپوستان از یک انسان بیشتر است." و بعد از نوشتن این جملات رفتم و جلوی ورودی اصلی دانشگاه نشستم. تک و تنها... بدون این‌که حتی لحظه‌ای از جایم تکان بخورم. حتی شب‌ها همان‌جا کنار خیابان بدون روانداز و زیرانداز خوابیدم. روزهای اول کسی به من کاری نداشت. آن‌ها فکر می‌کردند که من خسته می‌شوم و از آن‌جا خواهم رفت. اما همین که حس کردند دارم توجه دیگران را جلب می‌کنم؛ گارد دانشگاه به سرم ریختند و همه چیزی که داشتم داغون کردند. بعد از یک کتک مفصل، به محض اینکه دوباره توانستم حرکت کنم بار دیگر همه این مطالب را نوشتم و رفتم جلوی دانشگاه... این بار چهره و بدن کتک خورده و زخمی‌ام هم به نوشته‌های روی پلاکارد اضافه شده بود. کم‌کم افرادی که از کنارم می‌گذشتند، می‌ایستادند و به من نگاه می‌کردند. کم‌کم برای گسترش حرکت و ایجاد تعامل با بقیه برنامه‌ریزی می‌کردم که سر و کله چند ماشین پلیس ظاهر شد. آنها چنان با سرعت ظاهر شدند که انگار برای گرفتن قاتلی سریالی آمده‌اند... در ماشین را باز کردند و با سرعت به طرفم آمدند. تا به خودم بیایم، یکی‌شان با سرعت یقه‌ام را گرفت و با شدت روی زمین به دنبال خودش کشید. دومی از کنار به سمتم حمله کرد و دستش را دور گردنم حلقه کرد. نمی‌تواستم به راحتی نفس بکشم. خواستم دستم را بالا بیاورم و گردنم را آزاد کنم که نفر بعدی دستم را گرفت و خلاف جهت تاباند و هر سه همزمان با هم مرا به کف پیاده رو کوبیدند. همه چیز در زمان کوتاهی اتفاق افتاد. از شدت درد نفسم بند امده بود. گردنم به شدت تحت فشار بود و دستم هم از شدت درد می‌سوخت و آتش گرفته بود. دیگر هیچ چیز را متوجه نمی‌شدم درد دستم شدیدتر از این بود که به مغزم اجازه دهد به چیز دیگری فکر کنم. یکی از آنها زانوانش را پشت گردنم گذاشت و تمام وزنش را انداخت روی آن... هنوز به خودم نیامده بودم که درد زجرآور دیگری تمام وجودم را پر کرد. آنها به همان دست درب و داغون شده من در همان حالت دست‌بند زدند و بلندم کردند. ادامه دارد ... ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵۸ قسمت سوم؛ وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ. اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها. 🏴🏴🏴🏴🏴 و گواهى می دهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده اوست، قبل از فرستاده شدن او را انتخاب، و قبل از برگزیدن نام پیامبرى بر او نهاد، و قبل از مبعوث شدن او را برانگیخت، آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده، و در نهایت تاریکی‌ها به سر برده، و در سر حد عدم و نیستى قرار داشتند، او را برانگیخت بخاطر علمش به عواقب کارها، و احاطه‏‌اش به حوادث زمان، و شناسائى کاملش به وقوع مقدّرات. او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعى‌اش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید، و آن حضرت امّت‌ها را دید که در آئین‌هاى مختلفى قرار داشته، و در پیشگاه آتش‌هاى افروخته معتکف شده و بت‏‌هاى تراشیده شده را پرستنده، و خداوندى که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را منکرند. . ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6145 ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121505751153461.pdf
12.92M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز چهارشنبه‌ ۲۳ آذر ۱‌۴۰۱ ۱۹ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه" 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee