📙 #داستان
🔅#سرزمین_زیبای_من
قسمت سیزدهم؛
از شدت درد و ضربهای که به سرم خورده بود دیگر هیچچیز نمیفهمیدم...
تصاویر و حرکات دیگران تاریک و روشن میشد.
صداها مبهم و گنگ بود و به سمت خاموشی میرفت.
آنها مرا به داخل ماشین پرت کردند
و این آخرین تصویری بود که به یاد دارم...
بعد از آن، از شدت درد از حال رفتم...
چشم که باز کردم با همان شرایط توی بازداشتگاه بودم.
حتی دستبندم را هم از دستهایم باز نکرده بودند.
خون ابرو و پیشانیام، روی پلک و چشمهایم را گرفته بود.
قدرتی برای حرکت کردن نداشتم.
دستم از شدت درد میسوخت
و تیر میکشید.
حتی نمیتوانستم انگشتهای دستم را تکان بدهم.
به زحمت آنها را حس میکردم.
با هر تکان دستم، تا مغز استخوانم تیر میکشید
و از شدت درد مغزم از کار افتاده بود...
زجرآورترین و دردناکترین لحظات زندگیام را تجربه میکردم.
هیچ فریادرسی نبود.
هیچ کسی نبود که به داد من برسد
یا حتی دست من را باز کند...
یه لحظه آرزو کردم که ایکاش درجا بمیرم ...
و لحظهای بعد، با خود میگفتم:
"نه کوین! تو باید زنده بمانی!
تو یک جنگجو و مبارزی!
نباید تسلیم بشی!
هدفت رو فراموش نکن کوین!
قوی باش...
دو روز توی همان شرایط اسفبار بودم
تا بالاخره آنها آمبولانس را خبر کردند...
با خشونت تمام مرا از بازداشتگاه بیرون آوردند
و سوار آمبولانس کردند.
سرم تنها یک شکستگی ساده بود
اما دستم...
اوضاع دستم آنجور که از گفته دکتر برمیآمد اصلا خوب نبود...
آسیبش خیلی شدید بود
و باید عمل میشد
اما با کدام پول؟
با کدام بیمه؟
به همین دلیل دستم تنها در حد رسیدگیهای اولیه باقی موند.
از صحنه کتک خوردن من و شکستن پلاکاردهایم، عکس گرفته بودند.
این فیلمها و عکسها به دست خبرگزاریهای محلی رسید
و من به سوژه داغ رسانهای تبدیل شدم.
از بیمارستان که مرخص شدم، جنبشها و حرکتها تازه در حال شکلگیری بود.
بومیهایی که به اعتراض به شرایط موجود، این اتفاق و اتفاقات مشابه، به خیابان آمده بودند
و گروهی از دانشجویان که برای اعتراض به وضع اسفبار و غیرانسانی ما با آنها همراه شده بودند...
دیدن این صحنهها به من امید و انرژِی میداد.
برای مقاومت...
برای مبارزه...
برای حرکت...
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️چرا مجید رضا رهنورد؛ بچه مذهبی و هیاتی؛ آخرش کارش به اینحا رسید و قاتل شد؟!😭
مراقب خود، اطرافیان و فرزندانمان باشیم.
در جلسهای که سخنرانش فردی بودکه از زندگی او مستندی تهیه کرده بود و در جریان بازجویی وی بود این مطلب گفته شد:
مادرش به عشق امام رضا علیهالسلام
نامش را مجیدرضا گذاشت
از کودکی مسجدی و هیئتی بود
همیشه تلاش میکرد صف اول نمازجماعت خودش را جاکند
حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه میانداخت
ولی از ۱۵ سالگی که وارد فضای مجازی شد کمکم تحت تاثیر قرار گرفت.
آنچنان شستوشوی مغزی شد که نماز را ترک میکند
اعتقادات مذهبی
عشق به امام حسین و حضرت فاطمه را کنار گذاشته
و حتی مسخره میکند
خودش میگوید ۸ سال رسانه، مغز من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود،
روز حادثه با دیدن آن گروه صد نفره اغتشاش در خیابان؛ آن جرقه زده شد
اول در خانه وصیت نامهاش را مینویسد که
برای من گریه نکنید
سر قبرم قرآن نخوانید،
هر چاقویی که زده به خاطر کینهای بوده که از حزباللهیها داشته،
او میگوید با خودش فکر میکرده بعد از قتل، اگر او را بگیرند، حتما زجرکش و تکهتکهاش میکنند
برای همین موقع دستگیری میگوید مرا زود اعدام کنید
اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را میبیند که با رفتار دینی با او تعامل میکنند تمام معادلات ذهنیاش به هم میریزد
بچههای اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجهاش بدهند، با او صحبت میکنند
از زندگیش میپرسند
برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او کتاب میدهند بخواند
و خلاصه مجرم و بازجو باهم گریه میکنند.
آخر تازه فهمیده که این ۸ سال چهقدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این جنایت برند،
به مادرش میگوید،
با مادران شهدا صحبت کن،
طلب عفو نکن
فقط طلب حلالیت کن
من مثل یک حیوان برادرم را کشتم،
مجیدرضا میگوید چند حسرت به دلم مانده؛
یکبار دیگر دست مادرم را ببوسم
به مادرم کادو بدهم
بعداز ۸ سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیهالسلام برسد
(این حرف را با گریه و ضجه میزند و بازجو هم همراهش گریه و ضجه میزند)
او بسیار پشیمان و شکسته شده بود.
در حقیقت میشود گفت؛
دشمن دو تا جوان ما را شهید نکرد
بلکه دوتا جوان را شهید کرد
ویک جوان را کشت،
دشمن یک جوان را که میتوانست سرباز امام زمان عج باشد را تبدیل به یک قاتل کرد.
مراقب خود، اطرافیان و فرزندانمان در فضای مجازی باشیم.
دکتر اصغری نکاح
روانشناس و دانشیار
دانشگاه فردوسی مشهد
✍ پس این اتفاقات از فرزندان ما نیز دور نیست؛ مراقب باشیم که خیلی زود دیر میشود؛ و همواره دعا کنیم؛ "اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا"
🏴#لطیفه_نکته ۲۵۹
▪️#متن_خطبهی_فدکیه
قسمت چهارم؛.
فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبیمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها،
وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها،
وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها،
وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ،
فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ،
وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ،
وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ،
وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ.
ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ،
فَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ،
قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الْاَبْرارِ
وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ،
وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ،
صَلَّى اللَّهُ عَلی أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ،
وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
🏴🏴🏴🏴🏴
پس خداى بزرگ بوسیله پدرم محمد صلى اللَّه علیه و آله تاریکىهاى آن را روشن،
و مشکلات قلبها را برطرف،
و موانع رؤیت دیدهها را از میان برداشت،
و با هدایت در میان مردم قیام کرده
و آنان را از گمراهى رهانید،
و بینایشان کرده،
و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده،
و به راه راست دعوت نمود.
تا هنگامى که خداوند او را به سوى خود فراخواند،
فراخواندنى از روى مهربانى و آزادى و رغبت و میل،
پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده،
و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او قرار داشته،
و خشنودى پروردگار آمرزنده او را فراگرفته،
و در جوار رحمت او قرار دارد،
پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیدهاش باد،
و سلام و رحمت و برکات الهى بر او باد..
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6204
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121505752154462.pdf
12.16M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز پنجشنبه
۲۴ آذر ۱۴۰۱
۲۰ جمادیالاول ۱۴۴۴
۱۵ دسامبر ۲۰۲۲
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
پیدیاف روزنامههای ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه"
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee