eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈• 🍃 ۳۳۰🍃••┈┈• بچه‌ی یه خسیسی توی امتحان بیست می‌گیره؛ 😔😄 باباش می‌زنه تو گوشش و می‌گه: خاک بر سرت، با نمره ۱۰ هم می‌شه قبول شد! 😡 حتما باید این همه خودکار حروم می‌کردی؟! 😁🤣😂😁🤣😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ --------🔸😜🔸-------- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 به نام خداوند دست‌ودل باز 💐 با سلام و ادب 💐و تبریک مجدد عید ولادت مولا علیه‌السلام 🔸از صلی‌الله‌علیه‌وآله: إِنَّ الْمَرْءَ يَحْتَاجُ فِي مَنْزِلِهِ وَ عِيَالِهِ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ يَتَكَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فِي طَبْعِهِ؛ ذَلِكَ: مُعَاشَرَةٌ جَمِيلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِيرٍ وَ غَيْرَةٌ بِتَحَصُّن‏ مرد براى اداره خانه و خانواده‏اش بايد سه كار انجام دهد، هر چند بر خلاف میل او باشد؛ خوشرفتارى گشاده دستى به اندازه غيرت و ناموسدارى 📚بحار، ج۷۵، ص۲۳۶ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ✍🏻 وقتی مهربانی و خوشرفتاری در منزل تعطیل شود، بچه‌ها بیرون منزل در پی آن خواهند بود و همین زمینه انحراف و مشکلات بعدی را ایجاد می‌کند. گشاده دستی یعنی در حدی که دارد باید برای خانواده هزینه کند و بخل و تنگ نظری نکند. وقتی این دو کار را انجام دهد مراقبت و اعمال غیرت مردانه برای خانواده و حفظ عزت و احترام و شأنیت آنان برای مرد آسان می‌شود. مراقب باشیم باعث جذب فرزندان خود به محبت دروغین غریبه‌ها مخصوصا در فضای مجازی نشویم. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9179 ✳️ قسمت دوم؛ 🔸کانون‌های جهان‌وطن بعد از اولین تحرک خود برای تسخیر جهان در و سپس ساز کردنِ نخستین زمزمه‌های صهیونیستی از خلال ماجرای و به‌وجود آمدن فرقه‌های نهان‌روش و مخوفی همچون و ، در قرن ١٧ با انشقاق مسیحیت و ایجاد ، این آیین ابراهیمی را با آموزه‌های صهیونی آمیخته کردند و به‌طور رسمی از دلش فرقه‌های مختلف مانند و (اسلاف اوانجلیست‌های امروزی) را بیرون آوردند. 🔸از همان لحظهٔ پیدایش فرقه‌های یاد شده، این باور را به پیروانشان القاء نمودند که مأموریت و رسالت آنها فراهم‌کردن زمینه‌های بازگشت براساس ٢ شرط است: 👈 اول کوچاندن به سرزمین مقدس فلسطین و برپایی 👈 دوم بازسازی بر خرابه‌های مسجد الاقصی (همچنان‌که امروز آن را در دستور کار قرار داده‌اند) و برپایی جنگ آخرالزمان یا تا مسیح موعود (که با آن حضرت مسیح بن مریم متفاوت بوده و مسیح بن داوود نام دارد) خود را به مرکزیت و اسراییل برپاسازد. 🔸 این باور را القاء نمودند که دنیا به سمت چنان جنگی پیش خواهد رفت و پیروان و منتظران مسیح موعود بایستی جهان را برای آن نبرد آخرین آماده سازند. 🔸از آن پس، تمامی کوشش و طرح و برنامه‌های امپراتوری جهانی و سربازان تازه به خدمت گرفته‌شده‌شان یعنی (که در آن زمان هنوز چنین نامی نداشتند) عملی ساختنِ طرح فوق بود اسناد و مدارک معتبر تاریخی حکایت از آن دارد که مهاجرت گستردهٔ به قاره آمریکا اساساً به‌منظور جستجوی یا همان انجام گرفت و برپایی و تشکیل ایالات متحده، جهت اجرای همان باوری بود که توسط کانون‌های صهیونی القاء شده بود. 🔸به این مفهوم که آنها از همان ابتدای مهاجرت به قارهٔ نو و تشکیل ایالات متحده آمریکا، این مأموریت را برای آن فرض کردند که: بایستی همهٔ برنامه‌ها و مساعی خویش را در راه بازگشت مسیح موعودشان و در واقع برپایی و گسترش اسرائیل بزرگ مصروف دارند. 🔸از همین‌رو هزینه‌های مسافرت و مأموریت و افرادش برای یافتن سرزمین موعود، توسط همان کانون‌های صهیونی اروپا پرداخته شد و از همین‌روست که قتل‌عام تحت عنوان پاکسازی اتفاق افتاد و از همین‌روست که امروز هر رئیس‌جمهور آمریکا در آستانهٔ ورود به کاخ سفید از هر حزب و تفکر و طایفه، بایستی به دیوار اسرائیل سرِ تعظیم فرود آورد. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9236 ✍ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت صدوهجدهم؛ حسین به موازات فعالیت قرض الحسنه، ستاد کنگره فرماندهان و ۸۰۰۰ شهید استان همدان را راه‌اندازی کرد خودش در همان دو روز آخر هفته‌ای که به همدان می‌آمد به هدایت مجموعهٔ استان برای معرفی سیره‌ی شهدا پرداخت این کار به او انرژی می‌داد و دیگران هم از تدبیر و تحرک شبانه‌روزی او انرژی می‌گرفتند. گویی که کنگره نه یک فعالیت فرهنگی که محفلی برای انس و دیدار با شهدا برای او در این دنیاست به این امید که آنان را به جامعه بیشتر بشناساند. این شناساندن داغ او را تازه می‌کرد گاهی تصویر او را توی تلویزیون می‌دیدم که از دور ماندن از همرزمان شهیدش با حسرت حرف می‌زند و اشک می‌ریزد اشکی که داشت دل او را مثل آینه صاف و صیقلی می‌کرد. تا بیشتر و بیشتر به شهدا نزدیک شود. تلاش هنرمندانه حسین و دوستانش در گسترش معارف شهدا خیلی زود به بار نشست من و دختران و پسرانم را هم تشویق می‌کرد که در این عرصه وارد شویم با او به گلزار شهدا می‌رفتیم قصه بعضی از شهدا را برایمان روایت می‌کرد و از عظمت، شجاعت، مظلومیت و گمنامی آنان، خاطره‌ها می گفت. پیوند عاطفی حسین با شهدا مثل یک جویبار زلال و چشم‌نواز در زندگی ما جاری شد در دیدگاه عموم مردم، آن فرمانده لشکر خط‌شکن سال‌های جنگ جای خود را به یک فرمانده طراح و خلاق در همه عرصه‌های فرهنگی داد از فیلم‌سازان برای ساخت فیلم، از نویسندگان برای نگارش کتاب، از پژوهشگران برای تدوین تاریخ جنگ، از هنرمندان برای ساخت باغ موزه دفاع مقدس حمایت می‌کرد. به همدان رفتیم و میهمان خواهر بزرگ‌ترم ایران شدیم ایران در کودکی با حسین بزرگ شده بود و او را مثل برادرش دوست داشت برایش درددل کرد و گفت: «حسین آقا چند وقتیه که چشمام تار می‌بینه سرم گیج میره» محسن‌آقا شوهر ایران مرد دلسوز و جورکشی بود برای خواهرم کم نمی‌گذاشت اما ارتباط حسین در تهران با پزشکان بیشتر بود لذا پیشنهاد داد بریم تهران پیش دکتر چشم. دکتر از سر ایران سی‌تی‌اسکن گرفت و گفت: "یه تومور توی سر این خانم هست و باید عمل بشه. فقط احتمال داره که بعد از عمل بینایی‌ش از دست بره" ایران از سر اعتقاد و اعتمادی که به حسین داشت گفت: "هرچی حسین‌آقا بگه. اگه لازمه! عمل کنم." حسین بعد از مشورت با دکتر ذبیحی پزشک معالجش؛ به ایران گفت: «نظر ایشون اینه که عمل شی، به صلاحته.» ایران را به اتاق عمل بردند. من توی راهروی بیمارستان چشم انتظار بودم نگران خواهری که برایم از کودکی مادری کرده بود. آیا به سلامت بیرون می‌آید یا فلج می‌شود؟ هرچه زمان می‌گذشت نگران‌تر می‌شدم و بغض می‌کردم بالاخره بعد از ۱۲ ساعت ایران از اتاق عمل بیرون آمد سرش را تراشیده بودند و تومور را بیرون آورده بودند می‌ترسیدم که مبادا فلج یا نابینا شده باشد به هوش آمد چشم گرداند و گفت: "پروانه! تویی؟!" دنیا را بهم دادند غرق بوسه‌اش کردم با آقامحسن و حسین بردیمش منزل یک کلاه سفید پیش نامحرم‌ها می‌پوشید حسین هم سربه سرش می‌گذاشت و می‌گفت: "ایران! شدی مثل حاج‌آقاها که بار اول می‌رن مکه." ایران می‌خندید و حسین برایش آب میوه می‌گرفت و می‌گفت: "بخور تا بخیه‌هات زودتر جوش بخوره" ادامه دارد ... ✍ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا