eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
923 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 ۳درس مهم برای زندگی علوی علیه‌السلام یک روز هم خانه نشین نشد... ✳️ بیانات سال ۱۳۵۹ آیت‌الله خامنه‌ای درباره درس‌های عملی امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای زندگی امروز ما 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌ی اول نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۳۵۹/۳/۹ سه بخش مهم زندگی امیرمؤمنان علیه‌السلام را تبیین کردند. 🔶🔸راه و رسم امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای ما درس زندگی است 🔹علىّ‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السلام؛ اسلام مجسّم است و راه و رسم امیرالمؤمنین براى ما درس زندگى است و باید چنین باشد... من براى تعریف از امیر مؤمنان سخنى را انتخاب کرده‌ام که سخن عارف‌ترین و آشناترین مردم به شخصیّت علىّ‌بن‌ابى‌طالب است و آن، سخن امام حسن مجتبى است... 🔹در روزى که امیر مؤمنان به شهادت رسید و مردم با امام حسن (علیه ‌السّلام) براى خلافت بیعت کردند، امام مجتبىٰ در حضور مردم بر منبر برآمد و چند جمله در باب امیرالمؤمنین به اختصار سخن گفت. من این جملات را که بسیار کوتاه و مختصر است، می‌خوانم. 🔶🔸زندگی امیرالمؤمنین علیه‌السلام تلاش دائم برای خدا و اسلام بود 🔹 سه خصلت را از على‌بن‌ابـــى‌طالب علیه‌السلام ذکر می‌کنند: 👈 خصلت اوّل؛ خصلت تلاشگرى على است. علىّ‌بن‌ابى‌طالب ۶۳ سال از خدا عمر گرفت؛ از این ۶۳ سال، تقریباً ۵۳ سال با اعتقاد به اسلام و ایمان اسلامىِ مشخّص و روشن گذشت. قبل از آن هم على هرگز غیر خدا را عبادت نکرده بود، هرگز در مقابل هیچ بتى ــ چه جاندار و چه بى‌جان ــ سر تسلیم فرود نیاورده بود؛ امّا در این ۵۳ سال زندگى، امیرالمؤمنین به پیغمبر و به اسلام و به این مکتب و به مبارزه‌اش ایمان آورده بود. این ۵۳ سال را شما نگاه کنید؛ در این مدّت، شما یک روزِ بیکار در زندگى علىّ‌بن‌ابى‌طالب نمى‌بینید؛ دائماً کار، دائماً تلاش، دائماً عمل، آن هم به طور خالص براى خدا و در راه اسلام. 🔸تا وقتى در مکّه بودند، سرباز فداکار و پاک‌باخته‌ى پیغمبر؛ آن‌ وقتى که همه پیغمبر را رد کردند، او ایمان آورد؛ آن وقتى که همه او را تنها گذاشتند، او محکم دامان پیغمبر را چسبید؛ ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت ۱۲۳م؛ حسین گاهی روزی دو بار به تهران می‌آمد و به همدان برمی‌گشت حرف نمی‌زد. همین سکوت غریبانه‌اش، دلم را می‌سوزاند دیگر نگفتم که من از وقوع این اتفاق تلخ واهمه داشتم فقط به دلداری گفتم: "حسین تو و دوستات به خاطر خدا وارد این عرصه شدین و حالا که کار به مشکل خورده، برو مشکل رو با مسئولین مملکتی مطرح کن" او که تا این لحظه سکوت کرده بود صورتش برافروخته شد با تندی و ترشرویی گفت: «به مسئولین کشور چه ارتباطی داره؟!» من هم غضبناک شدم و پرسیدم: "یعنی با روزی دو سه بار رفتن تو از تهران به همدان این شایعه جمع می‌شه و مردم به پول‌شون می‌رسن؟» سعی کرد خشمش را بخوره و بر خودش مسلط بشه با طمأنینه گفت: «اگه خدا کمک‌مون کنه، بله.» گفتم: "من دلم طاقت نمیآره. باید بیام همدان ببینم چه خبره. مگر آبروی تو یه شبه به دست اومده که بخواد، یه شبه از دست بره؟!" سوار شدیم و تا همدان تخت گاز کرد توی راه گفت: "عده‌ای به مخالفت از من و عده‌ای به موافقت در مسجد جامع شهر تحصن کردن! سردمداران مخالفین به سپرده گذاران گفتن که حسین همدانی پول شما رو برداشته و به دبی فرار کرده و عده‌ای هم شایعه کردن که به تل آویو رفته‌ام! حالا حق ندارم که خودمو به اونا نشون بدم؟!" ما را گذاشت چاله‌قام‌دین و به مرکز شهر رفت کوچه پر از عطر یاد عمه بود برای لحظه‌ای غم نبودن عمه جای غصه‌های حسین را گرفت، اما خیلی زود به خود آمدم انگار عمه هم در گوشم نجوا می‌کرد: "پروانه! نذار هیچ وقت حسین تنها بمونه." یک تاکسی گرفتیم و خودمان را به محل اجتماع مردم رساندیم حسین بلندگو به دست گرفته بود و می‌گفت: "می‌بینید که فرار نکردم پس ورشکستگی قرض‌الحسنه هم مثل ماجرای فرار کردن من یه دروغ بزرگ بوده با این هدف که شما باور کنید و صف بکشید و بخواهید حساب‌تون رو مطالبه کنید." خانمی از میان جمعیت صدایش را خطاب به حسین بلند کرد و گفت: "آقا من همین الآن تمام و کمال پولم رو می‌خوام فردا رو بذار برای اونا که دروغ‌های تو رو باور می‌کنن." حسین سرش را پایین انداخت اشک من جاری شد. غروب آن روز دل‌گیرتر از همیشه بود. پیش خواهرم ایران نشسته بودیم که حسین با یک قیافهٔ خسته وارد شد به دلداری گفتم: «چرا به خاطر این مردم قدرنشناس این قدر حرف و فحش می‌شنوی؟! کجای قرآن گفته که خودت رو تا این حد سپر بلا کنی؟!» ایران معصومانه نگاه‌مان کرد. حسین از آن جواب‌های از دل برآمده که خاص خودش بود داد: "تا دیروز توی جبهه ترکش و تیر می‌خوردیم. امروز به خاطر این مردم ترکش آبرو می‌خوریم من که از شهید بهشتی بالاتر نیستم که اون همه ناسزا شنید و دم نزد." گفتم: "امام پشت سر شهید بهشتی بود اما هوای تو رو کی داره؟" گفت: «خدا.» چند روز بعد انبوهی از خیرین و معتمدین، پول و سند شخصی‌شان را آوردند و در اختیار شعبه‌ها گذاشتند.. مردم هم کم‌کم اعتمادشان جلب شد و به سپرده‌های‌شان رسیدند. مقروضین به قرض‌الحسنه هم به تدریج اقساط‌شان را دادند تا کتاب تلخ قرض‌الحسنه عدل‌اسلامی در همدان بسته شود. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روايت رهبرانقلاب از نقش اوستایی در قبل از انقلاب و جنگ تحمیلی كه جزو عجايب انقلاب ماست 🌷 سالگرد شهادت عبدالحسين برونسی 📥 نسخه کامل: khl.ink/f/25901 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
و‌ خد‌ا عشق‌ ر‌‌ا بے‌بھانہ‌ آفرید ‌‌تا بے‌بھانہ‌ عاشق‌ شوے بنده‌ے‌ عاشقت‌ گفت‌: وقتی‌ عقل‌ عاشق‌ شود عشق‌ عاقل‌ می‌شود آنگاه‌ شهید‌ می‌شوے 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 ⭐️ محاسبه‌ی شبانه شهید حسن باقری 💐 رهبر انقلاب: پارسال یا پیرارسال بود که من شرح حال شهید افشردی (باقری) را می‌خواندم - به نظرم شرح حال ایشان یا یکی دیگر از همین شهدا بود - در آنجا ذکر شده بود که؛ ایشان هر روز خطاهای خود را می‌نوشته؛ همین که در توصیه‌ی علمای اخلاق و در توصیه‌های بعضی از احادیث و اینها هم هست که خطاهای خودتان را بنویسید، هر شب خودتان را محاسبه کنید. او این چیزها را روی کاغذ می‌نوشته. ماها رومان نمی‌شود خودمان بنویسیم، روی کاغذ بیاوریم، علنی کنیم؛ ولو بین خودمان و کاغذ. او در یادداشتهای خود نوشته بود که مثلاً من شب دیدم امروز این چند تا گناه را انجام دادم. 🔹این ، خیلی چیز خوبی است. انسان باید خود را محاسبه کند، بعد یکی‌یکی از انجام گناهان خود کم کند. ما به بعضی از گناه‌ها عادت کرده‌ایم - گاهی انسان پنج تا، شش تا، ده تا گناه را عادت کرده - همت کنیم اینها را یکی‌یکی کنار بگذاریم؛ این نقاط ضعف را یکی‌یکی کم کنیم. ۱۳۹۰/۰۱/۲۳ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
✡ 🕎 (۶) ✡ نویسنده: دیوید دیوک مترجم: محمدحسین خدّامی قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9375 ◀️ قسمت پنجم؛ ✡ در قرنی که پیش روست، با افزایش سهولت و سرعت ارتباطات، افراد بیشتری پیش‌فرض‌های فراوان و ادعاهای هولوکاست را به چالش خواهند کشید. خطاها و دروغ‌ها در این چالش توانمند، عقلانی و پرسشگر افشا خواهد شد. ✡ با برملا شدن تدریجی، این داستان بیش از پیش غیرقابل دفاع خواهد بود. حقیقت به شکل فزاینده‌ای رشد خواهد کرد. دیگر ارعاب و سرکوب نمی‌توانند مانع پیشرفت آن شود. حقیقت روزی پیروزمندانه با قدرت خالص خویش غلبه خواهد کرد. من نمی‌توانم با اطمینان کامل بگویم بخش‌هایی از داستان هولوکاست دقیقاً همان‌طوری که طرفداران نظریه‌ی ریشه‌کنی یهود ادعا می‌کنند رخ نداده است. اما یقیناً مدارک متضاد و سؤالات در خور تأمّلی وجود دارد که می‌طلبد تحقیق و مناظره فراگیر و آزادانه‌ای در مورد عقیده‌ی جزمیِ هولوکاست انجام پذیرد. ✡ تا زمانی که ما به آرای مخالف و پژوهش‌های آزاد اجازه ورود به هولوکاست را ندهیم نمی‌توانیم به حقیقت کامل دست یابیم. ✡ آن دسته از مورخان و دانشمندانی که در مورد جنبه‌هایی از صحّت هولوکاست تردیدهایی در دل دارند، باید اجازه بررسی و تحلیل و ارائه یافته‌های خود را داشته باشند، بدون هیچ هراسی از اقدام‌های تلافی‌جویانه نظیر آنچه دیوید ایروینگ دچار آن شد. ✡ من پس از تحقیق و پرس‌وجو درباره مؤلّفه‌های داستان هولوکاست به این نتیجه رسیدم که عملکرد کسانی که بخش‌هایی از هولوکاست را به چالش می‌کشند، ناموجّه‌تر از عملکرد کسانی که برداشت نظام حاکم از این‌که ترور کندی توسط یک فرد با انگیزه شخصی صورت گرفته است مناقشه قرار می‌دهند، نیست. تفاوت تنها در این است که مناقشه کردن در مورد یافته‌های کمیته وارِن، پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا دینی کمتری به دنبال داشت. ✡ تنها طرح چند سؤال مناسب و بجا در مورد هر جنبه‌ای از داستان هولوکاست می‌تواند خشم عنان‌گسیخته حاکمان، رسانه‌ها و حامیان اسرائیل را متوجه فرد سازد. من تا کنون برای ارتداد خود بهای سنگینی پرداخته‌ام و این کتاب ممکن است بهای سنگین‌تری را بر من تحمیل کند. ✡ در امریکا اگر یک پژوهشگر جرأت کند این موضوع را منتشر کند و سپس آن را در سطح عمومی مورد بحث قرار دهد، ممکن است در نتیجه، وسیله امرار معاش خود را از دست بدهد و حتی با خطرات جانی روبرو شود. در کانادا و اروپا این کار به‌معنای باز پس گرفتن مدارج دانشگاهی، لغو استخدام، از دست دادن جایگاه شغلی، حقوق بازنشستگی، داد و ستدها و علاوه بر همه اینها زندانی شدن و حملات فیزیکی است. ✡ اکنون که من مشغول نگارش این کلمات هستم، خبرهایی به دستم رسیده است که رهبر ملی‌گرای فرانسوی "ژان ماری لوپن" تنها به خاطر اظهار این مطلب در گفتگو با یک روزنامه‌نگار که اتاق‌های گاز یک پانوشت جنگ دوم جهانی است، توسط یک دادگاه فرانسوی به هزاران دلار جریمه محکوم شده است. (۷۱) ✡ سر وینتسون چرچیل در اثر به یاد ماندنی خود به نام جنگ جهانی دوم (۷۲) که در شش جلد به چاپ رسید، هیچ اشاره‌ای به اتاق‌های گاز حتی در حد یک پانوشت ننموده است. همین قضیه در مورد کتاب جنگ صلیبی در اروپا (۷۳) نوشته آیزنهاور صادق است. شاید صهیونیست‌ها بتوانند محاکمه‌ای برای این دو نویسنده‌ی متوفّی که هولوکاست مقدس را بزرگداشتِ درخوری ننموده‌اند، ترتیب دهند!! ✡ پس از اظهار نظر لوپن، مدیر اروپایی مرکز ویزنتال الغای مصونیت پارلمانی لوپن در پارلمان اروپا را درخواست کرد تا بدین ترتیب او مشمول پیگرد قرار گیرد و از صلاحیت اداره دفتر انتخاباتی محروم گردد. (۷۴) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9450 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا پاریس شهر زیبایی و شگفتی هاست ! در این جا میتونید به صورت رایگان به غیر از بوی ادرار از بوی زباله ها هم لذت ببرید ! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در تهران و سایر شهرهای ایران اعتصابات سراسری همزمان با فراخوان رهبران انقلاب یعنی علی کریمی و شاهزاده در حال برگزاری است کارگران شهرداری هم به اعتصاب کنندگان 3 روزه پیوستند هموطن فکر نکن فقط منتشر کنید کی به کیه شما بگید تهرانه نه پاریس 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرار خانم وزیر از پاسخگویی! سوالات یک کانادایی از وزیر ورزش کانادا: 🔻ما ورزشکاران روسیه را در رقابت‌های بین‌المللی تحریم کردیم، چه‌کسی باید آمریکا را به خاطر حمله به عراق تحریم کند؟! 🔻چه‌کسی باید اسرائیلِ اشغالگر را تحریم کند؟ خود کانادا را چه کسی باید بخاطر بمباران افغانستان و لیبی مورد تحریم قرار دهد؟! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ بالاخره لباس عیدمو انتخاب کردم 😂 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
📌پیتر شیف، اقتصاددان و استراتژیست آمریکایی که بحران سال ۲۰۰۸ را هم پیش‌بینی کرده بود: 🔹سیستم بانکی ایالات متحده در آستانه‌ی یک فروپاشی بسیار بزرگ‌تر از سال ۲۰۰۸ است. بانک‌ها دارای اوراق بلندمدت با نرخ بهره‌ی بسیار پایین هستند. آنها نمی‌توانند با اوراق خزانه‌ی کوتاه‌مدت رقابت کنند. برداشت انبوه از سپرده‌گذارانی که به دنبال بازدهی بالاتر هستند، موجی از را در پی خواهد داشت. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونور رو دیدیم 😱؛ حالا یه سری هم به اینور بزنیم 😜 ✳️ ایران - عربستان؛ بازنده بزرگ کیه؟ 🔹آغاز روابط سیاسی بین ایران و عربستان با میانجی‌گری چین، فقط یک بازنده داشت. این ویدئو را ببینید و با این بازنده‌ی بزرگ آشنا شوید ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 ۲   قسمت پنجاه‌وچهارم؛ مادر مصطفی، خودش تا حیاط لنگید و صدا رساند: «کیه؟» طنین لحن گرم ابوالفضل تنم را لرزاند: «مزاحم همیشگی! در رو باز کنید مادر!» تا او برسد قفل در را باز کند، پابرهنه تا حیاط دویدم در همان پاشنه در، برادرم را مثل جانم در آغوش کشیدم. وحشت اینهمه تنهایی را بین دستانش گریه می‌کردم و دلواپس حرم بودم بی‌صبرانه پرسیدم: «حرم سالمه؟!» تروریست‌های تکفیری را به چشم خودش در زینبیه دیده و هول جسارت به حرم به دلش مانده بود غیرتش قد علم کرد: «مگه ما مرده بودیم که دستشون به حرم برسه؟» لباسش هنوز خاکی و از چشمان زیبایش خستگی می‌بارید با همین نگاه خسته دنبال مصطفی می‌گشت فرق سرم را بوسید زیر گوشم شیطنت کرد: «مگه من تو رو دست این پسره نسپرده بودم؟ کجا گذاشته رفته؟» مادر مصطفی همچنان قربان قد و بالای ابوالفضل می‌رفت که سالم برگشته ابوالفضل پشت این شوخی، حقیقتاً نگران مصطفی شده بود می‌دانست ردّش را کجا بزند زیر لب پرسید: «رفته زینبیه؟!» پرده اشک شوقی که چشمم را پوشانده بود با سرانگشتم کنار کشیدم شیدایی این جوان سُنی را به چشم دیده بودم شهادت دادم: «می‌خواست بره، ولی وقتی دید داریا درگیری شده، همین‌جا موند تا مراقب من باشه!» بی‌صدا خندید انگار نه انگار از یک هفته جنگ شهری برگشته دوباره سر به سرم گذاشت: «خوبه بهش سفارش کرده بودم، وگرنه الان تا حلب رفته بود!» مادر مصطفی مدام تعارف می‌کرد تا ابوالفضل داخل شود عذر غیبت پسرش را با مهربانی خواست: «رفته حرم سیده سکینه!» دیگر در برابر او نمی‌توانست شیطنت کند با لهجه شیرین عربی پاسخ داد: «خدا حفظش کنه، شما که تو داریا هستید، ما خیالمون از حرم (علیهاالسلام) راحته!» با متانت داخل خانه شد نمی‌فهمیدم با وجود شهادت و آشوبی که به جان دمشق افتاده، چطور می‌تواند اینهمه آرام باشد جرأت نمی‌کردم حرفی بزنم مبادا حالش را به هم بریزم. مادر مصطفی تماس گرفت تا پسرش برگردد به چند دقیقه نرسید که مصطفی برگشت. از دیدن ابوالفضل چشمان روشنش مثل ستاره درخشید او هم نگران حرم بود سراغ زینبیه را گرفت ابوالفضل از تمام تلخی این چند روز، تنها چند جمله گفت: «درگیری‌ها خونه به خونه بود، سختی کارم همین بود که هنوز مردم تو خونه‌ها بودن، ولی الان پاکسازی شده. دمشق هم ارتش تقریباً کنترل کرده، فقط رو بعضی ساختمون‌ها هنوز تک تیراندازشون هستن.» سوالی که من روی پرسیدنش را نداشتم مصطفی بی‌مقدمه پرسید: «راسته تو انفجار دمشق شهید شده؟» ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا