eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
965 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روز اول ماه مبارک رمضان 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ لَااِلَهَ اِلَّا اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبِینُ امروز؛ پنج‌شنبه‌ بنام حضرت امام حسن عسگری علیه‌السلام ۳ فروردین ۱‌۴۰۲ ۱ رمضان ۱۴۴۴ ۲۳ مارس ۲۰۲۳ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 •┈┈• 🍃 ۳۴۲🍃••┈┈• سر صبح انقد سحری خوردم که؛ از آسمان ندا آمد: داداش خیلی سختته!!! می‌خوای روزه نگیر 😂😂 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ --------🔸😜🔸-------- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به نام پروردگار رمضان ✋سلام بر میهمانان عزیز خدا 💐 از صلى‌الله‌علیه‌وآله؛ هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ عِتْقٌ مِنَ النَّار "رمضان ماهى است كه؛ ابتدایش رحمت و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم است." 📔بحارالانوار، ج۹۳، ص۳۴۲ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ✍🏻 ماه ضیافت الهی را از دست ندهیم بدون شوخی و بدون اتلاف عمر با خدای خویش راز و نیاز کنیم بدی‌ها را از خود دور نماییم برای یکدیگر دعا کنیم و از پخش مطالبی که به آن یقین نداریم اجتناب ورزیم 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🍃 ۱۴۰۲ قسمت چهارم؛ 💐 خب، من البته تولید را که گفتم، تکیه کردم روی تولید، در کنار تولید سرمایه‌گذاری مهم است. این را هم دولتی‌های محترم و مکرّم توجه کنند، هم بخش خصوصی توجّه کنند؛ ما از لحاظ سرمایه‌گذاری در دهه‌ی نود خیلی عقب ماندیم. سرمایه‌گذاری، یکی از خلأهای مهم کشور ما مسئله‌ی سرمایه‌گذاری است. باید سرمایه‌گذاری انجام بگیرد که این هم کار مهمّی است. خب، من با توجه به همه‌ی جهات، هم تورّم، هم تولید داخلی، این چیزهایی که مهم است، تورّم که مشکل اصلی است، تولید داخلی که حتماً یکی از کلیدهای نجات کشور از مشکلات اقتصادی است، با توجه به اینها؛ شعار سال را این‌جور اعلام می‌کنم: «مهار تورم، رشد تولید»، این شعار سال است. یعنی باید همه‌ی همّت مسئولین متوجّه این دو موضوع باشد. در درجه‌ی اوّل مسئولین، در درجه‌ی بعد همین‌طور که گفتم؛ فعالان اقتصادی و فعّالان مردمی و کسانی که دستشان می‌رسد کاری انجام بدهند و فعّالان فرهنگی، صدا و سیما که باید فرهنگ‌سازی بکند در این زمینه‌ها، همه‌ی اینها باید متوجه این دو نکته‌ی اصلی باشند، در درجه‌ی اول مهار تورّم، یعنی واقعاً تورّم را مهار کنند و کاهش بدهند تا آنجایی که ممکن است کاهش بدهند و مسئله‌ی تولید را افزایش بدهند. بنابراین [شعار سال] شد: "مهار تورّم و رشد تولید" توفیقات همه را از خداوند متعال مسألت می‌کنم، سلام و ارادت و عرض اخلاص خودمان را خدمت روح عالم هستی حضرت بقیّه‌الله ارواحنا فداه عرض می‌کنم. برای روح مطهّر امام بزرگوارمان و شهدای عزیزمان از خداوند متعال طلب علوّ درجات می‌کنم و خوشبختی و شادی و نوروزیِ ملّت ایران را از خداوند متعال مسألت می‌کنم. مطالب دیگری هم هست که ان‌شاءالله در سخنرانی عرض خواهم کرد. و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🍃 💐 گزارش‌نامه سال ۱۴۰۱ "سالن مطالعه"💐 ✋ سلام و عرض ادب 🌺 و تبریک حلول سال نو خدمت همراهان گرامی 🤲 بحمدالله در سال ۱۴۰۱ موفق شدیم بعضی "پرونده‌های حساس و مهم" که برای "تبیین" وضع کنونی جهان در تحول لازم بوده را در "سالن مطالعه" بررسی کنیم ✳️ این پرونده‌ها عبارتند از: 🔶🔸۱. 🔹در طی ۲۳ مقاله و ۵۷ قسمت. قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1696 🔶🔸۲. 🔹طی ۸ مقاله و در ۳۴ قسمت قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2955 👈 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
                      ✡                 🕎 ✳️ اشاره: 👈 سیر تحوّل و اندیشه و عمل شیطان، به ماجرای «بنی‌اسرائیل» و پیامبران مبعوث شده‌ی این خاندان که رسید، مقطع مهمی از حیات بشر در عرصه‌ی زمین آغاز شد که نقش و اثر آن تا آن روز که بشر، سیر و سفر در عرصه‌ی تاریخ را تجربه خواهد کرد، از یادها نخواهد رفت. 👈 «بنی‌اسرائیل»، نشان‌شده و حامل مأموریتی بودند که متأسفانه، به‌ دلایل مختلف که در این مقالات (به تفصیل، به‌نحوی محقّقانه و بی‌طرفانه) مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به‌رغم مجاهدت همه‌ی انبیای عظیم‌الشأن الهی و مؤمنان مجاهد همراه ایشان، در میانه‌ی راه، از رفتن و به انتها رساندن وظیفه و مأموریت محوّله بازماندند. 👈 این پرونده، گفت‌وگوی خود را از وقایع رفته بر حضرت شیخ‌الانبیاء ابراهیم خلیل‌الرحمان (ع) و سیر و سفرش را از «اور» تا «الخلیل»، آنجا که رخ در نقاب خاک کشید، آغاز می‌کند و گام به گام، تا به عصر پیامبری حضرت موسی (ع) و مأموریتی که سایر انبیای این قوم بر دوش کشیدند، به پیش می‌آید. 👈 در این پرونده تا ایجاد انحراف در مسیحیت را در طی ۸ مقاله و در ۳۴ قسمت "تبیین" کرده است؛ 🔸مقاله اول؛ قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2955 🔸مقاله دوم؛ ️ (ع) قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3234 🔸مقاله سوم؛ قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3448 🔸مقاله چهارم؛ قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3576 🔸مقاله پنجم؛ قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3738 🔸مقاله ششم قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3829 🔸مقاله هفتم قسمت اول، https://eitaa.com/salonemotalee/4070 🔸مقاله هشتم قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4130 والحمدلله 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🍃 🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت ۱۳۰م؛ از دوکوهه با یک مینی‌بوس به طرف منطقه عملیاتی «فتح المبین» حرکت کردیم حسین مثل راویان جلو مینی‌بوس ایستاد و منطقه را از سه راهی دهلران تا دشت‌عباس معرفی کرد از نبوغ شهید حسن باقری در پیش بینی وقوع پاتک زرهی دشمن در دشت عباس یاد کرد. ظهر به اهواز رسیدیم دنیایی از خاطرات روزهای سخت بمباران برایم تداعی شد یاد عمه افتادم و نگرانی‌هایش که توی بیمارستان‌ها اتاق به اتاق دنبال جنازه حسین می‌گشت. بعد از ظهر به سمت خرمشهر حرکت کردیم حسین از شناسایی‌های ۲۶ کیلومتری از کارون تا روی جاده خاطره می‌گفت از حماسه گردان‌های لشکر ۲۷ در جنگ تن با تانک روی جاده با حسرت و آه یاد می‌کرد به جایی رسیدیم که از دور محل شهادت محمود شهبازی را نشان داد و گفت: "محمود یه روز مونده به آزادی خرمشهر توی این نخلستان‌ها شهید شد. اگر یک روز همدیگر رو نمی‌دیدیم؛ بهانه می‌گرفتیم، حتی شب شهادتش با پای مجروح عصازنان پیش اون رفتم. برای هم درددل کردیم و گفت: به پایان راه رسیده و ..." حسین اینجا که رسید بغضش ترکید همه ما از عمق عشق و ارادت او به محمود شهبازی خبر داشتیم بارها گفته بود: "هرچه دارم از محمود شهبازی دارم" حالا با حسرت از سی سال زندگی بدون او حرف می‌زد. دم غروب به شلمچه رسیدیم یک غروب دل‌گیر که خورشید داشت پشت نخل‌ها رنگ می‌باخت یکی از حسین پرسید: «چرا اینجا این اندازه غم‌ناکه؟!» حسین گفت: "چون وجب به وجب این زمین خون شهیدی ریخته شده و به خاطر همین خون‌ها مقدس‌ترین جبهه شده و شما هر حاجتی دارید از این شهدا بخواهید‌ مطمئن باشید برآورده به خیر می‌کنند." گروه خواستند بیشتر درباره شلمچه و عملیات کربلای پنج صحبت کند، همه روی خاک نشستند حسین روی یک تانک باقی مانده از دوران جنگ نشست و شروع به صحبت کرد: "تو این قطعه از خاک جبهه‌ها؛ تمام کفر در مقابل تمام اسلام ایستاد و سرنوشت جنگ در سال‌های پایانی تو این سرزمین رقم خورد. غرب و شرق با جدیدترین سلاح‌های‌شان به حمایت آشکار صدام اومدن. اما ما فقط به نیروی الهی متکی بودیم. بعد از دو ماه نبرد تو ،شلمچه اولین قطعنامه سازمان ملل برای پایان دادن به جنگ صادر شد." یاد شلمچه و خاطرات حسین مرا به‌روزی برد که او فرمانده لشکر قدس استان گیلان بود و در همین جبههٔ شلمچه تیر کالیبر به زانویش خورد دوست داشتم بلندگو را از حسین بگیرم و از اینکه با پای آش‌ولاش دوباره به شلمچه برگشت خاطره بگویم هرچند می‌دانستم خوشایند او نیست. از همه کس تعریف کرد جز خودش فقط احساسش را از دوری شهدا گفت که؛ "در کربلای پنج ۱۸ نفر بیسیم‌چی و پیک داشته که تمام‌شون شهید شدن" اینها رو با گریه گفت و اشک همه رو درآورد حتی برادرم آقارضا که خیلی احساساتی نمی‌شد شب برای استراحت به آبادان رفتیم حسین که تا آن زمان جز با حسرت و اشک حرف نمی‌زد با شادی گفت: «اینجا شهر منه به آبادان خوش آمدید.» انگار که از تغییر فامیلی او بی‌خبرم، پرسیدم: "پس چرا فامیلی شما همدانیه؟!" جوابی داد که از سؤالم پشیمان شدم: "چون از قدیم ،گفتن اهل اونجایی که زن گرفته‌ای!" جمع خوششان آمد گوش تیز کردند که من چیزی بگویم اما ادامه ندادم یکی پرسید: "حالا که اومدیم شهر شما؛ حتماً ما رو می‌بری یه هتل خوب!" حسین گفت: "چرا که نه، یه هتل خوب که شاید تا به حال تجربه نکرده باشین!" بردمان یک مدرسه چند کلاسه، به هرکسی سه تا پتو رسید دراز کشیدیم چند تا موش روی پتوها دویدند صدای جیغ و داد بلند شد. چراغها که خاموش شدند مانور پشه کوره ها شروع شد. پتو رویمان می‌کشیدیم گرما کلافه‌مان می‌کرد پتو را کنار می‌زدیم پشه‌ها وزوزکنان حتی از روی لباس می‌گزیدند تا صبح خواب به چشم بچه‌ها نیامد صبح شد بیشتر دختر و پسر بچه‌ها با دست و صورت ورم کرده به حسین شکایت کردند: "اینجا کجاست که ما را آوردی؟!" حسین خندید و گفت: "منطقه جنگی آبادان" ✳️ ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 راست می‌گفت... از دنیا که بگذری.. به راحتی از جانت هم می‌گُذری... باشیم... دیدم پاهاش زخمی و خونی شده به سردار بی سر شلمچه ماشاالله رشیدی گفتم کفش‌هات کو؟؟؟؟ گفت: دادم به اون بسیجی که کفشش پاره بود و نمی‌تونست تو ورزش صبحگاهی هم‌پای دیگران بدوه گفتم: پس خودت چی؟ پاهات رو ببین خونی و زخمی شده گفت: اشکال نداره گفتم: یعنی چی؟! گفت: اگه از یک کفش نتونم بگذرم چطور از جونم بگذرم ❤️ کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 واکنش افسر سابق CIA بعد از دیدن عکس حاج قاسم در خط مقدم ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 ✡ ✝ یهود و فرهنگ‌سازی. ۲ 📖 مقاله اول؛ 🔮 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9664 قسمت دوم؛ 🔹روم شرقی از هجمه قرون وسطی مصون ماند و آنچه پس از این در تاریخ -از جمله تاریخ اسلام- به‌نام روم مشهور است، این بخش شرقی از آن است که تا شروع رنسانس به حیات خود ادامه داد. در بخش غربی که فئودال‌ها و شوالیه‌ها به حاکمیت رسیده بودند، جریان علم و دانش و تمدن‌سازی به شکلی ضعیف و نه مشابه آنچه در سرزمین‌های اسلامی اتفاق افتاد، تنها در کلیسا پی‌گیری می‌شد. این ایفای نقش مهم در حفظ علم و دانش در آن شرایط بحرانی، بعدها به عنوان “انحصاری کردنِ دانش” اتهامی جدی متوجه کلیسا نمود. 🔹ادبیات، فلسفه، منطق، ریاضیات، و نجوم، مواد درسی و علمی دیرهای راهبان مسیحی بود که اختصاص به امر آموزش داشت. در این دیرها ظاهراً برخلاف آنچه در تمدن اسلامی گسترش یافت، خبری از علوم تجربی نبود. همین امر، اندک اندک منجر به دورشدن کلیسا از مردم و فراهم شدن زمینه شکل‌گیری پروتستانتیزم شد. 🔹امور کلیسا به شکل متمرکز و زیر نظر پاپ از طریق سراسقف‌ها که بر تمامی کلیساهای یک کشور نظارت داشتند، و جدا از حاکمیت فئودال‌ها اداره می‌شد. فئودال‌ها حق دخالت در امور کلیسا را نداشتند و این امر در طول زمان قدرت زیادی برای پاپ و کلیسا ایجاد نمود. 🔹از لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز ساکن‌شدن این اقوام همراه با مسیحی‌شدن آنان صورت گرفت. شارلمانی پادشاه فرانک‌ها که بزرگترین پادشاه اروپا در نیمه نخست قرون وسطا دانسته شده، با همراهی پاپ، مسیحیت را در اروپا گسترش داد. پس از شارلمانی از استمرار الگوی قدرت او جلوگیری شد و در شرق اروپا روس‌ها و مجارها و در غرب آن انگل‌ها و ساکسون‌ها در بریتانیا، فِن‌ها در فنلاند و دَن‌ها در دانمارک مستقر شدند. 🔹مدیریت صحنه در روم و سرزمین‌های اسلامی هر دو از یک الگوی تکراری و شیطانی تبعیت می‌کرد. در دوران معاصر و پس از انجام مأموریت و سپس بروز ناتوانی در این الگوی اروپایی، اتحادیه اروپا مسؤولیت انسجام دوباره‌ی این قاره را برعهده گرفته است. 🔹در جریان جنگ‌های صلیبی و تحولات پس از آن شهرنشینی مجدداً احیا شد و سبب تضعیف فئودالیسم و قدرت فئودال‌ها شد. اندک‌اندک نقشه جدید اروپا برای انجام مأموریت تازه در حال شکل‌گیری بود. با اخذ مالیات از فئودال‌ها و مراجعه آنان به بازرگانان و بانکدارها -که شغل مورد علاقه یهودیان بود- اقتصاد شهرنشینی با غلبه بر اقتصاد فئودالی در دست این گروه متمرکز شد. 🔹پادشاهان در مقابل فئودال‌ها قدرت یافتند و با برقراری حکومت مقتدر مرکزی، امر تجارت را تسهیل نمودند. افزایش قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی پادشاهان موجب دخالت آنان در امور کلیسا و محدود شدن قدرت پاپ شد. 🔹در این احوال که هر کدام از کشورهای انگلستان، فرانسه، اسپانیا، آلمان و روسیه طی تحولاتی در حال شکل‌گیری بود، وضعیتی متفاوت در ایتالیا به چشم می‌خورد. این کشور بنا بود کانون اصلی رنسانس باشد. لذا در حالی که شهرها و بنادر شمالی این سرزمین -که پایگاه اصلی یهودیان بود- از طریق تجارت، ثروت بسیاری را کسب نموده و خود را نیز از سلطه دستگاه پاپ و امپراتوری مقدس روم (آلمان) خارج ساخته بودند، هیچ حکومت مرکزی‌ای در این سرزمین شکل نگرفت. 🔹با جنگ‌های صلیبی و فتح قسطنطنیه، دانشمندان و هنرمندان بیزانس به این کانون اصلی فرار کرده و در آنجا با استفاده از آموزه‌های دین‌گریز و شیطانی و دستاوردهای تمدنی اسلامی، به بنای تمدنی جدید پرداختند. این اتفاق نخست در عرصه هنر و سپس در عرصه ادبیات، فلسفه، اخلاق و دانش و به‌ویژه علوم تجربی راهبری شد. ✳️ ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9713 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🍃 ۲   قسمت شصت‌ویکم؛ به گلویم التماس می‌کردم تحمل کند تا بوی خون دل زخمی‌ام در گوش ابوالفضل نپیچد برایم جان به لب شده بود اکثر محله‌های شهر به دست تکفیری‌ها افتاده بود، راه ورود و خروج داریا بسته شده خبر مصطفی کارش دلش را ساخته بود… مصطفی چندقدم دورتر ایستاد زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل می‌شنیدم در چشمان نگران او می‌دیدم. هنوز نمی‌دانستم چه عکسی در موبایل آن تکفیری بوده ولی آن‌ها به‌خوبی می‌دانستند ابوالفضل التماسم می‌کرد: «زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری تهران، مجبور شدم شش ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت داریا.» همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را می‌گرفت ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم می‌چرخید. مادرش همین گوشه صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمی‌برد. رگبار گلوله همچنان شنیده می‌شد فقط دعا می‌کردیم این صدا از این نزدیک‌تر نشود که اگر می‌شد صحن این حرم قتلگاه خانواده‌هایی می‌شد که وحشت‌زده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده (علیهاالسلام) شده بودند. آب و غذای زیادی در کار نبود از نیمه‌های شب، زمزمه کم آبی در حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد می‌کرد و دلم می‌خواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود. چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده انگار حضرت برایم لالایی می‌خواند خواب سبکی چشمان خسته‌ام را در آغوش کشید تا لحظه‌ای که از آوای اذان حرم پلکم گشوده شد. هنوز می‌ترسیدم با نگاهم دورم گشتم دیدم مصطفی کنارم نماز می‌خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده بودم ولی ندیده بودم بعد از نماز گریه کند انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. خواست به سمتم بچرخد نمی‌خواستم خلوتش را خراب کنم دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم بی‌خبر از بیداری‌ام با پلک‌هایم نجوا کرد: «هیچ‌وقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمی‌تونم تحمل کنم…» پشت همین پلک‌های بسته، زیر سرانگشت عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاد می‌ترسیدم نغمه احساسم را بشنود صدایش را بلندتر کرد: «خواهرم!» نمی‌توانستم چشمانم را به رویش بگشایم گرمای عشقش ندیده دلم را آتش می‌زد دوباره با مهربانی صدایم زد: «خواهرم، نمازه!» مژگانم را از روی هم بلند کردم در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند. از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را می‌دیدم این خلوت حالش را به‌هم ریخته بود آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد. تا وضوخانه دنبال‌مان آمد، با چشمانش دورم می‌گشت مبدا غریبه‌ای تعقیبم کند تحمل این چشم‌ها دیگر برایم سخت شده بود آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلوله‌ای که تن و بدن مردم را می‌لرزاند. مصطفی لحظه‌ای نمی‌نشست، هر لحظه تا درِ حرم می‌رفت و دوباره برمی‌گشت تا همه جا زیر نظرش باشد ابوالفضل دلی برایش نمانده بود در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم: «زینب جان! نمی‌ترسی که؟!» مگر می‌شد نترسم در همهمه مردم می‌شنیدم؛ هر کسی را به اتهام تشیّع یا حمایت از دولت سر می‌برند سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانواده‌ها تمام شد. دست مدافعان خالی بود ✳️ ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 برای من یک روز مثل تمام روزهاست ؛ ولی برای او ! یک قرار است ... و یک دلِ تنگ... و بوسه‌ای که هر هفته می‌نشاند بجای گونه‌ی پسر به روی سنگ ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
‏شیعه تا عمر دارد مدیون پسری است که پایِ سفرهٔ شما قد کشید. هدیه به روح ملکوتی حاج قاسم سلیمانی و مادر و پدرِ بزرگوارشون 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
‏پدر است دیگر ،گاهی دلش برای فرزندش تنگ میشود💔 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
4_5926930026665609216.mp3
7.02M
🌹🕊🌹🕊 امشب دعای کمیل را با صدای شهید محمد رضا تورجی زاده گوش کنیم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا