🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/23846
◀️ قسمت سوم:
🔹بخش عمده این «سنتگرایان»، که انتشارات حکمت، ترجمه و نشر آثار آنها را در دستور کار خود قرار داد، چهرههای شناخته شده مریمیه هستند که خود را در پشت شهرت گنون و «سنتگرایی» پنهان میکنند.
🔹ناشر فوق اعلام کرد که در انتشار «مجموعه حکمت جاویدان»: «کوشش شده نظر مشورتی دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر محمود بینا مطلق، دکتر هادی شریفی، دکتر بابک عالیخانی و دکتر شهرام پازوکی لحاظ گردد.» [۱۲]
🔶🔸سجویک و آشنایی با مریمیه
🔹مارک سجویک در «سرآغاز» کتابش نحوه آشنا شدن خود را با مریمیه شرح میدهد: [۱۳]
سجویک در دوران تدریس در دانشگاه آمریکایی قاهره و کار در زمینه تاریخ اسلام و سفر به کشورهای مختلف متوجه پیوندی پنهان و مرموز میان گروه قابل توجهی از اساتید دانشگاه و محققان غربی میشود که در حوزه اسلام کار میکنند؛
و سرانجام در مییابد که حلقه اتصال تمامی آنها تعلق به یک طریقت مخفی است که فردی بهنام فریتیوف شوان رهبر آن است.
🔹این طریقت در واقع فرقهای از صوفیان غربی است که در طول بیش از هفتاد سال موجودیت خود هیچگاه حتی نامش، مریمیه، را نیز علنی نکرده است. «و بسیار سخت است کاملاً مخفی نگهداشتن همه چیز که صدها نفر در آن دخالت داشتهاند در بیش از هفتاد سال.»
🔹نخستین بار اندرو راولینسون، استاد انگلیسی بازنشسته ساکن فرانسه، سجویک را با چهره دیگری از شوان آشنا میکند؛ چهرهای بهکلی متمایز با آنچه شنیده میشود.
🔹راولینسون نویسنده کتاب
«استادان منوّر: آموزگاران غربی در کسوتهای شرقی» است؛
درباره غربیانی که در کسوت رهبران فرقههای دینی شرقی، اعم از صوفی مسلمان و هندو و بودایی، جای گرفتهاند.
🔹از دیدگاه راولینسون، شوان «نه صوفیِ زاهد بلکه شارلاتان» است که قطعاً دیگران را فریب میدهد و شاید خود نیز به فریبهای خویش باور کرده است.
راولینسون برای اثبات مدعایش عکسهایی از شوان را برای سجویک میفرستد؛
عکسهایی که شوان را در لباس رئیس قبایل سرخپوست آمریکا نشان میدهد در حالی که دختران جوان برهنه، که تنها بیکینی به تن دارند، او را احاطه کردهاند.
در عکس دیگر، شوان برهنه است و کلاهخود وایکینگها را به سر دارد.
در میان عکسهایی که راولینسون برای سجویک فرستاد، نقاشی کاملاً برهنه شوان از «مریم باکره»، نامی که غربیان حضرت مریم (ع) را با آن میخوانند، نیز وجود داشت.
🔹سجویک حیران میشود که چرا گروهی از نویسندگان برجسته غربی در حوزه مطالعات اسلامی باید پیرو مردی باشند که با کلاه پردار سرخپوستی بر سر، کاملاً برهنه عکس میگیرد و چنین نقاشیهای نامتعارفی میکشد. [۱۴]
به این ترتیب، آشنایی سجویک با کارهای خلاف عرف در فرقه مریمیه آغاز میشود؛ اعمالی که حداقل از نظر اسلامی خلاف عرف است. [۱۵]
🔹سجویک ماجرای عکسها و نقاشیهای شوان را با آلن گولد [۱۶] مطرح میکند.
گولد، استاد دانشگاه آمریکایی قاهره، کسی است که اوّلین بار شوان را به سجویک معرفی کرد و کتابی از شوان به او داد.
گولد دهها سال در خاورمیانه زندگی میکرد و مکرر به عربستان سعودی میرفت. [۱۷]
🔹گولد با عکسها و نقاشیهای شوان آشناست و به سجویک میگوید امری خلاف قاعده رخ نداده و مشکل از درک ناقص سجویک از «قاعده» است!
🔹سجویک در سفر به ایالات متحده آمریکا برای دیدار با پروفسور حسین نصر به واشنگتن دی. سی. میرود.
در میان اساتید دانشگاه آمریکایی قاهره علاقهمندان به نصر را دیده و کنجکاو است او را بشناسد.
در زمان سفر از پرینستون به واشنگتن، یکی از دانشجویان سابقش در قاهره به او میگوید:
«نصر استاد مطالعات اسلامی در “دانشگاه” است؛ مطمئن نیستم چیست ولی بسیار بزرگتر از استاد دانشگاه است، این را فراموش نکن.»
🔹سجویک در واشنگتن این را کاملاً حس میکند؛ زمانی که از منشی نصر وقت ملاقات میگیرد و دفتر کار نصر را میبیند که فراتر از دفتر استاد معمولی دانشگاه است.
🔹ملاقات انجام میشود و نصر برای سجویک توضیح میدهد که نظرات گنون و دیگران را نه «گنونیانیسم» بلکه «ترادیشنالیسم» باید نامید زیرا این نظرات را اوولا و شوان بیش از گنون بسط دادهاند.
🔹این گفتهی نصر، بیانگر تعلّق او به شوان است و تلاش برای کاستن جایگاه بزرگ فکری گنون، که سایه بزرگ خود را بر امثال شوان و نصر افکنده، و در مقابل ارتقاء جایگاه شوان و خود نصر.
سجویک جرئت نمیکند از نصر درباره عکسها و نقاشیهای شوان بپرسد زیرا نصر سخنانی مشابه با گولد درباره «قاعده» میگوید و توضیح میدهد که «هیچ چیز خلاف قاعده وجود ندارد.»
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/23924
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/23891
◀️ قسمت چهارم:
🔹دو سال بعد سجویک به تهران میرود و بقایای «آکادمی مُعظَم ترادیشنالیستی» را میبیند که نصر در دوران زندگی در ایران آن را اداره میکرد و درمییابد که نصر در ایران بسیار بیش از آمریکا نفوذ داشته؛
نفوذ وی حتی پس از انقلاب تداوم یافته و وی بهراستی افتخار ملاقات با «مردی بزرگ» را داشته است. [۱۸]
🔹منظور سجویک از «بقایای آکادمی ترادیشنالیستی نصر» انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران است که از سال ۱۳۸۰ با نام "مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران"، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، به فعالیت خود ادامه میدهد.
🔶🔸بارون اوولا و نئوفاشیسم ایتالیا
🔹گفتیم که نصر در دیدار با سجویک، از اوولا و شوان بهعنوان کسانی نام میبرد که بیش از گنون «ترادیشنالیسم» را توسعه بخشیدند.
تعلّق نصر به شوان روشن است؛
ولی چرا اوولا؟!
🔹بارون جولیوس اوولا [۱۹] اشرافزاده سیسیلی،
هر چند پس از مطالعه آثار گنون شیفته او شد و به دوست ماسونش، آرتورو رگینی، گفت: گنون «رهبر بیرقیب زمانه ماست» [۲۰]
و هر چند از گنون تأثیر گرفت و علاوه بر ترجمه کتاب «بحران جهان مدرن» گنون به ایتالیایی، در کنار ترجمه کتاب «انحطاط غرب» اشپنگلر، کتاب تأثیرگذار خود را با نام «قیام علیه جهان مدرن» (۱۹۳۴) [۲۱] نگاشت،
و هر چند، بهنوشته هنسن، در مقدمه چاپ جدید کتاب اوولا، بهعنوان برجستهترین نماینده آراء گنون در ایتالیا شناخته میشود [۲۲]؛
ولی دارای تمایزات اساسی فکری و اخلاقی با گنون بود.
🔹گنون مسلمانی معتقد و مقید بود که تحول فردی از طریق مراقبه را راه نجات غرب میدید. در حالی که اوولا به تغییر از طریق قدرت سیاسی دل بسته بود.
به این دلیل، اوولا به فاشیسم ایتالیا روی آورد با این امید که بتواند دولت موسولینی را به ابزار تحقق آرمانهایش بدل کند.
🔹این تلاش به بهای توقیف نشریه اوولا تمام شد. بهدلیل اینگونه عقاید، کتاب «قیام علیه جهان مدرن» و سایر آثار اوولا در دهه ۱۹۷۰ به یکی از منابع الهام راستگرایان افراطی و نئوفاشیستهای ایتالیا و بمبگذاریهای ایشان بدل شد.
🔹بهعلاوه، اوولا به جادوگری علاقهمند بود و در این زمینه مقالاتی منتشر کرد که در سالهای اخیر به انگلیسی منتشر شده است. [۲۳]
🔹او در دهه ۱۹۲۰ محفلی مخفی مرکب از ۱۲ یا ۱۵ نفر در پیرامونش داشت.
یکی از اعضای محفل اوولا زنی روس، اصالتاً از یهودیان لهستان، بنام ماریا ناگلوسکا بود. [۲۴]
🔹ماریا ناگلوسکا [۲۵] بعدها، در دهه ۱۹۳۰، در پاریس محفلی رازآمیز را اداره میکرد که کار آن «جادوی جنسی» [۲۶] بود.
«جادوی جنسی» به معنی بهرهگیری از شهوت جنسی برای دستیابی به قدرتهای فراطبیعی است.
ماریا ناگلوسکا در مناسک جنسی از نمادهای شیطانی استفاده میکرد و خود را «زن شیطانی» میخواند.
🔹طبق آموزههای این زن، شیطان را باید بهعنوان نیرویی در درون بشر شناخت نه نیرویی خارجی، مخرّب و دشمن انسان.
ناگلوسکا میگفت:
«خرد در خدمت شیطان است.»
او شیطان را نماد تمایل بشر به شادی و آزادی معرفی میکرد.
🔹او اینگونه نوشت:
«برادرانم… انسان آزاد درون تو شیطان است و او میخواهد از شادی جاودان بهرهمند شوی.» [۲۷]
بهنوشته گارت مدوی، نویسنده تاریخ شیطانپرستی، ماریا ناگلوسکا در مناسک فوق برهنه روی میز دراز میکشید و مردی جامی را بر روی آلت جنسی او قرار میداد و چنین وردی را خطاب به ابلیس میخواند:
«ای لوسیفر، میخواهم روشن شوم با کمک زنی که میداند چگونه به من عشق بورزد…»
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/24033
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۲)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/23924
◀️ قسمت پنجم:
🔶🔸رنه گنون و پیروان شوان در ایران ترادیشنالیسم
🔹رنه گنون [۲۹] اندیشمند نامدار فرانسوی – مصری، در سال ۱۸۸۶ در شهر بلوا (فرانسه) بهدنیا آمد و در سال ۱۹۵۱ در قاهره درگذشت.
گنون بهعنوان بنیانگذار جریان فکری در غرب شناخته میشود که به ترادیشنالیسم [۳۰] معروف است.
🔹پیروان شوان و نصر در ایران در پوشش نام و آراء گنون برای خود اعتبار کسب میکنند.
آنان خود را وارث فکری و معنوی رنه گنون و «سنتگرایی» گنونی معرفی میکنند در حالیکه، آنگونه که خواهیم دید، رفتار و عملکرد شوان در تقابل با سیره و عقاید گنون بود، بهنحوی که اقدامات شوان را عامل افسردگی شدید و مرگ زودرس گنون در ۶۴ سالگی میدانند؛
و چنانکه خواهیم دید گنون در اواخر عمر به شوان و «جاسوسان» شوان در پیرامون خود (مارتین لینگز و ویتال پری) بهشدت بدبین بود و از آنان هراس داشت.
🔹پیروان شوان در ایران، که خود را در پوشش گنونی پنهان کردهاند، عموماً دارای مناصب و عناوین شامخ دانشگاهی هستند، و وجهه و نفوذشان از این طریق است.
🔹این در حالیاست که گنون اندیشمندی «غیرآکادمیک» بود و بیاعتنا به قالبهای رسمی دانشگاهی غرب.
گنون با تأخیر بسیار، در ۳۰ سالگی (۱۹۱۵)، از سوربن مدرک لیسانس در رشته فلسفه اخذ کرد و این بالاترین مدرک تحصیلی اوست.
🔹او در سالهای بعد (۱۹۱۷-۱۹۱۸) در مدرسهای در الجزایر به تدریس فلسفه پرداخت و پس از بازگشت به پاریس در ۱۹۱۹ رسالهاش را با عنوان «مقدمه عمومی بر مطالعه آئینهای هندو» به دانشگاه سوربن ارائه داد ولی سیلوین لوی، هندوشناس مشهور یهودی – فرانسوی، آن را بهعنوان پایاننامه دکتری نپذیرفت.
🔹کمی بعد، در سال ۱۹۲۱، گنون رساله فوق را منتشر کرد.
این اوّلین کتاب گنون است.
معهذا، بعدها که گنون، پس از مرگ، به شهرت رسید و اندیشههایش گسترش یافت، سوربن او را از مفاخر علمی فرانسه شمرد و تدریس آراء گنون را آغاز کرد.
🔶🔸مفاهیم بنیادین در ترادیشنالیسم
🔹در زبان فارسی معادل «سنتگرایی» را برای «ترادیشنالیسم» به کار میبرند و این معادل رواج یافته است.
در واقع «ترادیشنالیسم» نام جریان فکری معینی است که با عقاید رنه گنون هویّت یافت و در این معنا با مفهوم متعارف «سنتگرایی»، در مقابل «تجددگرایی»، متفاوت است. [۳۱]
🔹منظور ترادیشنالیستها از «ترادیشن» آن چیزی نیست که در عرف زبان فارسی یا در مباحث جامعهشناسی و توسعه از «سنت» میفهمیم.
گنون به این برداشت ساده از مفهوم «سنت» در اندیشه خود معترض است.
🔹از منظر گنون، «سنت» حقایق یا اصولی است که «در معنایی وسیع از مبدأ الهی جاری شده و خارج از محبس زمان و مکان، تجلیات گوناگون نظیر ادیان، هنر و مانند آن یافته است.» و «ذات قدسی از آن حیث که ذات قدسی است، مبدأ «سنت» است و به خونی میماند که در شریانهای سنت ساری و جاری است.
سنت حضور ذات قدسی را در تمام نقاط جهان هستی گسترش میدهد و تمدنی میآفریند که ذات قدسی حضوری فراگیر در آن دارد.» [۳۲]
گنون حتی فلسفه را نیز «سنت» نمیداند به این دلیل که «در مرتبه راسیونل [عقلانی] و اساساً دنیوی است.» [۳۳]
🔹بنابراین، ترادیشنالیستها با ارائه مفهوم «سنت» منظومه فکری معینی ارائه میدهند که با معنای متعارف «سنت» تفاوت دارد.
این جریان فکری را گاه «گنونگرایی» [۳۴] مینامند ولی خود آنان ترجیح میدهند خویشتن را «ترادیشنالیست» بخوانند.
🔹ویتال پری، از پیروان وفادار و بسیار نزدیک به شوان، که با او آشنا خواهیم شد، «سنت» را اینگونه تعریف کرده است:
«سنت [ترادیشن] تداوم وحی است.
انتقال متصل اصول، علوم و قوانین جهانشناختی و معنوی برآمده از دین وحیانی، از طریق نسلهای بیشمار است:
[در ترادیشن] هیچ امری فروگذار نشده است،
از پایهریزی نظامهای اجتماعی و موازین رفتار
تا احکام و قواعدی که به کنترل و تنظیم هنرها و طرحها و نحوه تزیین و پوشیدن لباس مربوط میشود؛
سنت دربردارنده علوم ریاضی، فیزیکی، پزشکی و روانشناختی و افزون بر آن مشتمل بر علومی است که از حرکتهای فلکی گرفته میشوند.
آنچه که آن را کاملاً در مقابل علم مدرن ما، که اساساً نظامی بسته میباشد، قرار میدهد این است که سنت همهچیز را به مراحل بالاتر هستی و در نهایت به اصول غایی، که مسائلی کاملاً ناشناخته برای بشر جدید هستند، ارجاع میدهد.» [۳۵]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/24064
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۲)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/24033
◀️ قسمت ششم:
🔶🔸رنه گنون و پیروان شوان در ایران ترادیشنالیسم
🔹در اندیشه ترادیشنالیستها، «حکمت خالده» (جاودان خرد) [۳۶] و «دین خالده» [۳۷] مفاهیم بنیادین است.
به این نگرش، که به جاودانگی حکمت و جوهر دینی ازلی و ابدی قائل است، «پرنیالیسم» [۳۸] میگویند.
🔹در زبان فارسی معادلهای چون «پایدارگرایی» و «پایاگرایی» و «خالدهگرایی» را برای پرنیالیسم به کار بردهاند.
پرنیالیسم گذشتهگرایی نیست؛ آیندهگرایی نیز هست.
«پرنیال» حکمتی است که در زمان و مکان جاری و ساری است و از آغاز تا پایان امتداد دارد.
🔹خندقآبادی، دبیر «مجموعه حکمت جاویدان»، پرنیالیسم را اینگونه توضیح داده است:
«این جریان که در آمریکا بیشتر به سنتگرایی و در فرانسه به حکمت جاویدان معروف است، شامل افرادی میشود که معتقدند “ما سخنانی حکمی داریم که از آغاز تاریخ بشریت بوده و میتوان آنها را دینی به معنای وحیانی کلمه در نظر گرفت که پس از این نیز وجود خواهند داشت.”
این افراد موضوعات دیگر را نسبت به نزدیک یا دور بودن به این اندیشه میسنجند.
یعنی از نظر آنها ما چیزی از خودمان نداریم و اصلاً نمیتوانیم داشته باشیم.
اینکه ما چیز جدیدی بگوییم، مبنای مدرن دارد و یک آدم سنّتی هرگز چنین چیزی نمیگوید.
یک سنتگرا همیشه به چیزهایی غیر بشری قائل است که به صورتهای مختلفی ظهور کردهاند.
سنتگرایان کاملاً با ابداع مخالفاند.
در عالم سنتگرایی همیشه روابط استاد – شاگردی وجود داشته.
آنها به ابداع قائل نیستند بلکه از کشف سخن میگویند.
این جریان در قرن نوزدهم با گنون شروع شد. گنون بیشتر در زمینههای فلسفی و در درگیری با جریانات مختلف معنویتگرا در فرانسه، مثل جریانات تئوسوفی یا فراماسونری و…، مباحث خود را مطرح کرد.
پس از گنون، کوماراسوامی در زمینه هنر سنتگرایان تحقیق و سپس شووان در زمینه دینشناسی کار کرد.
بعد از آنها هم بورکهارت، لینگز، سید حسین نصر و… در این حوزه فعالیت کردهاند.
از دیگر ایرانیانی که در این زمینه فعالاند میتوان دکتر محمود بینا مطلق، دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر هادی شریفی و دکتر بابک عالیخانی را نام برد.»
🔹خندقآبادی در پاسخ به این پرسش که چرا این افراد از واژه «سنت» استفاده میکنند نه «دین»، گفت:
«چون مباحث آنها هم شامل دین میشود و مهمترین ادیان دنیا را در بر میگیرد مانند دین اسلام، مسیحیت، بودا، هندو … و هم شامل سنتهای افلاطونی و هرمسی است.
آنها به حقایقی قائلاند که منشأ غیر بشری دارند و در ادوار مختلف تاریخ بشر ظهور و بروز متفاوتی داشتهاند و گاه کمرنگتر و گاه پررنگتر بودهاند.
آنها به نوعی تکثرگرایی دینی خاصی قائلاند و برای توجیه سخنان خود مثل صوفیه از باطن ادیان سخن میگویند، یعنی از مبادی و مبانی مشترکی که در باطن ادیان وجود دارد، هرچند در شریعت و ظاهر با هم اختلاف دارند.
بنابراین سنتگرایان نظریه تکثرگرایی خاصی دارند که همه ادیان مهم را معتبر میداند.
مهمترین نظریه سنتگرایان وحدت متعالی ادیان است که در کتاب شووان آمده است.
مارتین لینگز مثال معروفی دارد.
او میگوید افراد در ادیان مختلف مثل آدمهاییاند که پای کوه ایستادهاند و هرچه بالاتر میروند به هم نزدیکتر میشوند تا در نوک کوه به هم میرسند.
در واقع نقطه پایین کوه حکم شریعت و بالای کوه حکم باطن ادیان را دارد و مسیری هم که طی میشود طریقت آن است.
افراد باید در یک مسیر و سنت مشخصی قرار داشته باشند و نمیتوان گفت من کمی از اسلام و کمی از مسیحیت را انتخاب میکنم.
باید در یک مسیر باشند و بیشتر در آن عمیق شوند تا به نقطه مشترک برسند.
در نتیجه سنتگرایان هیچ اصراری به تغییر دین ندارند.
سنتگرایان در ادیان عمیق میشوند نه اینکه از ادیان فرا بروند.
این فرارفتن بیشتر با جریانهای معنویتگرای مدرن همخوان است و سنتگرایان با چنین چیزهایی بهطور شدید مخالفاند.
یک سنتگرای مسلمان همیشه مسلمان باقی میماند و به شریعت قائل است اما عمیقتر میشود و هرگز مثلاً یک مسیحی را نفی نمیکند.
این یکی از ویژگیهای این جریان است که سنتهای اصیل دیگر را انکار نمیکنند…
سنتگرایان به شریعت ادیان بهعنوان یک ابزار نگاه میکنند.
سنتگرایان هرگز در اصول، اجتهاد جدّی نمیکنند، در حالیکه بعضی از جریانات روشنفکر یا نوگرا این کار را میکنند و سنتگرایان بهطور کامل با اینها مخالفاند.
سنتگرایان بعضی از تفاسیر رایج مثلاً تثلیث را نمیپذیرند و تفسیری را از آن ارائه میکنند که با آموزههای باطنیشان هماهنگ باشد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/24104
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۲)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/24064
◀️ قسمت هفتم:
🔶🔸رنه گنون و پیروان شوان در ایران ترادیشنالیسم
... سنتگرایان بعضی از تفاسیر رایج مثلاً تثلیث را نمیپذیرند و تفسیری را از آن ارائه میکنند که با آموزههای باطنیشان هماهنگ باشد.
یعنی سنتگرایان تفسیرهای خودشان را بر مبانی سنّتی بنا میکنند و با مبانی مدرن مخالفاند و از ورود به بازی مدرن اجتناب میکنند …
آنها قائل به سنت جاویدان، وحدت متعالی ادیان و بُعد باطنیاند.
مبنای سنتگرایان به مبنای عرفان بسیار نزدیک است.
بسیاری از سخنان آنها با توجه به شرایط روز کاملاً عارفانه است.
البته، چند موضوع وجود دارد که آنها را از عرفا جدا میکند؛
یکی از آنها توجه به ادیان دیگر است. مثلاً مباحث اسلامی را با اصطلاحات هندی بیان میکنند چون کاملاً آن را معتبر میدانند.
البته به تفاوت دو فضا توجه دارند اما نقاط اشتراک را هم در نظر میگیرند…» [۳۹]
🔹چنانکه خواهیم دید، در اندیشه شوان و پیروانش خالدهگرایی گنونی، که در نهایت در اسلام تجلی مییافت، به «یونیورسالیسم» [۴۰] فرا-اسلامی بدل میشود.
منظور از یونیورسالیسم (جامعگرایی) تلاش برای ایجاد عقاید و مناسکی است که جامع همه ادیان باشد.
🔹میگویند شوان از همان آغاز اسلام را تنها ابزاری برای نیل به غایت، یعنی «حکمت خالده» (خرد جاودان) یا «دین خالده» میدانست.
او در همان اوایل کارش نوشت که «دین خالده» را فراتر از «قوانین مقدس» ادیان مرسوم میداند و خود را «در قالبهایی» که برایش «اعتبار ندارند محصور نمیکند.»
🔹یونیورسالیسم شوان به پیدایش عقاید و مناسکی انجامید که در زبان انگلیسی با واژه Cult بیان میشود.
🔹این مفهوم با Sect متفاوت است. «سکت» به گروه کوچکی اطلاق میشود که به دین معیّن تعلق دارند ولی عقاید یا مناسک خاصی دارند که آنها را از قاطبه پیروان آن دین متمایز میکند.
ولی «کالت» گروه کوچکی است که، معمولاً با تعصب، از عقاید دینی خاص خود پیروی میکنند که جزو ادیان رایج نیست. [۴۱]
🔹بدینسان، مریمیه شوان، که رسماً مدعی بود، و هست، که تنها یک طریقت صوفی است، به «فرقه» و سرانجام به آیینی جدید بدل شد که خود را «پرایموردیالیست» (نخستینگرا) میخوانند.
🔹اعتقادات «جامع» و فرا-اسلامی شوان را در این نوشتهی مایکل فیتزجرالد، از نزدیکان شوان، بهروشنی میتوان دید.
فیتزجرالد در زندگینامه شوان مینویسد:
«اجرای برخی نسخههای دینی باید با تمامیت تمدن سنّتی منطبق باشد.
لذا، اصرار بر اجرای برخی نسخههای ظاهری، بهدلیل اوضاع نامعمول جهان مدرن، این خطر را در بر دارد که نیّت اصلی دین را مخدوش کند و این نسخهها بهجای اینکه به تقویت حیات معنوی درونی بینجامد به مانعی در راه آن بدل شود.» [۴۲]
🔶🔸زمانه #گنون
🔹#گنون انسانی پردغدغه، صادق و جستوجوگر بود که در فضای بحران سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جهان غرب در اوائل سده بیستم میلادی، سالهای پرتنش جنگ جهانی اوّل و پس از آن، راه معنویت را برای نجات بشریّت جستجو میکرد.
🔹در سالهای فوق، بهدلیل بحران گسترده و عمیق و کمسابقه فوق، جنبشهای کمونیستی و سوسیالیستی اوج گرفته و در روسیه به انقلاب ۱۹۱۷، فروپاشی نظام تزاری و تأسیس حکومت بلشویکی، انجامیده بود.
جنگ اوّل جهانی ده میلیون کشته و بیست میلیون معلول جنگی برجای گذارد و ورشکستگی صنایع و کشاورزی و تنگدستی بیشتر مردم تهیدست اروپا را در پی داشت. این عوامل رشد حرکتهای انقلابی را پدید آورد و در محافل حاکمه غرب وحشت جدّی از خطر سلطه بلشویسم ایجاد کرد. در سال ۱۹۱۸ در کشور مقتدری چون آلمان شورشهای وسیعی رخ داد که به انقراض نظام سلطنتی و استقرار جمهوری انجامید. ناآرامی در آلمان تا ۱۹۲۳ ادامه داشت و چند شورش خونین و گسترده را سبب شد.
در سال ۱۹۱۹ در مجارستان سوسیالیستها به قدرت رسیدند و تحت تأثیر بلشویکهای روسیه تأسیس «جمهوری شوروی» را اعلام کردند. این جمهوری پس از ۱۳۳ روز مقاومت بهدست نیروهای نظامی قدرتهای غربی سرکوب شد.
در سالهای ۱۹۱۸-۱۹۲۰ حرکتهای کارگری و انقلابی در فرانسه و ایتالیا نیز در اوج بود. در بریتانیا، بزرگترین قدرت دنیای آن روز، وضع بهتر نبود: در سه سال نخست پس از پایان جنگ جهانی (۱۹۱۹-۱۹۲۱) بهترتیب ۲/۵۹۱/۰۰۰ ، ۱/۹۳۲/۰۰۰ و ۱/۸۰۰/۰۰۰ کارگر انگلیسی در اعتصاب بودند.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۲)
قسمت قبل؛
◀️ قسمت هشتم:
🔶🔸رنه گنون و پیروان شوان در ایران ترادیشنالیسم
در سالهای ۱۹۱۸-۱۹۲۰ حرکتهای کارگری و انقلابی در فرانسه و ایتالیا نیز در اوج بود. در بریتانیا، بزرگترین قدرت دنیای آن روز، وضع بهتر نبود: در سه سال نخست پس از پایان جنگ جهانی (۱۹۱۹-۱۹۲۱) بهترتیب ۲/۵۹۱/۰۰۰ ، ۱/۹۳۲/۰۰۰ و ۱/۸۰۰/۰۰۰ کارگر انگلیسی در اعتصاب بودند. حزب نوپدید کارگر، که در آن زمان در جناح چپ سیاست بریتانیا قرار داشت و از حمایت کارگران برخوردار بود، روز به روز اقتدار بیشتر مییافت و حتی کار به جایی رسید که در ۲ فوریه ۱۹۲۰ دولت دیوید لوید جرج کنفرانسی با شرکت وزرای کابینه برای بررسی امکانات نظامی موجود در بریتانیا بهمنظور سرکوب انقلاب داخلی تشکیل داد.
سرانجام بهعلت فشار کارگران و طبقات متوسط و پایین مردم بریتانیا در ۲۳ ژانویه سال ۱۹۲۴ دولت رمزی مکدونالد، با گرایشهای سوسیالیستی، به قدرت رسید و قریب به ۹ ماه در قدرت ماند. این نخستین بار در تاریخ بریتانیا بود که دولتی سوسیالیستی رأی اکثریت مردم را بهدست میآورد.
حتی ایالات متحده آمریکا، که فاتح اصلی جنگ بود و در این دوران کشورهای اروپایی را با ۷/۲۰۰ میلیارد دلار بدهی به وامدار خود بدل کرده بود، از بحران در امان نماند و در سال ۱۹۱۹ شاهد بزرگترین اعتصاب کارگری تاریخ خود تا آن زمان بود که بیش از چهار میلیون نفر را در بر گرفت.
در این فضا، اندیشمندانی چون اسوالد اشپنگلر [۴۳] آلمانی و آرنولد توینبی [۴۴] انگلیسی و رنه گنون فرانسوی و برخی متفکران دیگر غربی از «انحطاط غرب» و فروپاشی «تمدن غرب» سخن میگفتند. کتاب دو جلدی و تأثیرگذار «انحطاط غرب» اشپنگلر در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۲۲ منتشر شد. اشپنگلر بعداً، در سال ۱۹۳۱، کتاب «انسان و تکنیک» را منتشر کرد که در آن درباره مخاطرات تکنولوژی و صنعتیشدن برای فرهنگ بشری سخن گفته بود.
رویکرد همدلانه اندیشمندان غربی به «شرق» و به تمدن اسلامی در آن سالها به گنون منحصر نبود. برای مثال، آرنولد توینبی، مورّخ نامدار انگلیسی، در سپتامبر ۱۹۲۱ طرح تدوین کتاب گرانسنگ خود را درباره تاریخ تمدن پی ریخت و چهل سال پسین زندگیاش مصروف تدوین و نشر این کتاب، در ۱۲ جلد و با نام «بررسی تاریخ»، شد. رویکرد توینبی به شرق و به اسلام همدلانه بود. معهذا، این گنون بود که به دریافتی اسلامی از اسلام رسید و زندگی خود را وقف این اعتقاد کرد.
🔶🔸گنون و تئوسوفیسم
راهی که گنون پیمود دشوار و پرفراز و نشیب بود. او که بهدنبال دریافتی معنوی از هستی بود، در ۲۰ سالگی، در سال ۱۹۰۶، به تئوسوفیسم پیوست؛ جریانی که در فضای آن زمان غرب رنگ و بوی عرفان شرقی میداد و به این دلیل برای جوانان سرخورده از مصائب زمانه و جویای معنویت جاذبه داشت.
تئوسوفیسم نام جریانی فکری است با پیوندها و مناسک ماسونی که کلنل هنری الکات [۴۵] و مادام هلنا بلاواتسکی [۴۶] در سال ۱۸۷۵، با تأسیس «انجمن جهانی تئوسوفی» در نیویورک، بنیان نهادند.
در سال ۱۸۷۹ مرکز انجمن به بمبئی انتقال یافت و پس از خرید املاک وسیعی در آدیار، در حومه شهر مدرس هند، مرکز انجمن را بهطور دائم به این محل منتقل کردند. [۴۷] منطقه فوق امروزه یکی از محلات مدرس است و بزانت نگر [۴۸] نامیده میشود.
پس از الکات و بلاواتسکی، زنی بهنام آنی بزانت [۴۹] رهبری تئوسوفیسم را بهدست گرفت. کلنل الکات آمریکایی بود و بهعنوان نماینده ویژه راترفورد هایس [۵۰] نوزدهمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، در هند فعالیت میکرد. مادام بلاواتسکی مهاجر از روسیه بود و معروف به توانایی در علوم خُفیه. آنی بزانت انگلیسی و از خاندان وود بود که از دیرباز در تکاپوهای استعماری فعال بودند.
تئوسوفیسم تأثیرات فکری بزرگی بر جای نهاد که تا به امروز پابرجاست. ظهور آریاییگرایی در اروپای غربی و سپس نازیسم از پیامدهای تئوسوفیسم بود بهدلیل جایگاهی که تئوسوفیستها برای «نژاد آریایی» در «تمدنسازی» قائل شدند و این ایده را به شکل گسترده تبلیغ کردند. [۵۱]
سهم تئوسوفیسم در پیدایش نازیسم تا بدانجاست که نشان «صلیب شکسته» که در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، البته در ترکیب با نماد «ستاره داوود» بهعنوان آرم انجمن جهانی تئوسوفی بهکار میرفت، به آرم حزب نازی بدل شد. [۵۲]
ماکس مولر و انجمن تئوسوفی
پیوندهای انجمن تئوسوفی با کانونهای قدرتمند زرسالار غرب را از همان آغاز میتوان ردیابی کرد. قطعاً این فرقه بدون پشتوانه عظیم مالی و سیاسی نمیتوانست به جایگاهی چنین تأثیرگذار دست یابد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee