🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۱۰)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25484
◀️ قسمت ۴۵م:
سیر شوان از اسلام تا «دین خالده» ۳.
🔹ویکتور دانر مدتی پس از اشتغال در دانشگاه ایندیانا (۱۹۶۷) بهتدریج به جذب دانشجویان به مریمیه پرداخت و در سال ۱۹۷۱ زاویه بلومینگتن را تأسیس کرد. سجویک زمان تأسیس کلنی مریمیه در بلومینگتن را ۱۹۶۷ ذکر کرده [۲۲] که مقارن است با شروع کار دانر در دانشگاه ایندیانا. سیریل گلسه، در مقدمه اسناد مریمیه، شروع کار کلنی را ۱۹۷۱ ذکر کرده [۲۳] که معقول و پذیرفتنی است.
مایکل فیتزجرالد [۲۴] و سایر اعضای حلقهی اوّلیه و اصلی مریمیه در بلومینگتن، مانند جفری ولزی [۲۵] و استانلی جونز [۲۶]، دانشجویان دانشگاه ایندیانا و شاگردان ویکتور دانر و جوزف اپس براون بودند.
مایکل فیتزجرالد و استانلی جونز در سال ۱۹۷۴ یک کمپانی بهنام «سن رایز گریتینگز» تأسیس کردند که کار آن تولید کارت پستال، با الهام از هنر بومی سرخپوستان و طبیعت، بود. فروش این کمپانی در سال ۱۹۹۸ به بیش از ۷۰ میلیون دلار رسید. [۲۷] این یکی از شاخه های فعالیت اقتصادی – مالی ایشان بود.
همپای توسعهی ثروت و قدرت مایکل فیتزجرالد و استانلی جونز، نقش ویکتور دانر در ادارهی مریمیه بلومینگتن افول کرد. مکاتبات سال ۱۹۷۷ ویکتور دانر (عبدالجبار) و همسرش، ژاکلین (مریم)، نشان میدهد که در این زمان این دو نقشی در ادارهی کلنی مریمیه نداشتند و همهکاره مایکل فیتزجرالد (کمالالدین) و استانلی جونز (قدّور) بودند. دربارهی علت افول دانر و سرنوشت او سخن خواهیم گفت.
سرانجام، شوان تصمیم گرفت زندگی خود را از سوئیس به آمریکا منتقل کند و پس از مقدماتی، از جمله سفر سال ۱۹۸۰ کاترین شوان به آمریکا، در سال ۱۹۸۱ فریتیوف شوان به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و در اینورنس فارم [۲۸] واقع در سه مایلی شهر بلومینگتن ایالت ایندیانا، ساکن شد. بدینسان، کلنی مریمیها، که یادآور کلنی تئوسوفیستها در آدیار مدرس است، شکل نهایی خود را یافت.
کاسلو مینویسد:
«بیشتر کسانی که عضو فرقه بودند و در بلومینگتن زندگی میکردند، شاگردان جوزف اپس براون و ویکتور دانر بودند. فیتزجرالد هم شاگرد آنها بود. براون از شوان خوشش نمیآمد و خیلی زود، فکر کنم در حوالی ۱۹۷۲، از مریمیه جدا شد. ولی دانر بهعنوان «مقدم» شوان ماند. بعد، فیتزجرالد ثروتمند شد و شوان را برای زندگی در پروژهای که در زمین ملکی خودش شروع کرده بود به بلومینگتن دعوت کرد و از طریق فرقه پول زیادی بهدست آورد.» [۲۹]
از منظر کاسلو، «اینورنس فارم» پروژهای است در پوشش «طریقت دینی» که مایکل فیتزجرالد از طریق آن «سودهای عظیم» برد؛ و شوان مجذوب ثروت فیتزجرالد و دوستانش شد و برای حضور مستقیم در کلنی به آمریکا رفت. «این نوعی همزیستی مبتنی بر اشتراک منافع میان فرقه و تجارت بود». [۳۰] عکسی از فیتزجرالد موجود است که او را در کنار شوان در حال ورود به آمریکا نشان میدهد.
مواردی در دست است که نظر کاسلو را تأیید میکند. پل یاکنس انگلیسی، که از طریق مارتین لینگز جذب مریمیه و با نام «صفوان» عضو مریمیه شد و برای زندگی در اینورنس فارم به بلومینگتن آمریکا رفت، در خاطراتش مینویسد: در ۳۱ اکتبر یا اول نوامبر ۱۹۸۴ «سیدی کمالالدین» (مایکل فیتزجرالد) به من تلفن کرد. گفت میخواهد خیلی زود خانهای را که من از او اجاره کردهام بفروشد و گفت چون در این خانه هستی اولویت با تو است. [۳۱] نمونهی دیگر، ماجرای جبرئیل عادل لبنانی است. او چنان شیفتهی شوان شد که تصمیم گرفت در نزدیکی خانهی «استاد» در بلومینگتن زندگی کند. با فیتزجرالد برای ساخت خانه قراردادی منعقد کرد و چندصد هزار دلار به او داد. سرانجام، کارشان به دادگاه کشید و عادل هیچگاه نتوانست پول خود را پس بگیرد. [۳۲]
سجویک مینویسد: به ادعای شوانیها، مهاجرت شوان ۷۳ ساله به آمریکا بر اساس «نشانههای الهی» انجام گرفت. جزئیات این ادعا روشن نیست. شوان در یکی از نامههایش انگیزهی مهاجرت خود را ایجاد جامعهی مبتنی بر اصول خالده اعلام کرده است.
کلنی اینورنس فارم مرکب از ۶۰-۷۰ نفر بود که آمریکایی، سوئیسی و اهل آمریکای لاتین بودند و در اطراف خانهی شوان زندگی میکردند. برای شوان خانهای ساخته بودند که عبادتگاه (زاویه) داشت. بخش عمدهی ساکنین این کلنی، نسل جدیدی از مریمیها بودند که خود را «پرایموردیالیست» میخواندند نه مسلمان؛ و در اواخر دهه ۱۹۸۰، در منطقه ایندیانا، شوان را بهعنوان «استاد دین خالده» (رلیجیو پرنیس = Religio Perennis) میشناختند نه مسلمان. [۳۳]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25660
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🔶🔸آغاز سخن
🔶🔸رنه گنون - ترادیشنالیسم - تئوسوفیسم
🔶🔸تئوسوفیسم و بهائیت
🔶🔸پارلمان جهانی ادیان و احیای باستانگرایی
🔶🔸رنه گنون، اسلام و شاذلیه
🔶🔸فریتیوف شوان ؛ مریدی که زود مراد شد!
🔶🔸فرقهسازی فریتیوف شوان
🔶🔸شوان؛ از مؤنث برهنه تا ازدواج طولی
🔶🔸جذب نخبگان به فرقه مریمیه
🔶🔸سیر شوان از اسلام تا «دین خالده»
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۱۰)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25602
◀️ قسمت ۴۶م:
سیر شوان از اسلام تا «دین خالده» ۴.
🔹«پرایموردیال» آن نوع از زندگی است که در آغاز خلقت وجود داشت. «پرایموردیالیسم» [۳۴] بازگشت به وضعی است که انسان در بدو خلقت، در بهشت، داشت. منظور، طبیعتگرایی صِرف یا بدویگرایی نیست. زندگی پرایموردیال، زندگی ساده و طبیعی و «معنوی» است؛ نوعی مدینه فاضله شبیه به زندگی انسان در بهشت اوّلیه است که شوان میخواست ایجاد کند. در این سلسله مقالات، معادل فارسی «نخستینگرایی» برای پرایموردیالیسم و «نخستینگرا» برای پرایموردیال به کار رفته است.
کلنی بلومینگتن دارای حلقهای درونی بود که سجویک آنان را «نوشوانی» (شوانیهای جدید) میخواند. این شوانیهای جدید مریمیهای قدیمی را «مسلمان مسلمان» میخواندند، یعنی کسانی که هنوز به ظواهر اسلام چسبیدهاند. نسل قدیمی مریمیها از میان میرفتند: بورکهارت در ۱۹۸۴ و دانر در ۱۹۹۰ فوت کردند و میگویند دانر، که از سال ۱۹۸۵ با شوان ملاقات نکرد، در اواخر عمر از شوان نومید بود ولی اعلام نمیکرد. [۳۵] نصر و لینگز تنها سالی یک بار به اینورنس فارم میرفتند. شوانیهای جدید لینگز را خستهکننده میدانستند و به سختی او را تحمل میکردند.
شوان که به ۸۰ سالگی نزدیک میشد بهندرت در دسترس بود. گاه در مراسم «ذکر» حضور مییافت و کم در جمع سخن میگفت. شوان با انگلیسی به خوبی آشنا بود ولی تکلّم برایش راحت نبود و ترجیح میداد به زبان فرانسوی صحبت کند. مترجم سخنانش را ترجمه میکرد. ادارهی اینورنس فارم را «مقدم» شوان و سایر «نخستینگراها» (پرایموردیالیستها) بهدست داشتند. در این جمع، کاترین شوان نقش اصلی داشت و او بود که به شوان دسترسی دائم داشت. کاترین در زمان مهاجرت به آمریکا ۵۷ ساله و برخلاف شوان هنوز جوان بود.
در این زمان، زن آمریکایی جوانی، که سجویک در کتابش (۲۰۰۴) او را با نام مستعار «پاتریشیا استل» معرفی کرده، ولی میدانیم که نامش شارلین رومین است، و «بدریه» خوانده میشد، در جامعهی اینورنس فارم به شخصیتی مهم بدل شد و در مقام چهارمین «زن» و «سوگلی» شوان جای گرفت. شارلین نقاش بود و به شوان در نقاشی کمک میکرد و همیشه با او بود. مریمیهای سابق مدعیاند شارلین روحیات شوان را تقویت میکرد و به او القاء میکرد که موجودی است فراتر از انسان.
بیشتر اعضای کلنی شوان «مسلمان مریمی» بودند هر چند مناسک اسلامی را بیش از حد ظاهرگرایانه میدانستند. زمانی یک مریمی انگلیسی خواست عربی بیاموزد. به او گفتند به جای عربی فرانسوی بخواند تا بتواند کتابهای شوان را به زبان اصلی مطالعه کند. روزه گرفتن در ماه رمضان اختیاری بود. نوشیدن آبجو، که شوان در همان آغاز کار خود حلال کرده بود، مجاز بود.
بهتدریج، واژگان غیراسلامی جایگزین واژگان اسلامی شد. به شوان «پنوماتیکوس» [۳۶] میگفتند. «پنوما» واژهی یونانی به معنی روح است و پنوماتیکوس یعنی روحانی. این واژه معنای خاصی داشت. منظور کسی است که در مسیر سلوک به غایت رسیده. نوشوانیها معتقد بودند پنوماتیکوس انسانی است که روح قدسی در کالبدش حضور دارد. آنها شوان را «آواتار» [۳۷] میدانستند، یعنی کالبدی که روح قدسی در درون آن جسمانی شده. [۳۸]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25706
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🔶🔸آغاز سخن
🔶🔸رنه گنون - ترادیشنالیسم - تئوسوفیسم
🔶🔸تئوسوفیسم و بهائیت
🔶🔸پارلمان جهانی ادیان و احیای باستانگرایی
🔶🔸رنه گنون، اسلام و شاذلیه
🔶🔸فریتیوف شوان ؛ مریدی که زود مراد شد!
🔶🔸فرقهسازی فریتیوف شوان
🔶🔸شوان؛ از مؤنث برهنه تا ازدواج طولی
🔶🔸جذب نخبگان به فرقه مریمیه
🔶🔸سیر شوان از اسلام تا «دین خالده»
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۱۰)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25660
◀️ قسمت ۴۷م:
سیر شوان از اسلام تا «دین خالده» ۵.
🔹داستانهایی رواج یافت دال بر اینکه مرتبهی روحانی شوان را شیرها و فیلها پذیرفتهاند و زمانی که شوان کودک بود اسقف استراسبورگ ظهورش را وعده داد، یا از کسانی میگفتند که در خیابان به شوان بیاحترامی کردند و در جا منجمد شدند!
مناسک دینی «نخستینگرا» (پرایموردیال) نیز وضع شد. علاوه بر ذکر هفتگی، مهمترین این مناسک «رقص خورشید» بود که در جشنی تابستانی بهنام «روزهای سرخپوستی» انجام میگرفت. در این مراسم شوان نیمهبرهنه در کسوت رئیس قبیله سرخپوست، در حالیکه فقط کلاهی از پر به سر داشت، به میان جمع میآمد، «مقدم» شوان طبل میزد و زنان نیمهبرهنه میرقصیدند. گاه این مراسم را توماس یلوتیل، دوست قدیمی سرخپوست شوان، اداره میکرد که بهنوشته کاسلو، از کمکهای مالی مایکل فیتزجرالد و دوستانش برخوردار بود. [۳۹] برخی از «مسلمانان مسلمانان» و حتی برخی از گروندگان جدید به مریمیه از «روزهای سرخپوستی» ناراضی بودند. آنها در این مراسم لباسها و رفتارهایی میدیدند که با دعاوی شوان تعارض داشت. [۴۰]
علاوه بر مناسک سرخپوستی، که از غیرمریمیها پنهان ولی برای مریمیها پنهان نبود، مناسکی وجود داشت که در آن تنها شوان و گروه کوچکی از نزدیکانش شرکت میکردند. به این مناسک «محافل نخستینگرا» [۴۱] میگفتند. تعداد شرکتکنندگان در این مناسک متغیر بود. ماد موری، سومین «زن» شوان، که سجویک در کتابش نام او را ذکر نکرده، مناسک فوق را اینگونه توصیف کرده است:
«در محافل سرّی نخستینگرا هیچکس دیگر نبود بهجز شوان [شیخ]، کاترین شوان [لطیفه]، شارلین رومین [بدریه]، ربکا [باطنه] و باری مکدونالد [ثابت نورالدین، شوهر سابق شارلین رومین]، جان موری [عبدالعلی، شوهر ماد موری]، آقا و خانم گارسیا وارلا [عبدالحق و معرفه] و باربارا پری [حمیده]. زنها برهنه بودند بهجز من و […] [۴۲] ما دو نفر ترجیح میدادیم تا حدودی پوشیده باشیم زیرا سنمان بالا رفته بود. برای همین ما لباسهای بدننما مثل ساری میپوشیدیم. مردها پوستین میپوشیدند بهجز شیخ [شوان] که پوستینی آزاد به تن داشت یعنی هیچ چیز زیر آن نبود و غالباً میشد او را برهنه دید. پس از صرف یک شام خوب و ساده، شارلین رومین رقص هندی یا سرخپوستی یا بالی [منسوب به جزیره بالی در اندونزی] را شروع میکرد. ربکا بیشتر بدون حرکت رقص بدن میکرد و ران و شکم و سینه را تکان میداد. خیلی رؤیایی، رسمی و خیلی خیلی زیبا بود… [بعد] شیخ رقص پرایموردیال را شروع میکرد و ما تماشا میکردیم… بهنظر من، تنها اعتراض جدّی که میشود به این مراسم وارد کرد این بود که شارلین [رومین] مدت طولانی با لنگهای باز روبهروی شیخ مینشست… ربکا هم گاهی این کار را میکرد…». [۴۳]
این همان شوان است که نصر او را مظهر «برکت محمدیه» خوانده و در زمان مرگش اینگونه از او تجلیل کرده است:
«آن کسانی که در جهان اسلام دیده به جهان گشودهاند و کسانی که در خصوص آنچه صوفیه “البرکة المحمدیة” نامیدهاند، تجربهای عینی و محسوس دارند، متفقاً از این امر سخن میگویند که وقتی برای ملاقات شوان به خانهی او رفتند، بیدرنگ حضور این برکت را احساس کرده و رایحهی غیرقابل تردید آن را استشمام نمودهاند. خود من هم، وقتی برای نخستینبار، پس از یک دوره مکاتبه، [در سال ۱۹۵۷] وی را در لوزان دیدم، چنین تجربهای داشتم. من که در ایران با پارسایان بسیاری، از جمله چندین استاد و مرشد صوفی، ملاقات داشتم و به زیارت امکنه مقدس بسیاری رفته بودم، هنگامی که برای نخستینبار وی را در خانهاش، در خیابانی باریک مشرف به دریاچه لمان، واقع در پولی، خارج از لوزان، ملاقات کردم، کاملاً مبهوت حضور قدرتمند برکت محمدی شدم که از وی ساطع بود.» [۴۴]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25754
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🔶🔸آغاز سخن
🔶🔸رنه گنون - ترادیشنالیسم - تئوسوفیسم
🔶🔸تئوسوفیسم و بهائیت
🔶🔸پارلمان جهانی ادیان و احیای باستانگرایی
🔶🔸رنه گنون، اسلام و شاذلیه
🔶🔸فریتیوف شوان ؛ مریدی که زود مراد شد!
🔶🔸فرقهسازی فریتیوف شوان
🔶🔸شوان؛ از مؤنث برهنه تا ازدواج طولی
🔶🔸جذب نخبگان به فرقه مریمیه
🔶🔸سیر شوان از اسلام تا «دین خالده»
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۱۱)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25706
◀️ قسمت ۴۸م:
رسوایی و مرگ فریتیوف شوان ۱.
🔶🔸ماجرای پرونده شوان
🔹بهنوشتهی سجویک، تعداد اندکی از وجود «محافل نخستینگرا» مطلع بودند، و این محافل را از نصر و لینگز پنهان میکردند.
🔹معهذا، اسناد و نامههای موجود در «دوسیه گلسه» ثابت میکند که نصر و لینگز، و کسان دیگر که با گلسه در ارتباط بودند، حداقل از حوالی نیمه سالهای ۱۹۸۰ میدانستند در بلومینگتن چه میگذرد.
🔹از جمله باید استناد کرد به نامهی هفت صفحهای ۲۴ اوت ۱۹۸۶ سیریل گلسه به سیدحسین نصر که دربارهی مخاطرات وضع ناهنجار شوان و پیروانش در بلومینگتن به نصر هشدار داده است.
🔹توضیحات مارک کاسلو نشان میدهد که لینگز «تجاهل» میکرد، یعنی تعمداً میکوشید خود را بیخبر از ماوقع نشان دهد.
🔹کاسلو مینویسد:
«آخرین بار که با لینگز صحبت کردم، به او درباره محافل برهنه نخستینگرای شوان گفتم.
او در مقابل چشمان من منکر وجود آن شد…
اکنون مستندات فراوان درباره این محافل وجود دارد.
کوشیدم برایش توضیح دهم که اعضای فرقه بهطور سازمانیافته دروغ تحویل او میدهند.
من شاهد بودم که این محافل را از لینگز پنهان میکردند.
لینگز چنان میترسید که اعتقاد به اسطوره موقعیت «پیامبرگونه» شوان را از دست بدهد که ترجیح میداد به من حمله کند و در جهل باقی بماند بهجای اینکه حقیقت را ببیند که برایش توضیح میدادم.
پس از این گفتوگو، دیگر برای لینگز احترام قائل نبودم.
متأسفانه، او تا زمان مرگش در ۲۰۰۵ به فریب دادن خود ادامه داد.»
🔹رسوایی سال ۱۹۹۱ ضربهی بزرگی بر شوان وارد کرد.
ماجرا با مارک کاسلو آغاز شد.
کاسلو در نقاشی تبحّر داشت و از نزدیکان شوان بود.
🔹کاسلو در ژوئیه ۱۹۹۱ به جیم ریچاردسون، مأمور پلیس ایالتی ایندیانا، مراجعه کرد و جریان «محافل نخستینگرا» و مسائل درونی کلنی اینورنس فارم را شرح داد.
او گفت که شوان در «محافل نخستینگرا» دختران نوجوان را مورد سوءاستفاده جنسی قرار میدهد.
🔹تحقیقات بهسرعت آغاز شد بهویژه به این دلیل که پلیس و مقامات قضایی ایندیانا از قبل به مایکل فیتزجرالد مشکوک بودند.
دیوید هانتر معاون دادستان و مسئول قضایی پرونده، بعدها، پس از برکناری، به کاسلو گفت:
"فرقه «بسیار ثروتمند» است،
مقادیر زیادی پول در بانکهای سوئیس دارد
و مشکوک است به تجارت کوکائین."
🔹ماد موری نیز گفته بود طریقت به «تجارت غیرقانونی» اشتغال دارد ولی مشخص نکرد چه نوع تجارتی.
بههرروی، این مسائل پیگیری نشد و در حد شایعه باقی ماند.
🔹پلیس در بازرسی منازل اعضای فرقه، از جمله خانه شارلین رومین، مدارک و فیلمها و عکسهایی بهدست آورد و از ۳۰ نفر بازجویی کرد.
🔹در ۱۱ اکتبر ۱۹۹۱ هیئت پنج نفره قضایی، به ریاست خانم قاضی لوسی چرباس رسماً اتهام شوان را، تحت عنوان «سوءاستفاده جنسی از کودکان تحت فشار و تأثیر مناسک فرقوی»، اعلام کرد.
🔹در کیفرخواست گفته شد که شوان، به ترتیب، سه دختر ۱۳، ۱۴ و ۱۵ ساله را با هدف تحریک یا ارضاء جنسی خود مورد دستمالی قرار داده که نقض قوانین ۴۲/۳۵ و ۴۳/۳۵ ایالتی ایندیانا و اگر با اجبار یا تهدید، از جمله تأثیر و فشارهای فرقوی، انجام گرفته باشد مشمول ماده ۸-۴-۴۲/۳۵ است.
🔹بدینسان، جنجالی بزرگ پدید آمد.
بیشتر اعضای کلنی اینورنس فارم، بهجز عدهای اندک، به حمایت از شوان برخاستند.
آنان وجود «محافل نخستینگرا»، و در آغوش گرفتن زنان و دختران نوجوان برهنه، را بهکلی منکر شدند.
مایکل فیتزجرالد، وکیل فرقه شوان و سخنگوی کلنی اینورنس فارم، اعلام کرد دخترانی که ادعا شده مورد تعرض قرار گرفتهاند در زمان مورد ادعا در جای دیگر بودهاند.
🔹بهنوشته کاسلو، در آن زمان، سیدحسین نصر به او تلفن کرد، و حتی تلفن را به همسرش داد، و هر دو با خواهش و تمنا کوشیدند وی را از پیگیری ماجرا و گفتن حقیقت در دادگاه درباره مناسک «نخستینگرای» شوان منصرف کنند.
🔹در اوج تحقیقات پلیس و تلاش مقامات قضایی برای رسیدگی به پرونده، ناگهان در نیمه نوامبر ۱۹۹۱ رابرت میلر، دادستان، دستور مختومه کردن پرونده را صادر و فردای آن روز دیوید هانتر، معاون دادستان و مسئول پرونده، را اخراج کرد.
تیم موریسون مقام قضایی بلندپایه ایندیانا که اهل بلومینگتن است و اکنون بازنشسته شده، از اعمال نفوذ احتمالی برچ بای استاندار ایندیانا (۱۹۸۹-۱۹۹۷)، در پرونده شوان میگوید.
و مدعی است زمانی که دادستان میلر دستور اخراج هانتر را صادر کرد، برچ بای در اتاق میلر حضور داشت.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🔶🔸آغاز سخن
🔶🔸رنه گنون - ترادیشنالیسم - تئوسوفیسم
🔶🔸تئوسوفیسم و بهائیت
🔶🔸پارلمان جهانی ادیان و احیای باستانگرایی
🔶🔸رنه گنون، اسلام و شاذلیه
🔶🔸فریتیوف شوان ؛ مریدی که زود مراد شد!
🔶🔸فرقهسازی فریتیوف شوان
🔶🔸شوان؛ از مؤنث برهنه تا ازدواج طولی
🔶🔸جذب نخبگان به فرقه مریمیه
🔶🔸سیر شوان از اسلام تا «دین خالده»
🔶🔸رسوایی و مرگ فریتیوف شوان
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۱۱)
قسمت قبل؛
◀️ قسمت ۴۹م:
رسوایی و مرگ فریتیوف شوان ۲.
🔶🔸ماجرای پرونده شوان
پس از مختومه کردن پرونده و اخراج هانتر، رابرت میلر در تلویزیون حضور یافت و از شوان عذرخواهی کرد. شوان نیز در تلویزیون ظاهر شد و با تکبر پلیس را راهنمایی کرد که چگونه باید وظایف خود را به درستی انجام دهد.
کمی بعد، علیه جیم ریچاردسون پروندهسازی شد و وی، بهرغم برائت، مجبور شد خود را بازنشسته کند. تلاش خانم لوسی چرباس، رئیس هیئت پنج نفره قضات، برای اعاده پرونده نیز به جایی نرسید. دیوید هانتر، مسئول قضایی پرونده شوان، و جیم ریچاردسون، مسئول پرونده شوان در دستگاه پلیس، سالها بیکار و خانهنشین بودند. [۱۳]
🔶🔸رسوایی و مرگ شوان
مختومه شدن پرونده در دستگاه قضایی آمریکا، به رسوایی شوان پایان نداد بلکه آغاز آن بود. عکسهای مناسک عجیب شوان و مریمیها، که در کوران تحقیقات پلیس از خانههای آنها بهدست آمد، بهتدریج در آمریکا و سایر نقاط جهان دست به دست شد و توجه و حیرت کسانی را برانگیخت که با دعاوی شوان و نصر و جریان متنفذ «سنتگرای» ایشان آشنا بودند.
دو سال پس از مختومه شدن پرونده، در دسامبر ۱۹۹۳ ضیاءالدین سردار [۱۴] نویسنده سرشناس انگلیسی پاکستانیتبار، مقالهای جنجالی درباره شوان و نصر منتشر کرد با عنوان «مردی برای تمام فصول». [۱۵] سردار، در مقاله فوق، جملاتی را از نصر در ستایش از شوان نقل میکرد و سپس به شرح ماجرای پرونده شوان میپرداخت.
بدینسان، ماجرای شوان و مناسک درونی مریمیها، هرچند بهتدریج و با کندی، در مجامع آکادمیک و محافل اسلامگرا و ترادیشنالیست آمریکا و اروپا و سایر نقاط جهان رواج یافت.
بهرغم اهمیت سیدحسین نصر در ایران، نهتنها ایران آخرین یا یکی از آخرین کشورهایی است که این موج، از طریق نسخه دیجیتال کتاب حاضر (۲۰۱۳)، در آن منعکس شد، بلکه طی سالهای پس از رسوایی بلومینگتن (۱۹۹۱) تبلیغ شوان و نصر و مریمیه در ایران به اوج رسید.
بهنوشته سجویک، شوان سالهای پایانی عمر را به نوشتن و سرودن شعر به آلمانی گذرانید و در ۵ مه ۱۹۹۸ درگذشت. پس از مرگ شوان، کلنی اینورنس فارم ادامه یافت و کاترین شوان و باربارا پری هنوز در آنجا زندگی میکنند. کاترین شوان در واکنش به ماجرای فوق چنین نوشته است:
«تجلی امر قدسی… دشمنی برمیانگیزاند. به این دلیل شیخ از تجربهای دردناک رنج کشید از دست مردمی که علیه او شوریدند و اتهامات دروغین علیه او هوار کشیدند».
اعضای جدا شده مریمیه هریک به راهی رفتند. عدهای به سایر طریقتهای صوفی، بهویژه علاویه اصلی، روی آوردند. عدهای از اسلام روی برگردانیدند؛ بیدین شدند یا به ادیان دیگر گرویدند. و عدهای در زندگی شخصی با مصائب جدّی مواجه شدند.
سجویک میافزاید: دوستان و پیروان قدیمی شوان و مریمیهای سابق هریک بهنحوی ماجرای رسوایی فریتیوف شوان را تحلیل میکنند. بهنظر آنها ماجرای فوق تراژدی عمیقاً تأسفباری بود. برخی معتقدند شوان تحت تأثیر محیط آمریکایی قرار گرفت. برخی ماجرا را به دلیل تأثیرات شارلین رومین بر شوان میدانند. ولی بیشتر ترادیشنالیستهای مریمی معتقدند شوان خالدهگرایی و وحدت متعالی ادیان را با «تلاش احمقانه و غیرممکن برای ایجاد یک دین واحد جهانی» اشتباه گرفت. پاتریک رینگنبرگ [۱۶] در جملهی زیر، در واقع، تلقّی نادرست شوان را از «دین خالده» نقد کرده است:
«رلیجیو پرنیس [دین خالده] تکامل دین جامع نیست که در آخرالزمان نازل شود، یا تجلّی مجدد صورت معنوی عصر طلایی نخستین [پرایموردیال] نیست». [۱۷]
🔶🔸شوان و «نایب»هایش
شوان در سال ۱۹۸۷ سه نفر را بهعنوان «مقدمهای اصلی» خود منصوب کرد که «نایب» خوانده میشدند: سید حسین نصر، مارتین لینگز و جان موری.
«نایب» در واقع «مقدم ارشد» است و سیریل گلسه در طنزهایش، با ارجاع به جان موری، «نایب» را «سگ بزرگ» خوانده است. [۱۸] بخشنامه مورخ ۱۷ اوت ۱۹۸۷ نصر خطاب به اعضای مریمیه موجود است که طی آن به مقامی استناد میکند که «شیخ» (شوان) روز قبل، ۱۶ اوت ۱۹۸۷، به او تفویض کرده است. [۱۹]
با دو «نایب» شوان، لینگز و نصر، آشنا هستیم ولی جان موری را درست نمیشناسیم و در کتاب سجویک و در وبگاه «خرد جهانی» نامی از او دیده نمیشود. کاسلو دربارهی جان موری مینویسد:
او را خیلی خوب میشناختم. فردی کنجکاو و جالب بود؛ بازی را خیلی خوب میفهمید و از کارتها خیلی خوب استفاده میکرد و تابع مطلق شوان بود. [۲۰]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25856
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🔶🔸آغاز سخن
🔶🔸رنه گنون - ترادیشنالیسم - تئوسوفیسم
🔶🔸تئوسوفیسم و بهائیت
🔶🔸پارلمان جهانی ادیان و احیای باستانگرایی
🔶🔸رنه گنون، اسلام و شاذلیه
🔶🔸فریتیوف شوان ؛ مریدی که زود مراد شد!
🔶🔸فرقهسازی فریتیوف شوان
🔶🔸شوان؛ از مؤنث برهنه تا ازدواج طولی
🔶🔸جذب نخبگان به فرقه مریمیه
🔶🔸سیر شوان از اسلام تا «دین خالده»
🔶🔸رسوایی و مرگ فریتیوف شوان
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر (۱۱)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/25812
◀️ قسمت ۵۰م:
رسوایی و مرگ فریتیوف شوان ۳.
🔹در اواخر سالهای ۱۹۷۰ جان موری و زنش، ماد موری، ساکن آپارتمانی در پولی در حومه لوزان سوئیس، مشرف بر دریاچه لمان، بودند و شوان برای «عبادت» به آنجا میرفت. گفتیم که از سال ۱۹۵۳ آپارتمان شوان در همین محله بود و این همانجایی است که نصر برای اولینبار شوان را دید. [۲۱] و گفتیم که ماد موری از سال ۱۹۷۴ «زن طولی» شوان و تا سال ۱۹۹۱ زن قانونی جان موری بود.
در آپارتمان موری، ناگهان در حین «نیایش»، گویی چیزی بر شوان نازل شد، نیایش را رها کرد و به نوشتن پرداخت. این نوشته مقاله «راز جوهر پیامبری» [۲۲] شوان است. [۲۳] با مهاجرت شوان به آمریکا، جان و ماد موری نیز بههمراه او به بلومینگتن نقل مکان کردند و در همسایگی شوان، پس از خانه مایکل فیتزجرالد، میزیستند. گویا، بهرغم نقش ماد موری در پرونده قضایی سال ۱۹۹۱ علیه شوان، در سال ۱۹۹۵ جان موری خواستار ازدواج مجدد با او شد ولی فرقه ممانعت کرد. [۲۴] بهگفتهی کاسلو، جان موری حدود ده سال پیش در گذشت. [۲۵]
پس از استقرار شوان در بلومینگتن (۱۹۸۱)، فردی بهنام گوستاوو پالیت [۲۶] با نام «جنید»، که برادر «حلیمه»، زن استانلی جونز، بود، بهعنوان «مقدم» اداره امور جاری کلنی را بهدست داشت. گوستاوو پالیت با دختری کم سن و سال، ظاهراً از ۱۲-۱۳ سالگی این دختر، رابطه برقرار کرد که منجر به طلاق زنش، ربکا، و برکناری پالیت از سمت «مقدم» شد. ربکا (باطنه) بعداً با باری مکدونالد (ثابت نورالدین، شوهر سابق شارلین رومین) ازدواج کرد.
بهنوشته کاسلو، شوان اصراری به برکناری «جنید» نداشت ولی پالیت زیر فشار کاترین شوان و ماد موری مجبور به استعفا شد. [۲۷] پالیت و یاسمین ۱۶ ساله در اواخر سال ۱۹۸۸ کلنی را ترک کردند و به سندیگو رفتند [۲۸] و گارسیا وارلا (عبدالحق) و استانلی جونز (قدّور) بهعنوان «مقدم» اداره امور را بهدست گرفتند. کاسلو وظایف «مقدم» را در بلومینگتن اینگونه توضیح داده است:
مقدمها کارهای اجرایی را انجام میدادند؛ درس میدادند یا مراسم نیایش را اداره میکردند، نوشتههای شوان را توزیع میکردند و یا در «مجلس» میخواندند و از این کارها. [۲۹]
سیریل گلسه در طنزهایش از جیزس گارسیا وارلا [۳۰] که در فرقه مریمیه بهنام «عبدالحق» شناخته میشود، با تعبیر «مأمور تفتیش عقاید اسپانیا» [۳۱] یاد میکند. [۳۲] گلسه مینویسد:
گارسیا وار تشکیلاتچی سابق کمونیست در اسپانیا بود. زن سابقش، «نور»، میگفت: اگر چیزی را بخواهد هیچ چیز نمیتوان مانعش شود. زمانی که در لندن میزیستند همزمان با دو زن رابطه داشت و از همسرش پنهان نمیکرد. تا اینکه با «معرفه»، زن فعلیاش، آشنا شد. از شوان اجازه خواست تا «نور» را طلاق دهد و شوان بدون کمترین درنگ اجازه داد. «معرفه» نیز کمونیست سابق بود. بهنوشته گلسه، «فقرای اسپانیایی» مورد حمایت خاص «لطیفه» (کاترین شوان) بودند. [۳۳]
بهنوشته سجویک، پس از ماجرای پرونده ۱۹۹۱، شوان، که اینک پیر و خسته بود، نامهای به «مقدم»های اصلیاش نوشت و بازنشستگی خود را از رهبری مریمیه اعلام کرد. لینگز، نصر و «مقدم» شوان در سوئیس، به استعفای او اعتراض کردند. آنها وفاداری خود را به شوان اعلام نمودند ولی عملاً راه خود را در پیش گرفتند. لینگز در بریتانیا، نصر در آمریکا و فرد سوم در سوئیس رهبری شاخههای مریمیه را بهدست گرفتند. مریمیه به فعالیت خود ادامه داد. این سه نفر هر سال برای هماهنگی در قاهره دیدار میکردند. این سه شاخهی مریمیه کوشیدند بیشتر بر اسلام تأکید کنند و چهره اسلامی مریمیه را نمایش دهند. [۳۴]
سجویک از «مقدم شوان در سوئیس» سخن گفته ولی از او نام نبرده است. میدانیم که پس از مهاجرت شوان به آمریکا (۱۹۸۱) مریمیه سوئیس را تیتوس بورکهارت (ابراهیم عزالدین) اداره میکرد. بورکهارت در ۱۵ ژانویه ۱۹۸۴ در لوزان درگذشت. در اواخر سالهای ۱۹۸۰، یعنی پس از مرگ بورکهارت، سیریل گلسه نوشت:
شوان در سوئیس سه مقدم دارد ولی فقط هفت نفر به مجلس مریمیه میآیند. رئیس این هفت نفر هم معتقد است «دین طریقت [مریمیه] اسلام نیست؛ چیز دیگری است که نامش را نمیداند». [۳۵]
از مارک کاسلو درباره این «مقدم شوان» در سوئیس پرسیدم. ابراز بیاطلاعی کرد و گفت مطمئن نیست سجویک درست نوشته باشد. کاسلو افزود: پس از انتقال شوان به آمریکا سوئیس دیگر جای مهمی برای «طریقت» نبود ولی بعضی مریمیها آنجا بودند و شوان خیلی به آنها اهمیت نمیداد. [۳۶] سیریل گلسه هم نوشت:
«هیچکس در رأس مریمیه سوئیس نبود. در شهر بال “عمر” مقدم بود و شاید هنوز زنده باشد.
والحمدلله
🔸🌺🔸--------------
"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#یهود_و_عرفانهای_کاذب
#مریمیه:
از فریتیوف شوان تا #سیدحسین_نصر
🔶🔸آغاز سخن
🔶🔸رنه گنون - ترادیشنالیسم - تئوسوفیسم
🔶🔸تئوسوفیسم و بهائیت
🔶🔸پارلمان جهانی ادیان و احیای باستانگرایی
🔶🔸رنه گنون، اسلام و شاذلیه
🔶🔸فریتیوف شوان ؛ مریدی که زود مراد شد!
🔶🔸فرقهسازی فریتیوف شوان
🔶🔸شوان؛ از مؤنث برهنه تا ازدواج طولی
🔶🔸جذب نخبگان به فرقه مریمیه
🔶🔸سیر شوان از اسلام تا «دین خالده»
🔶🔸رسوایی و مرگ فریتیوف شوان
🇵🇸🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee