#روانشناسی_و_مشاوره
#ایام_امتحانات ۳
#چطور_درزمان_کم_حجم_زیادی_درسبخوانیم؟
🔅بین هر ۲ ساعت درس، ۲۰ دقیقه استراحت کنید.
🔅با نوشتن و هایلایت، نکات را دیرتر فراموش کنید.
🔅برای یادگرفتن نکات جزئی، زمان زیادی صرف نکنید.
🔅هر بند درسی را به یک سوال امتحانی تبدیل کنید.
🔅در فرصتهای کوتاه، تمرکزتان را فقط روی محتوای اصلی بگذارید.
🔅شب قبل از امتحان خواب کافی داشته باشید.
🔅درس خواندن چند ساعته باعث کاهش یادگیری میشود.
🔅فرمولهای سخت و کلیدی را روی برگههای کوچک و جلوی دید بچسبانید.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#اصلیترین_مخالف_رهبری_آیتالله_خامنهای
اصلیترین مخالف رهبری آقا که بود؟
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1794
✳️ قسمت سوم:
◀️ پیشنهادات اعضای خبرگان درباره رهبری فردی یا شورایی
در مقطع سوم از اجلاسیه روز ۱۴ خرداد، ۱۲ نفر از اعضای خبرگان به ایراد نطق پرداختند.
در این مقطع بیشترین بحث حول موضوع فردی یا شورایی بودن رهبری و لزوم انتخاب یکی از مراجع یا کفایت انتخاب یکی از مجتهدین بود که اعضا نظرات خود را بیان کردند.
این ۱۲ نفر عبارتند از آقایان: احمد آذری قمی، یوسف صانعی، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، محمد امامی کاشانی، سیدمحسن موسوی تبریزی، ابراهیم امینی، صادق خلخالی، احمد جنتی، محمدتقی مروارید، محمد هاشمیان، محمد محمدی گیلانی و سیدمحمد حسینی کاشانی.
پیشنهاد آقای آذری قمی انتخاب آیتالله گلپایگانی به عنوان رهبر انقلاب و همچنین انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان قائم مقام رهبری بود.
البته آقای آذری قمی به همراه برخی از اعضای خبرگان در شب قبل از رحلت امام به صورت غیررسمی نزد آیتالله گلپایگانی رفته بودند و این پیشنهاد را در آن جلسه مطرح کرده بودند که با مخالفت ایشان روبرو شده بود. آقای آذری قمی میگوید:
«ما به او [آیتالله گلپایگانی]پیشنهاد کردهایم- یعنی به عنوان صحبت و به عنوان اینکه استمزاج کرده باشیم- ایشان فرمودند که: خوب من که نمیتوانم. فرق من، بین من و بین حضرت آیتالله العظمی خمینی خیلی تفاوت و فاصله هست و من هم قدرتش را ندارم.» [۱۱]
پیشنهاد آقای صانعی، اما نکات دیگری داشت. ایشان معتقد بود که با توجه به قانون اساسی و بحث صلاحیت مرجعیت، لزومی برای مرجعیت بالفعل وجود ندارد و علمایی نیز که هنوز مرجع بالفعل نیستند، اما در مظان مرجعیت هستند، میتوانند رهبری را بر عهده بگیرند. ایشان به عنوان نمونه به آیتالله شیخ عباس ایزدی، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه نجف آباد اصفهان را به عنوان گزینه مطلوب رهبری نام میبرد. [۱۲]
آقای سیدمحسن موسوی تبریزی جزء افرادی است که از شورای رهبری دفاع میکند و معتقد است که آقای منتظری میتواند یکی از اعضای شورای رهبری باشد. او در این جلسه اذعان میکند که خود من جزء کسانی بودم که به عدم صلاحیت آقای منتظری برای رهبری فردی رأی دادم، اما ایشان میتواند عضو شورای رهبری باشد. این پیشنهاد فیالمجلس با مخالفت برخی اعضای خبرگان روبرو میشود و در آنجا اشاره میکنند که آقای منتظری در این باره آمادگی ندارند. پیشنهاد دیگر آقای تبریزی، عضویت آیتالله شیخ جواد تبریزی به عنوان یکی از فقهای بزرگ که هم انقلابی و هم فاضل هستند، در شورای رهبری است. [۱۳]
ناطق بعدی جلسه خبرگان، آیتالله امینی بود که تذکری را راجع به بحث مرجعیت یا اجتهاد مطرح میکند. ایشان با اشاره به نامه امام خمینی به شورای بازنگری قانون اساسی، نظر حضرت امام را درباره کفایت اجتهاد برای رهبری مطرح و توضیحاتی پیرامون این موضوع ارائه میکنند. پیشنهاد دیگر آیتالله امینی توجه به تفسیر خبرگان در سال ۱۳۶۳ از موضوع مرجعیت بود. ایشان میگوید: «آن وقت دیدگاه ما- یعنی کمیسیون اصل یکصد و هفت- این بود که این مرجعیتی که در اینجا هست، چون یک جمله ابتدائا «صلاحیت مرجعیت» دارد، بعد دارد «هر گاه یک مرجع» آنجا، اینجوری استفاده میکردند که این مرجع دوم عبارت است از مصادیق همان مرجعیت و صلاحیت مرجعیت است. اکثریت اینجور استفاده کردند.» [۱۴]
آقای خلخالی یکی دیگر از ناطقین خبرگان بود که با انتخاب مراجعی همچون آیتالله گلپایگانی و آیتالله اراکی مخالف بود و اولین پیشنهاد ترکیب شورای رهبری را در این جلسه مطرح کرد. آقای خلخالی حضرات آیات مشکینی، موسوی اردبیلی و خامنهای را برای شورای رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی را برای ریاست جمهوری مطرح میکند. [۱۵]
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1808
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖 فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
🖋قسمت ۶۹م
هر روز با ماشین تویوتا و فلاکس آب به کوههای آوهزین و دشتهای اطراف میرفتند و با کوهی از مین برمیگشتند. مینها را کومه میکردند وسط ده یا کنار روستا روی هم میچیدند. آخرسر مینها را بار ماشین میکردند و به پادگان میبردند وتحویل میدادند. اما هر چقدر مین جمع میکردند، باز هم مینی بود که باقی مانده باشد. انگار صدام توی دشت تخم مین کاشته بود که تمام نمیشد.
دفعۀ بعد پسرداییام علیشیر گلهداری روی مین رفت. توی ده نشسته بودیم که فریاد مردم بلند شد: «علیشیر رفت روی مین.»
رحیم که مثل همیشه آماده بود، دوید و رفت. وقتی برگشت، نفسنفس میزد. علیشیر روی کولش بود. مسافت زیادی او را با خودش آورده بود.
همۀ مردم ده بالا سر علیشیر شیون و واویلا به راه انداخته بودند. علیشیر را همه دوست داشتند و حالا شهید شده بود. جلوی چشم همه پرپر شد. هر دو پایش قطع شده بود و گوشت بدنش تکهتکه بود.
رحیم در حالی که گریه میکرد، گفت وقتی به علیشیر رسیده، دیده که خون زیادی از او رفته. او را کول کرده تا بیاورد. وسط راه، علیشیر گفته: «رحیم، کمی آب به من بده. تشنهام.»
برادرم گفته آب برایت ضرر دارد، باید تحمل کنی. علیشیر التماس کرده و گفته من دارم میمیرم. برادرم او را روی زمین گذاشته. اول خواسته به او آب ندهد، اما وقتی نگاهِ او را دیده، کمی آب توی دهانش ریخته و بعد پسرداییام نفسی کشیده و... تمام.
یک روز بعدازظهر، هواپیماهای عراقی روی آسمان دور میزدند. چهار بچه به نامهای اکبر فتاحی، جهانگیر فریدونی، سلمان فریدونی، صیاد فریدونی و یکی اهل دیره که اسمش مجبتی بود، رفته بودند کنار روستا بازی. یکدفعه صدای انفجار بلند شد. همه سراسیمه از خانه هاشان بیرون آمدند. اصلاً نمیدانستیم انفجار از چیست. دویدیم جلو. همهشان افتاده بودند روی هم.
مردی بود به اسم حسین فتاحی؛ پدر اکبر فتاحی بود. دلش نیامد برود بچهاش را ببیند. میترسید. به من گفت: «فرنگیس، دردت به قبر پدرم، برو ببین اکبرم چه شده؟»
کمی جلو رفتم و دیدم همۀ این بچهها شهید شدهاند. بیاختیار شروع کردم به شیون. با دست صورتم را میخراشیدم. پدرش فهمید پسرش شهید شده و او هم شروع کرد به شیون و گریه و زاری
منظره وحشتناکی بود. بچهها روی زمین افتاده بودند و تکان نمیخوردند. سر تا پا خونی بودند و تکه تکه. رحیم و ابراهیم و داییام حشمت هم زود رسیدند.
هیچکس جرئت نداشت جلو برود. همه همان دور و بر ایستاده بودیم.
میدانستیم آنجا خطرناک است. برادرم رحیم آماده شد جلو برود. بعضی زنها با نگرانی میگفتند: «حواست باشد. معلوم است آنجا مین زیاد است. خودت هم روی مین نروی.»
رحیم که عصبانی شده بود، با ناراحتی گفت: «از این بچهها که عزیزتر نیستم
ارام پا در میدان مین گذاشت. ما همه دور ایستاده بودیم و دعا میکردیم. همه ساکت بودیم. بچهها افتاده بودند روی زمین. رحیم هر قدم که برمیداشت، ما میمردیم و زنده میشدیم.
اولین بچه را که روی کول گرفت، صدای جیغ و فریاد مردم بلند شد. بچهها را یکییکی آورد. هیچ کس جرئت نمیکرد به میدان مین پا بگذارد، اما برادرم جلو رفت. خانوادۀ فریدونی ناله و فریاد میکردند. وقتی همه را آورد و روی زمین گذاشت، نفسی کشید بچه هایی که روی مین رفته بودند، همه فامیل بودند؛ پسردایی و پسرعمو و پسرعمه. مادرشان میگفت رفتهاند چیلی و انجیر بیاورند. قرار بوده زود برگردند... ولی هرگز برنگشتند.
آمبولانسها آمدند. بچهها را توی آمبولانسها گذاشتیم و حرکت کردند به سمت بیمارستان. هر پنج تا را بردند. آن شب تا صبح تمام مردم آبادی از غصه گریه و ناله میکردند. صبح روز بعد، هر پنج تا بچه را در روستای گورسفید خاک کردند.
همه شان کلاس نهم بودند و نوجوان. سه تا از پسرها فامیل بودند. پسرعمو بودند. پدر سلمان فریدونی اسیر بود. بعد از چند سال که برگشت، روله روله میکرد و احوال پسرش را میپرسید. وقتی فهمید پسرش شهید شده، خاک روستا را روی سرش می ریخت.
داغ پشت داغ. شیون پشت شیون. لباس سیاه تنها رنگ لباسمان شده بود. وقتی صدای انفجار میآمد، یعنی یک نفر دیگر هم روی مین رفت. دلمان با صدای انفجار میترکید و نمیدانستیم که این بار نوبت چه کسی است
ادامه دارد ...
#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۹)
مقاله چهارم
#چرا_سلبریتیها_سوسکخوار_شدهاند
🖋قسمت دوم
◀️ سازماندهی بینالمللی برای اجرای برنامه
با تحکیم مبانی نظری برای نیل به این اهداف، بستههای سیاستی کامل و چند متغیره آماده شد؛ این برنامهها در سطح بینالمللی قانونمند شد، گسترش یافت، مورد تأکید بنیادها و کمپانیهای طراح قرار گرفت و روشهای عملیاتی متنوعی برای اجرای آن در عرصه طراحی شد.
همزمان با این شرایط، یک ضرورت دیگر نیز باعث شد این برنامه بهسرعت پی گرفته شود: متعاقب اجرای طرحهای اجتماعی مانند انقلاب جنسی – که از ۱۹۶۰ میلادی فراگیر شده بود – طی یک دهه نرخ رشد جمعیت کشورهای توسعهیافته کاهش شدید پیدا کرد؛ خصوصاً این نرخ در آمریکا به نصف تقلیل یافت.
در حالیکه رشد جمعیت در کشورهایی که با مدرنیته فاصله داشتند، حفظ شده بود؛ این شرایط کیان و قدرت استراتژیک غرب را شدیداً مورد تهدید قرار داد.
انطباق این شرایط با خواستهای ایدئولوژیک نحلههای خاص، مبنی بر «کاهش جمعیت غیرخودی جهان» به اجرایی شدن برنامههای جامع تحدید نسل انجامید. (۷)
متعاقب آن، کنترل و حذف هدفمند نسل انسان بهعنوان یک «هنجار» یا «ارزش پذیرفته شده» در نهادها و سازمانهای جهانی مطرح شد و بهعنوان یک نیاز ضروری برای بشریت، مورد تبلیغ قرار گرفت؛ با تکیه بر این «هنجارسازی» برنامههای متعددی در حوزههای کشاورزی، غذا، دارو، تغییر و در زیستبومها و حتی برنامههای آموزشی و فرهنگی در دستور کار قرار گرفت،
برای آنها قانونهای متنوعی گذرانده شد و در کشورهای مختلف دنیا به مرحله اجرا رسید؛ این یک جنگ همهجانبه علیه بشریت بود. (برای نمونه سند امنیت ملی آمریکا به نام NSSM200 که در سال ۱۹۷۴ توسط کیسینجر به تصویب رسید و اجرایی شد، یکی از این اسناد مهم است که در فقرههای پایانی پرونده به آن پرداخته خواهد شد.)
این برنامهی جامع، ابعاد گوناگون خصوصاً ابعاد نظامی، سیاسی، امنیتی، کشاورزی، زیستمحیطی و بهداشتی را در بر میگرفت.
برای نمونه برای تغییر در زیستبوم مناطقی خاص از جهان، با تمرکز بر کشورهای در حال توسعه – مانند چین، هند، ایران، آمریکای جنوبی، ترکیه و منطقه عمومی قاره افریقا – از هر ۵ سد ساخته شده، ۴ سد با دخالت و پشتیبانی مالی بانک جهانی ساخته شده است. (۸)
این شرایط موجب بههمخوردن محیطزیست در برخی مناطق هدف و ایجاد تنشهای اجتماعی و سیاسی – مانند نزاع بر مسئله آب – در درازمدت شد.
در این زمینه آرایش و چیدمان مهرهها در نهادهای جهانی نیز تغییر کرد.
برای مثال میتوان به داستان یک تغییر آرایش در بانک جهانی اشاره کرد. روزنامه کیهان به تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ در یادداشتی به قلم حسین مروتی در این زمینه نوشت:
«… رابرت مکنامارا (۹) وزیر جنگ آمریکا در دوران کندی (۱۰) و جانسون (۱۱) که به قصاب ویتنام معروف است، نیز با فراغت یافتن از کشتار میلیونی ویتنامیها و پایان مسئولیت هفت سالهاش در وزارت جنگ، کتابی به نام «بمب ساعتی جمعیت» (۱۲) نوشت و برای دنیا از عواقب وحشتناک جمعیت زیاد سخن گفت.
وی در سال ۱۹۶۸ بهعنوان رئیس بانک جهانی انتخاب شد و بهمدت ۱۳ سال نیز در این مسئولیت ماند.
مک نامارا برای اجرای «پروژه تحدید نسل جهانی»، «دپارتمان پروژههای جمعیتی» را در بانک جهانی تأسیس کرد و در همین راستا بود که نخستین وام تنظیم خانواده بانک جهانی نیز در سال ۱۹۷۰ به مبلغ دو میلیون دلار، به جامائیکا اختصاص یافت.
چنانکه از نام این وامها برمیآمد، هیچ دولتی حق نداشت آنها را مصروف اموری غیر از کنترل جمعیت کند.»
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۱۱۲
بالاخره از کتانژانت تو زندگیم استفاده کردم😍
دیروز با یه پسر بچه ۷ ساله دعوام شد دیدم فحش های اون جوری میده که من با25 سال سن نشنیدم😐
بعد یهو بهش گفتم خیلی کتانژانتی
فکر کرد فحشه گریه کرد رفت😐
مرسی از ریاضی 😂😂
*به نام خدای خالق پدر*
*سلام*
*خداوند مهرآفرین در قرآن آن کتاب بهترین فرموده اند* :
*وَ جاؤُو أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ*
*و بعد از انجام نقشه خود شب هنگام گریه کنان نزد پدرشان آمدند.*
*سوره یوسف آیه ۱۶*
*در قرآن چهار نوع گریه و اشک داریم*
۱. اشک شوق: گروهی از مسیحیان با شنیدن آیات قرآن اشک می ریختند. (چشمانشان بخاطر فراگیری آن چیزهایی که حق است (قرآن) مملو از اشک شوق شد)*
۲. اشک حزن و حسرت: مسلمانان عاشق همین که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله می شنیدند که امکانات برای جبهه رفتن نیست گریه می کردند*
۳. اشک خوف: همین که آیات الهی برای اولیاء تلاوت می شد، گریه کنان از خوف خدا به سجده می افتادند*
۴. اشک قلابی و ساختگی (اشک نفاق): همین آیه که برادران یوسف گریه کنان نزد یعقوب آمدند که گرگ یوسف را درید. این اشک مخصوص منافقین است.*
*از این آیه کوتاه می توان امور زیر را دریافت نمود*
۱. توطئه گران، از نقش احساسات و زمان، غفلت نمی کنند. (هم شب آمدند و هم گریه کنان)*
۲. گریه، همیشه نشانه ی صداقت نیست. به هر گریه ای اطمینان نکنید.*
۳. پاسخ احساسات را با احساسات بدهید.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
nehsyy4591654475773507.pdf
8.14M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
امروز دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#اصلیترین_مخالف_رهبری_آیتالله_خامنهای
اصلیترین مخالف رهبری آقا که بود؟
قسمت چهارم:
ترکیب بعدی شورای رهبری توسط آقای مروارید مطرح میشود.
ایشان آقایان مشکینی، خامنهای، هاشمی را مناسب شورای رهبری میداند و معتقد است برای اینکه حق امام هم حفظ بشود- اگر امکان قانونی آن وجود دارد- خوب است که سیداحمد خمینی هم عضو شورای رهبری باشد. [۱۶]
پیشنهاد مشخص آقای هاشمیان، امام جمعه رفسنجان، شورایی متشکل از آقایان هاشمی، موسوی اردبیلی، خامنهای، مشکینی و سیداحمد خمینی است.
البته ایشان اولویت را با انتخاب رهبری فردی میداند، اما معتقد است در صورت نبودن فرد مناسب، این شورا میتواند عهدهدار رهبری باشد. [۱۷]
آیتالله محمدی گیلانی نیز اولویت را با انتخاب فرد به عنوان رهبر میدانند و معتقدند در صورت نبودن فرد مناسب، ترکیب شورایی متشکل از آقایان خامنهای، هاشمی، موسوی اردبیلی، مشکینی، جوادی آملی و فاضل لنکرانی میتواند راهگشای کشور باشد. [۱۸]
ناطق بعدی آقای حسینی کاشانی است که رهبری فردی آقای منتظری را مطرح و از این پیشنهاد خود دفاع میکند.
این نظر با مخالفت افرادی همچون آقایان خلخالی و سیدابوالفضل موسوی تبریزی روبرو میشود که نطق ایشان را خارج از بحث میدانند که با موافقت آقای هاشمی نطق آقای حسینی کاشانی ادامه پیدا میکند.
بعد از مخالفت خبرگان با این پیشنهاد، آقای حسینی کاشانی پیشنهاد میکند که آقای منتظری با هماهنگی با مراجعی همچون آیتالله گلپایگانی و یا آیتالله مشکینی رهبری را بر عهده بگیرد که این پیشنهادات هیچگاه در میان خبرگان جدی گرفته نمیشود. [۱۹]
پس از این نطق، پیشنهاد کفایت مذاکرات از سوی آقای آذری قمی مطرح شد.
طبق آییننامه خبرگان بایستی موافق و مخالف کفایت مذاکرات نظرات خود را بیان میکردند که آقای آذری به عنوان موافق و آیتالله مؤمن به عنوان مخالف کفایت مذاکرات نظرات خود را بیان کردند و پس از رأیگیری مشخص میشود که چهل نفر از اعضای خبرگان با کفایت مذاکرات موافق هستند.
پس از این موضوع، با پیشنهاد آقای هاشمی، پیشنهاد بحث درباره شورایی یا فردی بودن به رأی گذاشته میشود که با موافقت اکثریت خبرگان این موضوع به بحث گذاشته میشود [۲۰]
◀️ چرا رهبری فردی تصویب شد؟
در ادامه جلسه خبرگان، هشت نفر به بیان نظرات خود میپردازند و تمامی مباحث حول موضوع فردی یا شورایی بودن رهبری ادامه پیدا میکند.
در این نطقها به ترتیب آقایان حائری شیرازی (مخالف)، سیدعلیمحمد دستغیب (موافق)، موسوی جزایری (مخالف)، منهاج دشتی (موافق)، سیدمهدی روحانی (مخالف)، عبایی خراسانی (موافق)، همتی (موافق) و جنتی (مخالف) پشت تریبون مجلس قرار گرفتند که منظور از موافقت و مخالفت هم نسبت به شورای رهبری است
آقای حائری اولین فردی است که در این بخش به طور جدی با شورای رهبری مخالفت و به اشکالات شورایی طی سالهای ۵۸ تا ۶۸ اشاراتی میکند.
ایشان سپس به صورت تلویحی به موضوع رهبری آیتالله خامنهای و خاطره حضرت امام نسبت به ایشان اشاره کرده و میگوید:
«مسئلهای که در جلسه خصوصی گفته شد، مثلاً فلان، اگر کسی اطمینان دارد که چنین حرفی زدند، آن هم برای مردم گفته بشود، من فکر میکنم مشکلهای نخواهید داشت» [۲۱]
آقای سیدعلیمحمد دستغیب ناطق بعدی است که با نظریه شورای رهبری موافق است و گزینههای پیشنهادی خود را آقایان مشکینی، صانعی، هاشمی، خامنهای و موسوی اردبیلی معرفی میکند [۲۲]
نفر بعدی که موافق شوراست و گزینههای خود را نیز مطرح کرده است آقای منهاج دشتی است که شورای پنج نفرهای متشکل از آقایان خامنهای، هاشمی، مشکینی، موسوی اردبیلی و سیداحمد خمینی را به عنوان اعضای شورا پیشنهاد میدهد [۲۳]
ناطق بعدی آقای سیدمهدی روحانی است که با رهبری فردی موافق است و معتقد است که جای شبهه نیست که رهبری فردی مقدم است و در مقابل، ان شورایی که در اسلام و سفارشهای دینی مطرح شده است، نه اجرا یا مدیریت شورایی که ضرورت مشورت مجری و مدیر است. گزینه ایشان برای رهبری فردی، آیتالله گلپایگانی است [۲۴]
پیشنهاد بعدی توسط آقای عبایی خراسانی مطرح میشود که ایشان نیز شورای پنجنفرهای متشکل از آقایان خامنهای، هاشمی، موسوی اردبیلی، مشکینی و سیداحمد خمینی پیشنهاد میدهد. [۲۵]
اما یکی از مهمترین نطقها در مخالف با شورای رهبری توسط آیتالله جنتی ایراد میشود. ایشان با استدلال به نظر امام- که رهبری فردی را اولویت میدانستند- و با توجه به تجارب تاریخی ما در زمینه ضعف شوراها در دهه اول انقلاب به نقد این موضوع میپردازند
موضوع دیگری که به صورت بسیار دقیق توسط آیتالله جنتی بیان میشود، شبهمغالطهای است که برخی طرفداران نظریه شورا مطرح میکردند
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1824
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖 فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
🖋قسمت ۷۰م
برادرشوهرم قهرمان حدادی مرد شجاع و باغیرتی بود. آهنگری میکرد. شکار هم میرفت. توی دکانش تفنگ هم میساخت. اوایل ازدواجمان، من هم کمکش میکردم. کنارِ دستش مینشستم و هر وسیلهای میخواست، به دستش میدادم. تمام وسایل را دور خودش میچید و با وسایل آهنگری قدیمی، چوب قنداق و لوله تفنگش را درست میکرد.
آن روز هم مثل همیشه توی کوه بودیم. بمبارانها زیاد شده بود و همۀ مردم رفته بودند توی کوههای آوهزین و گورسفید. ایام بمباران، فقط شبها به خانه برمیگشتیم.
هوا که رو به تاریکی رفت، با زنها و بچههای دیگر، رو به آوهزین و گورسفید آمدیم. همین که وارد خانهام شدم، پتوهایی را که به پنجره زدم بودم، پایین کشیدم تا نور بیرون نرود. داشتم قابلمۀ برنج را هم میزدم که قهرمان هراسان وارد خانه شد. بریدهبریده گفت: «فرنگیس، برس. ریحان درد دارد. فکر کنم بچهمان دارد دنیا میآید.»
علیمردان دست قهرمان را گرفت و گفت: «ناراحت نباش! فرنگیس، برو کمکشان.»
به خانۀ قهرمان رفتم. ریحان درد داشت. زن دیگری هم از همسایهها کنارش نشسته بود. دست ریحان را گرفتم و با لبخند گفتم: «نگران نباش، ریحان. به امید خدا بچهات سالم دنیا میآید.»
هنوز حرفم تمام نشده بود که صدای هواپیماهای عراقی گورسفید را لرزاند. جیغ ریحان بلند شد. توی تاریکی شب، صدای داد و فریاد از هر طرف بلند شد. هواپیماها داشتند چهار طرف روستا را بمباران میکردند. مردم جیغ میزدند و توی تاریکی به سمت بیرون گورسفید میدویدند.
ریحان دردش زیاد شده بود. وسط آن هیاهو، به قهرمان گفتم: «زود باش. یک ماشین پیدا کن. باید ریحان را برسانیم شهر.»
برادرشوهرم با نگرانی دوید و رفت. پتویی دور ریحان پیچیدم. وسایل بچه را هم برداشتم. قهرمان از بیرون فریاد زد: «فرنگیس، ریحان را بیاور.»
رفته بود و مینیبوسی را که مال همسایۀ روبرویی بود، آورد. زیر بغل ریحان را گرفتم و گفتم: «ریحان، باید بدوی. هواپیما روی سر ماست. نباید بگذاری بچهات آسیبی ببیند. غیرت داشته باش.»
بیچاره ریحان، با آن حالش، پا به پای من میآمد. زیر بغلش را گرفته بودم. از درد، داد میزد و میدوید. توی مینیبوس درازش کردم. زن همسایه هم آمد و کنار دست من نشست. تا نشستیم توی مینیبوس، درد ریحان زیاد شد. فهمیدم بچهاش دارد دنیا میآید. دیگر برای رفتن به شهر دیر بود. باید خودمان بچه را به دنیا میآوردیم.
به راننده گفتم: «نمیخواهد راه بیفتی.»
مردها را پیاده کردیم. با زن همسایه، زیر سر ریحان را بلند کردیم. کمی آب به صورتش پاشیدم. از بالا صدای هواپیما میآمد و توی دلم انگار طبل میکوبیدند. برایم سخت بود که در آن وضعیت بخواهم بچۀ ریحان را به دنیا بیاورم.
زن همسایه حالش بد بود. سعی کردم جلوی ریحان کاری کنم که انگار نمیترسم. همهاش میگفتم: «ریحان، چیزی نیست.»
همانجا، بچه را به هر سختی که بود و با زجر به دنیا آوردیم. نه آب جوشی بود، نه وسایل تمیز. جا هم برای تکان خوردن نبود. توی مینیبوس، چشم چشم را نمیدید. همه جا تاریک بود. تنها چیزی که بود و به من کمک کرد، یک کارد میوهخوری بود که ناف بچه را با آن بریدم. بچه پسر بود. او جیغ میزد و هواپیماها هم از بالا بمباران میکردند!
هول بودیم که زودتر لباس تن بچه کنیم. ممکن بود هواپیماها مینیبوس را بمباران کنند. مجبور هم بودیم چراغ روشن نکنیم. چشممان به زور میدید.
وقتی بچه دنیا آمد، سعی کردم بخندم. گفتم: «ریحان، خدا بهت پسر داد.»
با کمک هم، به تن بچه لباس پوشاندیم و کنار مادرش گذاشتیم. چارهای نبود. توی مینیبوس نشستیم و به صداهای وحشتناک هواپیماها گوش دادیم تا بمباران تمام شود. کمکم هواپیماها راهشان را کشیدند و رفتند. وقتی همه جا ساکت شد، سرم را از پنجرۀ مینیبوس بیرون بردم. چند جای زمین، توی آتش میسوخت. با کمک زن همسایه ریحان را از ماشین پیاده کردیم و به سمت خانهاش بردیم. نوزاد را دادم دست قهرمان. بعد خندیدم و گفتم: «مبارکت باشد. چه پسری! زیر بمباران به دنیا آمده.»
قهرمان از دیدن زن و بچهاش که سالم بودند، خوشحال بود. میدانستیم هواپیماها میروند، چرخی میزنند و دوباره برمیگردند. روستا امن نبود. قهرمان گفت: «باید به سمت کوه برویم. دوباره هواپیماها برمیگردند.»
ریحان نالید و گفت: «من نمیتوانم.
خودتان بروید.»
قهرمان گفت: «کولت میکنم.»
نوزاد را بغل من داد. شوهرم، رحمان را بغل کرده بود. توی تاریکی شب، کورمالکورمال به طرف کوه حرکت کردیم. نوزاد توی تاریکی جیغ میکشید. چشم رحمان توی تاریکی شب برق میزد. از تاریکی میترسید و محکم پدرش را بغل کرده بود.
صدای زوزۀ سگها توی دشت پیچیده بود. بچۀ قهرمان را رو به رحمان گرفتم و گفتم: «سلام پسرعمو!
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
خ ۲۴۱.mp3
5.4M
#شرح_نهجالبلاغه
شرح و تفسیر خطبه ۲۴۱ نهجالبلاغه
(به مناسبت رحلت حضرت امام و ۱۵ خرداد)
درخدمت حجةالاسلام #استاد_احمد_غلامعلی
یکشنبه ۱۵ خرداد
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زینالدین
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۱۰)
مقاله چهارم
#چرا_سلبریتیها_سوسکخوار_شدهاند
🖋قسمت سوم
«دکتر استفان کارانجا (۱۳)، دبیر سابق انجمن پزشکی کنیا، در زمینه طرح مک نامارا در بانک جهانی میگوید:
"بخش بهداشت و درمان ما دچار اضمحلال شده است. هزاران نفر از مردم کنیا بر اثر مالاریا میمیرند، در حالیکه هزینهی درمانشان بیشتر از چند سِنت نیست؛ اما در مراکز سلامت، قفسهها تا سقف از قرص ضدبارداری، IUD و … به ارزش میلیونها دلار پر شدهاند. محصولاتی که اکثر آنها با پول آمریکا عرضه میشوند. در بیمارستانها اتاق عمل ویژه با خدمات کامل و بدون هیچ کم و کاستی در ابزار، برای عقیمسازی زنان آماده است. در حالیکه در همان بیمارستان، بهدلیل نبود ابزار و تجهیزات جراحی پایه، حتی یک عمل جراحی اورژانس نیز نمیتواند انجام شود."
وامهای بانک جهانی اگرچه در نگاه نخست، نوعی مشوق تلقی میشدند، ولی در ذات خود حامل تهدید بزرگی هم بودند.
توصیف خوبی که ویلیام تب (۱۴) اقتصاددان غربی از شیوه عملکرد صندوق بینالمللی پول دارد، میتواند تا حدی منظور از تهدید بودن این وامها را مشخص کند:
"نهادهای بینالمللی وسیلهای برای دستیابی به وامها و شرایطی هستند که چون سلاحی در دست تروریسم مالی عمل میکند. همانطور که «بمباران» و «تهدید آگاهانه به استفاده از خشونت» بر ضد کشورهای جهان سوم، ویژگی «عصر دیپلماسی ناوچههای توپدار» بود؛ خودداری از دادن وامهای نقدی نیز میتواند مسیر کشتیها را در وسط اقیانوسها تغییر دهد و مانع حمل غذا به مردم گرسنهای شود که دولتهای آنها با دیپلماسی نهادهای مالی بینالمللی همکاری نمیکنند… صندوق بینالمللی پول، با دشوار کردن اوضاع برای بدهکاران، فشار خود را بر این دولتها افزایش میدهد تا آنها مجبور به انجام تغییرات موردنظر صندوق شوند."
یک اقتصاددان ارشد بانک جهانی هم در این زمینه دست به افشاگری زده و گفته:
"وامدهی مبتنی بر سیاست، دقیقاً همان جایی است که بانک جهانی قدرت و نیرویی بیرحم دارد. وقتی که کشورها واقعاً در شرایط سختگیر میکنند، میتوان مجبورشان کرد که سیاستهای کلانی که در حالت عادی و در زمینه پروژهها تغییر نمیدهند را اصلاح کنند.» (۱۵)
این اقدامات وسیع، کنترل نسل را به یک هنجار بینالمللی تبدیل کرد.
در پی موفقیت در این هنجارسازی، طی چهار دهه انتهایی قرن بیستم تاکنون، بسیاری از افراد سرشناس و تأثیرگذار صحنهی بینالمللی با افتخار پشت این برنامهها و «ارزش»ها قرار گرفتند و از آن دفاع کردند.
مباهات و اظهار فخر بسیاری از مقامات و کمپانیداران ارشد آمریکایی در زمینه کنترل نسل با یک جستجوی ساده در دسترس است؛ تنها با ذکر مثالهایی از این موضوع عبور میکنیم:
تد ترنر (۱۶) بنیانگذار شبکه خبری «سیانان» یکی از افرادی است که ضمن اینکه حتی جلوی دوربین تلویزیونی از بیان لزوم بهکار گرفتن روشهایی مانند «نسلکشی» برای کاهش جمعیت جهان نیز ابا نمیکند، در اظهارنظرهای متعدد، بارها تصریح کرده است: (۱۷)
«وضعیت ایدهآل این است که کل جمعیت دنیا بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون نفر باشد، یعنی ۹۵ درصد از جمعیت کنونی کم شود.» (۱۸)
اما این تنها سیاستمداران نبودند که درباره کنترل یا حذف بخش اعظم جمعیت جهان اظهارنظر کردند، بلکه برای موجّه جلوه دادن این سیاست، نیاز بود افراد وجیهالملّه یا سلبریتیها نیز این سیاست را تبلیغ کنند.
برای نمونه ژاک-ایو کوستو (۱۹) افسر نیروی دریایی، فعال محیطزیست و سفیر یونسکو، در نوامبر سال ۱۹۹۱ در اظهارنظری گفت:
«به منظور تثبیت جمعیت جهان، ما باید ۳۵۰.۰۰۰ نفر را در هر روز حذف کنیم.» (۲۰)
همچنین بهعنوان نمونهی برجسته و نمادین دیگر میتوان به فیلم منتشر شده از آنجلینا جولی (۲۲) سوپراستار هالیوود، اشاره کرد که به همراه فرزندانش یک وعده غذای چندشآور و تهیه شده از حشرات – انواعی از سوسک و عنکبوت – را میخورند؛ این فیلم بهصورت گسترده در تمام دنیا پخش شد، با این هدف که نشان دهد کمیابی غذا بر کره زمین آنچنان شدت گرفته که مردم نیازمند تغییر عادتهای غذایی هستند، تا آن سطح که حشرات نیز باید در برنامه غذایی گنجانده شود. (۲۳)
بخش زیادی از برنامهی کاهش جمعیت جهان، مکتوم و محرمانه باقی مانده است؛ اما بخشهای افشا شده بهروشنی نشان میدهد در پس پردهی مناسبات اقتصادی و سیاسی دنیا یک جنگ همهجانبه و در حوزههای مختلف در حال پیگیری است.
در بخش بعدی این پرونده ویژه، دیدگاه جهانی را در موضوع «بحران باروری در جمعیت ایران» توضیح خواهیم داد.
ادامه دارد ...
قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/1826
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
"پرونده ویژه جنگ جهانی غذا"
پرونده «جنگ جهانی غذا» حاصل دهها هزار صفحه پژوهش تخصصی در "اندیشکده مطالعات یهود" است.
در پرونده «جنگ جهانی غذا»، راهبردها، تاکتیکها و تکنیکهای ۲۰۰ سالهی کنترل غذا و جمعیت جهان از سوی ابرکمپانیهای آمریکایی-یهودی مورد بررسی قرار گرفته و به فعالیت بالاترین سطوح سیاسی و امنیتی ایالات متحده و به تبع آن نهادهای بینالمللی در این زمینه پرداخته شده است.
به تازگی در "سالن مطالعه محله زینبیه" این پرونده به مرور بارگذاری میشود.
چون مباحث در راستای "جهاد تبیین"، بسیار مهم و ریشهای است، علاقمندان به مطالعه دعوت میشوند؛
تاکنون چهار مقاله به شرح زیر بارگذاری شده و بقیه هم روزانه انجام میشود:
مقاله اول: تغییر در آرایش جهانی قدرت
https://eitaa.com/salonemotalee/1696
مقاله دوم:
تغییرات جمعیت جهان طی ۲۰۰۰ سال
https://eitaa.com/salonemotalee/1728
مقاله سوم:
نظریه اصلاح نژاد بشر
https://eitaa.com/salonemotalee/1759
مقاله چهارم:
چرا سلبریتیها سوسکخوار شدهاند؟
https://eitaa.com/salonemotalee/1786
و ...
والحمدلله
#لطیفه_نکته ۱۱۳
من خیلی آدم منطقی، ریلکس، مهربون و ساکتی هستم! ☺️😊😚😌
منتها اینا مال وقتیه که خوابم!😴😴
وقتی بیدار میشم اصلا از این لوس بازیا خوشم نمیاااااد 😐😐😑😂😂
*به نام خدای بهترین خُلق*
*سلام*
*پیامبری که دارای بهترین خلق است فرمودند*
*جَعَلَ اللّه ُ سُبْحانَهُ مَکارِمَ الاخْلاقِ صِلَةً بَیْنَهُ وَبَیْنَ عِبادِهِ فَحَسْبُ اَحَدِکُمْ اَنْ یَتَمَسَّکَ بِخُلْقٍ مُتَّصِلٍ باللّهِ*
*خداوند سبحان فضایل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خود و بندگانش قرار داد. پس برای شما کافی است که هر یک از شما دست به اخلاقی بزند که او را به خدا پیوند دهد*
*تنبیه الخواطر، ص۳۶۲*
*خداوند بهترین راه اتصال به خود را اخلاقهای نیک قرار داده و طبق این روایت کافیه انسان اخلاق نیکی از خود بروز دهد تا این انسان با خداوند منان پیوند بخورد. روایات ما خوش اخلاقی و کمالات انسانی را بهترین و نزدیکترین راه وصول به خدا معرفی کرده اند. چقدر راه نزدیک است و چقدر ما از مسیرهای طولانی دنبال وصولیم. خدایا توفیق وصول آسان به استان کرمت را نصیب ما بگردان.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee