eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
959 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده سردار بی‌سر شهید عبدالله اسکندری
🔥 تنها میان داعش 🔥 ◀️ قسمت دهم 💠 قلبم ناله می‌زد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمی‌آمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد. در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمی‌خواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا می‌کردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمی‌آمد... 💠 عباس و عمو با هم از پله‌های ایوان پایین دویدند و زن‌عمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار می‌کردم. عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را می‌پوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد. 💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت می‌کرد، از دیشب قطره‌ای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم. 💠درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان می‌گرفت. 💠 بین هوش و بی‌هوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم می‌شنیدم تا لحظه‌ای که نور خورشید به پلک‌هایم تابید و بیدارم کرد. 💠میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراری‌اش بادم می‌زد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمی‌آمد دیشب کِی خوابیدم که صدای انفجار💥 نیمه‌شب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد. 💠 سراسیمه روی تشک نیم‌خیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق می‌چرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید. 💠چشمان مهربانش، خنده‌های شیرینش و از همه سخت‌تر سکوت مظلومانه آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بی‌رحمانه به زخم‌هایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم می‌خواستم. 💠 قلبم به‌قدری با بی‌قراری می‌تپید که دیگر وحشت داعش و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم به‌جای اشک خون می‌بارید! 💠از حیاط همهمه‌ای به گوشم می‌رسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. به‌سختی پیکرم را از زمین کندم و با قدم‌هایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم. 💠 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران! کنار حیاط کیسه‌های بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایه‌ها بودند، همچنان جعبه‌های دیگری می‌آوردند و مشخص بود برای شرایط جنگی آذوقه انبار می‌کنند. 💠 سردسته‌شان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف می‌رفت، دستور می‌داد و اثری از غم در چهره‌اش نبود. 💠دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکه‌ای بودم که عباس به پا کرده و اصلاً به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زن‌عمو در گوشم نشست :«بهتری دخترم؟» 💠 به پشت سر چرخیدم و دیدم زن‌عمو هم آرام‌تر از دیشب به رویم لبخند می‌زند. وقتی دید صورتم را با اشک شسته‌ام، به سمتم آمد و مژده داد :«دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.» و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفته‌ام برگردد که ناباورانه خندیدم و به‌خدا هنوز اشک از چشمانم می‌بارید؛ فقط این‌بار اشک شوق! 💠دیگر کلمات زن‌عمو را یکی درمیان می‌شنیدم و فقط می‌خواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت. 💠 حالم تماشایی بود؛ بین خنده و گریه حتی نمی‌توانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خنده‌اش گرفت و سر به سرم گذاشت :«واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پس‌فردا شب عروسی‌مونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو می‌رسونم!» و من هنوز از انفجار💥 دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :«پس اون صدای چی بود؟» 💠صدایش قطع و وصل می‌شد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :«جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!» از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خبر داد :«بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشین‌شون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبال‌شون.» 💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده مقاوم باشی تا برگردم!» انگار اخبار آمرلی به گوشش رسیده بود و دیگر نمی‌توانست نگرانی‌اش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!» ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
💠زندگی به سبک امام حسین علیه‌السلام: ◀️ توجه به نیازهای مادی: 🔅نیازهای مادی احتیاج اولیه هر انسان است و بدون تأمین آن، قادر به ادامه حیات نیست. 🔅نیاز به رفع تشنگی از این جمله است که در کربلا به خاطر وضعیت ویژه‌ای که دشمن برای کاروان کربلا به وجود آورد، به نیازهای حیاتی تبدیل شد و ایشان را به تلاش برای رفع آن از راه‌های ممکن واداشت؛ ازاین‌رو آنگاه‌ که حضرت «عباس»ع از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواست برای کودکان آب فراهم نماید و فرمود: 📌فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء. پس کمی آب برای این کودکان فراهم کن. ‼️این توجه حضرت آنگاه به اوج می‌رسد که فرزند شیرخواره‌اش را بر بالای دست می‌گیرد و از دشمن برایش آب می‌خواهد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۵۶) مقاله بیست‌وسوم قسمت دوم ◀️ ردپای مشکوک بنیاد بیل و ملیندا گیتس در تولید واکسن کرونا 🔹 گلوبال ریسرچ در مقاله‌ای به قلم ویلیام انگدال از اعضای مرکز پژوهش‌های جهانی شدن نوشت: بیل گیتس فعالانه مشغول تأمین مالی و تبلیغ واکسن‌های جدید آزمایش نشده‌ای است که ظاهراً قرار است ما را حداقل تا حدودی در برابر ویروس کرونا در امان نگه ‌دارند و ما را قادر سازند تا زندگی نسبتاً «عادی» را از سر بگیریم. غول داروسازی فایزر اکنون آنچه در قالب ادعای خود نتایج خارق‌العاده واکسن در مرحله آزمایش اولیه انسانی توصیف نموده را اعلام کرده است. آنها از یک فناوری تجربی موسوم به ویرایش ژنوم، مشخصاً ویرایش ژنوم آران‌ای پیام‌رسان (mRNA)، استفاده می‌کنند، چیزی که قبلاً هیچ‌گاه در تولید واکسن استفاده نشده است. قبل از آن‌که نسبت به دستیابی به مصونیت و ایمنی امیدوار شویم، باید درباره این فناوری تجربی بنیادی و عدم دقت آن بیشتر بدانیم. ◀️ رویدادهای مشکوک در کمپانی فایزر به‌نظر می‌رسد آلبرت بورلا رئیس ارشد اجرایی فایزر آن‌قدرها که ادعا می‌کند، مطمئن نیست. همان روزی که شرکت فایزر بیانیه مطبوعاتی در خصوص آزمایشات واکسن را منتشر کرد، او ۶۲ درصد از سهام خود در فایزر را فروخت و میلیون‌ها دلار سود از این معامله به جیب زد!! ◀️ شریک آلمانی و ارتباط آن با بنیاد بیل و ملیندا گیتس 🔹 در ادامه‌ی مقاله گلوبال ریسرچ آمده است: شرکت فایزر که به تولید قرص ویاگرا و داروهای دیگر معروف است، با یک شرکت کوچک آلمانی واقع در شهر ماینس به‌نام «بیونتک» (BioNTech) شریک شده است. شرکت بیونتک ابداع‌کننده تکنیک بنیادی mRNA است که در تولید واکسن جدید ویروس کرونا مورد استفاده قرار گرفته است. این شرکت در سال ۲۰۰۸ بنا نهاده شد. 🔹 شرکت بیونتک درست قبل از آن‌که شیوع ویروس کرونا در شهر ووهان چین اعلام شود و بیونتک سهام خود را در بورس عرضه کند، در ماه سپتامبر ۲۰۱۹ قراردادی با بنیاد بیل و ملیندا گیتس منعقد کرد. این قرارداد شامل همکاری در زمینه‌ی طراحی تکنیک‌های جدید mRNA جهت درمان سرطان و اچ‌آی‌وی می‌شد. نکته جالب توجه این‌که، این عبارت که: «بنیاد گیتس توانایی کاهش چشمگیر اچ‌آی‌وی و سل در سطح دنیا را در بیونتک می‌بیند» اکنون از بیانیه مطبوعاتی مربوطه که روز ۵ سپتامبر ۲۰۱۹ منتشر شد، حذف شده ست! ◀️ همکاری بیونتک با یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دارویی چین بیونتک همچنین با یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دارویی چین موسوم به شرکت داروسازی شانگهای فوسون (Shanghai Fosun Pharmaceutical) (فوسون فارما) در زمینه تولید نوعی از واکسن mRNA برای ویروس کرونا جهت عرضه در بازار چین قرارداد دارد. آی مین هو (Ai-Min Hui) رئیس تحقیق و توسعه جهانی فوسون فارما در بیانیه‌ای در ماه آگوست اظهار داشت: «تزریق اولین دوز از واکسن BNT162b1 به یک شهروند چینی نقطه عطفی در برنامه توسعه مشترک جهانی در چین به شمار می‌رود. ما از نزدیک در حال همکاری با بیونتک و نهادهای تنظیم مقرراتی هستیم تا ایمنی و کارایی واکسن BNT162b1 و دیگر واکسن‌های مبتنی بر mRNA را ارزیابی کنیم…» 🔹 این بدان معناست که شرکت آلمانی بیونتک پشت واکسنی است که در چین و همچنین آمریکا و اروپا به‌سرعت در حال سپری کردن مراحل مربوطه است. واکسن مراحل مربوطه را به‌سرعت سپری می‌کند تا ظرف مدت زمان کوتاهی تائیدیه نهایی را دریافت کند، امری که مایه نگرانی است. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2518 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
مستند صوتی شنود - پرسش و پاسخ 02.mp3
15.36M
🎙 مستند صوتی شنود، پرسش و پاسخ، جلسه ۲ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه‌های ماریه | قسمت پنجم 🔹ماریه تو نامه نوشته تعداد آدم بدهایی که جلوی آقای امام حسین رو گرفتن روز به روز داره بیشتر میشه، اون امشب یه خواب بد درباره عبدالله کوچولو دیده که آدم بدها اونو به خاطر کمک کردن به عموش؛ یعنی آقای امام حسین کشتند. https://eitaa.com/salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
حسینیه دهه اول محرم در "سالن مطالعه محله زینبیه" @salonemotalee
صفحه ۷۹ قرآن کریم
⬛️ (۱۶۰) ▪️به نام خداوندی که همه توفیقات به اراده اوست سلام خداوند موفِّق در قرآن صادق فرمود: قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلي‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَني‏ مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلي‏ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ شعیب خطاب به قومش گفت: چنانچه پروردگارم دلیلی قاطع و حجتی روشن به من داده باشد و از جانب خویش به من رزقی ارزشمند داده باشد از نظر شما باز اطاعتش نکنم؟ من قصد مخالفت با شما را ندارم بلکه قصدم آن است که در حد توان امور شما را اصلاح کنم و هر توفیقی داشته باشم از لطف خداست من نیز بر او تکیه کرده و بازگشت خویش را به سوی او می دانم. سوره هود آیه ۸۸ امام حسین علیه السلام بخش پایانی آیه مذکور را در وصیت نامه خود قبل از حرکت مرقوم فرمودند. از این آیه شریفه نکات زیر قابل برداشت است: ۱. نبوّت بر اساس معجزه وبیّنه است. (قوانین بر پایه دلیل است) ۲. انبیا علیهم السلام همه چیز را از خدا مى‌دانند. ۳. گمان نکنیم زندگىِ خوب، با کم‌فروشى و حرام‌خوارى بدست مى‌آید، زیرا انبیا و اولیاى الهى بدون آلودگى به این گناهان، روزىِ نیکو داشته‌اند. (روزى نیکو آن است که بر اساس کم ‌فروشى و ظلم نباشد بلکه بر اساس لطف خدا باشد) ۴. روزى انسان از خدا و به لطف اوست، نه به زرنگى. ۵. در مقابل کفّار که مى‌گفتند: «أَمْوالِنا» حضرت شعیب علیه السلام فرمود: «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً» یعنى گمان نکنید که من مشکل مالى دارم. ۶. آمر به معروف و ناهى از منکر باید قبل از دیگران، خودش اهل عمل باشد. انبیا فقط طرّاح و فرمانده نبودند، بلکه خودشان از بهترین مصادیق اهل عمل بشمار مى‌رفتند. ۷. انبیا علیهم السلام نه تنها برخلاف دستورهاى الهى عمل نمى‌کردند، بلکه حتّى به فکر خلاف هم نبودند. ۸. هدف انبیا علیهم السلام اصلاح انسان‌ها و جوامع بشرى است. ۹. مرز کار انبیا توان وقدرت آنهاست، نه ساعت، روز، ماه و سال. (در حد توان اصلاح کنم) ۱۰. اراده‌ى کارها از ما، ولى میزان توفیق از خداست. ۱۱. در کارها آخرین تلاش را به کار ببریم، ولى بدانیم که موفّقیّت به دست خداوند است. ۱۲. توکّل زمانى نتیجه ‌بخش است که در کنارِ تلاش باشد. ۱۳. مصلح باید خود صالح و اهل ایمان، توکّل، انابه و سوز باشد. ۱۴. در این آیه براى آمر به معروف و ناهى از منکر این سفارشها شده است: الف: شخصاً اهل عمل باشد. ب: هدف او اصلاح جامعه باشد. (اعمال قدرت یا ....) ج: توفیق کارش را از خداوند بداند. د: همیشه بر او توکّل نماید. ه: در مشکلات به او پناه ببرد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه‌ای جالب به مناسبت ایام محرم اگه شما بودین می‌بخشیدین؟؟
✡🔥 🔥✡ ۹۴ 🖋 مقاله‌ی بیست و چهارم: اثبات نقش یهود در شهادت امام حسین (ع) (ع) ▪️دلیل پنجم: خاندان بنی‌امیه یهودی تبارند. این مطلب را از آیه شریفه ۶۰ سوره مبارکه اسراء و حدیث شریف امام صادق علیه‌السلام که توضیح مفصل آن در مقاله «» گذشت، نتیجه‌گیری می‌کنیم. همچنین به کار بردن عبارت «اللّصیق» برای خاندان بنی‌امیه توسط امام علی علیه‌السلام در نامه ۱۷ نهج‌البلاغه خطاب به معاویه، مؤیدی دیگر بر این مطلب است که بنی‌امیه هیچ نسبت خونی با بنی‌هاشم نداشته و اصالتاً رومی و اسرائیلی‌تبار هستند: وَ اَمّا قَوْلُک اِنّا بَنُوعَبْدِ مَناف، فَکذلِک نَحْنُ، وَلکنْ لَیسَ اُمَیةُ کهَاشِم، وَ لا حَرْبٌ کعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ لا اَبُوسُفْیانَ کاَبى طالِب، وَ لاَ الْمُهاجِرُ کالطَّلیقِ، وَ لاَ الصَّریحُ کاللَّصیقِ، وَ لاَ الْمُحِقُّ کالْمُبْطِلِ، وَ لاَ الْمُؤْمِنُ کالْمُدْغِلِ. وَ لَبِئْسَ الْخَلَفُ خَلَفٌ یتْبَعُ سَلَفاً هَوى فى نارِ جَهَنَّمَ! و [ای معاویه] این‌که گفتى: «ما از فرزندان عبدمنافیم» آرى ما هم چنین هستیم، ولى با این فرق که نه امیه مثل هاشم است، نه حرب همچون عبدالمطّلب، و نه ابوسفیان مانند ابوطالب، و نه مهاجر الى اللّه چون اسیر آزاد شده، و نه فرزند اصل و نسب دار چون فرزند منسوب به پدر، و نه اهل حق مانند اهل باطل، و نه مؤمن چون مفسد. و چه بازماندگان بدى هستند آنان که تابع گذشتگان جهنّمى خود مى‌باشند! ▪️دلیل ششم: یزید بن معاویه لعنةالله‌علیهما از مشاورین یهودی در دربار خود استفاده می‌کرده است. (کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، آیت الله جوادی آملی) ▪️دلیل هفتم: حرمت ماه‌های حرام را حتی اعراب جاهلی هم نگاه می‌داشتند و این یهود بوده‌اند که در طول تاریخ از خون‌ریزی در ماه حرام هیچ ابایی نداشته بلکه به نظر می‌رسد این کار را راهی برای تقرب بیشتر به ابلیس می‌دانند. و آخرین سند آن هم آغاز جنگ ۲۲ روزه در زمستان ۱۳۸۷ و جنگ ۸ روزه در زمستان ۱۳۹۱ همزمان با ماه حرام ذی حجة و آغاز ماه محرم می‌باشد. ▪️دلیل هشتم: جنایاتی همچون بستن آب به روی زنان و کودکان، به آتش کشیدن سرپناه خانواده‌ها، به صلیب کشیدن وهب، هدیه فرستادن سرهای قطع شده، اسب تازاندن بر پیکر شهدا و… اعمال کثیفی است که در طول تاریخ از این قوم پلید و هم‌پیمانان آنان سرزده است. این حدیث شریف امام حسین علیه‌السلام که در هنگام هجرت از مدینه به سمت مکه خطاب به عبدالله بن عمر فرمودند از جمله مؤیدات این سابقه‌ی تاریک و ننگین است: آیا نمی‌دانی که بنی‌اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را می‌کشتند سپس در بازارهای خود نشسته همگی به خرید و فروش می‌پرداختند آن‌چنان که گویی اتفاقی نیفتاده است؟! و سر یحیی بن زکریا را بریده و به عنوان هدیه به پیش زنی بدکاره فرستادند؟! (لهوف، سید بن طاووس) ادامه دارد ... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/2534 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔥 تنها میان داعش 🔥 ◀️ قسمت یازدهم 💠 با هر کلمه‌ای که حیدر می‌گفت، تپش قلبم شدیدتر می‌شد و او عاشقانه به فدایم رفت :«به‌خدا دیشب وقتی گفتی خودتو می‌کُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!» گوشم به عاشقانه‌های حیدر بود و چشمم بی‌صدا می‌بارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمی‌تونه از سمت تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»... 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. 💠انگار سقوط یک روزه موصل و تکریت و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته می‌شد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!» 💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی‌تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید! 💠این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب نیمه شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد. 💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. 💠آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند. 💠 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌ شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. 💠از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان می‌دادند. 💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند. 💠احتمالاً او هم رؤیای وصال‌مان را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره می‌سوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت. 💠 به گمانم حنجره‌اش را با تیغ غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان مقاومت کنن.» 💠 با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و این‌بار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. 💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» ‼️ 💠مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست قمر بنی هاشم (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» 💠احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم جهاد داده؛ امروز امام جمعه کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» ادامه دارد... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
💠مرده ای که بوی گلاب می داد💠 آقای موسوی از غسالهای بهشت زهرا: یک بار جنازه پیرمردی را آوردند که به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب میداد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشویم و غسل بدهم. موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد میریختم همه بوی گلاب را حس میکردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم که دیدم برای تشییع و خاکسپاری‌اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله‌های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می‌کرده است. گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود: 💢 آدمی که هرروزش با زیارت عاشورا شروع میشد باید همه چهره اش نورانی باشد و جنازه اش بوی عطر و گلاب دهد؛ اخه کمال همنشین در انسان اثر می گذارد!💢 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
💠زندگی به سبک امام حسین علیه‌السلام: ◀️ توجه به نیازهای عاطفی؛ 🔅کودکان و نوجوانان به خاطر موقعیت سنی و آسیب‌پذیری در برابر مشکلات، نیاز دوچندان به برآوردن نیازهای عاطفی و روانی دارند. 🔅این نیازها بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادن پدر ومادر، هنگام بیماری و... چنان شدت می‌یابد که بی‌توجهی به آن‌ها حیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره می‌اندازد. 🔰این شرایط ویژه به کامل‌ترین شکل در کربلا برای فرزندان امام حسین (ع) جلوه نمود. 🔅فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه، در سخت‌ترین حالات، امام (ع) را صدا می‌زدند و در واپسین لحظات، اوج نیاز عاطفی خویش را به نمایش می‌گذارند. 🔅در کربلا بیماری چون علی بن الحسین (ع) حضور دارد که تقدیر الهی بر بقای وجودش تعلق گرفت؛ و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیت خاص قطعا توجه ویژه‌ای را می‌طلبید و اینجا است که آن حضرت به گونه‌های مناسب به نیاز فرزندان پاسخ می‌دهد و نسبت به فرزندانی که به میدان مبارزه آمده‌اند به‌گونه‌ای، به یگانه فرزندش زین‌العابدین (ع) به‌گونه‌ای دیگر؛ و در مورد یتیمان و داغ‌دیدگان پس از شهادت خویش به شکلی دیگر سفارش می‌فرماید. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee