KayhanNews759797104121495054202608.pdf
11.14M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یَا اَرحَمَ الرَّاحِمِینَ
امروز؛ سهشنبه
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
۱۴ شعبان ۱۴۴۴
۷ مارس ۲۰۲۳
تمام صفحات #روزنامه_کیهان؛ خدمت شما.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
🔶🔸 پوریم؛
هولوکاست ایرانیان در ۲۵۰۰ سال پیش
✡ #عید_پوریم از مناسبتهای مهم یهودیان است که هرسال در اسفندماه در قالب مراسمی پرسروصدا جشن گرفته میشود.
رسانههای وابسته علت برگزاری این جشن را «رهایی یهودیان از چنگ هامان وزیر پادشاه هخامنشی» عنوان میکنند.
مقامات اسرائیل نیز سعی کردهاند از پوریم بهعنوان مناسبتی برای همبستگی ایرانیان و یهودیان بهرهبرداری کنند.
اما واقعیت چیز دیگری است و همانطور که منابع افشاگر آن را #هولوکاست_ایرانیان نامیدهاند، لوئیس مارشالکو هم آن را بهعنوان جریان نسلکشی ۷۵ هزار ایرانی با دسیسهچینی یهودیانی چون #استر_و_مردخای عنوان میکند.
✡ مارشالکو تأکید دارد که برای فهم صحیح کنشوواکنشهای یهود، باید #عهد_عتیق را مطالعه کرد،
و اکتفا به دروغهایی که سران حکومت جهانی یهود در رسانهها منتشر میکنند، حتماً منجر به گمراهی مخاطب خواهد شد.
دربارهٔ عید پوریم نیز باید به کتاب مقدس یهودیان مراجعه کرد.
✡ عید پوریم از مهمترین مناسبتهای جشن و سرمستی یهودیان است که هر سال همزمان با سالروز یکی از بزرگترین قتلعامهای تاریخ جهان برگزار میشود.
از پوریم اولیه حدود ٢۵٠٠ سال میگذرد اما فرزندان مُردخای و استر هنوز هم مشغول هستند.
✡ اگر بخواهیم بهطور خلاصه به ریشهٔ تاریخی پوریم بپردازیم، باید به عهد هخامنشیان سفر کنیم.
زمانی که #خشایارشا تصمیم گرفت همسری اختیار کند.
همسر جدید، دختری از #قوم_یهود بود.
ایندختر، #استر نام داشت که توسط عمویش #مردخای به پادشاه معرفی شد.
مُردخای بهعنوان کفیل اِستر، ممنوع کرده بود که او #یهودی بودنش را فاش کند.
✡ در ادامه، به شخصیت #هامان وزیر #ضدیهود خشایارشا میرسیم.
مارشالکو دربارهٔ داستان استر و توطئهٔ کُشتن هامانِ وزیر میگوید:
"طبق کتاب استر، پادشاه ایران، ابتدا با سخنان هامان دستور کُشتن یهودیان را صادر کرده بود،
اما مردخای با طرح و توطئهای که ریخت، استر را راهنمایی کرد تا مجلس مهمانی و سپس ادعای تجاوزکار بودن هامان را مطرح کند و او را از چشم پادشاه بیاندازد.
به اینترتیب هامان و فرزندانش و جمع کثیری از مردم #ایران اعدام و کشته شدند.
✡ بدینترتیب، مُردخای سنگِبنای یک مکتب سیاسی را بنیان گذاشت:
وی به همهٔ نسلهای آیندهٔ #یهود این درس مهم را تعلیم داد که برای پادشاهان و بزرگان و رؤسای جمهور، همسران یهودی انتخاب کنند تا بدینترتیب بتوانند بر تصمیمات آنان تاثیر گذارند و در سطح بالای حکومتی، آرزوهای #قوم_یهود را جامهٔ عمل بپوشانند.
✡ اتاق فکر #حکومت_جهانی_یهود، هنوز فرصت را مناسب ندیده تا رهبران دستنشاندهٔ خود در کشورهای مختلف را از یهودیان انتخاب کند، بلکه همواره معاونان یا قائممقامهای حاکمان را از #یهودیان_مخفی انتخاب میکند.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡ در آستانهٔ جشن "ایرانیکُشون #پوریم"؛
نتانیاهو ادعاهای همیشگی خود را تکرار کرد:
💥 رافائل گروسی آدم شایستهای است که حرف ناشایستی در تهران زده است
ما در آستانهٔ جشن پوریم هستیم، ٢۵٠٠ سال پیش، دشمنی در ایران بهپا خاست که میخواست یهودیان را نابود کند
آنها آن موقع موفق نشدند، امروز هم موفق نخواهند شد!!
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت صدوشانزدهم؛
شاید که نه! حتماً دوستان شهیدش یکییکی از ذهنش عبور میکردند و بیکلام با آنها درددل میکرد
دوست داشتم که مثل من؛ آتش شعله کشیده درونش را با باران اشک خاموش کند.
اما فقط نگاه میکرد
و همین مرا میسوزاند.
وقتی هم که از حرم خارج میشدیم مثل پروانه به دور عمه و پدرم میچرخید
دستشان را میگرفت و نمیگذاشت آب توی دلشان تکان بخورد
گویی تمام ثواب زیارت را در نوکری این دو نفر میدید.
سفر زیارتی خیلی زود تمام شد
به محض رسیدن به همدان و انجام دید و بازدیدهای مرسوم، حسین بی مقدمه گفت:
"باید برای وهب زن بگیریم"
پرسیدم:
«درخواست وهبه یا شما؟!»
گفت:
"نباید بذاریم جوون بیاد و بگه زن میخوام اگرچه من باهاش رفیقم و با من راحته و حرفهاشو میزنه اما تا حالا تقاضایی نکرده! این پیشنهاد منه."
گفتم:
«حتماً کسی رو دیدی و براش انتخاب کردی که این قدر عجله داری!؟»
گفت:
"نه! انتخاب با خودشه، ازدواج به زندگی جهت میده"
خنده شیطنت آمیزی کردم و گفتم:
«شما که اینقدر به ازدواج تو سن پایین اعتقاد
داری؛ چرا خودت بیست و هشت سالگی ازدواج کردی؟!»
سر شوخی پا گرفت و حسین حاضر جوابی کرد:
"دختردایی! مثل اینکه یادت رفته، همون موقع هم
تو هجده نوزده ساله بودی؛ خیلی انتظار کشیدم به اون سن رسیدی وگرنه خودت میدونی که مامانم از بچگی، تو رو برا من انتخاب کرده بود و..."
دهنش گرم و ذائقهاش از یاد روزهای ازدواجمان
شیرین شده بود.
میخواست سربهسرم بگذارد
اما من رفتم سر ازدواج وهب:
"من که از خدامه عروس بیارم، یه عروس مؤمن
و نجیب و با اصالت"
موضوع را با وهب مطرح کردم
بچهام سرش را پایین انداخت و گفت:
"هرچی شما بگید"
تازه فهمیدم که چقدر از حسین عقبم
دست به کار شدم.
برای حسین و من و وهب شهرت و ثروت ملاک انتخاب نبود
همترازی خانوادهها را در ارادت به اهل بیت معنا میکردیم
خیلی زود به گزینه مناسب رسیدیم.
خانواده دختر خیلی خوب برخورد کردند
زودتر از آن که فکر میکردیم سوروسات عقد فراهم شد
حسین به نماینده ولی فقیه و امام جمعه همدان آیت الله موسوی همدانی خیلی اعتقاد و ارادت داشت.
او هم عاشق حسین بود
حاج آقا درخواست
حسین را پذیرفت و خطبه عقد وهب و عروس خانم را خواند.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما را اجبار و اکراه به اینجا نکشانده است که دشواریها راه بر ما ببندد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
شهیدی که؛
پرچم آقارا باخون خودرنگ کرد
✍ محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی میڪشید
قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن ( ع ) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه.
♦️نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد
محمدجواد در حال رنــگ ڪردن #پــرچــم_حــرم امام حسين( ع ) گفت؛
"حیفه! این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
♦️هنــوز جملهاش تمـوم نشده بود ڪه؛
صـدای سوت خمپـاره پیچید،
♦️بعد از انفجـار دیدم؛
ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده..😔
🌹طلبه شهید محمدجواد روزی طلب
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست(۵)
#مبارزه_با_تجدیدنظرطلبی
در باب هولوكاست
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9123
قسمت پنجم؛
🔶🔸پرسشهای دیگری در مورد هولوکاست
✡ کریستوفر براونینگ (Christopher Browning) مورّخی که خود از طرفداران نظریهی نقشهی براندازی یهودیان است، در نقد چاپ بازبینیشدهی این کتاب مینویسد:
«در چاپ جدید تمام ارجاعات متن به تصمیم هیتلر یا دستور هیتلر در مورد راه حل نهایی بهطور حسابشدهای حذف شده است.
در انتهای تنها یک پانوشت این ارجاع به چشم میخورد:
«وقایعنگاریها حکایت از تصمیمی از طرف هیتلر پیش از پایان تابستان دارد».
در چاپ جدید تصمیمها اتخاذ نشدهاند و دستورها صادر نگشتهاند»!! (۶۳)
🔶🔸هولوکاستی در پیش چشمان صلیب سرخ
✡ رهبران یهود نسبت به صلیب سرخ جهانی بهخاطر عدم افشای هولوکاست یا عدم تلاش جهت توقف آن ابراز خشم جدی نمودهاند.
آنها میگویند:
"گروههای بازرسان بینالمللی صلیب سرخ، دقیقاً تا پایان جنگ از اردوگاههای اصلی آلمان از جمله آشویتس بازدید و بازرسی به عمل آوردند."
✡ از طرفی طرفداران هولوکاست انتظار دارند باور کنیم آلمانیها در یک برنامهی فوق سرّی که حتی جرأت ذکر آن را در دستورات فوق سرّی خود نداشتند، روزانه دهها هزار انسان را کشتهاند.
از طرف دیگر توقع دارند باور نماییم که نازیها به صلیب سرخ جهانی اجازه میدادند که همان اردوگاهها را مورد بازرسی قرار دهد
و در همان زمانی که ظاهراً نازیها مشغول کشتن روزانه هزاران انسان بودهاند، صلیب سرخ با زندانیان مصاحبه کند.
✡ در اینجا بخشهایی انتخاب شده از یک مقالهی پر بازتاب در نشریهی یو اس ای تودی را نقل میکنیم:
🔹بسیاری از رهبران یهودی و کارشناسان هولوکاست دیر بازی است بر این باورند که صلیب سرخ در طول دوران جنگ جهانی دوم به طور حیرتآوری ناکارآمد بوده است.
🔹این ناکارآمدی که عمدتاً به علّت هشدار ندادن در رابطه با فجایع نازیها بود، بعدها با سرباز زدن از اعتراف آن تکمیل شد…
🔹صلیب سرخ در نامهای مورخه ۲۲ نوامبر ۱۹۴۴ به مسئولین وزارت امور خارجه امریکا درباره بازدید خود نوشت:
…[ما] نتوانستیم اثری از تأسیسات ویژهی قلع و قمع زندانیان غیرنظامی بیابیم…
🔹مدارک نشان میدهد صلیب سرخ در این رابطه کاملاً شکست خورده است.
مسئولین صلیب سرخ نه تنها از درک موقعیت غافل ماند بلکه اطلاعات نادرستی را به متفقین انتقال دادند.
🔶🔸گرایش به باورنکردن داستانهای ترسناک
✡ اسناد متعددی از صلیب سرخ نشان میدهد سازمان حداقل در ابتدای کار تمایلی به باور کردن داستانها و شایعات مطرح در مورد ددمنشی نازیها نداشته است.
مسئولین صلیب سرخ همانند افکار عمومی، ابعاد واقعی جنایات نازیها را درک نمیکردند.
✡ رادو آیونید مسئول بایگانی بازماندگان هولوکاست در موزه یادبود هولوکاست در امریکا میگوید:
«شکّی نیست که صلیب سرخ خود را در اختیار نازیها قرار داده بود، بدون شک آنها فریب داده شده بودند.» (۶۴)
✡ پر روشن است اگر ارقام سرسامآور تلفات به خاطر نبود دارو، کمبود حشرهکش (برای از بین بردن شپشهای ناقل بیماری) و غذا باشد، که این مشکلات از آثار ویرانیها و اغتشاشات دوران جنگ است،
در این صورت نازیها نباید از دادن اجازهی ورود به اردوگاهها به بازرسان و داوطلبان صلیب سرخ جهانی هراسی بیش از هراس انگلیسیها از امدادرسانی صلیب سرخ پس از یک حمله هوایی در خرابیهای بهجا مانده در بخش شرقی لندن داشته باشند.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9186
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
NegahiBeFazaelShabeNimeShaban.pdf
409.6K
📌 فایل پیدیاف | نگاهی به فضائل شب نیمهشعبان و احیای آن
➕به همراه برخی از اعمال و آداب
📱نسخۀ مناسب مطالعه در موبایل
🔹نیمهشعبان، شبی که خدا قسم خورده است که سائلی را رد نکند!
🔹اگر میتوانی امشب را بیدار بمان! | تا میتوانی دعا، نماز، تلاوت قرآن
🔹برنامه عبادی امام سجاد(ع) در شب نیمهشعبان
🔹هدیۀ مخصوص امام علی(ع) به کمیل در شب نیمهشعبان
🔹برترین دعا در این شب
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت چهلوهفتم؛
ابوالفضل همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده حالا میخواست زیر پایم را بکشد
بیپرده پرسید:
«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»…
دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانوادهام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده
حتی شرم میکردم به ابوالفضل حرفی بزنم
خودش حسم را نگفته شنید،
هلال لبخند روی صورتش درخشید
با خنده خبر داد:
«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!»
از شنیدن خبر سلامتیاش پس از ساعتها لبخندی روی لبم جا خوش کرد
سوالی بیاراده از دهانم پرید:
«میتونه حرف بزنه؟»
جوابم در آستین شیطنتش بود
فیالبداهه پاسخ داد:
«حرف میتونه بزنه، ولی خواستگاری نمیتونه بکنه!»
لحنش بهحدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم
او همین خنده را میخواست
به سمتم آمد، سرم را بوسید و برادرانه به فدایم رفت:
«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خندههات تنگ شده بود!»
ندیده تصور میکرد چه بلایی از سرم رد شده
دیگر نمیخواست آسیبی ببینم
لب تختم نشست،
با دستش شکوفههای اشکم را چید و ساده صحبت کرد:
«زینب جان! سوریه داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو دمشق منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک میکنن، یعنی غرب خودش داره صحنه جنگ رو برای تروریستها آماده میکنه!»
از آنچه خبر داشت قلبش شکست،
عطر خنده از لبش پرید،
خطوط صورتش همه در هم رفت
بیصدا زمزمه کرد:
«حمص داره میافته دست تکفیریها، شیعههای حمص همه آواره شدن! ارتش آزاد آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریستهام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، بهخصوص اینکه تو رو میشناسن!»
او آماده این نبرد شده بود
با مردانگیِ لحنش قد علم کرد:
«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، #سردار_سلیمانی و #سردار_همدانی تصمیم گرفتن هستههای #مقاومت مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این #تکفیریها رو میگیریم!»
و دلش برای من میتپید که دلواپس جانم نجوا کرد:
«اما نمیتونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی ایران!»
سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده
دوباره چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم:
«تو منو بهخاطر اشتباه گذشتهام سرزنش میکنی؟»
طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت
دلبرانه پاسخ داد:
«همون لحظهای که تو حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم خدا خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟»
منتظر همین پشتیبانی بودم
سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم،
روی تخت نیمخیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم
بیصدا پرسیدم:
«پس میتونم یه بار دیگه…»
نشد حرف دلم را بزنم، سرم از شرم به زیر افتاد و او حرف دلش را زد:
«میخوای بهخاطرش اینجا بمونی؟»
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمــانــده ســـلام🫡
تو لشکر سید علی سرباز شمام❤️