eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
927 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃 ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ سه‌شنبه‌ ۸ فروردین ۱‌۴۰۲ ۶ رمضان ۱۴۴۴ ۲۸ مارس ۲۰۲۳ منسوب به سه امام مظلوم بقیع؛ امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام ذکر امروز؛ یکصد مرتبه: یَا اَرحَمَ الرَاحِمِینَ 📆 مناسب‌های امروز ✝ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✍🏻
🍃🌸🍃 •┈┈• 🍃 ۳۴۵🍃••┈┈• ‌ یه بارم تو خیابون؛ خواستم رفیقم رو صدا بزنم به شوخی داد زدم: "هووووووی .....مشنگ" حدود شونزده نفر برگشتن واقعا این آمار نگران کنندست..🤣😅😅😅😅 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ --------🔸😜🔸-------- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به نام خداوند مقتدر ✋ سلام بر بندگان روزه‌دار خدا 💐 از امیرالمومنین علیه‌السلام؛ أبعَدُ النّاسِ مِن النّجاحِ المُستَهتَرُ باللَّهوِ و المِزاحِ دورترين مردم از موفقيت، كسى است كه شيفته سرگرمى و شوخى است. 📘غرر الحكم، ص۲۱۵ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ✍🏻 کسانی که بخش قابل توجهی از زندگی‌شان را شوخی و تفریح و سرگرمی پر کرده فرصتی برای موفقیت نخواهند یافت. برای موفقیت باید در مسیر کارهای ارزشمند تلاش کنیم البته شوخی و تفریح برای رفع خستگی کار ارزشمندی است ولی تمام وقت و عمر را برای سرگرمی برنامه‌ریزی کنیم؛ قطعا فرصتی برای کارهای ارزشمند و استفاده درست از عمر نخواهیم یافت. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🍃 🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت ۱۳۴م؛ بابا با ترش‌رویی به بسیجی گفت: "مگه نگفتم ولش کن؟" بسیجی گفت: "همین بود که با سنگ زد توی سر شما ...!" بابا گفت: "نه این نبود، بذار بره." طرف خجالت زده سرش رو پایین انداخت وقتی داشت می‌رفت رو کرد به بابا و گفت: "می‌دونستی که کار من بود. اما آزادم کردی! هیچ وقت این کارت رو فراموش نمی‌کنم. حاج‌آقا!" وقتی رفت، بابا رو کرد به جمع متعجب ما و گفت: "جوونه و خدا جوونا رو دوست داره" غبار فتنه خوابید حسین پس از چند شبانه روز بی‌خوابی با قیافه‌ای خسته به خانه آمد یک آلبوم بزرگ عکس زیر بغلش بود عکس‌های جوان‌های آش‌ولاش با سر و صورت‌های خونین چشمان از حدقه درآمده و بدن‌های چاقو خورده چند تا رو که دیدم، حالم خراب شد. گفت: "این بسیجی‌ها دست‌شون تفنگ نبود. قمه و چاقو هم نبود. جرم‌شون دفاع از نظام و رهبری بوده که این‌جوری شدن!" گفتم: "حالا این عکس‌ها رو برا چی آوردی خونه؟!" گفت: "می‌خوام به هر کس که گفت؛ جمهوری اسلامی جواب اعتراض مردم رو با گلوله داد نشون بدم که برخورد ما با این ماجرا در اوج رعایت و رأفت بود که بچه‌هامون این‌جوری شدن" و یک خاطره گفت: "توی اتاق کنترل بحران از طریق دوربین‌های سر چهار راه، تصویر یکی از این جون‌های بسیجی رو دیدم که چند نفر با چاقو و قمه دوره‌اش کردن و یه عکس از حضرت آقا دادن دستش و گفتن پاره‌اش کن! بسیجی عکس رو به سینه چسبوند. اول زدنش و بعد یکی با قمه گذاشت وسط کمرش و قطع نخاع شد." هر چه از ماجرای فتنه فاصله گرفتیم به نقش هوشمندانه با صبر و خویشتن داری حسین واقف‌تر شدیم رسانه‌های بیگانه طرح پنهان براندازی‌شان آشکار شده بود حسین را عامل سرکوب مردم تهران معرفی می‌کردند. مسئولین عالی رتبه کشوری و نظامی به ویژه فرمانده کل سپاه در مصاحبه‌های‌شان اذعان می‌کردند که اگر کسی جز حسین، بالای سر این کار بود، نظام هزینه‌های جانی سنگینی از دو طرف می‌پرداخت حسین مرز مردم معترض را با کسانی که در زمین دشمن نقش‌آفرینی می‌کردند جدا می‌کرد و هجوم تبلیغاتی رسانه‌های غربی و صهیونیستی را نشانه درستی راه خود می‌دانست. بعد از این ماجرا گفتم: "حساب کردم شما دو ساله که از زمان بازنشستگی‌تون گذشته! همکارات اکثراً بازنشسته شدن. شما نمی‌خوای بازنشسته بشی؟!" گفت: "از خدا خواستم که یه اربعین خدمت کنم یعنی چهل سال! می‌دونی که چهل عدد کماله." اسم اربعین حس خوبی را در من زنده کرد حسی مثل گرفتن کارنامه قبولی پس از آزمایش و امتحانات سخت. مثل امتحانی که حضرت زینب داد و با پیامش حماسه عاشورا را جاودانه کرد یا مثل رسیدن یک میوه و افتادن از درخت. گفتم: "این روزها مردم برا پیاده‌روی اربعین آماده می‌شن! کمتر از یه ماه تا اربعین مونده. دست بچه‌ها رو بگیریم و بریم کربلا !!" گفت: "به روی چشم سالار! فکر می‌کنم یه سفر خانوادگی دیگه باید بریم و بعد خودمون رو برا اربعین سال آینده آماده کنیم ..." پرسیدم: "دوباره راهیان نور!؟" گفت: "حج عمره" دید که از شادی بال در آورده‌ام گفت: "البته چند ماه دیگه." آن قدر خبر خوشحال کننده‌ای بود که صبر برای رسیدنش هم لذت داشت. من و حسین هر کدام جداگانه به حج رفته بودیم و حج خانوادگی، آرزوی شب‌های قدرم از خدا بود. رفتیم توی هواپیمایی که چند نماینده مجلس و تعدادی از مسئولین بودند. ته هواپیما نشستیم میهمان‌دارها حسین را شناختند و گفتند: "جای مناسبی را پشت کابین خلبان برای او خالی کرده‌اند" حسین تشکر کرد و گفت: "اینجا پیش خونواده‌ام راحتم." هواپیما بلند شد، 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🍃 حجت الاسلام پناهیان برای آدم‌های با صفا یک رؤیای شیرین و دوست داشتنی است ... و تمام نگرانی‌ها دربارۀ قبر و قیامت و تلخی‌های زندگی را برطرف می نماید 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 در بهشت زهرای تهران قطعه پنجاه شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند سنگ قبر ساده او حرف‌های صمیمانه‌اش و قولی که به زائرانش می‌دهد دل آدم را امیدوار می‌کند. 📜بخشی از وصیت‌نامه: 📝شما چهل روز باشید، خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. 📝نمازهای واجب خود را دقیق و بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز می‌شود. 📝سوره را هر شب یک مرتبه بخوانید؛ خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی‌گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام، منتظر دعای خیر شما است. 📝اگر درد دل داشتید و یا خواستید بگیرید بیایید سر مزارم به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می‌کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شود. خداوند سریع الاجابه است ✅ پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید🙏 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 ✡ ✝ یهود و فرهنگ‌سازی 📖 مقاله اول؛ 🔮 قسمت هفتم؛ 🔶🔸ظهور پروتستانتیزم 🔸مقدمه 🔹پیشتر گفتیم که استقلال کلیسا و قدرت پاپ در جوامع فئودالی اروپا در قرون وسطی، مانعی بزرگ بر سر راه طراحان رنسانس محسوب می‌شد. از آن‌جا که در جوامع دینی نمی‌توان با صراحت دینِ مستقر را براندازی نمود، همیشه بهترین راه، ایجاد انحراف در آن دین بوده است. در مورد مسیحیت در آستانه رنسانس چنین اتفاقی افتاد. 🔹پس از آن‌که حزب شیطان در قالب یهودیت یک بار پیش از این با ایجاد مسیحیت پولسی، این دین الهی را به انحراف کشانده بود؛ اینک زمان آن رسیده بود که برای هرچه نزدیک‌تر کردنِ آن با یهودیتی که خود نیز پیش از این تحریف شده بود، اقدامی اساسی صورت گیرد. 🔸مبدع پروتستانیزم 🔹پس از آن که اروپا در طی چند دهه شاهد گسترش اعتراضات علیه پاپ و دستگاه کلیسا شد؛ سرانجام کشیشی آلمانی به نام مارتین لوتر (۱۵۴۶-۱۴۸۳م) مخالفت وسیعی را علیه کاتولیسیسم سازماندهی کرد او موفق شد تا نهضتی را بر مبنای جدایی و انشعاب در دین مسیحیت -که به‌سبب ماهیت اعتراض‌آمیز آن “پروتستانتیزم” خوانده شد- رهبری کند. 🔹پاپ اگرچه لوتر را تکفیر کرد، اما فرمان او به امپراتور برای مقابله با لوتر، در سال ۱۵۲۰م در آتش افکنده شد، و این‌چنین از پاپ و کلیسا تقدّس‌زدایی شد. 🔸عقاید 🔹کتاب معروف لوتر با عنوان “عیسی مسیح یک یهودی زاده شد” در سال ۱۵۲۳ انتشار یافت. او که به زبان عبری آشنایی کامل داشت، در کتاب و عقاید خویش به‌شدت مقیّد به دفاع از یهودیت و ترویج اعتقادات آنان بود. او اعلام داشت: "یهودیان حامل برترین خون‌ها در رگ‌های خود هستند. روح‌القدس به‌واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانه‌ایم. همان‌طور که در داستان “زن کنعانی” آورده شده است، ما همچون سگانی هستیم که از خرده نان‌های بر زمین ریخته‌ی اربابان خود ارتزاق می‌کنیم." (۱۷) 🔹این عقاید با استقبال گسترده یهودیان مواجه شد؛ و لذا به حمایت وی پرداختند. گفته شده است لوتر با این بیانات قصد داشت تا یهودیان را به سمت مسیحیت و پروتستانتیزم متمایل کند؛ و چون در ادامه‌ی ماجرا پای‌بندی یهودیان را به آیین خویش دید، در پایان عمر تبدیل به یک ضد یهود و آنتی سمیتیست شد. یهودیان نیز که حمایت های خود را برای دفاع او از یهودیت نثارش کرده بودند، دست از پشتیبانی وی برداشتند. 🔸ثمرات 🔹اما گذر زمان و تاریخ نشان می‌دهد که در جریان نهضت این کشیش یهودی؛ 👈 اولاً مأموریت اصلی برای تقدّس‌زدایی و شکستن قدرت پاپ به‌طور کامل انجام شد، 👈 ثانیاً فرایند ایجاد اختلاف و انشعاب نیز در مسیحیت با استقرار پروتستانتیزم و ادامه‌ی دشمنی با کاتولیسیسم به مرحله اجرا در آمد 👈 ثالثاً پیوندی ناگسستنی میان یهودیان و این جریانِ به‌ ظاهر مسیحی در تاریخ ایجاد شد که هنوز هم ادامه دارد. 🔹امروزه آنچه در مقابل شکل‌گیری تمدن اسلامی به آخرین تلاش‌ها دست می‌زند، حاصل این پیوند شوم و شیطانی است که از هیچ دین و آیینی نشأت نگرفته است. تغییر موضع ناگهانی لوتر بیشتر با این تحلیل قابل توجیه است که وی با انجام کامل مأموریت خویش، در پایان عمر، پروتستانتیزم را از اتهامِ یهودی‌بودن رهاند و به این مکتب جدید اجازه ادامه حیات برای سال‌های طولانی‌تری را داد. با این ترتیب دومین انحراف بزرگ در دین مسیحیت پس از پولس به‌دست لوتر انجام شد و این دین گامی دیگر به سمت تبدیل شدن به حزب شیطان برداشت. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9831 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
. ♻️ جهنمیان گویند چهار عامل ما را جهنـمی کرد در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم گفت و گو رخ می‌دهد که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان کرده است٬ یکی از آن صحنه‌ها که در سوره مدثر آمده این است که: اهل بهشت از مجرمان می‌پرسند: چه عاملی شما را به دوزخ روانه کرد؟ آنها می‌گویند : ۴ عامل : ۱ - « لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ » پای‌بند به نماز نبودیم . ۲ - « لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ » به گرسنگان اعتنا نمی‌کردیم. ۳ - « کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ » ما در جامعه فاسد هضم شدیم . ۴ - « کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین » قیامت را هم نمی‌پذیرفتیم. ماه مبارک رمضان است، تلاش کنیم تا اگر یکی از این عیوب در ما یا اطرافیان ما هست، بر اساس روش‌های درست اصلاحش کنیم. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
عصبی شدن در حالت روزه - @Maddahionlin.mp3
3M
🔴🔊 عصبی شدن در حال 🎤 سخنرانی بسیار شنیدنی حجت‌الاسلام عالی 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 ۲   قسمت شصت‌وششم؛ چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند ابوالفضل فریاد کشید: «این بی‌شرف‌ها دارن با مسلسل و دوشکا می‌زنن، ما با کلت چی‌کار می‌خوایم بکنیم؟» روحانی مسئول دفتر تلاش می‌کرد ما را آرام کند ولی فرصتی برای آرامش نبود تمام در و پنجره‌های دفتر را به رگبار بسته بودند. مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنه‌ای دید که لب‌هایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد: «اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگ‌چین ببندن؟» من نمی‌دانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری دمشق عادت تروریست‌ها شده بود جوانی از کارمندان دفتر، آیه را خواند: «می‌خوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!» و جوان دیگری با صدایی عصبی، وحشی‌گری ناگهانی‌شان را تحلیل کرد: «هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم رهبری ایران می‌بینن! دستشون به نمی‌رسه، دفترش رو می‌کوبن!» سرسام مسلسل‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، می‌ترسیدم به دفتر حمله کنند تنها زن جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم می‌لرزیدم. چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفت گونه‌های مصطفی از غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود و سرگردان دور خودش می‌چرخید. از صحبت‌های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده‌اند یکی‌شان با تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد: «ما ده دیقه دیگه بیشتر نمی‌تونیم مقاومت کنیم!»… مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد: «یا اینجا همه‌مون رو سر می‌برن یا اسیر می‌کنن! یه کاری کنید!» دستم در دست مادر مصطفی لرزید نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را به‌هم ریخت رو به همان مرد نهیب زد: «نمی‌بینی زن و مادرم چه حالی دارن؟! چرا بیشتر تن‌شون رو می‌لرزونی؟» ابوالفضل تلاش می‌کرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید: «فکر می‌کنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچ‌کس ازشون خبر نداره!» ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بی‌توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند: «بچه‌ها تا سر خیابون رسیدن، ولی می‌گن جلوتر نمی‌تونن بیان، با تک تیرانداز می‌زنن.» مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود مردّد نتیجه گرفت: «به نظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.» مصطفی فکرش را خوانده بود در جا ایستاد به سمتش چرخید و سینه سپر کرد: «اگه یه آرپی‌جی باشه، خودم می‌زنم!» انگار مچ دستان مردانه‌اش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت: «من می‌رم آرپی‌جی رو ازشون بگیرم.» روحانی دفتر محو مصطفی ماند دل من و مادرش از نفس افتاد جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد: «در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز می‌زنه!» ولی ابوالفضل موافق رفتن بود به سمت همان جوان رفت و محکم گفت: «شما کلتت رو بده من پوشش می‌دم!» 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
7تصویر جزء هفتم.pdf
9.96M
تصویر جزء هفتم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
7صوت تحدیر جزء هفتم.mp3
4.22M
تلاوت جزء هفتم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
7صوت ترجمه جزء هفتم.mp3
7.5M
ترجمه جزء هفتم 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 💐 عن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله: لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة. از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: اگر بندهٔ «خدا» می‏دانست که در ماه رمضان چیست[چه برکتی وجود دارد]؟ دوست می‏داشت که تمام سال، رمضان باشد. بحار الانوار، ج۹۳، ص۳۴۶ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸🍃 ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ چهارشنبه‌ ۹ فروردین ۱‌۴۰۲ ۷ رمضان ۱۴۴۴ ۲۹ مارس ۲۰۲۳ منسوب به چهار امام غریب؛ امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام ذکر امروز؛ یکصد مرتبه: یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ 🌍 مناسبت‌های قمری ◀️ رحلت حضرت عموی پیامبر اسلام (ص) و پدر امام علی (ع) به‌روایتی (١٠ بعثت) 🌍 مناسبت‌های میلادی ◀️ روز مصائب عیسی مسیح ◀️ پس از اجرایی‌شدنِ قانون مصوّب مجلس بریتانیا، اولین در انگلستان و ولز صورت گرفت! (٢٠١۴م) 〰〰〰🔸🌺🔸〰〰〰 ✳️ بیشتر بدانیم؛ ۱ 📚 گوشه‌ای از فداکاری‌های را در مقالهٔ ذیل بخوانید: 📖 اسلام و تروریسم تاریخی یهود؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4446 ✳️ بیشتر بدانیم؛ ۲ ✝ https://eitaa.com/salonemotalee/9830 ✳️ بیشتر بدانیم؛ ۳ ✡ قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/2243 ✡ وقتی عرفان نیهیلیستی به همجنسبازی رسید! (ازدواج رسمی دو همجنس با مدیریت پهلوی سال ۵۶ در تهران) https://eitaa.com/salonemotalee/2601 در انیمیشن‌های کودکان https://eitaa.com/salonemotalee/9826 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
در انیمیشن‌های کودکان 🔶🔸مقدمه 🔹«دگرباشی جنسی» در غرب به فاصله دوسه دهه با عنوان «همجنس‌گرایی» به عنوان حقوقی اولیّه (البته نه در همه‌جا) شناخته شد. حامیان پشت‌پرده این بی‌پردگیِ اخلاقی از تمام ابزارها برای عادی‌سازیِ این رفتار نابهنجار بهره بردند در این بین سینمای هالیوود بیشترین خدمت را به ترویج «همجنس‌بازی» کرد. 🔹تهاجم فرهنگی غرب به‌شدت نیازمند مستمسکی برای قبح‌زدایی از این رفتاری بود که مردم به‌عنوان یک پدیده غیراخلاقی از آن یاد می‌کنند، از این‌رو دست به دامان سینما شدند. 🔹جامعه غربی می‌بایست از منظر فرهنگی استحاله می‌شد. تابوها یکی پس از دیگری شکست و هالیوود ارزش‌های جامعه را دیگرگون ساخت. 🔹«جورج وینبرگ» روانشناس و فعال حقوق همجنس‌بازان در سال ۱۹۷۲ میلادی درست یک سال قبل از رأی انجمن روانپزشکی آمریکا نسبت به حذف «همجنس‌گرایی» از فهرست اختلالات روانی، واژه «هوموفوبیا» را در کتاب «جامعه و همجنس‌گرای سالم» استفاده کرد. 🔹به جرأت می‌توان گفت که در هالیوود هیچ ضدارزشی طی سه دهه گذشته به اندازه‌ی همجنس‌بازی به یک ارزش و حتی حقوق اولیه تبدیل نشده است! 🔹سینما بالاترین نقش را در ترویج این قِسم از بی‌بندوباری ایفا کرد. برای نمونه فیلم سینمایی؛ «فیلادلفیا» (Philadelphia) روایت داستان یک همجنس‌باز به نام «اندرو بِکِت» است و او را فردی مظلوم نشان می‌دهد تا بیننده با او هم‌ذات پنداری کند. 🔹این فیلم با بهره بردن از تحریک عواطف و احساسات به‌دنبال ایجاد حسّ طرفداری از این فرد است، که در اصل نماینده قشری است که قرار است یکی از تابوهای غیراخلاقی تمام تاریخ را به مسأله‌ای عادی تبدیل کند. 🔹هالیوود پس از این فیلم، تولید محتواهای همجنس‌بازی را در حد وسیعی گسترش داد. آن‌چنان هماهنگی در پیکره‌ی کلی هالیوود وجود داشت که چنین فیلم‌هایی جوایز متعدد سینمایی نیز دریافت کردند. 🔹«هیلاری سوانک» در سال ۱۹۹۹ جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش اصلی زن را برای بازی در فیلم همجنس‌بازی «پسرها گریه نمی‌کنند» دریافت کرد. «آبی گرم‌ترین رنگ است» با موضوع تراجنسیتی نخل طلای کن را دریافت کرد. و چه جوایز متعددی که نصیب عوامل فیلم‌های دارای موضوع دگرباشی جنسی شد. 🔶🔸ترویج مضامین همجنسبازی به انیمیشن‌های کودکان معصوم 🔹و اما مسأله حالا شکلی به‌غایت بحرانی به خود گرفته است. هالیوود در مسیر ترویج بی‌اخلاقی، مضامین همجنس‌بازی را به انیمیشن‌های کودکان معصوم کشانده است. کودکی که حتی هنوز مجاز به یادگیری مفاهیم و آموزه‌های جنسی در روابط طبیعی انسان‌ها نیست، حالا در محتواهایی که تماشا می‌کند با مضامین همجنس‌بازی مواجه می‌شود! 🔹«در یک تپش قلب» (In a Heartbeat) اولین انیمیشن حاوی مضمون همجنس‌بازی است. این انیمیشن کوتاه ۴ دقیقه‌ای در سال ۲۰۱۷ منتشر شد داستان آن در مورد علاقه‌ی یک پسر دبستانی به پسری دیگر است. این انیمیشن کوتاه پس از انتشار در یوتیوب تنها در یکی از پست‌های خود بیش از ۴۰ میلیون بار و در مجموع نزدیک به ۱۰۰ میلیون بار تماشا شد. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9842 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🍃 🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت ۱۳۵م؛ میهمان‌دارها حسین را شناختند و گفتند: "جای مناسبی را پشت کابین خلبان برای او خالی کرده‌اند" حسین تشکر کرد و گفت: "اینجا پیش خونواده‌ام راحتم." هواپیما بلند شد، دقایقی بعد تیم امنیت پرواز آمدند و گفتند: "خلبان اصرار داره که شما برید جلو." حسین چند دقیقه پیش خلبان رفت و خوش‌وبشی کرد؛ اما نماند برگشت حتی اگر تنها هم بود جلو نمی‌رفت برای این حج خانوادگی و زمان سفر برنامه‌ریزی کرده بود و می‌گفت: "منتظر رسیدن ماه‌های رجب وشعبان بودم که بهترین اوقات برای حج عمره‌س. آرزو داشتم سوم شعبان، تولد آقا امام حسین همه با هم تو سفر حج باشیم که خداروشکر برآورده شد." مدیر کاروان یک پیرمرد به اصطلاحِ اهل کاروان، "داش مشتی تهرونی" بود که برای نظم دادن و انجام به موقع و صحیح اعمال حج با هیچکس تعارف نداشت گاهی با تحكّم و حتى تشر با زائران حرف می‌زد همه زائران سعی می‌کردند خودشان را با جدول برنامه‌ریزی مدیر هماهنگ کنند؛ الا یک پیرزن ایرانی‌الاصل مقیم آمریکا که با هفتاد سال سن، تک‌وتنها توی کاروان ما که بیشتر جوانان فرز و چابک بودند برخورده بود مکتهای طولانی او یک طرف ظاهر و سر و شکل کاملاً متفاوت با موهای رنگ کرده و ناخن‌های لاک‌زده‌اش یک طرف مدیر را کلافه کرده بود عده‌ای از خانم‌ها هم به نگاه انکار به او می‌نگریستند و به هم می‌گفتند: "مسجدالنبی خانمی با این سر وشکل و قیافه تا به حال به خودش ندیده!!" زهرا و سارا خیلی دوستانه به این خانم احکام حج را می‌گفتند اما خانم گوشش بدهکار این حرف‌ها نبود. در طواف دور چهارم که شد، گفت: «بسه» و طواف را رها کرد یکی‌دو نفر چغلی پیرزن را به مدیر کردند، مدیر بالاخره از کوره در رفت و حرفی را که نباید می‌گفت، زد: «خانم! مگه اومدی تفریح! خیال کردی اینجا لوس‌آنجلسه. برو اول یه فکری واسه ناخن‌هات کن" حسین از این شیوه تذکر و امر به معروف مدیر کاروان ناراحت شد چون جمعیت خانوادگی ما در کاروان زیاد بود این پیرزن با ما همراه شد. حسین همه را نگاه می‌داشت تا پیرزن برسد. پیرزن از حسن رفتار و حسن خُلق حسین به حدی خوشش آمد و با جمع ما خودمانی شد که به حسین می‌گفت: "پسرم! دستم رو بگیر" حسین می‌خندید و به من می‌سپردش. وهب و خانمش و نوه‌ام فاطمه هم با یک کاروان دیگر به ما ملحق شدند خواهر کوچکم افسانه و شوهرش هم در کاروان ما بودند به نیابت از خواهر بزرگ‌مان، ایران اعمال عمره مفرده را انجام دادیم همه جا با ما بود. درست مثل روزهای کودکی‌مان که شبها با آن دست‌های مهربانش دست من و افسانه را می‌گرفت، تا لبه پشت بام می‌برد وقتی از نردبان چوبی بالا می‌رفتیم هوامان را داشت که نیفتیم دراز می‌کشیدیم ستاره‌ها را مال خود می‌کردیم. با دست‌ودل‌بازی ستاره دنباله‌دار را به من می‌داد و ستاره‌های روشن و درشت و براق را به افسانه مثل مامان‌ها برای خودش چیزی نمی‌خواست حالا روزهای آخر سفرحج‌مان بود بنا به درخواست ما، مدیر کاروان مجلس دعایی برای شفای ایران برپا کرد اول زیارت عاشورا خواندیم با التماس دست به دعا برداشتیم حال و روزم به قدری برگشت که احساس کردم کنار ایران نشسته‌ام و صدای مرا می‌شنود زیر لب خطاب به او نجوا کردم: "ایران جان! می‌دونم که صدای منو می‌شنوی. خودت از خدا بخواه که شفا پیدا کنی؛ یا خدا از تو راضی بشه! عذاب می‌کشم که چهار سال ساکن و صامت یه گوشه افتادی و داری مثل شمع بی‌صدا می‌سوزی و بی‌صدا آب می‌شی. خواهر مظلومم یا شفات رو از خدا بخواه یا بخواه که ازت راضی بشه!" هنوز دعا به «آمن یجیب» خواندن نرسیده بود که تلفن امین زنگ خورد و رفت یک گوشه نگاهش کردم او هم نگاهی به من انداخت. به دلم برات شد که خبری در مورد ایران شنیده و دلم راست گفته بود پرسیدم: «ایران؟!» گفت: «رفت.» گفتم: "حتماً خودش خواست که بره" 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee