فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ازدحام مردم #آمریکا در فروشگاهها برای تهیه وسایل ضروری در پی تایید شیوع ویروس #کرونا در ایالت های #واشنگتن و #کالیفرنیا 😐
#بی_بی_سی کجا مردی؟
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
☘: ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_سوم 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_چهارم
💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟»
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که #دلواپس حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم میبرمت درمانگاه.»
💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه #خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟»
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :«#حاج_قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری #داعشیها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان.»
💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!»
اشکی که تا روی گونهام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«میخوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!»
💠 و از چشمان شکستهام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کردهام که با لبخندی دلربا دلداریام داد :«انشاءالله #محاصره میشکنه و حیدر برمیگرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه نالههایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است.
دلم میخواست از حال حیدر و داغ #دلتنگیاش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد.
💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانیاش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون #اسلحه بیارن!»
نفس بلندی کشید تا سینهاش سبک شود و صدای گرفتهاش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچهها #شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحههایی که #آمریکا واسه کردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.»
💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسم پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت میداد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت.
محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :«#سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها میکرد، آخر افتاد دست داعش!»
💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد.
در میان انگشتانش #نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!»
💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با #آرامشی شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟»
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میکرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای #داعش به شهر باز شد...»
💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به #ناموسش صورت رنگ پریدهاش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.»
با دستهایی که از تصور #تعرض داعش میلرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد.
💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمندهاش به پای چشمان وحشتزدهام افتاد :«انشاءالله کار به اونجا نمیرسه...»
دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، بهسختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پلههای ایوان پایین رفت.
💠 او میرفت و دل من از رفتنش زیر و رو میشد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد.
عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما #شیر دارید؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاید باور نکنید در #آمریکا به غیر از #دستمال_توالت و مواد غذایی #اسلحه و مهمات نیز نایاب شده.😳
مردمشون همه فشنگ ها و هفت تیرها رو انبار کردن، تا موقع لزوم برای حفاظت غذا و دستمال توالت استفاده کنن!😳
این جامعه ای هستش که #لیبرالیسم ساخته! #انسانیت و #کمک و #همبستگی و #رحم و مروت معنا نداره.. همه #گرگ هم هستن!
چقدر #رسانه های دروغگو سالهاس #مدیریت غربی ها رو تو سرمون زدن! #ثروت و #رفاه و #تمدن شونو.. نظم و قانونمداری و #نایس بودنشونو!!🙃
🔶 🔴نیروهای #لباس_شخصی و #پلیس در حال محافظت از #دستمال_توالت در فروشگاه کاستکو در #آمریکا 😐😂😂
⏪یادتونه در پی سیاستهای غلط #روحانی #پوشک بچه در #ایران کمیاب شد و رسانههای غربی و عربی چه ولولهای راه انداختند؟
پوشک بچه را به #موشک ربط دادند و سرتیتر رسانههای #سعودی ماهوارهای بود
ولی کار خدا را ببینید که دستمال #توالت نه تنها در آمریکا بلکه در #اروپا هم نایاب یا کمیاب شده، بخاطر دستمال توالت #اسلحه تهیه میکنند در فروشگاهها یقه یکدیگر را جر میدهند، محافظتش میکنند
این بوی گند از غرب برخواسته و هیچ دستمالی نیست که به داد غربیها برسد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #پرستار #انگلیسی بعد از شیفت ۴۸ ساعته اینجوری گریه میکنه...
#دستمال_توالت و لوازم بهداشتی نه، حتی #غذا هم پیدا نمیشود!
دو تا سوال:
1. چرا #بی_بی_سی و #منوتو و بقیه لشکر شیطان این وضع #مدیریت و #فرهنگ غرب رو به مقلدای خودشون نشون نمیدن؟!
2. اگه #ایران بود، واکنش همین لشکر شیطان و ارباباشون مقامات #آمریکا و #انگلیس و #اروپا چی بود؟!
#رسانه #حقیقت_غرب
👈داشتم فکر میکردم در مورد خبرهای این چند روز رسانه هایی که معاندین میسازند و در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای نشر میدهند و عده ای ساده و ناآگاه و برخی در حد حماقت در داخل کشور آنها را باور میکنند، یه سری سوالاتی برام پیش اومد که فکرمو درگیر کرده که مناسب دیدم با شما مطرح کنم:
🔸 #ایتالیا که #قم نداره #کرونا از کجاش شروع شده ؟
🔸 #فرانسه که #آخوند و تندروی مسلمون و شیعه نداره چجوری کرونا توش شیوع پیدا کرده ؟
🔸 #انگلستان که #ضریح و حرم و لیسنده نداره چجوری درگیر کرونا شده ؟ اونجا که شفافیت دارن جواب بدند که چرا برای #دستمال_توالت توی فروشگاه ها پلیس مسلح گذاشتند ؟
🔸 #اسپانیا که از همون اول #قرنطینه و منع آمد و شد رو داشته، چجوری الان توی ده کشور صدر جدول اومده ؟
🔸 #سوئد که مهد ثروت و منابع مالی و #رفاه دنیاست و حقوق همه رو برای یک ماه پرداخت کرده که نیان بیرون چرا الان توی جدول آمار بالایی داره ؟
🔸 #سوئیس که مقر جلسات مهم دنیاست و مدیر نابلد و اینجور حرفا نداره چجوری اومد تو گروه کرونایی ها ؟
🔸 #آمریکا که ادعای مدیریت دنیا‼️ و قدرت و پیشرفته ترین #تکنولوژی ها رو داره چرا نیروهای نظامی و گارد ملیش با توپ و تانک و نفربر و خودروی زرهی توی خیابونان؟ اینا که ذخائرشون خیلی بالاست چرا صف فروشگاهاش اینقدر طولانیه ؟ چرا فروشگاهاشون خالی شده ؟ آمریکا که میخواد به ما کمک کنه چرا به مردم خودش کمک نمیکنه ؟! امریکا چرا به مخفی کردن امار کشته های کرونایی متهمه؟ چرا مدعی حقوق بشر به ساخت و انتشار ویروس اونهم برای چندمین بار متهم شده؟!
🔸 #بلژیک نکنه #انتخابات بوده و صدا و سیماش #پنهانکاری کرده بعدش کرونایی شده؟
🔸 #هلند که کرونایی شده مگه راهپیمائی 22 بهمن داشته ؟
🔸 اتریش مگه مسجد و نماز جمعه و اجتماعات اینجوری داشته ؟!
🔸 اسپانیا که #تحریم نیست چرا تو بیمارستاناش الان تخت خالی نیست، اکسیژن نیست و مریضاش روی زمین افتادند ؟
🔸#نروژی ها مگه شعار مرگ بر این و اون میدادن که کرونایی شدن ؟
🔸 #کانادا که ارزش دلارش بالاست و مرکز اینترنت دنیا و تکنولوژی های نوین دنیاست چرا کرونا گرفته . حتی همسر نخست وزیرش؟!
🔸 #دانمارک که مدافع حقوق بشره چرا از پیرهاشون خدمات امدادی رو حذف میکنن میدن به جووناشون؟
🔸 #آلمان که مهد #پزشکی دنیاست چجوری الان آمارش اینقدر بالا اومده ؟ چرا مردم جهان اولی آلمان به فروشگاه ها حمله کردند ؟ چرا آلمان که قطب صنعت دنیاست #ماسک دزدی میشه و تجهیزات پزشکی کمیاب شده ؟!
🔸 #اروپا که اینقدر مدیریت دنیا رو خوب بلده چجوری الان خودش مرکز شیوع بحران توی دنیا شده ؟
🔸 هلند سرزمین گلها که آب و هواش عالیه و آلودگی هوا نداره و خیلی مراقب وضعیت مردمشه دیگه چرا ؟!
🔸 ترکیه که درآمد گردشگریش اینقدر بالاست آخه دیگه چرا ؟!
🔸 #امارات که بزرگترین مرکز تبادل پرواز مسافرای دنیاست چرا هنوز پروازاش ادامه داره؟ نکنه اونجا هم مدیرای ایرانی ان؟!
🔸 پرتغال و استرالیا و بقیه کشورا چی ؟!
اینا که بعضیهاشون دیرتر از ما کرونا گرفتند چرا از ما ایرانیا زدند جلو ؟!
کشورهای فرانسه آلمان اسپانیا ایتالیا و... که از #ایران چندین روز زودتر کرونایی شدند چرا هنوز نتونستند کنترلش کنند!!
خبرگزاریهایی که مارو مسخره میکردند که دست به #دعا شدیم چرا آمریکا رو بخاطر اعلام روز نیایش و اسراییل رو برای دعوت به دعا مسخره نکردند؟!
ای بابا؛ اینهمه سوال؛ خدایا گیج شدم
ما آدمهایی که ادعای سر در آوردن از تکنولوژی و خبرهای آنلاین و بروز رو داریم
ماهایی که ادعای بافرهنگی و روشن فکریمون میشه
از این وضعیت فعلی دنیا اصلا خوشحال نیستیم
بدونیم هر کشوری برای خودش مشکلاتی داره
کشور داری و مدیریت اینهمه آدم واقعا سخته
✔️اینقدر خودمون با دست خودمون کشورمون رو توی دنیا بدنام و خراب نکنیم
✔️شایعات رو پخش نکنیم
✔️کمک اصولی کنیم ایده منطقی بدیم و عمل کنیم و فقط حرف نزنیم
✔️فرهنگمون رو با مطالعه و تحقیق بالا ببریم و با همکاری و اتحاد به همدیگه کمک کنیم تا ازین مشکل خارج شویم.
☘️ ان مع العسر یسرا☘️
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#موریانه_ی_کرونا
✅عجب روزگاری شده، نفت ایران را تحریم کردند، نفت جهان ۲۱ دلار شد، انگار نفت هم بدون ما قیمتی ندارد
✅ایران در #تحریم داروست، انوقت در بیمارستان های آمریکا، از پلاستیک زباله لباس پرستاری می سازند
✅می گفتند ایرانی فقط می تواند آفتابه بسازد اما حالا مدیران بحرانشون برای رفع قحطی دستمال توالت، آفتابه ایرانی را تجویز کردند و ما مجبوریم کارخانه #آفتابه سازی ویژه صادارات اروپا و امریکا راه اندازی کنیم😜
✅ #قم و #ایران را مرکز کرونای جهان اعلام می کردند اما حالا نام امریکا بر صدر جدول می درخشد
✅ یک عمر، #هالیود فیلم ساخت که امریکا، جهان را نجات می دهد اما حالا #آمریکا به کل جهان میگه به من عاجز بی نوا کمک کنید
✅به صف های ۲۰ متری ما
می خندیدند، اما حالا موندن صف ها شون رو چطور کیلومتر بزنند
✅گفتند ۵۰ نقطه ایران را می زنیم حالا دقیقا از ۵۰ ایالت اونها دود بلند میشه
✅ #اسلام، دعا و قرآن را مسخره
می کردند اما حالا روز ملی #دعا و نیاش اعلام کردند، تازه صبحها برخی از مردم ما با اذان صبح کاخ سفید بیدار
می شوند.
✅اگر ما #ایرانی ها کمی صبر کنیم و در خانه بمانیم، این موریانه هرچه قطعنامه و تحریم صادر کردند را هم از بین
می برد.
ایرانی عزیز، برای تبدیل تهدید #کرونا به یک فرصت، در خانه بمان 🙏
@fanos25
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_ام
💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانوادهام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق #سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم میکردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!»
از شنیدن خبر سلامتیاش پس از ساعتها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بیاراده از دهانم پرید :«میتونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فیالبداهه پاسخ داد :«حرف میتونه بزنه، ولی #خواستگاری نمیتونه بکنه!»
💠 لحنش بهحدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را میخواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و #برادرانه به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خندههات تنگ شده بود!»
ندیده تصور میکرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمیخواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفههای اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! #سوریه داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو #دمشق منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک میکنن، یعنی #غرب خودش داره صحنه جنگ رو برای #تروریستها آماده میکنه!»
💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بیصدا زمزمه کرد :«#حمص داره میفته دست تکفیریها، #شیعههای حمص همه آواره شدن! #ارتش_آزاد آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریستهام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، بهخصوص اینکه تو رو میشناسن!»
و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، #سردار_سلیمانی و #سردار_همدانی تصمیم گرفتن هستههای #مقاومت مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این #تکفیریها رو میگیریم!»
💠 و دلش برای من میتپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمیتونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی #ایران!»
سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو بهخاطر اشتباه گذشتهام سرزنش میکنی؟»
💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظهای که تو حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم #خدا خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟»
و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیمخیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بیصدا پرسیدم :«پس میتونم یه بار دیگه...»
💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از #شرم به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«میخوای بهخاطرش اینجا بمونی؟»
دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت بهخاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمیکنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس #خواستگاری هم کرده!»
💠 تازه حس میکرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور #آمریکا بود، این #مدافع_حرم!»
سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست میتونه بیاد دنبالت.»
💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانهای ذهنم به هر طرف میدوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی میخواد اونو برگردونه خونهشون #داریا؟ کسی جز ما خبر نداره!»
مات چشمانم مانده و میدید اینبار واقعاً #عاشق شدهام و پای جانم درمیان بود که بیملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب میکنم، برا تو هم به بچهها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری #تهران انشاءالله!»
💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد.
ساعت سالن فرودگاه #دمشق روی چشمم رژه میرفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را میدیدم و یک گوشه دلم از دوریاش آتش میگرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم میخواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه میگفتم راضی نمیشد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 رد شدن پلیس آمریکا با اسب از روی معترضان به نژادپرستی!
این همون غربه که بعضیا واسش سر و دست میشکستن...
تا تهشو ببینید!
#آمریکا #ترامپ #نژادپرستی #آمریکایی #سیاهپوستان #تروریست #خشونت #پلیس #حقوق_بشر #اعتراضات_آمریکا #تظاهرات_آمریکا #دیکتاتوری
🔺<تنها ٢٠ #دلار براي به آتش كشاندن امريكا كافي بود>
-٢٠دلاري كه #جورج_فلويد امريكايي سیاهپوست به صاحب مغازه پرداخت كرد.....
-فروشنده احتمال داد كه برگه ٢٠دولاري جعلي است و با پليس تماس ميگيرد.
او فلويد را متهم به استفاده از اسكناسهاي جعلي نمود...بلافاصله پليس حاضر شد....و فاجعه اتفاق افتاد...حادثه اي كه كل امريكا را فرا گرفت و به اتش و نا امني كشاند....
جورج فلويد زير زانوي پليس سفيد پوست جان داد در حالي كه فريادمي زد
*خواهش ميكنم رهايم كن ،نميتوانم نفس بكشم *
امريكا اتش گرفت و مغازه در اتش سوخت و در جريان تحقيقات بعدي مشخص شد كه ورقه ٢٠دولاري اصل بود وبرخلا ف ادعاي صاحب مغازه جعلي نبود!!!!
٢٠دلاري براي پايان دادن به بزرگترين قدرت اقتصادي و نظامي البته پوشالی جهان كافي بود.....تريليونها و ملياردها دولاري که از مردم ستمديده جهان سوم و مسلمانان مصادره كردند در مقابل يك برگ ٢٠دلاري دوام نياورد.
تاريخ ...روزي اين حادثه را در خاطره ها زنده خواهد كرد....
خونهاي بيگناهان و خون سليماني ها هدر نخواهد رفت و مو تور محركه اين حركت عظيم است. #آمريكا بايد تاوان احراق و تخريب و قتل و جور و فساد و اعمال تروریستی و ضد بشری خود و نقض حقوق بشر و گسترش سلاحهای کشتار جمعی در كشورهاي مظلوم اسلامي را بدهد. عدل خداوندي جز اين نيست .... سبحان الله يمهل ولا يهمل....
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 کشتن وحشتناک یک پیرمرد امریکایی
.
وقتی میخواست با پلیس نایس و مهربون نیویورک آمریکا ‼️، متمدنانه و مسالمت آمیز گفت و گو کنه.
بیچاره سرش ترکید و خون زد بیرون.😞
این قتل، هولناک تر از قتل #جورج_فلوید است و آتش خشم عمومی را شعله ورتر کرده
#آمریکا #امیرکا_تنتفض #ترامپ #بی_بی_سی #منوتو #صدای_آمریکا #کرونا #مرگ_بر_آمریکا #قتل #انسانیت #DethToAmerica #حقوق_بشر #اعتراضات_آمریکا #تظاهرات_آمریکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یادتونه علیرضا خمسه حتی سگ و پرنده های خارجیا رو تو سر ما میزد؟!
.
نگاه کنید این خارجیا، حتی پرنده هاشونم دزد و غارتگر هستن😳😊😄 ناقلا چه حواسشم به همه جا هست.
#علیرضاخمسه #علیرضا_خمسه #خارجی #خودتحقیری #سلبریتی #غربگرا #غربگدا #بازیگران #آمریکا #کانادا #دزد #اروپا #هنرمندان #کرونا #طنز #پرندگان #پرنده #عجیب
🔶 پیام ترامپ قاتل به معترضان آمریکایی
#آمریکا #امیرکا_تنتفض #ترامپ #بی_بی_سی #منوتو #صدای_آمریکا #اسرائیل #کرونا #مرگ_بر_آمریکا #ISRAEL #DethToAmerica #حقوق_بشر #اعتراضات_آمریکا #تظاهرات_آمریکا #کرونا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درب کاخ های آمریکایی یک به یک شكسته می شود👊
#مرگ_بر_آمریکا
حاج قاسم را ارباً اربا کردید دنیایتان ارباً اربا می شود ... اگر یزید با کشتن سیدالشهدا و یارانش در کربلا پیروز شد و به هدفش رسید ؛ آمریکا نیز با ترور سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی به هدفش خواهد رسید ...
.
یکبار مرور کنید که بعد از ریخته شدن خون پاک و مطهر حاج قاسم سلیمانی و یاران شهیدش چه اتفاقی برای دنیا افتاده است .
و حالا ایالت متحده دارد درک می کند که چرا شهید سلیمانی خطرناک تر از سردار سلیمانی ست....
و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
#آمریکا #امیرکا_تنتفض #ترامپ #بی_بی_سی #منوتو #صدای_آمریکا #کرونا #DethToAmerica #اعتراضات_آمریکا #تظاهرات_آمریکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 اینجا #لس_آنجلس !
قیام بینظیر مردم آمریکا علیه حکومت شان..
امروز همه شهرها و حتی روستاهای امریکا صحنه اعتراضات سراسری بود
یازدهمین روز اعتراضات
فقط آهنگش 😜
#blm #آمریکا #امیرکا_تنتفض #ترامپ #بی_بی_سی #منوتو #صدای_آمریکا #کرونا #مرگ_بر_آمریکا #DethToAmerica #حقوق_بشر #اعتراضات_آمریکا #تظاهرات_آمریکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آری این چنین بود برادر...
همه آنچه که رهبری پیرامون برجام گفت و روحانی نشنید.....
#گرانی #تورم #روحانی #خائن #دلار #سکه #طلا #مذاکره #ایران #ایرانی #رهبر #قالیباف #رییسی #اصلاحات #برجام #مکانیسم_ماشه #سرطان_اصلاحات #اصلاحطلبان #انقلاب #آیت_الله_خامنه_ای #سلبریتی #بازیگران #مجلس #آمریکا #ترامپ #تحریم
@fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ: آموزش های قرون وسطایی صهیونیست های نژادپرست در مدارس
◀️دانش آموزانی که به خون کودکان عرب تشنه هستند.
◀️ یهودیان تروریستی را ببینید که از داعش بدتر و پست تر هستند
◀️ حکیم روازاده همواره درباره خطرات یهودیان نژادپرست و تروریست هشدار داده بود، ببینید چگونه، دانش آموزان را برای خونخواری، شستشوی مغزی می دهند.
#اسرائیل #صهیونیسم #فلسطین #شهید #اسراییل #آمریکا #کاخ_سفید #فیلم #کلیپ #رژیم_صهیونیستی #آموزش #مدارس
🔺 از بس آمریکاییها، با شنیدن خبر کرونای ترامپ، خوشحال شدن و آرزوی مرگشو کردن، توییتر تهدید کرده هر کی آرزوی مرگ ترامپ قاتل را بکنه، می بنده!!
اون روغنفکرایی که میگن عوضش آزادی دارن، کجا نشستن.. 🧐
#DethToTrump
#آمریکا #امیرکا_تنتفض #ترامپ #کرونا #مرگ_بر_ترامپ #بی_بی_سی #مرگ_بر_آمریکا #DethToAmerica #اعتراض #اعتراضات_آمریکا #آزادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین آموزش خانوادههای آمریکایی برای کودکان، آموزش خواندن و نوشتن یا حتی آداب غذا خوردن نیست اونا از سنین پایین به کودکانشون کار با اسلحه و تیراندازی رو یاد میدهند تا بتوانند زنده بمانند.
اینجا توی ایران هم یک عده، تصاویر دفاع مقدس رو به این بهانه که باعث ترویج خشونته از همه جا حذف میکنند
#امریکا #ترامپ #جهان_سوم #اسلحه #امنیت #قتل #کشتار #تیراندازی