📷عنایت امام زمان (عج ) در زندگی شهید اسدی
🔹همسر شهید حجت اسدی در بیان خاطرات همسرش میگوید: " بارها دست عنایت امام زمان (عج) را در زندگیمان شاهد بودم؛ آقا حجت با قرض یک میلیون تومانی مادرم یک پژو خرید تا در رفتوآمد از قم به قزوین دچار مشکل نشویم (ایشان مقید بود هر پنجشنبه به هیئت قزوین بیاید)، آمپر بنزین این ماشین بسیار دقیق بود و اگر اتمام بنزین را نشان میداد، میداسنتیم دیگر حرکت نخواهد کرد؛ یک بار برای رفتن به قزوین حتی به اندازه بنزین زدن پول نداشتیم و با همان مقدار کم بنزین راه افتادیم، نزدیک قزوین آمپر اتمام بنزین را نشان داد و آقا حجت گفت: «یا امام زمان (عج) من نه بنزین دارم نه پول، خودتون عنایت کنید» و جالب آنکه ما با همان وضعیت تا خیابان نزدیک منزل پدرم رفتیم و آنجا بود که ماشین خاموش شد! "
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
💐جهـاد در راهِ خدا
خستگـی ندارد...
🌷این را از شور و شوقتان
میتوان فهمیـد ...
🥀#شهید_مدافع_حرم
#شهید_خانطومان
#شهید #علیرضا_بریری🌹
#شهید #محمد_بلباسی🌹
@sangareshohadababol
در خلقت تو . . .
چہ قدر دقت ڪردند
ای دایرة المعـارفِ زیبایی
#شهـید_مدافع_حرم
#سردار_حاج #حمید_محمدرضایی
◽️تاریخ ولادت : ۱۳۵۰/۰۷/۰۱
◽️محل ولادت : قزوین ، شهر شال
◽️تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۰۲/۲۴
◽️محل شهادت : تدمر _سوریه
✍️ #فرازی_از_وصیت_نامه_شهید:
#انتشار_برای_اولین_بار
از تو ممنونم که مفتخر به پوشیدن لباسی بودم که سبزی آن آراسته به خون شهیدانی است که سربازان راستین امام زمان (عج) بودند و در عصر جهاد اکبر و اصغر سربلند بودند.
#سـالروز_شهادت
@sangareshohadababol
📷حكایت لبخند معلمی كه شوق پرواز داشت
🔹شهید #مجید_عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود میدانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید جاودانه كرد.
🔹مجید عسگری همیشه به فكر لبخند در عكس شهادتش نیز بود و چهار ماه قبل از شهادتش به یكی از دوستانش گفته بود عكسی را در حالتی كه لبخند به لب دارد از او بگیرد كه با ثبت آن، تصویری زیبا از چهره عارفانه شهید، جاودانه شد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
شهیدی که رحلت امام (ره ) خیلی گریه میکرد
🔹شهید ﷼بهرام_مهرداد زمان رحلت امام خمینی(ره) ۱۶ ساله بود و خیلی گریه می کرد. عادل برادر کوچکتر شهید با بیان این مطلب می گوید: " آن روزها درمدرسه باقر العلوم درانتهای خیابان شهید ﷼احمد_حسینی درس میخواندیم من ۱۳ ساله بودم و یادم هست امتحان جغرافیا داشتیم و نمیدانستیم که امام به رحمت خدا رفته به طرف مدرسه رفتیم و گفتند تعطیل است من بچه بودم و ازاینکه امتحان را نمیدهیم خوشحال بودم و به سرعت به طرف خانه میدویدم تا چرخ بستنی فروشیام بردارم و بروم بستنیهایم را بفروشم اما بهرام تمام راه برگشت به خانه را با صدای بلند گریه میکرد ودرتمام مراسم وداع با امام وتشییع و خاکسپاری شرکت کرد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
شهیدی که حامی ایتام بود
🔹همسر شهید #محمدحسین_عطری از او میگوید: " زمانی که دخترم کوچک بود همسرم بیشتر در مأموریت بود و ما تنها بودیم و همین مسئله حتی سبب شده بود که دخترم شهید عطری را نشناسد و به جای پدر او را عمو خطاب میکرد. اما زمانی که مأموریتهای او کمتر شد ارتباط خوبی با دخترمان داشت و برای او وقت میگذاشت."
🔹شهید عطری بسیار دغدغهمند دوران خود بود. توجه کردن به یتیمان یکی از شاخصههای اخلاقی شهید بود. وی با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت، سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه تا بعد از شهادتش با خبر نبود.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
به پاسِ هر وجب خاڪے از اين مُلڪ
چه بسيار است آن سَرها ڪه رفته!
زِ مَستے بر سرِ هر قطعه زين خاڪ
خدا داند چه افسَرها ڪه رفته...
#شهید_مدافع_حرم
#جواد_محمدی🌷
🆔 @sangareshohadababol
کبوترانی که زودتر از به شهادت رسیدن شهید را فهمیدند
🔹همسر شهید مهدی اسحاقیان از دقت شهید به همه چیز تعریف میکند و میگوید: " به خاطر دفع قضا بلا ما دو کبوتر در خانه نگهداری میکردیم و آقا مهدی هر وقت که از خانه بیرون میرفت به کبوترها خیلی علاقه نشان میداد وقی در منزل بود با آنها حرف میزد! زمانی که به سوریه اعزام شده بود هر وقت به خانه که زنگ میزد، احوال کبوترهایش را از من میپرسید".
🔹وی در ادامه اظهار میکند: " کبوترها تخم گذاشته بودند و چند هفته بود که روی تخمهایش خوابیده بودند و اصلا تکان نمیخورند و موقعی که آقا مهدی به شهادت رسیده بود، کبوتر از روی تخمهایش خود به خود کنار رفته و تخمش شکسته بود، با دیدن این صحنه بدنم سرد شد و به خودم گفتم نکند برای آقا مهدی اتفاقی افتاده است!؟ در صورتی که دو روز پیش آقا مهدی برای آخرین بار احوال کبوترهایش را تلفنی از من پرسیده بود و من گفته بودم حال کبوتر و تخمهایش خوب است."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
شهیدی که یک روستا را به نام خود زد
🔹محمدجلال ملکمحمدی، شهید مدافع حرمی است که در جریان فعالیتهای جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش در کرمان نام روستا را به نام «جلالآباد» تغییر دادند.
🔹جلال به شهادت همه آدمهایی که لحظهای با او بودن را چشیدهاند، شوخطبع بود و اخلاق خوشی داشت. کمتر کسی عصبانیتش را دیدهبود. آنقدر شوخطبع و خندان که در روزهای مجروحیت، خندیدنش بخیهها را از بدنش میشکافت اما هوای تازهای به جمع میبخشید.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟
گفتم: از همان ابتدای زمانی که حقوقم را میگیرم؛ منتظرم که موعد بعدی پرداخت حقوق کی میرسه!
آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا می کشند، کمی از آن را برای #امام_زمان(عج) می کشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند، امام منتظر ندارد
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمود_رادمهر
🇮🇷🗳 @sangareshohadababol
کاش میشد
تا خدا پرواز کرد..
پای دل از بند دنیا باز کرد..
کاش میشد از تعلق شد رها
بال زد همچون کبوتر در هوا . . .
#شهید_مدافع_حرم
#شهیدوحیدفرهنگی🌹
@sangareshohadababol
رزمنده مدافع حرمی که روز تاسوعا شهید شد
🔹مادر شهید در خاطراتش در مورد شهید: " قبل از ایام محرم یک روز به من گفت که از تو درخواستی دارم مادر جان. گفتم بگو. گفت قصد ازدواج دارم. یک دختر مومن و خوب برای من پیدا کن. من دیگر نمیخواهم مجرد بمانم. قرار و مدارها را برای اقدام این کار محول کردیم به بعد از گذشت ماه محرم و صفر. حسین فرزند بزرگتر خانواده بود و ما باید آماده تهیه سور و سات عروسی برای بزرگترین پسر خانواده میشدیم. اما دریغ این که اراده خداوند بر این بود که حسین به جای رخت دامادی، خلعت شهادت را بپوشد و در شهر حلب به شهادت برسید."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
#وصیّت_نامه #شهید_مدافع_حرم کربلایی #عباس_آسمیه :
بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ
دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
محتاجم چون زهیر
محتاج یک نگاه
کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع)
می گیری عاقبت دستانم را
می بوسم عاقبت دستانت را
(( امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است . ))
این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ی زیبا بود برای من ، پس حسین(ع)جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز
#شهید_عباس_آسمیه
🌺نام جهادی⬅️ زهیر
🍀تولد ⬅️ ۱۰ تیر ۱۳۶۸
🌸شهادت ⬅️۲۱دی۱۳۹۴
🌺محل شهادت↘️↘️
#سوریه_جنوب_حلب_خان_طومان
🇮🇷 @sangareshohadababol
روایت پرستار مدافع حرمی که شهید شیمیایی شد
🔹همرزم این شهید والامقام در خصوص شیمیائی شدن محمد میگوید: " در سوریه دشمن از مواد شیمیایی استفاده کرد و بعضی از دوستان ما آنجا دچار مجروحیت شیمیایی شدند. محمد به دلیل آنکه خودش امدادگر بود، بیشتر با این مسئله آشنایی داشت و خاطرم هست وقتی متوجه آلودگی شیمیایی شد، خیلی تلاش کرد از بچهها محافظت کند تا کمتر آلوده شوند. میدوید و از بچهها میخواست اگر چفیهای دارند خیس کرده و روی صورتشان ببندند. آب میآورد و بچهها را راهنمایی میکرد تا برای حفظ سلامتی آنان تلاش کرده باشد."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
🌺به نقل از خواهر شهید :
وقتی از سفر کربلا برگشت مادر پرسیده بود چه چیزی از امام حسین(ع) خواستی؟
مجید گفته بود:
یک نگاه به حضرت ابالفضل(ع) کردم و یه نگاه به گنبد امام حسین(ع) و گفتم
آدمم کنید.
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#شهید_مجید_قربانخانی🕊️
@sangareshohadababol
شهید روح الله طالبی؛ شبيهخوان عاشورایی که در تاسوعا، كربلايی شد
🔹پدر شهید #روح_الله_طالبی درباره فرزندش میگوید: " از مأموریت كه برمیگشت ابتدا به من و مادرش سر میزد و دست ما را میبوسید و سپس به خانه خودش میرفت.
🔹این شهید والا مقام در جواب اطرافیان كه میگفتند بچهات كوچک است نرو میگفت: زن و بچه برای آزمایش است. حتی در برابر گریهها و بیتابیهای حنانه در بدرقهاش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
دلتنگی مادر شهید در فراق فرزندانش
🔹مادر شهید #محمدرضا_دهقان امیری میگوید: " وقتی برای دلتنگی محمدرضا گریه می کردم، تنها بودم و هیچکس نبود. دخترم به منزلش رفت و همسرم هم به محل کار. خودم در تنهاییِ خودم شکستم. گریهای که موقع رفتن محمدرضا نکردم را اینجا جبران کردم. هیچکس هم متوجه نشد که من چه حالی داشتم. دو سه روز که گذشت، به همسرم گفتم دیگر منتظر محمدرضا نباش! می گفت: این چه حرفی است می زنی؟ تو باید دعا کنی محمدرضا بیاید. گفتم: من دعا می کنم اما محمدرضا دیگر نمیآید و شهید میشود."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
عارف مجاهد که در راه اسلام خستگی ناپذیر بود
🔹شهید ابراهیم عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت.
🔹ابراهیم عشریه در شهر قم تا سال ۱۳۹۱ اجاره نشین بود و علیرغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری میکرد. منزل شخصیاش را که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریور ماه ۱۳۹۱ تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت میکرد.
🔹علاقه این شهید والامقام به مباحث طلبگی باعث شد که شبها در کلاسهای یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغلههایی که داشت، هیچگاه کلاسهای رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
پدر جان ! حداقل تا عروس شدنم بمان
🔹زینب دختر شهید انصاری راضی نبود پدرش به سوریه برود. زینب طاقت نیاورد. گفت: بابا نرو. حداقل تا عروس شدن من بمان. دخترش آن زمان زیاد خواستگار داشت، اما چون پدرش نبود، خانواده منتظر شدند تا برگردد. پدرش رو به زینب گفت: «داعش خیلی نامروت است. سر جنین زن باردار شرط میبندد. شکمش را با چاقو میبرد تا ببیند شرط را برده است یا نه. بعد بچه را داخل آتش میاندازد.»
🔹همسر شهید انصاری میگوید: " پسرم هنگام رفتن پدرش گفت: بابا داری میروی، شب عید هم که نمیآیی، پس تولد من چه میشود؟ رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار میگذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: زندگیام را به تو میسپرم.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
تو آموزشی تیراندازیش محشر بود
هیچ کس نمیتوانست وسط سیبل بزنه ولی محمدحسین میزد تو خال...
تو عمرم جوانی به پاکی و نجابتش ندیده بودم...
به جای بچه ها نگهبانی میداد
اگر کسی سیر نمیشد سهم غذاش رو میداد....
روحش شاد و یادش گرامی
#شهید_مدافع_حرم
#محمدحسین_مومنی
برشی از #وصیت_نامه
یک لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهی از منکر غافل نباشید که اگر خون شهدای کربلا و پیام زینب س نبود امروز اسلام و قرآن در عالم پیشرفت نمیکرد...
@sangareshohadababol
بهترین روزم، روز نابودی صهیونیستهاست
🔹شهید #مسلم_خیزاب تاکید داشت : " روی سنگ قبرش بنویسید تشنه نابودی صهیونیستها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیستهاست» و من فکر میکنم نکته کلیدی وصیتنامه شهید خیزاب همین باشد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
با شخصی درباره #حق_الناس صحبت کرده بود.آن شخص به او گفت که تا آن لحظه هیچ حق الناسی نکرده❌
مصطفی به او گفت: مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی⁉️ او اطمینان خاطر داشت...
دوباره از او پرسید: حق الناس فقط این است که #مال مردم را نخوری و مردم رو #اذیت نکنی و... آن شخص همچنان #اطمینان داشت که هیچ حق الناسی بر گردنش نیست.
مصطفی ادامه داد:
💥اما یک حق الناس به گردن توست. نه تنها تو بلکه به #گردن_من هم هست!!
آن شخص تعجب کرد و پرسید که چه حق الناسی است که به او و خودش مرتبط است؟!
مصطفی در جوابش گفت:
حق الناس یعنی بخاطر #گناه من و تو، یک نفر دیگر نتواند #امام_زمانش را ببیند!
حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز #ظهور امام زمان به تعویق می افتد و ما حق کسانی که گناه نمیکنند تا امامشان زودتر ظهور کند را #زیرپا میگذاریم.
پ.ن: اینا حرفای یه جوان ۱۹ - ۲۰ ساله است...
شما کجا... ما کجا...
#شهید_سیدمصطفی_موسوی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
┄┅☫🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷☫┅┄
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
شهید همیشه روی آمادگے جسمانے خودشون ڪار میکردن هر روز به پیاده روی و ورزش مے پرداختند از ایشون پرسیدیم ڪه حاج آقا شما چرا انقدر ورزش مے کنید ڪه شهید فرزانه در پاسخ به ما گفتند: ما اگر اعتقادمون اینه امام زمان (عج) به سرباز نیاز دارند باید ورزش ڪنیم و از آمادگے جسمانے برخوردار باشیم چون آقا سرباز تنبل نمے خواهند.
#سردار_شهید_رضا_فرزانه🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@sangareshohadababol
♦️شهید پرهیزگار با نبرد تن به تن شهر «بوکمال» را از سقوط نجات داد
🔹مادر شهید عبدالکریم پرهیزگار نقل میکند: " زمانیکه عبدالکریم کودکی یک ساله بود، من را از خطر جدی نجات داد. آن روز او در گهواره بود و من مشغول انجام کارهای منزل بودم؛ وقتی به سمت آشپزخانه حرکت کردم، فرزندم با جیغ ناگهانی، من را متوجه خود کرد. به طرف او رفتم که ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه برخاست. صدای ترکیدن زودپز بود؛ فرزندم با گریه خود سبب شد من از این اتفاق در امان بمانم."
🔹یکی از همرزمان شهید پرهیزگار میگوید: " اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمیکرد، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آنها درمیآمد و خدا میداند برای بازپسگیری شهر چقدر باید خسارت میدادیم و شهید تقدیم میکردیم".
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol
✍️به وقت شهادت
❣️✨بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشینها.
❣️✨همانطور که پیاده میآمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.»
❣️✨حاج آقا گفت: «خانم چه میگویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.»
❣️✨همانطور که سه تایی میخندیدیم، یک ماشین که داشت میرفت برای تعویض خادمها نگه داشت جلوی پایمان. پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه میکردیم.
❣️✨حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ماها دقت نمیکنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.»
راوی: پدر شهید
🌷تاریخ شهادت۱۳۹۲/۹/۲۳
#شهید #ابوالفضل_شیروانیان🌷
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @sangareshohadababol