eitaa logo
سنگر شهدا
2.4هزار دنبال‌کننده
97.3هزار عکس
7.6هزار ویدیو
90 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ @sangareshohadababol
جویای بود می‌گفت : « خدایا من خواهان شهـادتم ... نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شده ام و خواسته باشم خود را از دست این سختی‌ها و ناملایمات دنیوی خلاص ڪنم بلکه می‌خواهم شهید شوم تا اگر زنده‌ام موجودی نباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبـران ڪند و نهـال ڪوچڪی از جنگل انبوه انقلاب را آبیـاری ڪند...» ۱۰سیدالشهداء 🔸تاریخ ولادت : ۱۳۳۳ 🔹محل ولادت : باباسلمان_شهریار 🔸تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۰۱ 🔹محل شهادت : شلمچه 🔸عملیات : کربلای ۵ @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ @sangareshohadababol
‍ 🍃بهمن سال ۱٣۵٧ شهید احمد کاکا که سرباز گارد جاویدان بود به فرمان ، با اسلحه و مهمات، از لشکر گارد فرار کرده و روزهای ٢۱ و ٢٢بهمن را در کنار مردم، علیه عوامل شاه می جنگد. بعد از پیروزی انقلاب، یک عده از دوستانش که گرایش به افکار، منافق و چریک و فدایی داشتند دور و برش را گرفته و باعث می شوند تا او از دور شود. 🍃روزی به پیشنهاد و اصرار برادرش که خیابان های را نمی شناخت و تمایل داشت تا به دیدن در جماران برود با او همراه شد. در این دیدار امام در رابطه با که به گروهک منافقین می پیوستند، صحبت  کردند و خطاب به آنان فرمودند: "نمی خواهید آدم بشوید؟ کی می خواهید برگردید؟" بعد از این شهید احمد گفته بود. مثل اینکه امام تنها به من نگاه می کرد و می گفت: احمدِ کاکا! تو نمی خوای بشی؟ تا کی می خوای ادامه بدی؟ من سرم رو برگردوندم و چند بار به اطرافم نگاه کردم، اما انگار چشم امام فقط به چشمای من افتاده بود. 🍃بعد از این ماجرا اول وارد کمیته و بعد سپاه شد و با آغاز جنگ به رفت وسر انجام در ۱۱\٨\۱٣۶۱ در منطقه عین خوش در بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به پاكش به خیل شهدا پیوست و پیكر مطهرش در گله محله بابل آرام گرفت.  ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آبان ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : عین خوش 🥀مزار شهید : گله محله بابل @sangareshohadababol
﷽ 📸آخرین تصویر از شهید سردار محرمعلی مرادخانی در اربعین سال ۱۳۹۴،یک هفته قبل از شهادت💔 ▪️شهید سردار محرمعلی مرادخانی که برای اعزام به سوریه تماس فوری داشت،از همان بین الحرمین به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) سلام داده و هل من ناصر ینصری را لبیک گفتند و برای اعزام به سوریه به ایران بازگشتند... 🇮🇷 @sangareshohadababol
🕊 ‏مدافـعان حـرم چه معبـر زیبایی پیدا کردند... برای وصال به حـــ‌ق🌱♥️ سـوریه... زینبیـه... دمشـ‌ق... دم عشـــــ‌ق🌹♥️ 📸 تصویری از شهیدان مدافع حرم سردار محرمعلی مرادخانی و اسماعیل خانزاده در کنار حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها 🇮🇷 @sangareshohadababol
🕊 گذرِ زمان؛ همه‌ چیز را باخود میبَرد جز ردّ نگاه شهدا🌱♥️ 🇮🇷 @sangareshohadababol
🕊 چشمانَت... همان اتفاقیست که هر صبح شهر دلِ من را گرم میکند🌱♥️ 🇮🇷 @sangareshohadababol
[🕊••• لبخنـــد تو درمان و من بند به هر دردی... از درد نماند هیچ، آن گـه که تو می خندی🌱♥️   🇮🇷 @sangareshohadababol
💌دلنوشته شهید سردار محرمعلی مرادخانی در نیمه شعبان سال ۱۳۹۴🌱 👈🏻آقاجان کاش سربازت بودیم تا بیایی... 💐 🇮🇷 @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید @sangareshohadababol
- این چیه؟ + عکس دخترمه - بده ببینمش + خودم هنوز ندیدمش - چرا؟ + الان موقع عملیاته می‌ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد ... 🇮🇷 @sangareshohadababol
‍ 🍃بهمن سال ۱٣۵٧ شهید احمد کاکا که سرباز گارد جاویدان بود به فرمان ، با اسلحه و مهمات، از لشکر گارد فرار کرده و روزهای ٢۱ و ٢٢بهمن را در کنار مردم، علیه عوامل شاه می جنگد. بعد از پیروزی انقلاب، یک عده از دوستانش که گرایش به افکار، منافق و چریک و فدایی داشتند دور و برش را گرفته و باعث می شوند تا او از دور شود. 🍃روزی به پیشنهاد و اصرار برادرش که خیابان های را نمی شناخت و تمایل داشت تا به دیدن در جماران برود با او همراه شد. در این دیدار امام در رابطه با که به گروهک منافقین می پیوستند، صحبت  کردند و خطاب به آنان فرمودند: "نمی خواهید آدم بشوید؟ کی می خواهید برگردید؟" بعد از این شهید احمد گفته بود. مثل اینکه امام تنها به من نگاه می کرد و می گفت: احمدِ کاکا! تو نمی خوای بشی؟ تا کی می خوای ادامه بدی؟ من سرم رو برگردوندم و چند بار به اطرافم نگاه کردم، اما انگار چشم امام فقط به چشمای من افتاده بود. 🍃بعد از این ماجرا اول وارد کمیته و بعد سپاه شد و با آغاز جنگ به رفت وسر انجام در ۱۱\٨\۱٣۶۱ در منطقه عین خوش در بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به پاكش به خیل شهدا پیوست و پیكر مطهرش در گله محله بابل آرام گرفت.  ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آبان ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : عین خوش 🥀مزار شهید : گله محله بابل @sangareshohadababol
🌱🕊 💌🌹 آقاجان... کاش سربازت بودیم تا بیایی🌷 🕊 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🇮🇷 @sangareshohadababol
﷽ 📸آخرین تصویر از شهید سردار محرمعلی مرادخانی در اربعین سال ۱۳۹۴،یک هفته قبل از شهادت💔 ▪️شهید سردار محرمعلی مرادخانی که برای اعزام به سوریه تماس فوری داشت،از همان بین الحرمین به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) سلام داده و هل من ناصر ینصری را لبیک گفتند و برای اعزام به سوریه به ایران بازگشتند... 🇮🇷 @sangareshohadababol
🕊 نگاهت،لبخندت... گرما و روشنی ست که جان می بخشد ما را فرمانده🌱♥️ 🇮🇷 @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید @sangareshohadababol
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍️ راوی: همرزم شهید @sangareshohadababol
- این چیه؟ + عکس دخترمه - بده ببینمش + خودم هنوز ندیدمش - چرا؟ + الان موقع عملیاته می‌ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد ... 🇮🇷 @sangareshohadababol
‍ 🍃بهمن سال ۱٣۵٧ شهید احمد کاکا که سرباز گارد جاویدان بود به فرمان ، با اسلحه و مهمات، از لشکر گارد فرار کرده و روزهای ٢۱ و ٢٢بهمن را در کنار مردم، علیه عوامل شاه می جنگد. بعد از پیروزی انقلاب، یک عده از دوستانش که گرایش به افکار، منافق و چریک و فدایی داشتند دور و برش را گرفته و باعث می شوند تا او از دور شود. 🍃روزی به پیشنهاد و اصرار برادرش که خیابان های را نمی شناخت و تمایل داشت تا به دیدن در جماران برود با او همراه شد. در این دیدار امام در رابطه با که به گروهک منافقین می پیوستند، صحبت  کردند و خطاب به آنان فرمودند: "نمی خواهید آدم بشوید؟ کی می خواهید برگردید؟" بعد از این شهید احمد گفته بود. مثل اینکه امام تنها به من نگاه می کرد و می گفت: احمدِ کاکا! تو نمی خوای بشی؟ تا کی می خوای ادامه بدی؟ من سرم رو برگردوندم و چند بار به اطرافم نگاه کردم، اما انگار چشم امام فقط به چشمای من افتاده بود. 🍃بعد از این ماجرا اول وارد کمیته و بعد سپاه شد و با آغاز جنگ به رفت وسر انجام در ۱۱\٨\۱٣۶۱ در منطقه عین خوش در بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به پاكش به خیل شهدا پیوست و پیكر مطهرش در گله محله بابل آرام گرفت.  ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ آبان ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : عین خوش 🥀مزار شهید : گله محله بابل @sangareshohadababol
﷽ 📸آخرین تصویر از شهید سردار محرمعلی مرادخانی در اربعین سال ۱۳۹۴،یک هفته قبل از شهادت💔 ▪️شهید سردار محرمعلی مرادخانی که برای اعزام به سوریه تماس فوری داشت،از همان بین الحرمین به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) سلام داده و هل من ناصر ینصری را لبیک گفتند و برای اعزام به سوریه به ایران بازگشتند... 🇮🇷 @sangareshohadababol