eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
85.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 سمت چپ تصویر، شهید عبادیان بر بالای پیکر بی‌سر شهید همت، فرمانده لشکر 27 ⏳ زمستان 1362 - عملیات خیبر @sangareshohadababol
در ساعت ۲۱:۳۰ سوم اسفند ۱۳۶۲ با رمز یارسول‌الله ﷺ در شرق دجله با هدف تصرفِ جزایر مجنون به منظور انهدام نیروی‌نظامی عراق و قطع ارتباط جبهه‌های شمالی و جنوبی ، در حدفاصل اتوبان بصره و العماره ، با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش و پشتیبانی هوانیروز آغاز گردید و تا ۲۲ اسفند ادامه داشت. در این عملیات هر چند پاتڪ‌‌های سنگین عراق و استفاده گسترده رژیم بعث از عوامل شیمیایی ، رزمندگان اسلام را ناچار به عقب‌نشینی از بخشی از متصرفات خود در منطقه طلاییه و دیگر مناطق کرد ، ولیکن رزمندگان با حفظ جزایر مجنون (خیبر) ضمن غافلگیری دشمن ، توانستند جبهه جدیدی در مقابل ارتش عراق ایجاد نموده و تا حدودی به اهداف از پیش تعیین شده عملیات دست یابند. @sangareshohadababol
روز انتخاب بود باید دل به آسمان می‌زدیم و جان را به آب‌ها..! هرکه باور داشت ایمان داشت ، فریاد زد: حیدری‌ام ... بار دیگر خیبر و این‌ بار شاگردان خمینی 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
🌹بر خــــاک ها افتادند، تا نه فقط خــــــاک که ایمان و شرف و ناموس ندهند با امانتشان چه کردیم!؟ 🇮🇷 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آنچه بر رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی گذشت!؟ 🎥 روایت شنیدنی و بعض آلود سردار شهید فرمانده لشگر هشت نجف اشرف از در بیان سختی ها و رشادت های رزمندگان اسلام در این عملیات ✌️عملیات غرورآفرین خیبر در سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ با رمز مبارک یا رسول‌الله (ص) در منطقه شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه آغاز گرديد که به انهدام گسترده نیروهای سپاه سوم عراق و تصرف جزایر مجنون شمالی و جنوبی عراق منجر گردید. ✅ @sangareshohadababol
🌴 عصر روز چهارشنبه سوم اسفند ۱۳۶۲ دشت محوطۀ قرارگاه فرعی فتح ساعاتی پیش از «عملیات خیبر» 🌷 برای ادای عصر، آمادۀ گرفتن شده است @sangareshohadababol
📷 اطلاعات عکس: جبهه جنوب، زمستان ۱۳۶۲ ، جلسۀ توجیهی در اتاق فرماندهی @sangareshohadababol
🌸 🔶 روز سوم «عملیات خیبر» بود که برای کاری به عقب آمده بود. از فرصت استفاده کردیم و نماز ظهر را به امامت او اقامه کردیم. در بین دو نماز، یک روحانی وارد صف نماز شد. با دیدن او، از ایشان خواست که جلو بایستد. آن برادر روحانی ابتدا قبول نمی کرد، اما با اصرار ، رفت و جلو ایستاد. پس از اقامۀ نماز عصر، ایشان گفت: «حالا که کمی وقت داریم، چندتا مسئله براتون بگم.» او شروع کرد به گفتن مسئله، در حال صحبت کردن بود که ناگهان صدایی آمد. همۀ چشم ها به سمت صدا برگشت. از شدت بی خوابی و خستگی بی هوش شده و نقش بر زمین شده بود. برادران سریع او را به بهداری منتقل کردند. دکتر پس از معاینۀ گفت: «بی خوابی، خستگی، غذا نخوردن و ضعیف شدن باعث شده که فشارش بیافته، حتماً باید استراحت کنه.» و یک سِرُم به او وصل کردند. همین که حالش کمی بهتر شد، از جایش بلند شد و از اینکه دید توی بهداری است، تعجب کرد. می خواست بلند شود، رفتیم تا مانعش شویم، اما فایده ای نداشت. من گفتم: « ، یه نگاه به قیافۀ خودت انداختی؟ یه کم استراحت کن، بعد برو. بدن شما نیاز به استراحت داره.» گفت: «نه، نمیشه، حتماً باید برم.» بعد هم سِرُم را از دستش بیرون کشید و رفت. 📚 منبع کپشن: کتاب ، صفحه ۷۹ به روایت برادر «نیکچه فراهانی» 📷 اطلاعات عکس: جبهه جنوب، زمستان ۱۳۶۲ ، جلسۀ توجیهی در اتاق فرماندهی @sangareshohadababol
✉ ظهر روز جمعه، پنجم اسفند ۱۳۶۲ محور طلائیه💛 به نشوه خاکریز الغدیر نشسته بر ترک موتور🏍 به اتفاق شهید اسماعیل لشکری برای بازدید از خط، مهیّای حرکت می شوند شهدایی که در عکس دیده می شوند به ترتیب از راست عبارتند: شهید مرتضی مفاخری کادر گردان عمار  شهید اسماعیل لشگری فرمانده گردان عمار  شهید ابراهیم اصفهانی معاون گردان عمار فرمانده لشگر ۲۷   شهید علیرضا سلیمی دقیق پشت سر است   شهید علی محمد محمدی نفر اول از چپ تصویر📸 و اطلاعات از کتاب📗 ارزشمند شراره های خورشید و سایت «مشرق نیوز» @sangareshohadababol
🌸 🍃 ✅ 🔶 بعدازظهر جمعه، پنجم اسفند ۱۳۶۲ پیست پرواز در سه راهی فتح آغاز روند انتقال گردان های «مالک» و «حبیب» به جزایر جنوبی (نفر ایستاده کنار )؛ در حال مذاکره با خلبان لیدر دستۀ پروازی هوانیروز. ✔ 👈 منبع کپشن: کتاب باشکوه @sangareshohadababol
🌸 🍃 🔸 ✔ ظهر روز جمعه، پنجم اسفند ۱۳۶۲ حاشیۀ (مسئول واحد اطلاعات-عملیات ) در حال بیرون کشیدن نوک خاری از انگشت مبارک 😃 @sangareshohadababol
🚩 📷 قرارگاه عملیاتی نجف سپاه، از راست: ؛ فرمانده‌ی قرارگاه فتح و میرقائد؛ فرمانده‌ی کل سپاه در عملیات آبی-خاکی . 👈«...در کنار ، احساسِ قدرت می‌کردم.» محسن رضایی 💔 @sangareshohadababol
از هجده کشور در جنگ اسیر گرفتیم !! ۶ اسفند سال ۱۳۶۲ شمال‌شرقی القرنه ، جزیره مجنون اسرای عراقی در منطقه عملیاتی خیبر عراق در طول جنگ با ایران از نیروهایی با تابعیت کشورهایی چون سودان، اردن ، مراکش و ... استفاده می‌کرد. 💠 @sangareshohadababol
دایی ۱۷ ساله‌ام به تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در و در مفقود گشت💔 پدرم ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ به شهدت رسید🕊 خبر را ۲۴ اسفند مادر ار رادیویی مینی بوس و در جاده شنید پدر ۲۷ اسفند با خاک سپرده شد... تا آن روز خبری از دایی عزیزم نبود ۲۸ اسفند در پیگیری ها متوجه شدند است و هیچ نشانی از او نیست،۱۳ سال و خانواده عزیز ایشان به امید اینکه او زنده است و در اسارت با سر میبرد کشیدند تا... پیکر دایی جان آمد شادی روح شهدا و شهید بدیهیان با ذکر صلوات🌹 🔸پست فرزند شهیدهمت @sangareshohadababol
🌷 7 اسفند ماه 1362 - سالروز شهادت محمود بهرامی، تخریبچی لشگر سیداشهدا(ع) 🌴 عملیات خیبر - جزیره مجنون 🌿 بازگشت پیکر مطهر: خرداد ماه 1375 ▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ متولد تهران- ۱۳۳۷ در محیط مذهبی رشد و نمو نمود و علیرغم شرایط نامناسب اخلاقی در زمان شاه، دامان خویش را از آلودگی های اخلاقی رایج پاکیزه نگاه داشت. در جریان انقلاب فعالیت داشت و در دوران متلاطم اوایل پیروزی به پاسداری از نهال مقدس نظامی اسلامی پرداخت. با شروع جنگ به سوی جبهه شتافت و در عملیات های متعددی شرکت داشت. او در هفتم اسفند 62 در عملیات به شهادت رسید ا🌱▪️🌱▪️🌱▪️🌱▪️🌱 💠 خاطره ای از 🔹روز سوم بود که (ع) وارد عملیات شد. محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم. آخرين ديدار من و ایشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت. او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوشم گفت: ▫️«اين آخرين ديدار ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر بر نمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلاليت بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.» همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي برگشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود. --(راوی: تخریبچی جانباز علی زاکانی- شهردار فعلی تهران) @sangareshohadababol
گرد و غبارِ میدان غیرت و شرافت ؛ گلگونه‌ی مردانِ مرد است ... اسفند ۱۳۶۲ خوزستان ؛ محور طلاییه ﻋﮑﺎﺱ : ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺟﻠﯿﻠﯽ ﻓﺮ @sangareshohadababol
خستگی را خسته کرده‌اند این سرداران سپاه خمینی ... چهره خسته اما با صلابت لشکر۱۰ سیدالشهداء بعد از عملیاتی نفس گیر در از سمت چپ: شهید حاج اسماعیل معروفی محسن سوهانی سید محمد ابوترابی شهید بهمن نجفی تقی محقق 🌹 @sangareshohadababol
مـا راست قامتانِ جاودانه تاریخ خواهیم ماند ... اسفند ۱۳٦۲ ؛ طلاییه رزمندگان لشکر۱۴ امام‌حسین (؏) عکاس : علیرضا جلیلی فرد @sangareshohadababol
🚩 📷 ✔ عصر روز جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ پادگان ستاد فرماندهی از راست: اکبر زجاجی(جانشین حاج همت)، ؟ و 💕 🕊🕊🕊 @sangareshohadababol
روز18 اسفند 1362 ✍️ راوی: یه چاله پیدا کردیم که قدری استراحت کنیم و هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که دیدم یکی از دور دولا دولا میاد و نفس زنون به ما رسید وگفت من از (ع) هستم! برادرها تو رو خدا بچه های (ع) تو محاصره تانک‌ها هستند و مهماتشون تموم شده به اونا آرپی جی برسونید. من و عباس و چند تای دیگه از بچه های گروهان بلند شدیم . رفتیم چند متر جلو تر دیدیم داخل گونی ها گلوله های آرپی جی هست و فکر کنم هرگونی 5 تا گلوله با خرج داخلش بود. هرکدوم دو تا گونی به دوش کشیدیم و دولا دولا از کنار جاده به سمت جلو حرکت کردیم. هنوز هر وقت یادم میوفته که ما در تیررس شاید بتونم به جرات بگم اقلا 40 تا تانک، داشتیم مهمات جلو می‌بردیم مو به تنم راست میشه. هر چی به پیشونی درگیری نزدیک تر می‌شدیم حرکت به سمت جلو سخت‌تر می‌شد و از طرفی هم خوف داشتیم ترکش به گلوله های آرپی جی اصابت کنه و تو دستمون منفجر بشه. هلیکوپترهایی که بالای سر ما در ارتفاع پایین پرواز میکردند هر از چند گاهی موشک یا رکبار مسلسل هاشون ما رو زمین گیر میکرد. برای در امان ماندن از آتش هلیکوپترها مجبور شدیم توی یک سنگر جانپناه بگیریم چند لحظه گذشت که بلد چی گفت برادرها هلکوپترها رفتند یا علی. از سنگر بیرون اومدیم و حرکت کردیم. از دور چند تا خونه گلی پیدا بود که به اون دهکده می‌گفتند. بچه های تیپ سیدالشهداء(ع) که در اون خط بودن می‌گفتند که ما شب‌ها حمله می‌کنیم این مواضع رو از دشمن می‌گیریم و صبح که هوا روشن میشه دشمن پاتک میکنه و از ما می گیره. در مسیر جاده مالرو نزدیک دهکده شهدای زیادی رو زمین افتاده بودند که سطح جاده کنار پد رو پوشانده بودند و تعداد زیادی شون هم از گروهان قبل از ما بود و از پیکرهای پاره پاره شون معلوم بود تو دل تانک‌ها رفتند. اونجا درگیری تن با تانک بود. هر آن احتمال می‌رفت غیب بشی. یعنی گلوله مستقیم تانک بیاد و تو رو با خودش ببره. با هر جون کندنی بود به تنها خاکریز روی پد رسیدیم اما مگه کسی جرات می‌کرد بره بالا و پشت خاکریز قرار بگیره. چند لحظه مکث کردیم شاید تیربار روی جاده تیر اندازیش متوقف بشه . از روبرو یک یا دو تیر بار چهارلول کالیبر 57 که روی تانک سوار بود و به احتمال 100 درصد با رادار کار می‌کرد نوک خاکریز رو هدف گرفته بود و مثل موریانه خاکریز رو می‌بلعید و هر لحظه از ارتفاع خاکریز کم می‌شد و گاهی هم هلکوپترها بالا میومدند و پشت خاکریز رو می‌زدند و پشت این خاکریز هم پر بود از شهید هایی که لباس‌های نویی به تن داشتند معلوم بود بچه های هستند. از وضعیت به هم ریخته خط پیدا بود از صبح تا حالا که سر ظهر بود چندین مرتبه تانک‌ها رو پس زدند. سینه به خاک‌های کف جاده گذاشته بودم که شهیدی توجه ام رو جلب کرد. دیدم با صورت افتاده و از کمر به پایین رو نداره. معلوم بود گلوله مستقیم تانک اونو به این روز انداخته اما جمله ای روی پشت پیراهنش نوشته که برای من و اونایی که از ترس جان دگمه‌های پیراهنمون روی زمین افتاده بود مثل کمپوت روحیه بود. روی پشت پیراهنش نوشته بود: @sangareshohadababol
🌷فرازی از زندگینامه شهید عباس کریمی🌷 🌺🌹روستای قهرود از توابع شهرستان در سال 1336 پذیرای کودکی شد که پدرش جهت سالم ماندن او به آستان با کرامت حضرت عباس نذر کرد و مادر، اسم او را عباس نهاد. او در محیط ساده و باصفای روستا و جو مذهبی خانواده رشد کرد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در زادگاهش برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. در آغاز سال سوم دبیرستان مجدداً به کاشان بازگشت و موفق به اخذ دیپلم در رشته نساجی گردید. دوران سربازی خود را در پادگان که در آن زمان فرماندهی تهران بود، گذراند. عباس از طریق ارتباط با برخی دوستان ، با پخش اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام فعالیت خود علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد و در همین دوران دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت. تا اینکه در پی فرمان امام خمینی (ره) او نیز از پادگان گریخت و در جمع مردم به مبارزات خود ادامه داد. هنگام ورود امام در کمیته استقبال، مسئولیت حفاظت و حراست از ایشان را به عهده گرفته در تصرف و خلع سلاح در 21 و 22 بهمن نقش مؤثری داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در راه‌اندازی سپاه پاسداران پیشقدم شد و در اوایل سال 1358 به عضویت این نهاد مقدس درآمد. در فاصله کوتاهی مأمور به از بیت امام در قم گردید و هنوز این مأموریت به پایان نرسیده بود که مسأله اغتشاش در مطرح شد و در پی آن غائله کردستان او را با چهر ه واقعی جنگ آشنا کرد. 🌹عباس با استعفا از مسئولیتش در سپاه کاشان راهی شد و پس از مدتی سمت مسئول اطلاعات و عملیات منصوب گردید. حاج عباس که لیاقت نظامی خود را به فرماندهان از جمله حاج احمد نشان داده بود پس از شکل‌گیری تیپ 27 محمد رسول الله (ص) راهی جنوب شد و به سمت عنوان مسئول اطلاعات- عملیات تیپ انتخاب گردید. او در عملیات ظفرآفرین از ناحیه پا به شدت مجروح گشت و در خرداد ماه سال 1361 زمانیکه حملات اسرائیل به اوج گرفت، همراه سایر دوستان برای حمایت به کشورهای سوریه و لبنان عزیمت کرد و پس از بازگشت به وطن در مهرماه همان سال به سنت نبوی جامه عمل پوشاند و ازدواج کرد که حاصل آن یادگاری به نام داوود است. در تمامی صحنه‌های نبرد، سربازی لایق بود و پس از (شهادت حاج همت) به فرماندهی لشگر 27 محمد رسول الله منصوب شد. سرانجام در روز 1363/12/24 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش با ساخت و نماز عشق را به ایستاد. روحش شاد با صلوات 🌺 🌺 🍃🌸 🌼🍃🌼 🍃🌺🍃🌺 @sangareshohadababol
شهدا گذر کردند از دنیا با کمک به دین خدا يتجَرَّدُوا من حُبِّ الدُّنيا يَنصرُوا الدِّين ... اسفند ماه ۱۳۶۲ انتقال شهدا و مجروحین از طریق پل خیبر به طول ۱۳km 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
♦️مگر نمازت را نخوانده ای؟! 🔸در جزیره مجنون در توفیق شرکت داشتیم. یک روز عراق از ساعت 5 صبح پاتک زد و شروع کرد به ریختن آتش و تا ظهر هم ادامه داشت. 🔹 وقتی نمازمان را خواندیم. دیدیم تانک‌ها به ما نزدیک می‌شوند. به سرعت شروع کردیم به «آر پی جی» زدن. 🔸من و یکی از دوستانم به اسم "ذوالفقار بور بورانی" در کنار هم بودیم. بعد از چند لحظه وقتی سرم را به طرف ایشان برگردانم، دیدم به حالت سجده سرش را روی خاک گذاشته است. 🔹در همان حال گفتم: «مگر نمازت را نخوانده ای؟» او تکانی نخورد حرفی هم نزد. بالای سرش که رفتم دیدم گلوله دوشکا درست خورده بود وسط گلویش؛ خواستم بلندش کنم اما نگذشت. 🍀 می‌خواست در همان حالت به دیدار معبود بشتابد... 🌹 شهید ذوالفقار بور بورانی @sangareshohadababol
ز چشمه‌ سار شهادت وضـو گرفته به خـون ؛ پیِ نماز به محراب کبریا رفتند @sangareshohadababol