eitaa logo
از چیزی نمی ترسیدم!
207 دنبال‌کننده
705 عکس
176 ویدیو
20 فایل
فعالیت کانال با برگزاری مسابقه بزرگ کتابخوانی «از چیزی نمی ترسیدم» به مناسبت سالگرد شهادت سردار سلیمانی در سال ۱۴۰۱ آغاز شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
عصر یکی از روزهای دی ماه بود. سلمان و محمد شتاب زده به خانه آمدند و به سرعت با ماشین رحیم به میدان مجسمه رفتیم. لحظه به لحظه به جمعیت تظاهر کنندگان اضافه می‌شد و سرانجام هجوم و فریادهای مردم مجسمه ی سنگی شاه را در هم شکست و فروریخت. یک شب که قرص ماه کامل و سرها همه به سوی آسمان بود این حرف که عکس امام توی ماه پیدا شده زبان به زبان می گشت. به سرعت به کریم که دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه پلی تکنیک تهران بود و همیشه خبرهای دست اول را با نامه یا به واسطه رحیم به ما می رساند زنگ زدیم، او هم گفت: قرص ماه که تهران و آبادان نداره آره اینجا هم ما داریم عکس امام رو توی ماه می بینیم. حتی آنهایی که در آمریکا هستند هم عکس امام را در ماه می بینند. هیچ کس در خانه نمانده بود ساعت ها به ماه خیره بودیم. آنچه می دیدیم درست بود تصویر امام که در دلهایمان جا داشت اکنون در قرص ماه قاب شده بود. از هر کوچه یا زاویه ای که به ماه می نگریستم عکس امام در ماه دیده می شد. هر کس آشنا یا فامیلی در شهر یا کشور دیگری داشت به مخابرات می رفت و تأیید می گرفت. هر چه بیشتر به قرص ماه نگاه می کردیم بیشتر به یقین می رسیدیم. آن شب برای اینکه حتی یک لحظه تصویر امام را از دست ندهیم چشم بر هم نگذاشتیم. با آنکه تعداد خانه های دو طبقه یا چند طبقه در آبادان کم بود برای اینکه اندکی به قرص ماه نزدیک تر شویم همه به پشت بام ها رفته بودیم و با حیرت از انقلاب و ماه و امام می گفتیم و حظ می کردیم. بسیاری از کسانی که در حاشیه ی شهر آبادان و خرمشهر بودند گوسفند قربانی کردند عده ای مرتب اذان می گفتند و راهپیمایی می کردند. هیجان مردم غیر قابل وصف و کنترل بود. طلبه های مسجد نه رد و نه تأیید می کردند مرتب با قم و دانشگاه ها در تماس بودند. اما صبح روز بعد آیت الله جمی (۱) که عالمانه و با درایت، حرکت انقلابی و اسلامی مردم شهر را مدیریت می کرد اعلام کرد این شایعه از موهومات است باور نکنید. دشمن به اعتقادات شما حمله کرده است و شایعه پراکنی می کند. دانشگاه های فیزیک اعلام کردند که این تصویر سایه روشن پستی بلندی های کره ماه است و هر کس می تواند بر این اساس تصویری را که دوست دارد در ذهن خود تجسم کند. اگرچه علمای قم و مشهد گفتند این تصویر ساخته ی ذهن است اما حکایت آن عشق عمیق قلبی ما به امام بود که همه یک تصویر می دیدیم و برایمان قابل انکار نبود. حقیقتاً عکس امام در ماه نبود اما در چشم خانه ی ما بود. مگر نه اینکه مجنون به هر جا می رسید لیلی را می دید به کوه می رسید به دریا می رسید جز لیلی کسی را نمی دید. ما می توانستیم عکس امام را در رود در دیوار خانه، روی برگ درخت و در همه جا ببینیم. _________________ (۱) آیت الله حاج شیخ غلامحسین جمی؛ عالم ابوذرمنش و مردم دوستی که نقش عمده ای در تبیین و تبلیغ اندیشه ی امام خمینی در سال های دهه چهل و پنجاه در آبادان و خوزستان داشت. او به ویژه در یکی دو سال پایانی رژیم پهلوی محور هماهنگی نیروهای انقلابی بود و در این راه رنج ها و دردهای زیادی را به جان خرید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام امت به سمت امام جمعه ی آبادان منصوب شد. آیت الله جمی در سال های دفاع مقدس به ویژه در طول محاصره ی شهر آبادان با حضور در میان رزمندگان و مردم و برپایی نماز جمعه نقش تعیین کننده ای در مقاومت این شهر در برابر تهاجم نیروهای بعثی و شکست محاصره ی آن ایفا کرد. آن فقید سعید در سال های پس از جنگ نیز در کنار مردم ماند تا هم مرهمی بر دردها و رنج های آنان باشد و هم یاور آنان در بازسازی ویرانه های شهر. آیت الله جمی که نماد دینداری، اخلاق و مسئولیت شناسی بود و در تمام طول زندگی ساده زیست و مردمی ماند و دل در گرو دنیا ننهاد؛ سرانجام در شامگاه هفتم دی ماه سال ۱۳۸۷ از دنیای فانی پرکشید تا در ملکوت اعلی همنشین شهیدان و صالحان باشد. یادش جاودانه باد. @sardarr1401
اما گروه رقیب نتوانست از حکایت این عشق به نفع خودش بهره برداری کند. رفتن شاه با چشم های گریان و آمدن امام و هیجان ها و فریادها که ماشین حامل امام را به دوش می کشید حکایت از شکفتن بهار در دل زمستان داشت. میان گریه می خندیدیم وقتی تصاویر ورود امام به فرودگاه مهر آباد از تلویزیون پخش می شد کمتر کسی بود که گریه نکند و از میان تمام اشک ها، اشک داغداران سینما رکس دیدنی تر بود. انگار امام آمده بود تا جگرهای داغ دیده شان کمی آرام گیرد. اشک می ریختند و بیشتر دلتنگ عزیزانشان می شدند. بعضی هاشان خود را به مزار شهیدان رسانده بودند و خبر آمدن امام را به آنها می دادند. رحمان هم که در زمان خدمتش در جریان انقلاب در مشهد بود برای فرار از خدمت هر روز یک برگه ی فوت درست می کرد و به فرمانده یگان می داد که پدرم مرده مادرم مرده برادرم تصادف کرده و به این وسیله همیشه از خدمت سربازی فراری بود. وقتی سینما رکس آتش گرفت طی نامه ای به فرمانده اش دلیل مرخصی خود را مرگ همه ی خویشاوندانش در سینما رکس عنوان کرد. فرمانده هم که از قبل در جریان مرگ مصلحتی خانواده بود با مرخصی موافقت نکرده و گفته بود تو که قبل از آتش گرفتن سینما رکس همه ی جد و آبادت را کشته و مرخصی هات را گرفته بودی اینها را دیگر از کجا آورده ای؟ رحمان هم به ناچار از خدمت فرار کرد و دیگر به مشهد برنگشت با این حال او از چگونگی استفاده از تمام سلاح ها آشنایی داشت. گاهی برادرهایم مرا با خودشان می بردند و گاهی مرا مأمور تدارکات و پشتیبانی و تحریر و کتابت می کردند. هر روز به یک جا حمله می کردند؛ به مغازه های شناسایی شده، به مشروب فروشی ها، به زندان ها؛ حتی زندانی های غیر سیاسی خیابان سیزده هم آزاد شده بودند کنترل شهر از دست نیروهای شهربانی خارج شده بود و هر روز یک ساختمان جدید به دست نیروهای انقلابی می افتاد. @sardarr1401
از چیزی نمی ترسیدم!
#من_زنده_ام #قسمت_پنجاه_و_پنجم اما گروه رقیب نتوانست از حکایت این عشق به نفع خودش بهره برداری کند.
بی بی قبل از دهه ی عاشورا گفت شاه دیگه کارش تمومه. همین جمله باعث اختلافات زیادی بین بی بی و بابا بزرگ شده بود. آخر عمری این پیرمرد و پیرزن سیاسی شده بودند و با هم مخالفت می کردند. بابابزرگ که طرفدار شاه بود می‌گفت پیره زن تو چه کار شاه داری شاه چه بدی به تو کرده؟ اما بی بی سخت انقلابی شده بود دائم در حال شربت درست کردن و گلاب پخش کردن بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، مردم آبادان صرف نظر از اسلامی بودن انقلاب، بساط نی انبان در خیابان ها به راه انداخته بندری می زدند و زن و مرد پایکوبی می کردند. آبادان به دلیل سابقه ی نهضت ملی شدن صنعت نفت، پایگاه سیاسی بسیاری از گروه های انقلابی و ضد انقلاب شده بود. اگر یک تشکل سه نفره با هر نام و عنوانی در تهران صورت می گرفت دو نفرشان در آبادان چادر می زدند و پلاکارد دست می گرفتند؛ از حزب توده و مجاهدین خلق و کار و پیکار و جنبش خلق مبارز و کمونیست ها و چریک های فدایی خلق گرفته تا مبارزین خلق عرب و امت مسلمان و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هر کدام صدایی و تریبونی برای اثبات عقاید و رفتار و مسلک شان داشتند. امام برای پایان دادن به این همه درگیری، همه پرسی سراسری را پیشنهاد دادند. اولین همه پرسی سراسری در بهار ۱۳۵۸ برگزار شد و نود و هشت درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند. امام همواره بر وحدت کلمه ای که مردم به آن پاسخ مثبت داده بودند، تأکید می کردند. اما هر روز اسم تازه ای به بازار می آمد و بحث های سیاسی و ایدئولوژیک به داخل خانه ها و کوچه و بازار و مدرسه و دانشگاه کشیده شده بود. بعضی از بحث های اجتماعی حتی به میان خانواده ها سرایت کرده و بین زن و شوهرها و خواهر و برادرها و پدر و مادرها اختلاف انداخته بود. بر پیشانی ملت ایران از کوچک و بزرگ مهر داغ سیاست زده شده بود.
کریم مرتب تازه ترین کتاب های مذهبی را می‌فرستاد و می گفت هر چه می توانید کتاب بخوانید تا برای دفاع کم نیاورید. شب ها بعد از نماز مغرب و عشا توی کوچه و خیابان مناظره های عقیدتی - سیاسی برپا بود. زودتر از خانه بیرون می زدیم تا جای بهتری گیرمان بیاید. رهبر این نهضت های خیابانی تعدادی از بچه هایی بودند که در جریان انقلاب به ایران آمده و جزء مبارزان قبل از انقلاب محسوب می شدند که به همراه تعدادی از طلبه های مسجد مهدی موعود و دانشجویان دانشکده ی نفت، رهبری گروه های اسلامی و مردمی را بر عهده گرفته بودند. اما رهبران گروه های مقابل عموماً از بیرون شهر می آمدند و به آنها کمک فکری می رساندند. بعد از نماز و شام در کوچه ی ۱۰۴۴ محله ی هزاری ها، جای سوزن انداختن نبود. بانی این جلسه ها و بحث ها حسین آتشکده(۱) ، محمد دشتی(۲)، احمد خواجه فرد(۳)، محمد اسلامی نسب و سید بودند همه از جاهای مختلف می آمدند توی کوچه تا پاسی از شب روی زمین های داغ آفتاب خورده می نشستند و بحث می کردند. انقلاب پیروز شده بود اما خانم سبحانی همچنان مدیر مدرسه بود. هر روز سر یک موضوع شاخ به شاخ می شدیم. از اینکه کتابخانه به انجمن اسلامی مدرسه تبدیل شده بود و هر روز تعداد کسانی که عضو می شدند و برایشان کارت عضویت صادر می کردم بیشتر و بیشتر می شد عصبانی بود. ________________ (۱) شهید حسین آتشکده از فعالان فرهنگی مسجد مهدی موعود که در عملیات کوی ذوالفقاری مجروح و بعد از شش ماه به درجه ی رفیع شهادت نائل شد. (۲) شهید محمد دشتی از فعالان فرهنگی مسجد مهدی موعود بود که در زمان جنگ شهردار آبادان شد. او و هشت تن دیگر از برادران رزمنده در غروب ۲۳ خرداد ۱۳۹۰ بر اثر اصابت گلوله ی توپ ۲۳۰ به مسجد مهدی موعود در حال وضو گرفتن برای اقامه ی نماز به شهادت رسیدند. (۳) احمد خواجه فرد از فعالان مسجد مهدی موعود و از کارمندان شرکت نفت بودند.
کتابخانه از کتاب های عبث پاک شد. برگزاری نمایشگاه کتاب برنامه ی هر ماه بود. سلمان و سید به قم می رفتند و کتاب های دینی می آوردند. چون بچه ها همه تشنه ی این کتاب ها بودند. برای اجرای برنامه های فرهنگی جامع تر به سرمایه ای بیشتر از پول های توجیبی مان احتیاج داشتیم. قرار شد هر روز یکی از بچه ها یعنی زینت چنگیزی، مریم بحری، مریم فرهانیان یا خواهران برهانی پروین، نسرین، سیمین، آش رشته بپزند. با فروش آش رشته دو نمایشگاه بزرگ در سطح شهر و کتابخانه ی عمومی آبادان راه انداختیم. در نمایشگاه اول به نقش زن در تاریخ پرداختیم. آقای مرتضی حسنی(۱) کارهای تصویری و گرافیکی نمایشگاه را انجام دادند و آقای هوشمند که از خطاطان معروف شهر بود کار خطاطی آن را بر عهده گرفت. علی نجاتی در محتوا و تصاویر حجمی تبحر داشت. همزمان با اجرای نمایشگاه آقای فخرالدین حجازی(۲) برای سخنرانی به آبادان آمده بود. در بازدید از نمایشگاه وقتی متوجه شد این نمایشگاه به همت انجمن اسلامی یک دبیرستان برگزار شده ضمن تقدیر از ما مبلغ ده هزار تومان به انجمن اسلامی هدیه کرد و ما توانستیم با این پول یک دوربین و یک ضبط صوت برای انجمن اسلامی بخریم. ________________ (۱) دکتر مرتضی حسنی در دو سال ابتدای جنگ مدیر بیمارستان طالقانی آبادان بود. این بیمارستان از جمله مراکز درمانی جبهه های آبادان و خرمشهر بود که نقش مهمی در درمان مجروحین جنگی و یا اعزام آنان به دیگر مراکز درمانی کشور داشت. وی پس از آن به پیشنهاد فرماندار و امام جمعه آبادان به سمت ریاست هلال احمر آبادان منصوب شد که در آن موقعیت نیز منشا خدمات بسیار به جبهه و رزمندگان بود. دکتر حسنی مدتی نیز در ستاد مرکزی اعزام و درمان خدمت می کرد و پس از پایان جنگ با اخذ دکترای آزمایشگاهی به دانشگاه علوم پزشکی قم منتقل و سالیانی مدیر آزمایشگاههای مرکز بهداشت این استان بود. وی در سال ۱۳۸۹ بازنشسته شد و هم اکنون در حوزه تخصصی خود فعالیت دارد. (۲) فخر الدین حجازی سال ۱۳۰۸ در سبزوار به دنیا آمد. ایشان منتخب اول نخستین مجلس شورای اسلامی ایران از حوزه تهران و نیز نماینده دوره های دوم و سوم مجلس تهران و از سخنرانان مذهبی فعال قبل از انقلاب ایران و از جمله سخنرانان پر اقبال حسینیه ی ارشاد بود که در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ در تهران چشم از جهان فروبست.
سال ۱۳۵۸، سال دیگری بود فقط سال و لباس و فصل نو نشده بودند بلکه گویی قرنی نو آغاز شده بود حرفها دیدگاه ها، روش ها، آرزوها و آرمان ها همه تغییر کرده بود. فروردین سال ۱۳۵۸ فرمان جهاد سازندگی از طرف امام صادر شد. نمایشگاه بعدی را نمایشگاه جهاد و گندم نامیدیم تا بتوانیم همه ی مردم را به سمت جهاد و خود کفایی گندم سوق دهیم هر دو نمایشگاه در کانون فتح(۱) كانون انجمن های اسلامی دبیرستان ها و دانشکده ی نفت برگزار شد. كانون فتح خانه ی دومم شده بود. همه ی جلسات مسئولان انجمن های اسلامی دبیرستان ها و انجمن اسلامی دانشکده ی نفت و.... در این مکان برگزار می شد. کانون فتح، پایگاه فرهنگی سیاسی و ایدئولوژیک بسیار مفیدی بود. در اولین جلسه ی این تشکل تصمیم بر این شد که برای ایجاد فضای مذهبی در مدارس دو نفر از دانشجویان کانون به مدارس اعزام شوند و ایدئولوژی و جهان بینی تدریس کنند. برای تقویت بنیه ی فکری، سیاسی و مسئولان انجمن اسلامی هم کلاس های متفاوتی ترتیب داده شد. آقای مطهر عرفان(۲) و آقای علی اصغر زارعی(۳) درس سیاست می داد و آقای محمدصدر(۴) آموزش نظامی و ... هر کس بسته به درس استاد و ذائقه شخصی در همان درس و رشته مطالعات نظری و عملی را در پیش می گرفت. در این دوره از کلاس ها خواهران برهانی ماری نظری، پروانه آقا نظری، زهرا الماسيیان، مریم فرهانیان، فریده حمیدی، صدیقه آتش پنجه، زینت صالحی و پژمان فر، هر کدام از دبیرستان های دخترانه مختلف و من هم از دبیرستان مصدق در این کلاس ها شرکت داشتم. _______________ (۱) کتابخانه ی عمومی شهر که بعد از انقلاب محل فعالیت های فرهنگی دانشجویان دانشکده ی نفت و دانش آموزان بود. (۲) مهندس حسین مطهر؛ از دانشجویان دانشکده ی نفت رشته ی مهندسی شیمی که در سپاه پاسداران و کانون کلاس های اخلاق و عرفان برگزار می کرد و همه ی دانشجویان و دانش آموزان به کلاس های او علاقه مند بودند. او در زمان جنگ در سپاه پاسداران شوشتر مشغول بود و در حال حاضر با مدرک فوق لیسانس در اداره مهندسی شرکت نفت اهواز مشغول به خدمت است. (۳) علی اصغر زارعی از فارغ التحصیلان دانشکده نفت آبادان و نماینده ی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی می باشند. (۴) سیدمحمد صدرهاشمی؛ فرزند آیت الله سید اسدالله صدرهاشمی (مجتهد صاحب رساله)، دبیر آموزش و پرورش بود و با آغاز جنگ در رادیو نفت آبادان برنامه های رزمی و حماسی تولید و به همراه شهید غلامرضا رهبر گویندگی آن ها را نیز انجام می داد. در سال ۱۳۹۱ مدیریت این مرکز رادیویی به او واگذار شد و همزمان نیز ستاد نماز جمعه آبادان را بر عهده داشت. وی پس از آن مسئولیت هایی چون مدیریت کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان و همزمان مسئول قرارگاه فرهنگی هنری وزارت ارشاد در جنوب و نیز مدیریت راديو صوت المستضعفین در بعلبک لبنان را بر عهده داشت و از سال ۷۷ تا ۸۱ وابسته فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت بود. صدر هاشمی که دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی است همچنین چندین سال مدیر گروه مطالعات اسلامی و جهان عرب و مشاور معاونت پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود و پس از بازنشسته شدن در سال ۹۱ به فعالیت های پژوهشی و تالیف می پردازد.
اولین روز از کلاس اخلاق و عرفان آقای مطهر که در کانون فتح برگزار شد پانزده دانش آموز داشت طبق برنامه ی از پیش تعیین شده وارد کلاس شدیم. کولر توان خنک کردن همه ی کلاس را نداشت و فقط چند صندلی عقب کلاس را خنک می کرد. نشستن روی این چند صندلی هم نیاز به زرنگی داشت. هر چه به در نزدیک تر می شدیم کلاس گرم تر می شد منتظر آقای مطهر بودیم استاد با قامتی بلند وارد کلاس و با صدایی متین و نگاهی محجوب همه را خواهر خطاب کرد و به همه سلام داد و گفت به من مسکین و گدا گفته اند که به شما از عرفان و اخلاق بگویم اما مولانا می گوید: رومیان آن صوفیانند ای پسر بی ز تکرار و کتاب و بی هنر لیک صیقل کرده اند آن سینه ها پاک از حرص و بخل و کینه ها آن صفای آینه وصف دلست صورت بی منتها را قابل است اهل صیقل رسته اند از بوی و رنگ هر دمی بینند خوبی بی درنگ نقش و قشر علم را بگذاشتند‌ رايت عين اليقين افراشتند گفتم: آقا جا ماندیم، لطفاً دوباره بگویید. فکر کردم مثل همیشه و همه جا که استاد می گوید و شاگرد می نویسد. باید مطالب را بنویسم. او شمرده تر گفت در راه بمانید، اما جا نمانید در راه ماندن بهتر از جا ماندن است. این ابیات نوشتنی نیست فهمیدنی است. هر قدر فهمیدید بنویسید. راز فهمیدن از خود فانی شدن و در دوست باقی شدن است. من عرف نفسه فقد عرف ربه اولین مرحله ی خداشناسی معرفت به خود است. اولین سؤال را از خودتان بپرسید از خود بپرسید من کیستم؟ من واقعی خودتان را بشناسید که تکه ای از خدا هستید از جزء به کل برسید. خود را بخشی از خدا بدانید و از شناخت این من به شناخت خدای بزرگ برسید. با من خود آشنا شوید. از همه مان پرسید: بگویید من کیستم؟ هر کدام از ما تعریف خود را از من گفت: من یعنی چشم من، من یعنی گوش من، من یعنی عقل من من یعنی دست من، من یعنی پای من، من یعنی زبان من من يعنى قلب من، من یعنی دل من، من يعنى .... استاد گفت: قشنگ تر ببینید. من یعنی دست من یعنی بخشی از خدا، من یعنی چشم من یعنی بخشی از خدا حالا دیگر چشم، زبان و گوش و دست و پا و قلب اعتبار بیشتر و جایگاه بالاتری پیدا میکند. پس شما امانت دار میشوید و رسالت مهم تری پیدا میکنید وقتی من شما سرشار از خدا شد آن وقت من شما یعنی چشم خدا گوش خدا عقل خدا، دست خدا، پای خدا زبان خدا، قلب خدا و آن وقت است که تکه ای از خدا می شوید.
سلام بر دوستان کتاب خوان! ادامه ماجرای خانم معصومه آباد در کتاب را می توانید در گروه مطالعه بفرمایید یا فایل صوتی آن را بشنوید. 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1779565366C7444ad41ae ان‌شاءالله در هفته بسیج، سؤالات مسابقه نیز در گروه قرار داده می شود. در ضمن کتاب چاپی «من زنده ام» هم جهت مطالعه و هم جهت فروش موجود هست. در صورت نیاز به ادمین کانال پیام بدهید.
👆رویداد بزرگ کتابخوانی 📣 مسابقه بزرگ کتابخوانی 👈 همراه با جوایز ارزنده 📚 این مسابقه در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و با توجه به  تقریظ و تحسین ۶ کتاب منتخبی که به تازگی توسط مقام معظم رهبری  صورت گرفته است، طراحی و اجرا گردیده است. علاقه‌مندان می‌توانند با مطالعه کتاب منتخب خود، در این مسابقه شرکت نمایند. 🔹این رویداد به دو روش آزمون چهارگزینه ای (تستی) و «ارسال اثر» برگزار می شود که امکان شرکت به صورت «فردی» یا «گروهی» در هر دو روش فراهم می باشد. ⏳مهلت شرکت در مسابقه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ 📢 اعلام نتایج مسابقه ۲۲ بهمن همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی 😄 میتونی همین الان شروع کنی برو داخل این سایت و با کلیک کردن روی هر عنوان کتاب وارد مسابقه خواهی شد. 🔻🔻🔻🔻🔻 https://ravibook.ir ✅ معرفی کامل و کمک به دوستان کتابخوان، در تهیه کتاب های رویداد توسط👇 https://eitaa.com/joinchat/1779565366C7444ad41ae
از چیزی نمی ترسیدم!
سلام بر دوستان کتاب خوان! ادامه ماجرای خانم معصومه آباد در کتاب #من_زنده_ام را می توانید در گروه #شب
🌹مقام معظم رهبری مدظله العالی: نقش کتاب یک نقش بی‌بدیل است، البته بهترین کتاب ها، کتابی است که انسان را به سمت خداوند و ارزش های والا و انقلابی هدایت کند و امیدواریم کتاب جایگاه حقیقی خود را در جامعه بیابد. (۱۳۹۷/۲/۲۱) 🔹️مسابقه کتابخوانی 👈 کتاب ▫️از ۵ تا ۳۰ آذر ماه ۱۴۰۳ ▫️به ۳ نفر از شرکت کنندگان جوایز نفیسی اهدا خواهد شد. ▫️زمان اعلام نفرات برتر ۲ دی ماه هم زمان با میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای شرکت در مسابقه وارد لینک زیر شوید👇 https://survey.porsline.ir/s/ei4TEeON https://eitaa.com/joinchat/1779565366C7444ad41ae
2.مقدمه.mp3
4.84M
📻 خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) از زندان‌ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی 🔹مقدمه https://eitaa.com/joinchat/1779565366C7444ad41ae
6_144206449030407356.mp3
2.22M
📚 ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد سابق، حسین فَردوست) 👈 قسمت چهل_و_ششم 🔹اشرف رسماً پول می گرفت و شغل می داد ....😳 https://eitaa.com/joinchat/1779565366C7444ad41ae