eitaa logo
حامیان جبههٔ انقلاب / سرزمین شعرها 🍎
978 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
523 ویدیو
75 فایل
ارتباط با بنده: @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
. یک نکته بگویمت به تحقیق بسنج گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج رنجاندن خلق و رنجشت از طمع است بگذر ز طمع که این به است از صد گنج
عید قـربان اسـت فـردا و منم قـربانی‌ات چون ندارم صبر امروزم فدا کن یا حسین!
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
چه فرقی می‌کند نوروز باشد فطر یا قربان؟ تو را هرگاه می‌بینم برایم بی‌گمان عید است!
و اسماعیل می‌دانست آن چاقو نمی‌برّد که صیادی که من دیدم دل از آهو نمی‌برّد
هرچه می‌گردم متاعی نیست قابل‌دار تو عید قربان است باید جان به قربانت کنم
یک نگاه از تو و در باختن جان از من یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من جان به‌کف منتظر عید لقایت تا کی؟ روی بنمای جمال از تو و قربان از من
می‌شوی از رفتنت روزی پشیمان منتها موقع برگشتنت دیگر من آن من نیستم
عالَم همه‌سو نشسته بر خوانِ غدیر مـایـیم هـمـه ز ریــزه‌خـوارانِ غدیر قــربان آمـد به پـیشـوازش، یـعـنی جـانِ هـمه‌ عاشـقان به قـربانِ غدیر
بگذار بفهمند که در شهر ولایت همسایهٔ دیوار به دیوار غدیریم
حیران علی مرتضی کن ما را مهمان علی مرتضی کن ما را حالا که رسیده عید قربان یارب قربان علی مرتضی کن ما را
چنان عید غدیرش دلربا افتاده در عالم که یک هفته جلوتر می‌روم از خود به قربانش (معنی زنجانی)
شد نجف میخانه و ساقی کوثر بانی اش در نجف حتی خدا هم آمده مهمانی اش مست از بوی علی گشتند جمله کائنات سجده گر بر طاق ابرو، بوسه بر پیشانی اش ازدحام انبیا در بارگاه حیدر است تا بگیرند از محمد نوبت دربانی اش آمده نوح نبی بهر ارادت محضرِ آنکه برهاندش ز موج و ورطه ی طوفانی اش همرهش آورده ابراهیم اسماعیل را تا کند بار دگر بهر علی قربانی اش موسی عمران قدم بنهاده در طور نجف تا شود مدهوش نور چهره ی ربانی اش از دم قدسی او هر دم مسیحا جان گرفت آمده تا جان دهد بهر بلاگردانی اش بو ی پیراهن بهانه بود از بهر شفا گشته روشن چشم یعقوب از رُخ نورانی اش بر سر بازار حسنش آمده با پور خویش تا که در حیرت بماند یوسف کنعانی اش خضر میخواهد بنوشد از کفش آب حیات صد سلیمان مات از آن هیبت سلطانی اش دم به دم می گفت یونس یا علی در کام حوت داد سامانش علی از بی سرو سامانی اش صالح و الیاس و ادریس و شعیب و لوط و هود بهره ها بردند از آن رافت رحمانی اش یک طرف جبریل در کف می زند دف از شعف یک طرف داود گرم مدح و نغمه خوانی اش بارها تفسیر شد قران به شان مرتضی عشق یعنی مرتضی و صولت قرآنی اش هست آن قران که نازل گشت بر صدر رسول حضرت حیدر که باشد نفس و یار جانی اش ای جواد اینها نَمی از بحر اوصاف علیست آن علی را که امیرالمومنین میخوانی اش @javadkarimzadeh
ما کشتهٔ عشقیم و تو منظور، حسین! تو عشقی و ما وصلهٔ ناجور، حسین! روز عرفه، قسمت ما حسرت شد ماییم و همین سلامِ از دور، حسین!
اشک، عاشق را فقط ثابت‌قدم‌تر می‌کند با چکیدن، جای پای شمع محکم می‌شود...
نه هرکه یک‌دو‌سه مصرع به یکدگر بندد رموزِ معنی و دردِ سخنوری داند...
تا چون ابرو مطلع برجسته‌ای انشا کنی عمرها زلف سخن را شانه می‌باید کشید
در توفیق را بر روی خود دانسته می‌بندد ستمکاری که فیض خود ز سائل باز می‌دارد
چه می‌شد حرف چشمان و دهانِ دیگری بودم زنِ غم‌لهجهٔ برقع به‌روی بندری بودم دلم می‌خواست که یک دختر غمگین کمان باشم خدا می‌خواهد انگاری زمین زعفران باشم کتاب منتشر شد! کتاب سه‌شنبه ۲۹ شعر؛ ترانه، محاوره، کلاسیک از خانم ملیحه آخوندی انتشارات فصل پنجم عضو کانال ایشون بشید و برای سفارش و خرید کتاب با خودشون هماهنگ کنید 👇👇👇 https://eitaa.com/seshanbee
سلام عید همگی مبارک 🌸🌺☘🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد 📣 توجه❗️ : با موضوع: ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب غزل و رباعی🍃 سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی 🌸 دوستان شاعر می‌توانند تا شنبه دوم تیرماه (۱۴۰۳/۴/۲) اشعار خودشون رو در قالب غزل و رباعی (دست‌کم ۲ رباعی) برای شرکت در مسابقهٔ شعر غدیر بفرستند. 👌📝 هدایای نفرات برگزیدهٔ غزل: 🎁 نفر اول: مبلغ ۳۰۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: مبلغ ۲۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: مبلغ ۲۰۰ هزار تومان ✅ هدایای نفرات برگزیدهٔ رباعی: 🎁 نفر اول: ۱۸۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: ۱۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: ۱۲۰ هزار تومان ✅ 🔸اشعار باید جدید و نوسروده باشد و قبلا جایی نشر داده نشده باشد👌 🔹داوری مسابقه توسط یکی از مدرسان شعر در ایتا خواهد بود👌🌸 🔸نفرات برگزیده در روز عید غدیر اعلام می‌شود. 🔹اشعار خودتون رو برای شرکت در مسابقه به یکی از شناسه‌های زیر بفرستید👇 @Hazrate_baran_786 @javadmd14 🌸🌼🌸🌼🌸 آبادی شعر @abadiyesher
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت یک‌دم خیال روی توام از نظر نرفت جان رفت و اشتیاق تو از جان به‌در نشد سر رفت و آرزوی تو از سر به‌در نرفت هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت هم بی‌خبر بیامد و هم بی‌خبر برفت در کوی عشق بی‌سروپایی نشان نداد کو خسته‌دل نیامد و خونین‌جگر نرفت عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت کامی نیافت خاطر و کاری به‌سر نرفت شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت
در جهانی که همه مدّعی‌اند در جهانی که پر از حرّافی است منم و بی‌کسی و تنهایی و خدایی که به شدت کافی است عید قربان شد و قربان کردم پای لبخند خدا دنیا را به خودش رو زده‌ام تا زین پس نکِشم منّت آدم‌ها را خواندم او را که اجابت کُنَدَم که بگویم ز همه بیزارم بوسه زد روی مرا با لبخند چه خداوند رفیقی دارم رفتم و در زدم و در وا کرد دیدم آن چشم خطاپوشش را اصلا انگار نه انگار که من بارها پس زدم آغوشش را آن خدایی که برایم یک عمر از سر باغ خودش گل می‌چید هدیه‌ها داد به من اما گاه هدیه را بین بلا می‌پیچید از همان دم که خدا را دیدم دل به شاهان جهان نسْپُردم نان یک عدّه به نرخ روز است من فقط نان دلم را خوردم پشت من گرم به خونی داغ است تیغ‌ها بغض مرا داشته‌اند گُرده‌ام باغچهٔ خنجرهاست دوستانم همه گُل کاشته‌اند نیستم بینِ شما، معتقدم که خدا کرده مرا غربالم خوب‌هاتان اگر این‌اند چه خوب! من به بد بودنِ خود می‌بالم بگذارید مرا طرد کنند راه من سخت از این قشر جداست چون که عمری است نیاموخته‌اند که قضاوت فقط ازآن خداست نشدم من به نقاب آلوده هرچه هستم خودمم باکی نیست غُسل دادم دل خود را با اشک دین به جز پاکی و دل‌پاکی نیست خسته‌ام خسته از این شهری که حرف‌ها ساخته پشت سر من مهربان بودم و تاوان دادم نیست با هیچ‌کسم میل سخن چای می‌نوشم و با یاس حیاط خانه‌ام یکسره عطرآگین است شعر و مداحی و سجاده و اشک خلوت سادهٔ من شیرین است هرکه را شهر خرابش کرده است می‌کند دست خدا آبادش آن خدایی که در این تنهایی دلم آرام شده با یادش