🔻به جایی دیگر
کانالهایم را در بله و ویراستی و ایتا حذف کردم. یکباره و راحت. بیدغدغه و بیفریاد. آنهمه زحمت و همت را یکجا به خاطره سپردم و عبور کردم.
حالم شبیه آوینی در اسفند هفتادویک هست؛ هر چند خاک کف پای آوینی هم نمیشوم. حالم شبیه اوست نه خودم که بیمایهام. دلم برای آقامرتضی، خیلی تنگ شده است؛ بسیار بیشتر از گذشته. چقدر دشوار است بیاو ماندن. محاصرهاش کردند از هر سو و در نهایت او را به مسلخ فرستادند. تنها مانده بود در میانهی موج تهاجمها. رفت به فکه که برنگردد. و امروز، چقدر شبیه دیروز است. زمانه را میگویم و نه خود بیمقدارم را.
تلخ است شمشیر زدن در برابر دشمن و از پشت، خنجر سمی خوردن. جهاد تبیین بماند برای همین منفعلان واداده و صورتیهای مبتذل که عادت به تحریف و وادادگی دارند. روح لیبرالیسم، فاتح سنگرهایی شده که بهظاهر در جبههی انقلاب هستند. این جبهه، خودش بخشی از جبههی آن سو است.
گفتم جبههی انقلاب. خیر، جبههای در کار نیست. تعارف میکنیم. به قلب سکولاریسم و روشنفکری شبهدینی حمله میکنی ولی از درون شبهجبههی انقلاب، انکار و ملامت میشوی. نود درصد توانم سرگرم مواجهه با هماینان بوده. اینک این گوی و این میدان. مزاحمی از جهاد تبیین کنار کشید؛ شما بگویید و بنویسید. کلافه شدم از چرند شنیدن. یاوه میبافند و جاهلانه و مغرضانه به کسی میتازند که قدرت بهعقبراندن دشمن را دارد. بس است حمله و تعارض و تحریف و دروغ. خودتان هر روایتی از انقلاب را که دوست دارید پیش ببرید. بگذار اینان هنرنمایی کنند؛ هر چند هنرشان جز استحالهی انقلاب نیست. زمانه، زمانهی اینان است. در بر پاشنهی تساهل میچرخد و تیغ منطق انقلابی، کند شده است.
باید قدری نفس کشید در فقدان تخطئه و ملامت این جماعت مذبذب و پرنوسان. باید پرچم جهاد تبیین و تبلیغ و روشنگری را به دست اینان سپرد تا نشان دهند که میتوانند ذاتیات انقلاب را دستکاری کنند. موفق شدند صدایی را خاموش کنند که اصالتهای انقلاب در جانش نشسته بود...
مهدی جمشیدی
۱۴ آذر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻علیه حقیقت
دلشکستهام از تحریفها و تحقیرها؛ آن هم از جبههی خودی یا بهظاهر خودی. دروغ میبافند و خدعه میکنند. با تکهبندی و برجستهسازی، قصد جان حقیقت کردهاند.
... احساس کردم حضورم مفید نیست، یا دستکم اینجا، جای من نیست. دلم را مکدر میکنند. ترور شخصیتم تمامی ندارد. حربهی تقطیع و تحریف در دست دارند. دیشب در نهایت به این نتیجه رسیدم که این میدان را ترک کنم. ازاینرو، کانالم را که به مرکز نشر فکر و استدلال تبدیل شده بود حذف کردم. هر چند مراحل را به درستی تا پایان رفته بودم ولی صبح دریافتم که حذف نشده. صبح هم دو بار اقدام به حذف کردم اما نشد. از دوستان پرسیدم گفتند مراحل همین بوده که رفتی. پس از سه بار، این نشدن را حمل بر تقدیر کردم و تسلیم شدم. حتی تیغ تیز ذبح، در برابر ارادهی تقدیر، کند میشود. دست جذبه مرا آورده و شاید خود نیز ببرد. گمان اختیار داشتم اما دیدم زبانم و نه عقل.
مبارز و مجاهد، خسته نمیشود و میدان را رها نمیکند اما حق دارد آسمان دلش ابری شود و در غربت و بیچاهی، سر به خلوت بیابان بگذارد تا شاید کمتر نعرهی جماعت جاهل و مغرض را بشنود. به خدا قسم، اینان که تکگویی میکنند و خدعهی تحریف را در پیش گرفتهاند، در میدان و معرکهی مناظره، از موش هم لرزانتر و ترسانتر خواهند بود. انبانشان از معرفت تهیست و دلشان از کینه، آکنده. برخی نیز چوب جهالت و خطای تحلیلیشان را میخورند. هرچه که هستند، عاجزند از مواجهه. بر آن بودم که برخی را به میدان فرابخوانم اما ناصحانی گفتند اصحاب نام را به مرادشان نرسان.
مهدی جمشیدی
۱۵ آذر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻نقدِ منهای دقت
🖊 مهدی جمشیدی
یادداشت آقای فرهاد فتحی در نقد موضع من در مناظرهی حجاب، گرفتار بیدقتهایی است که آن را هم نسبت به سخنم در مناظره، دچار «تحریف» ساخته و هم نسبت به سخن خود ایشان، دچار «تناقض». چند سطری دربارهی این نقد پریشان مینویسم.
۱. ایشان میگوید من ادعا کردهام که «الزام به حجاب»، ضروری دین است. در فیلم، چنین جملهای نیست. من گفتم اصل «حکم حجاب»، ضروری دین است نه الزام به آن. در این مقطع از بحث، هنوز سخن به روش اجرای حکم نرسیده بود، بلکه طرف مقابل، آشکارا به انکار دینیبودن «اصل حکم حجاب» پرداخت.
۲. ایشان بهگونهای تصویرسازی کرده که گویا من دربارهی «زنان بیحجاب» سخن از ضروری دین گفتم، حالآنکه روی سخن من با «طرف مناظره» بود که در مقام متفکر و روشنفکر، بحث نظری میکرد و تصریح نمود که حجاب، «حکم دینی» نیست. ازاینرو، به ایشان تذکر دادم که معنی کلامش، انکار ضروری دین است و در این اصل، تردید روا ندارد. بااینحال، ایشان متنبه نشد و به انکارش ادامه داد.
۳. بنده گفتم منکر حکم حجاب، به «شرط» اینکه انکارش با انکار نبوت تلازم داشته باشد، از اسلام خارج میشود. پس برخلاف ادعای ایشان، مطلق سخن نگفتم و «قید» را بیان کردم.
۴. ایشان در اواسط مقاله، به طور «مطلق» میگوید ولایت حضرت امیر -علیهالسلام- ضروری دین است اما در انتهای مقاله، به سخنی از امام خمینی استناد میکند که نشان میدهد این امر «فقط در صدر اسلام»، ضروری بوده است و اکنون نیست. همین نقل ایشان، ناقض و مبطل سخنشان است و نشان میدهد دستکم از نظر امام خمینی، حکم ولایت از ضروری دین به «ضروری مذهب» تغییر کرده است.
۵. من حتی برای ملاحظهی وضع مخاطب، هرگز از تعابیر «مرتد» و «کافر» استفاده نکردم و تنها گفتم کسیکه ضروری دین را انکار کند از اسلام، خارج است.
۶. دیگر اینکه ایشان به مخاطب خود القا میکند که من حجاب را «مهمتر» از ولایت علی -علیهالسلام- میدانم. در اوج حماقت و کجفهمیام اگر چنین نظری داشته باشم. ولایت او، «جان دین» و «روح ایمان» است؛ چنانکه نبوت بدون امامت، «نبوت ناتمام» است. حال آیا آنچه نبوت را دچار نقصان بنیادین میکند «مهم» نیست؟! اما سخن دربارهی ضروری دین بود و در ضروری دین، «حکم مشهور» ملاک است نه «حکم مهم»؛ یعنی ممکن است حکمی از دین، فرعی و دستچندم باشد اما به سبب اینکه «مقبول عامهی مسلمین» است، ضروری دین باشد ولی حکمی به عظمت و اهمیت امامت، ضروری مذهب باشد و نه ضروری دین؛ چون مورد توافق همهی فرق مسلمین نیست. اقتضای معنا و چهارچوب اصطلاح فقهیِ ضروری دین، اینچنین است؛ نه این که من در پی سبکساختن حکمی باشم که مایهی «اکمال» و «اتمام» اساس نبوت است. اصطلاح ضروری دین، از «زاویهی اثباتی» - و نه ثبوتی - به احکام مینگرد و دامنه و دایرهی دیانت را اینگونه تعریف میکند تا غیرشیعیان، نامسلمان انگاشته نشوند.
به پاسخ حکیمانه و هوشمندانهی امام خمینی به یک استفتاء حساس بنگرید که توحید و نبوت را اصل میشمارد: «عدل و امامت و ولایت علی -علیهالسلام- جزء ضروری دین است؟ و آیا منکر مسائل فوق، از جرگۀ مسلمین خارج می شود؟ بسمه تعالی. اگر خدا و رسول را قبول دارد، مسلِم است.»(استفتائات امام خمینی، ج۱، ص۳۹۲، سؤال ۸۸۰).
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻واقعیت را ببینید -۳
منطق فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی، تکخطی و تکلایه است که بتوان آن را طالبانیسم خواند یا «پیوستاری» و «طیفی» است؟!
نظام، «تکثر» و «تنوع» را در چهارچوب حداقلهای دینی، به رسمیت شناخته یا حداکثری و تنگنظرانه به فرهنگ نگریسته است؟!
نظام در تجربهی فرهنگیاش از سازوکارهای «نرم» و «جوششی» و «باطنی»، بهره برده، یا تنها نگاه امنیتی و پلیسی به فرهنگ داشته است؟!
،،،،،،،،،،
📍«ما میخواهیم مردم، متدیّن بشوند. این حرف، گاهی تکرار شده که ما مردم را نمیخواهیم به زور به بهشت ببریم؛ خب این به نظر ما یک تعبیر صحیحی نیست، تعبیر مغالطهآمیزی است. هیچکس به زور کسی را به بهشت نمیخواهد ببرد امّا بایستی ما راه بهشت را به روی مردم باز کنیم، مردم را تشویق کنیم. اصلاً پیغمبران برای این آمدند؛ آمدند که مردم را به بهشت ببرند، نگذارند مردم به جهنّم بروند؛ اصلاً تمام ارسال رسل و انزال کتب و اینهمه زحمت و مجاهدت برای این بوده که نگذارند مردم، دچار جهنّم بشوند. این وظیفهی ما است، باید این کار را انجام بدهیم، مردم باید متدیّن بشوند؛ در این شکّی نیست. البتّه از طریق درست و به شکل درست. اینهم که حالا کسی بگوید در اسلام در این زمینه، زور وجود ندارد، حرف درستی نیست؛ [پس] این حدود شرعیّه چیست؟ این فَاجْلِدُوا... مِائَةَ جَلدَة یا فَاجلِدوهُم ثَمانینَ جَلدَة پس چیست؟ اینها همان زور است.»
🖇 بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان
https://farsi.khamenei.ir/amp-content?id=37721
📍فیلم کامل مناظره را در اینجا ببینید:
http://aparat.com/v/iOnTJ
،،،،،،،،
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻واقعیت را ببینید -۴
۱. اصرار استاد مطهری در کتاب مسألهی حجاب، بر این است که در زمینهی حجاب، خود «صورت مسأله»، غلط مطرح شده است.
۲. از نظر او، مسألهی واقعی این است که آیا باید «لذت جنسی مرد از زن»، آزاد و بیچهارچوب و خیابانی باشد(نه این که زن، پوشیده باشد)؟!
۳. استاد مطهری، لذت جنسی مرد از زن را دو لایه میداند: «لذت لمسی» و «لذت نظری».
۴. معطوف به لذت جنسی نظری(یا بصری)، دو معصیت جنسی وجود دارد: «تبرج در زن» و «چشمچرانی در مرد».
۵. میل تبرج در زن یعنی کشش زن به عرضه و دادن زیبایی بدنش به نگاههای مردان.
۶. و چون «عفت»، معطوف به «امر جنسی» و یکی از دو رکن آن است، پس «حجاب»، بنیان جنسی (هم) دارد.
۷. ازاینرو، «دهندگی لذت جنسی نظری به چشم مردان» - در قالب بدننمایی و برهنگی و کشف حجاب - نقص در عفت زن (و نه بیعفتی یا عدمعفت) خواهد بود.
۸. در نقطهی مقابل نیز، «غیرت» در کنار عفت بهعنوان رکن دوم اخلاق جنسی در اسلام مطرح شده که معطوف به مرد برای پاسداری از «ناموس» خویش است.
۹. پس عفت زن فقط به معنی «پاکدامنی» نیست، بلکه عفت و عدمعفت به «پوشش» و «سخنگفتن» و «راهرفتن» و ... نیز نسبت داده میشود.
(هندسهی کلی نظریهی استاد مطهری در قالب سلسه قضایای منطقی)
📍فیلم کامل مناظره را در اینجا ببینید:
http://aparat.com/v/iOnTJ
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعیت را ببینید -۵
نهفقط لطف،
نهفقط قهر،
و نه تقدم قهر بر لطف.
📍فیلم کامل مناظره را در اینجا ببینید:
http://aparat.com/v/iOnTJ
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱. از حجتالاسلام حامد کاشانی، قدردانی میکنم که با حسنظن و احتیاط مؤمنانه به اظهارنظر این حقیر نگریسته و در مقام تبیین مسأله، مرا از اتهام بددلان و غافلان مبرا دانستهاند.
https://eitaa.com/kashani1395
۲. دوباره تصریح میکنم که سخن بنده، بههیچرو به معنی مهمتربودن حجاب نسبت به امامت نبود؛ چنانکه از فرط بداهت و وضوح، حتی احساس نکردم که نیاز به توضیح و رفع سوءتفاهمهای احتمالی دارد.
۳. مقصود من از بیان این مقایسه، آن بود که به طرف مقابل مناظره که گفت حجاب، «حکم دینی» نیست، تفهیم نمایم که امامت (با وجود همهی اهمیت و فضیلتی که دارد و مکمل و متمم نبوت است)، چون امر اجماعی و اتفاقی در میان مسلمانان نیست، ضروری مذهب است و نه ضروری دین، اما حجاب (با وجود اینکه یکی از فروعات فقهی و ظاهری است و همچون امامت، منزلت بنیادین ندارد)، ازآنجاکه همهی مسلمانان بدان اعتراف دارند، «ضروری دین» است و شما در حال انکار چنین حکم روشنی هستید.
۴. هر آنچه که ضروری دین باشد (از جمله حجاب) بهقطع «مهم» است و ازاینرو، انکار آن تبعات سخت دارد، اما این امر به معنی آن نیست که اگر امری، ضروری دین نباشد (از جمله امامت)، «بسیار مهمتر» نیست.
۵. مناظرهای که انجام گرفته، تخصصی بوده و ازاینرو در آن مجموعهای از مفاهیم علمی و اصطلاحات تخصصی مطرح شده است. ضروری دین نیز یک اصطلاح فقهی است که علمای شیعه، آن را وضع و مصادیقش را بیان کردهاند. سخن این حقیر نیز فقط نقل نظر غالب و قول مشهور بود. بااینحال، متأسفانه جریانهایی با تقطیع و تحریف، در پی ترور شخصیت هستند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱. شرایط از جهت روایتی، انقباضی شده. و برخی از آدمهای مؤثر، همداستان با شرایط شدهاند. ازاینرو، شورش علیه موقعیت، قرین تنهایی و غربت شده. در اینجاست که امربهمعروف و نهیازمنکر، در حکم معاملهی با آبرو و اعتبار و حیثیت میشود.
۲. با اینهمه، نباید هیچ هراسی داشت؛ میتوان دلشکسته بود اما نباید از پا نشست. آنکه به خط میزند، سودای بازگشت ندارد. ملامت و وسوسهی خودیهای اغفالشده نیز نباید رخنه در دل بیفکند و تزلزل بیافریند.
تجربهی علامه مصباح میگوید باید مقاومت کرد و حماسهی تبیینی آفرید و کجروایتها را درهمشکست. باید قویترین و مهلکترین ضربهها را برای فروپاشی موقعیت انقباضی، تدارک دید.
۳. جنگ کنونی، جنگ ارادههاست و روشن است که در اینچنین جنگی، سستعنصران، همراهی نخواهند کرد و در همان مراحل ابتدایی، نبرد را ترک خواهند کرد و در مرداب سکوت و تسلیم، غوطهور خواهند شد. و مگر جبههی حق، محتاج سیاهیلشکر است؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻گفتگوی پایگاه اطلاعرسانی شورای نگهبان با مهدی جمشیدی:
شورای نگهبان؛ پاسدار هویت نظام سیاسی/ حمله به «نظارت استصوابی» با هدف عبور از ارزشهای اساسی انقلاب است
🖇 در اینجا بخوانید:
https://www.shora-gc.ir/0002Rz
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتار کوتاه:
نسبت هویت و پژوهشهای علوم انسانی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻در برابر اژدهای هفتسر فساد
(بازخوانی ریشههای هویتی)
🖇 شبکهی اول، برنامه جریان
چهارشنبه، ۲۲ آذر ۱۴۰۲
📍در اینجا ببینید:
https://telewebion.com/episode/0xa4bf1ac
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻دوستانی که ذوق ادبی و قریحهی عارفانه دارند و در پی سرودهها و نوشتههایی هستند که نقطهی تلاقی این دو است، میتوانند نسخهی کامل کتابهای استاد عبدالعظیم صاعدی را به صورت رایگان در این کانال، مطالعه و دانلود کنند. هر هفته، یکی از کتابهای ایشان بارگذاری خواهد شد.
این سالک گمنام در میان ما و نامآشنای در میان اهل معنا و معرفت، حیات خویش را صرف ارائهی مضامین عارفانه و سالکانه در قالب شعر سپید کرده است. خوشا به حال وی که سالها، همدل و همخلوت استاد شهید، علامه مطهری -رضواناللهتعالیعلیه- بود.
🖇 در اینجا، همسفرهی نعمات و برکات معنوی و قلبی باشید:
https://eitaa.com/saedi_rahrovan
🔻فاطمه و جامعه:
فریاد علیه فراموشی
🖊 مهدی جمشیدی
یکم. انتخاب/ انتصاب؛ سوداگری با باطن دین
قیام فاطمه -سلاماللهعلیها- بدان سبب بود که جامعه، آخرین سخن پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- را به دیدۀ غفلت نگریست و نادیده انگاشت؛ آن هم سخنی که قوام و دوامِ هویّتیِ حقیقیِ اسلام، به آن گره خورده بود. او میدانست که «نبوّت» بدون «امامت»، ناتمام خواهد ماند، بلکه موجبات انهدام تدریجیِ باطن دین، فراهم خواهد آمد و جز پوستهای ظاهری، چیزی نخواهد ماند. امامت، هرگز قابلفروکاهیدن به خلافت نیست؛ یعنی فقط سخن در این نیست که چه کسی باید ریاست و حکومت را در عنان و اختیار خویش داشته باشد، بلکه درد و دغدغۀ اصلی، آن است که اگر خطّی که نبوّت رقم زده است در اختیار آنان که شایسته نیستند قرار بگیرد، دین از حقیقتش تهی خواهد شد و جامعه، گرفتار بیراههها میگردد؛ چنانکه علی -علیهالسلام- در سالیان بعد گفت شما در دریاهایی از فتنه فروغلتیدید. اینجاست که سیاست ظاهری، بر احوال باطنیِ امّت پیامبر و سرنوشت معنوی آنها سایه میافکند و ازاینرو بود که این قدرت باید در اختیار «منصوبان» باشد و نه «منتخبان».
دوم. اقلیّت/ توده؛ تاریخسازیِ خواصِ منافق
توطئۀ غصب را «اقلیّتِ زیرکِ منافق» طراحی کردند که در پسِ پرده، در انتظار رحلت پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- نشسته بودند و میخواستند با صحنهآرایی و فریب، حقیقت امامت را پنهان نگاه دارند و به قدرت سیاسی دست یابند. تودۀ سادهدل که منزلت امامت را درنیافته بود و بر این گمان بود که تفاوت میان «امامت» و «غیرامامت» در این شخص و آن شخص است نیز همراهی کرد و تسلیم توطئۀ غصب گردید. این عدّۀ اندک، در کمین نشسته بودند تا در لحظۀ بحران و خلاء، ناگهان سر از لانۀ خویش بیرون آورند و آخرین توصیۀ پیامبر را از دیدهها و نظرها دور سازند و به فراموشی بسپارند. عوام، همواره اینچنین هستند؛ زندگی و فکرشان در سطح است و از تأمّل بیبهرهاند و بهآسانی، به این سو و آن سو میروند و تابع و تسلیم اقتضاها و ایجابهایی هستند که خواص میآفرینند. اینان، بیاراده و مطیع و دنبالهرو هستند و نسبت بیواسطه با حقیقت ندارند و در ذهنشان، هیچ پرسشِ تنشزایی نمیشکفد. بدین سبب بود که کسی در آن معرکهی آغشتهی به نسیان نپرسید که خودِ پیامبر، چندی قبل چه گفت و قدرت و ولایت و امامت را به که سپرد.
سوم. روایت/ حقیقت؛ ارادۀ دلخواهانۀ مردم
آن اقلیّت زیرکِ منافق که طراحان توطئۀ غصب بودند ابزار و اهرمی جز «روایت» نداشتند و به همین واسطه نیز عوام سادهدل را فریفتند و امامت را مهجور و منزوی ساختند. در این روایت مبدعانه و شیطانی، تاریخ پساپیامبر به خواست و ارادۀ خودِ «مردم» سپرده شده بود و «خدا»، به نظارهگر نزاع ارادههای دلخواهانۀ مسلمانان تقلیل یافته بود. دیگر این «آسمان» نبود که باید تقدیر حیات جامعۀ اسلامی را تعیین میکرد، بلکه «زمین»، فاعلِ مطلق بود؛ اجتماع سقیفه بر مسند خدایی تکیه زد و برای امّت پیامبر، تشریع کرد. اگر نبوّت، امر آسمانی بود، اینک در روایتی که ساعتی پس از رحلت پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- صورتبندی شده بود، امامت به حاشیه رفته و خلافت و سیاست و هدایت، امر زمینی وانمود شده بود. در این امر زمینی نیز، مردم باید خودشان اراده میکردند که حقّ حاکمیّت از آنِ کیست. آری، مؤمنانِ متعبّدِ دیروز، اینک در سایۀ سقفِ «کجروایتهای سقیفهای»، حالوهوای فرعونی یافته و در برابر نصب الهی، قد برافراشته بودند.
چهارم. اجتماع/ انفراد؛ فریاد در تنهایی
در این میانه، جز اندکی از اصحاب پیامبر راحل، جانب علی -علیهالسلام- را نگرفتند. اقلیّتِ زیرکِ منافق، حقیقت را بلعیدند و عقل امّت را ربودند و تاریخ قدسی را به سوی تاریخ عرفی سوق دادند و بدین سبب، نبوّت را ناتمام و رهاشده نهادند. در این لحظهی نسیانی و غافلانه بود که پارۀ مهمی از رسالت، همراه پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- به خاک سپرده شد و ظاهر دین بر باطن دین، تفوّق یافت. صداهای مخالفی نیز که به عدد انگشتان دست نمیرسیدند، در گلو خفه شدند و امامت که جان و حقیقت دین بود، به مرداب غفلت جمعی سپرده شد. اما فاطمه -سلاماللهعلیها- نمیتوانست فریاد اعتراض برنیاورد و غلبۀ ارادۀ ابلیس را تاب آورد. ازاینرو، از همان روزهای آغازین، قاطعانه و روشنگرانه برآمد و عَلَم مخالفت برافراشت و خطبهی استحالهی انقلاب نبوی را خواند. او در اوج غربت و تنهایی، در برابر «جامعۀ خوابزده»ای قرار داشت که نمیخواست برای حقیقت، هزینه بدهد و با توبۀ جمعی، به ارادۀ سیاسی و هویتی خدا بازگردد. او احساس کرد که خاموشی، طریق صواب نیست و باید در این راه دشوار و بیرهرو، از جان درگذرد و هرچه که پیش آید از امامت علی -علیهالسلام- درنگذرد. او نشان داد که جهاد تبیین در برابر اصحاب استحاله، اگر نافذ باشد، شهادت میآفریند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
برنامۀ شیوه در بیستوپنجم آذر در شبکۀ چهار سیما، گفتگویی دربارۀ دین و دموکراسی برگزار کرد. در این گفتگو، آقای صادق حقیقت بهعنوان استاد اندیشۀ سیاسی، «ناحقیقتها»یی را در قالب تکهخوانیهای سوگیرانه و تفسیربهرأی به علامه مصباح نسبت داد. برای ابطال ناراستها وکجروایتهای ایشان، آمادۀ مناظرهام.
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1702835510169777423
واکنشهای خصوصی بچههای انقلابی به مناظره دربارۀ حجاب و پیامدهای آن.pdf
1.2M
🔻واکنشهای خصوصی بچههای انقلابی به مناظره دربارۀ حجاب و پیامدهای آن
🖇 آنچه که در زیر پوست رسانه و روایت و هیاهو میگذرد بسیار متفاوت و شیرین است. این مواضع، بخشهایی از پیامهای خصوصیای هستند که من در این مدت دریافت کردم. اینهمه نشاط و انگیزه و معرفت و حرارت، در نظرم عجیب بود. مسألۀ من، وجود اینچنین توقعات و مطالباتی در عمق و بطن جریان انقلاب است که اغلب به چشم نمیآیند. این دیدگاههای شخصی و غیررسمی را منتشر کردم تا شمهای از واقعیتهای نهفته، آشکار شوند. هرچه بیشتر دربارۀ این ظرفیتها و تعلقات میاندیشم، بیشتر احساس میکنم که باید برای بهثمررسیدن رسالتهای انقلابی، فداکاری و مجاهدت کنیم. اینکه چند رسانهدار و متنفّذ، مواضع خاص دارند و میکوشند خود را برآیند و نیروی اصلی نشان بدهند، مهم نیست، بلکه مسألۀ عمده، وجه مغفول و مهجور جریان انقلاب است که درد و دغدغه و تعهد دارد اما صدایش شنیده نمیشود.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتار کوتاه:
هویت و اعتمادبهنفس ملی
آذرماه ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتار کوتاه:
فرهنگ در موضع ملاصدرا و علامه طباطبائی
آذرماه ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻منطق مداخلهی رسمی
اینکه رهبر انقلاب تصریح کردند که دولت اسلامی باید از کشف حجاب بهعنوان «حرام اجتماعی» جلوگیری کند، بر اساس همین استدلال (معطوف به سه زمینهی فلسفهی اخلاق و فلسفهی حقوق و فلسفهی سیاست) است که:
۱. عرصهی اجتماعی(حوزهی عمومی)، حریم خصوصی نیست که فرد در آن رها (بهخودوانهاده) باشد.
۲. حقوق معنوی (ارزشهای الهی) هم مانند حقوق مادّی، معتبر و واقعنما است، بلکه اصالت دارد.
۳. حقوق جامعه بر حقوق فرد، تقدّم دارد؛ چون مصالح اکثریّت، مهمتر هستند.
۴. دولت اسلامی (به سبب ماهیّت و غایت دینی خویش که او را از دولت سکولار، متمایز میسازد)، باید حافظ و حامی حقوق معنویِ جامعه نیز باشد.
۵. فاعلیّت و مدخلیّت دولت اسلامی در عرصهی استقرار دین در جامعه، هم بهصورت هدایت و تبیین است و هم بهصورت تقنین و الزام؛ هم جنبهی فردی و عاملیّتی دارد و هم جنبهی ساختاری و نهادین.
📎 مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
نظریۀ «نزدیکی به قلّه» در دو تجربۀ تاریخیِ متفاوت.pdf
360.6K
🔻سطرهای ترجمهنشده از تاریخ زوال شوروی:
نظریۀ «نزدیکی به قلّه» در دو تجربۀ تاریخیِ متفاوت
🖇 متن کامل این مقالهی انتقادی را در اینجا بخوانید:
http://fna.ir/3gllw5
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتار کوتاه:
صید و صورتبندی مسأله در علوم انسانی
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
،،،،،،،،
حسن روحانی و «نظارت بر رهبر»؟!او و «انتخاب رهبر»؟!
با حیثیت شورای نگهبان و منزلت مجلس خبرگان و قداست نظام جمهوری اسلامی، بازی سیاسی و معاملهی محافظهکارانه نکنید.
اگر در «معیارها» سستی بورزید، «باور»مان به انقلابیبودن شما متزلزل خواهد شد.
همچنان «خسارت محض» تأیید نابجای صلاحیت او را میپردازیم.
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1703084529442122818
،،،،،،،،،
بهعنوان پژوهشگر، همچنان در انتظار مناظره با آقای دکتر سیدصادق حقیقت دربارهی نسبتهایی که در برنامهی شیوه به علامه مصباح دادند هستم. به مجری برنامه اطلاع دادم و ایشان نیز با مدیر شبکه مطرح کردهاند. اگر رسانهی ملی چنین امکانی ندارد، یکی از تشکلهای دانشجویی برای برگزاری این مناظره، پیشقدم شوند.
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1703132781993184696
🔻در برابر محکِ تجربههای تکاملی
🖊مهدی جمشیدی
۱. تا آنجا که توانستم برنامههای هر سه شبکۀ سیما را در شب یلدا دیدم. قصدم نیز مطالعه و رصد بود. برخی تصوّر کردند که این برنامهها، حاکی از «چرخش» در رسانۀ ملّی است و برخلاف دو سال اخیر، مدیران رسانۀ ملّی جهت دیگری را انتخاب کرده و گفتههایشان را به فراموشی سپردهاند. اما هرچه تأمل کردم هیچ چرخش خاصی نسبت به گذشته احساس نکردم؛ چنانکه در عید نوروز هم برنامهها همین گونه بودند و وضع ترکیبی و بینابینی داشتند. آری، در مناسبتهای اینچنینی، قدری «تفاوت» در برنامهها نسبت به گذشته احساس میشود، اما این تفاوتها به آن حد نرسیدهاند که بتوان از «چرخش» و «نقطۀ عطف» سخن گفت. این تلاشها همچنان در مسیر «شدن» و «تحوّل» قرار دارند و میخواهند «تجربهها»یی باشند برای راهی که باید در گذشته پیموده میشد و نشد. توقع ما نیز نباید بیش از تجربه باشد؛ اکنون در «محک تجربه» قرار داریم و باید خود را و امکانهای خود را در عمل بسنجیم. ازاینرو، به دیدۀ تحقیر نگریستن این تجربهها و ستایش گذشته یا طلب آرمانهای دورست، خلاف انصاف و پختگی هستند.
۲. اینکه تصوّر کنیم در دورۀ جدید، «مخاطب خاکستری» از دستورکار خارج شد، یک «کجروایت» بود. به نظرم هیچگاه چنین چرخشی رخ نداد که اکنون بتوان سخن از «بازگشت به مخاطب خاکستری» گفت. نه مخاطب خاکستری کنار نهاده شد و نه مسیری که تولیدات گذشته با آن برای چنین مخاطبی سخن میگفتند مسدود شد. مدارهای اصلی و جریانهای عمده، همچنان برقرار بودند و اتفاقهای تحوّل، در حد «بازاندیشیهای موردی» بودند و هستند. این امر بدان دلیل است که باید در اینجا، منطق «تعمیر کِشتی بر روی اقیانوس» را به اجرا درآورد و گمان نکرد که میتوان یکباره و ضربتی، وضع را دگرگون کرد و رسانه را از نو آفرید. باید با «آفرینشهای جزئی» و «تجدیدنظرهای موردی» آغاز کرد و بهتدریج، دامنۀ تحوّل را گسترش داد.
۳. اتّفاق جدیدی که در این دورۀ مدیریتی رخ داد، بازشدن «جایی اندک» برای برنامهها و نیروهای اصیل انقلابی بود. آنچه که برخی را آزار میداد نیز همین بود و نه حذف برنامهها و نیروهای خاکستری. اغتشاش سال گذشته و تبعات قهری و برونسازمانی آن را نباید به ارادۀ مدیران جدید نسبت داد و یکجا و کّلی دربارۀ اتّفاقهای متعدّد و پراکنده نظر داد. آنان که رفتند، به ارادۀ خود و در واکنش به اغتشاشهای سال گذشته، جبهۀ جدید خویش را انتخاب کردند و رهسپار راهی دیگر شدند. در اینجا، منحصرساختن معامله به سیاست رسانۀ ملّی، تقلیلگرایی و بلکه نشانی خطاست. ریشه را باید در معادلات کلّیِ ایران و برخی نخبگان سیاسی و فرهنگی آن در سال گذشته فهمید و ارزیابی کرد. روشن است که این اتّفاقها، خود را بر رسانۀ ملّی نیز تحمیل میکنند؛ درحالیکه امکان مواجهه با آنها در ابعاد سازمانی وجود ندارد. در واقع، رسانۀ ملّی به عرصهای برای تسویهحساب برخی نیروهای سیاسی و فرهنگی با انقلاب تبدیل میشود و در مقابل، عدهای گمان میکنند که این واکنشها برآمده از کنش رسانۀ ملّی هستند. رسانۀ ملّی تصمیم دارد که صدای انقلاب و اصالتهای آن هم در رسانۀ ملّی به گوش برسد و دیگر این طنین، حاشیهنشین و منزوی و تزیینی نباشد و تکروایتهای خنثی و ناایدئولوژیک، سلطنت نکنند. این عزم، شکل گرفته است و در آن تردیدی نیست.
۴. حفرۀ تحلیلهای معطوف به طلب چرخش یا حسکنندۀ چرخش به سوی برنامههای عامهپسند و سطحی و زرد، ربایش کجروایت یادشده است. ما فقط با «افزودههای انقلابی» مواجه هستیم؛ آن هم در حد «رگهها» و «تکهها» و نه روح کلّی و بافت معنایی. اگر از تجربه سخن گفتم به همین دلیل بود که به یک راه اشاره کنم که همچنان در درون آن قرار داریم و میخواهیم با خَلق تجربه، دریابیم که چگونه میتوانیم آرمانهای انقلاب را در قاب رسانۀ ملّی بنشانیم. سیاست کنونی، سیاست گامبهگام است. البتّه منتقدان بیرونی، همین حد را هم برنتافتند و سعی دارند با روایتپردازی مبالغهآمیز، پیشانیِ «ایدئولوژی انقلابیِ آقاوحید» را به دیوار بتونیِ «شبهواقعیّتهای محافظهکارانه» بکوبند. ممکن است افزودههای انقلابی ما، خام و شعاری باشند و هنوز با هندسۀ بیان هنری، فاصله داشته باشند؛ ممکن است تلاش برای جمع میان جذابیّت و حکمت، موجب کاستیگرفتن مخاطب شود؛ ممکن است در اثر فشارهای بیرونی، به جانب عوامزدگی گرایش بیابیم؛ ممکن است اندکبودن داشتههای عینی و بالفعلمان به چشم آید؛ و ... اما همۀ اینها، آنگاه که جهتگیری جز آرمانهای اصیل اسلامی و انقلابی نباشد، تجربههایی خواهند بود که به کمالِ تدریجی کمک خواهند کرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
،،،،،،،،،،،
صورت مسأله را از «ریزش خودشان» به «خالصسازی ما» تغییر دادهاند. در واقع، خصوصیات حداقلی حضور در حاکمیت را از دست داده و فاقد صلاحیّت شدهاند، اما اتهام خالصسازی را مطرح میکنند. ما همگی «نسبی» هستیم نه «خالص»؛ مسأله این است که بعضی «ناصالح» هستند نه «ناخالص». شرط رقابت واقعی، حضور نامحرمان نیست.
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1703346723762660331