eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
154 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🍃🌹🍃 ... زنــدگــی بــی شــهادت،ریــاضــت تــدریــجــی بــرای رســیــدن بــه مــرگ اســت ... ... شه
شهید محمد عبدی را هم خیلی دوست داشت. اسم جهادی اش را گذاشته بود : " عمار عبدی" عمار را از کلید واژه " این عمار" حضرت آقا و عبدی را از شهید عبدی گرفته بود. #قصه_دلبری #شهید_محمدحسین_محمدخانی #حاج_عمار https://eitaa.com/setaregan_velayat313
چله ميگرفت ؛ قرار هاي مختلفي مي گذاشت؛ زيارت عاشورا ميخواند يا يک چله نماز صبح ميرفت کنار شهداي گمنام تيپ الغدير. نيتش را نميدانستيم ،وقتي مدتي بعد از نماز مغرب عاشورا ميخواند حدس ميزديم ک دوباره چله خواني دارد يکي از کار هايي ک باب کرده بود و به ما هم ياد داد ، قبل از محرم شروع ميکرديم به عدس پلو خوردن، ميگفت عدس اشک را زياد ميکند. از چند روز مانده به محرم مراقبه را شروع میکرد ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#عاشق_شهید_همت_بود. یکبار در جلسه خواهران بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند او هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در #مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند. می گفت: نمیخوام رودرروی #خانمها باشم. طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه. حاج قاسم میگفت این شهید منو یاد حاج همت می انداخت. #شهید_محمدحسین_محمدخانی شادی روحش #صلوات https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🍂عاشق #حضرت_زهرا(س) بود. روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند🎤 یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد📞 میگفت باهات کار دارم. حالا دو تا هیئت رفته. هم #مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده😭 و سینه زده. 🍂اما آخر شب میگفت: بیا یک روضه #چندنفری بخونیم و گریه کنیم. میگفت: هرچی برای #مادر گریه کنیم کمه. 🍂خط خوبی📝 هم داشت. همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک #اهل_بیت را با خط خوش می نوشت. وزیباترینش👌 هم نام مبارک #فاطمه_زهرا(س) بود. #شهید_محمدحسین_محمدخانی #فاطمیه 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
بہ دِلَمْ لَکْ زَدِهْ با خَندِهْ تْو جْان بِدَهَمْ طَرحِ لَبخَنـْدِ توْ پایانِ پَریشانی‌هاست ... #شهید_محمدحسین_محمدخانی #حاج_عمار #به_امید_وصال #روزتون_شهدایی🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 راه شکستن نفس به روایت #شهید_محمدحسین_محمدخانی #راهی_که_شهدا_رفتند #اردوی_جهادی #جهاد_اکبر https://eitaa.com/setaregan_velayat313
‌وقت #رفتنت باران گرفت🌧 تكه اي ابر از #آسمان كنده شد و تكه اي از #دل_من💔 ابـ☁️ـر را من برداشتم دل را #تو و از آن پس آسمان زندگي ام هميشه #بارانيست😔 #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شبتون_شهدایی🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشقانه_شهدا❤️ 🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان #چای روی سکوی وسط خیابان #منتظرم می‌ایستاد. 🌸وقتی چای و قند را به من تعارف می‌کرد، حتی بچه مذهبی‌ها هم #نگاه می‌کردند. 🌸چند دفعه دیدم خانم‌های مسن‌تر #تشویقش کردند وبعضی‌هایشان به شوهرشان می‌گفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره! 🌸ابراز #محبت های این چنینی و می‌کرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود. حتی می‌گفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن! ‌ 🌸ولی خیلی بدش می‌آمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه می‌روند. می‌گفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟ ‌اعتقادش این بود که با خط کش #اسلام کار کن ‌ 📚قصه دلبری ‌#شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌴🌺🌴🌺🌴🌺🌴 🔸اگر لباس خوب👕 می‌پوشید، برای #رضای_خدا می‌پوشید. 🔹می‌گفت: اگر کسی من را به‌ عنوان #بچه‌حزب‌اللهی می‌بیند، نگوید این شلخته😒 و بی‌نظم است❌ #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان به یاد #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💠فدایی_نیروها 🍃اگر نیرویش #زخمی می شد، حتما می کشیدش عقب، یک تنه. وقتی عقب نشینی شود، کسی زخمی را با خود نمی آورد.طرف می ماند با سلاح و خستگی اش. 🍃ولی #عمار برای هر کدام وقت می گذاشت. برای تک به تکشان حوصله به خرج می داد. 🍃روز به روز روی #خودش کار می کرد تا روی نیرو بیشتر تاثیر بگذارد. نیرو قبول می کرد که عمار پایش می ایستد. 🍃به جای اینکه بگوید برویید، می گفت بیایید. خیلی هوای نیرویش را داشت.مسئول گروهان بود. برای همین اداره کردن نیرو را خوب می دانست. او را با عنوان #فدایی_نیروها می شناختند. #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ✨گاهی اوقات به حالت غبطه می خورم؛ اگر #نوکری برای اهل بیت آن بود که تو می کردی پس ما کجای کاریم؟! ✨اگر کار فرهنگی آن بود که تو انجام می دادی پس ما چکاره ایم؟! ✨اگر اخلاص و کار برای خدا این است، که ما فقط حرف می زنیم و دریغ از عمل! ✨اگر آن نماز و عبادت تو را به خدا رساند ما با این عبادتمان به کجا می خواهیم برسیم؟! _دست مارا هم بگیر که بدجور زمین خورده ایم🍃 🌸تولدت مبارک حاج عمار🌸 #شهید_محمدحسین_محمدخانی #عمار_حلب #شهید_مدافع_حرم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ✨گاهی اوقات به حالت غبطه می خورم؛ اگر #نوکری برای اهل بیت آن بود که تو می کردی پس ما کجای
💠فدایی_نیروها 🍃اگر نیرویش می شد، حتما می کشیدش عقب، یک تنه. وقتی عقب نشینی شود، کسی زخمی را با خود نمی آورد.طرف می ماند با سلاح و خستگی اش. 🍃ولی برای هر کدام وقت می گذاشت. برای تک به تکشان حوصله به خرج می داد. 🍃روز به روز روی کار می کرد تا روی نیرو بیشتر تاثیر بگذارد. نیرو قبول می کرد که عمار پایش می ایستد. 🍃به جای اینکه بگوید برویید، می گفت بیایید. خیلی هوای نیرویش را داشت.مسئول گروهان بود. برای همین اداره کردن نیرو را خوب می دانست. او را با عنوان می شناختند. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
♦️هر دو «سردارزاده» بودند و هم‌ دانشگاهی. درسشون که تموم شد، شدند #همکار دست تقدیر #همرزمشون هم کرد👥 در جبهه‌های سوریه، برای دفاع از حریم اهل بیت. ♦️آخه هر دو، عاشق❤️ سینه چاک #امام_حسین بودند. ↼یکی‌شون شد؛ #فرمانده تیپ سیدالشهدا ↼یکی‌شونم #تخریبچی تیپ سیدالشهدا✅ ♦️القصه؛ #تخریبچی زودتر شهید شد🕊 اونم چه #شهیدی...! فرمانده هرچی که تو روضه‌ها خونده و شنیده بود حالا به چشم می‌دید😔 یه پتو آورد و شروع کرد به #جمع_کردن گلی که پرپر شده🌷 بود. ♦️تخریبچی شو تو بغل گرفت💞 و گفت: ای بی‌معرفت! #رفتی و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بی‌معرفت نبود. سه روز🗓 بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و #باهم پر‌کشیدند🕊 تا خود خدا. همون‌جایی که #حسین(ع) ساکن بود. ♦️خلاصه قصه شون هم شد: ⇜عشــ💖ـقِ سیدالشهدا ⇜ #تیپ سیدالشهدا ⇜محضر #سیدالشهدا #شهید_محمدحسین_محمدخانی (حاج عمار) فرمانده تیپ سیدالشهدا #شهید_روح_الله_قربانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✍ #خاطره_شهدا🌷 🌸دستش را گرفتم و نگاهش کردم، چشمانش از خوشحالی برق می زد. با شوخی و خنده بهش گفتم: طوری با ولع داری جمع می کنی که داره به #سوریه حسودیم می شه! 🌸 وقتی آمد لباس های نظامی و پوتینش را بگذارد داخل کوله، سعی کردم کمی حالت اعتراض به خود بگیرم . بهش گفتم: اونجا خیلی خوش می گذره یا اینجا خیلی بد گذشته که این قدر ذوق زده ای؟ انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: ما بی خیال مرقد زینب نمی شویم / روی تمام سینه زنانت حساب کن! 🌸دلم نمی آمد در را پشت سرش ببندم، نمیخواستم باور کنم که رفت. دلم برایش #تنگ شد. برای خنده هایش، برای دیوانه بازی هایش، برای گریه هایش، برای روضه خواندن هایش. 🌸صدای زنگ موبایلم بلند شد. محمد حسین بود، به نظرم هنوز به نگهبانی شهرکمان نرسیده بود. تا جواب دادم گفت: دلم برات تنگ شده! تا برسد فرودگاه، چند دفعه زنگ زد. حتی پای پرواز که الان سوار می شم و گوشی رو خاموش می کنم! می گفت: می خوام تا #لحظه_یآخر باهات حرف بزنم! #شهید_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر شهید https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشقانه 💖 ❣نگاهی انداخت به سر تا پای اتاقم🚪 و گفت : چقدر آینه!! از بس خودتون رو میبینین این قدر #اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه. نشست رو به رویم خندید😅 و گفت: دیدید آخر به دلتون💞 نشستم! ❣زبانم بند آمده بود. من که همیشه #حاضر_جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش می‌دادم، حالا انگار #لال شده بودم. ❣خودش جواب #خودش را داد: رفتم #مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم: حالا که بله نمیگید، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه💕 پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم❌ ❣گوشه #رواق نشسته بودم که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست🚫 خیر کنن و #بهتون_بدن. نظرم عوض شد. دو دهه ی دیگه دخیل بستم🎗 که برام #خیر بشید! حالا فهمیدم الکی نبود که نظرم عوض شد. انگار #دست_امام علیه‌السلام بود و دل من💖 به روایت: همسر شهید #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸🍂 #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 🔴 ماجـــــرای جالـــــب گفت‌وگوی #شهید_محمدخــــانی با تکفیری‌ها ▫️یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما، سریع بی‌سیم را برداشتم، می‌خواستم بد و بیراه بگم. ▪️عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. ▫️گفتم پس چی بگم به اینا؟! ▪️گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می‌زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» 🔻سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ ▪️گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ▪️ما همون هایی هستیم که آمریکایی‌ها رو از عراق بیرون کردیم. ▪️ما لشکری هستیم از لشکر رسول‌الله و هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون‌ها، مسجدالاقصی است... ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. 🔻بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند؛ می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته‌اند.» 📚کتاب «عمار حلب»، زندگی‌نامه‌ی #شهید_محمدحسین_محمدخـانی #یادش_با_ذکر_صلوات https://eitaa.com/setaregan_velayat313
از داغ حسین اشک نم‌نم داریم در سینۀ خود تا به ابد غم داریم پیراهن و شال مشکی آماده کنید #چهل روز دگر تا به محرم داریم #حاج_عمار #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
از داغ حسین اشک نم‌نم داریم در سینۀ خود تا به ابد غم داریم پیراهن و شال مشکی آماده کنید #چهل روز
. . . چهل روز مانده بود، و او روزی چهل بار یادمان می‌انداخت که از کاروان عقب نمانیم. مثل این پدرهایی که از چند روز مانده به مسافرت، تدارک‌دیدنشان را شروع می‌کنند و هر بار یک چیز را در چمدان می‌گذارند و هر بار یک چیز را یادآوری می‌کنند و هی تاریخ روی بلیط را با تقویم سالنامه‌اشان برابر می‌کنند که خدای ناکرده از سفر عقب نمانند؛ مثل آن پدرها وسواس داشت. شب که می‌شد موبایلش را با صدای «سنج دمام بوشهری» و نوای «حسین‌حسینِ» آذریِ نریمان، برای صبح کوک می‌کرد و هر طور که می‌شد مثل این ناظم‌ها همۀ بچه‌ها را به صف می‌کرد؛ نمی‌گذاشت کسی خواب بماند که حتی یک فریضه هم در آن چهل روز مانده تا محرم از دست برود و بعد خودش می نشستُ اشک و عاشورا و هر کس هم خواست پشت سرش حیِّ علی‌البُکاء... اینروزها همه از شجاعتش می‌گویند امّا من می‌گویم که او آنروزها ترسو بود! می‌ترسید توی همین چهل روز مانده تا محرم کاری کند که یک چکه اشکش کم بشود! او می‌پایید کاری نکنیم که اشکمان را بگیرند. می‌گفت «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شیءٍ حَیّ»؛ همین اشک است که اگر نباشد خشک می‌شویم. می‌گفت اشک، از هر جنس که باشد باز هم سلاح است و نمی‌گذاشت که سلاح مؤمنیَتِ‌مان آب برود و راه به راه، غذای اشک‌آور می‌د‌اد به خوردمان امّا با همۀ این تفاسیر ابداً نمی‌خواست آب به اشکِ‌مان ببندیم برای همین بعد از عدس پلوهای مکررِ وعدۀ شام، برایمان کتاب‌های اشک‌ساز می‌خواند. او در دانشگاه و در دوران دانشجویی مثل این کنکوری‌هایی بود که تا روز امتحان برنامۀ مرور دروس می‌گذارند و از همین شب‌ها بی‌قرار می‌شد. سرش توی کتاب بود؛ از دیوان عمان سامانی تا سواد آیینۀ شیخ رضا جعفری، از لهوف سیدبن‌طاووس تا فتح خون آوینی را خط به خط مرور می کرد که چیزی جا نماند. این شب‌ها عجیب بی‌قرار بود و هنوز خوب یادم هست که هر سال پیام می‌داد: «از داغ حسین اشک نم‌نم داریم/ در سینۀ خود تا به ابد غم داریم/ پیراهن و شال مشکی آماده کنید/ چهل روز دگر تا به محرم داریم»... . . . https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ازدنیا که بگذریم.... ازهمان دلبستگی هایمان... همان خود خودمان! ازهمه ی اینها که گذشتیم... تازه می شویم لایق... لایق شهادت. #شهید_محمدحسین_محمدخانی #روزتون_شهدایی🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
خیلی امام حسینی بود. توی هیئت همه کار می کرد. فقط دستور نمی داد. وقتی می آمد، هم به آشپز کمک می کرد هم به آنکه داشت بنر میزد. #چله_نوکری #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
وقتی مسئول هیئت بود از اول تا آخر پای کار همه چیز می ایستاد. همه این را حس می کردند. در هئیت هفتگی علمدار، از سه چهار ساعت قبل می آمد همه چیز را بررسی می کرد. خاک های راه پله را جارو میزد، کفش هارا جفت می کرد. اسپند دود می کرد. مقید بود بچه ها از اول در مجلس حاضر باشند و آل یاسین در مجلس خوانده شود. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
امیر حسین را بردیم منزل حاج آقا آیت اللهی برای خواندن اذان و اقامه در گوشش. از حرف هایی که رد و بدل می شد می شنیدم که محمد حسین گفت "دو روز دیگه میرم ماموریت حاج اقا دعا کن شهید بشم" حاج اقا دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و گفتند "انشالله خدا شما را به موقع ببرد مثل شهید صدوقی، شهید دستغیب." بهش گفتم "دیدی حاج آقا هم موافق نبود حالا شهید بشی" سری بالا انداخت گفت "همه این حرف ها درست ولی لذتی که علی اکبر(ع) امام حسین (ع)برد ، حبیب نبرد ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
پروازڪردن، ربطےبہ بال ندارد ☝️ دل مے خواهد دلی بہ وسعت آسماڹ🕊 دل را بایدآسمانے ڪرد خوشا آنانےڪه بالے نداشتندولے... راه آسمان رایافتند.😔💔 #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
☘بخند ☘هنوز می شود ☘از گوشه ی لبخنـدت ☘خورشیـدی برداشت ☘برای فـردا... ❤️#شـهـیـد_مـحمـدحـسـیـن_مـحمـدخـانــی❤️ #روزتون_شهدایی🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🚨 #خبر_فوری 🌷مدافع حرم عمه سادات #حامد_سلطانی در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد . 💠 دعوتید به مر
#شهید_محمدحسین_محمدخانی و #شهید_حامد_سلطانی شهدای مدافع حرم تیپ سیدالشهدا💔 حامد در چهارمین سالگرد محمدحسین خودش رو به رفیقش رسوند😔😭😭😭😭 ایشون در حال پاکسازی مناطق آلوده به مین در سوریه به شهادت رسیدند🕊 شادی روح هر دو شهید #صلوات ای دوست دست ما درمانده گان راهم بگیر الهی الرزقنی شهادت...✋ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
چهار سال از نبودنت گذشت رفیق... چهار ساله که امیرحسین بابا نداره... چهار ساله که دیگه حاج عماری نیست... محمدحسین جان، هوامونو داشته باش به کمکت محتاجیم برادر... ۱۶ آبان، سالگرد شهادت #شهید_محمدحسین_محمدخانی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
287.8K
🍃🌸سالگرد شهادت #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_محمدحسین_محمدخانی 🎙مداحی امیرحسین جان پسرکوچولوی شهید #کلنا_عباسک_یازینب (س) ۹۸.۰۸.۰۹ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
خودش خیلی وقتها با صدای گرفته هم روضه میخواند؛ فکر این را نمیکرد که ممکن است بگویند چقدر صدایش بد است. میگفت که الان وظیفه ام روضه خواندن است، حتی با صدای گرفته. آخرهای روضه هم نصیحت میکرد: #رفیق_نکنه_جا_بمونی نکنه ارباب تو رو نخره ... نکنه روسیاه شی ... اگه نخره آبروت میره ... چند خط از کتاب #عمار_حلب نقل از رفیق شهید #شهید_محمدحسین_محمدخانی❤️ #روزتون_شهدایی🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313