eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
154 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 پدرم طاقت دوری ما را نداشت 🔻خاطره رهبرانقلاب از بزرگوارشان: 💗من کمتر پدری را دیدم که ‌اين‌قدر نسبت به فرزندانش داشته باشد... 💗من چهارده پانزده سالم بود. من و برادرم محمدآقا از پدرم اجازه می‌گرفتیم و می‌رفتیم ییلاق برای گردش و . با دوستان طلبه می‌رفتیم وکیل‌آباد... یک روز صبح تا عصر نبودیم. شب که برمی‌گشتیم، خسته و کوفته می‌خوابیدیم. 💗پدرم که از بر می‌گشت، ماها را توی خواب می‌بوسید... 🔺طاقت نمی‌آورد. از صبح ما را ندیده بود.‌ اينقدر دلش تنگ شده بود.‌ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#پدر که مطیع محض #رهبرش باشه و دغدغه #بسیج و #هیئت و #کارفرهنگی بی تابش کنه، و #مجاهد و #رزمنده و #شهید باشه! #پسر هم قدم میذاره جای پای بابا. اسلحه او حمایت از #کالاےایرانی🇮🇷 #فرزندشهیدمصطفےصدرزاده https://eitaa.com/setaregan_velayat313
معزز شهیدمدافع حرم دار فانی را وداع گفت. عزیز تسلیت. نثار روح پر فتوح معزز شهیدبدری الفاتحه مع صلوات. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
همه هستند مادر ، پسران و خانواده بیاییم هر چند وقت یکبار موقع گرفتن عکس خانوادگی موقع عکس گرفتن با پدر عکس گرفتن با برادر زمان عکس با همسر ، یادی کنیم از ، ، از شاید آن وقت دیگر حتی فکرش را هم نکنیم که برای مال دنیا به رفته اند شاید آن زمان دیگر این مقدار ساده از کنار دروغ پراکنی آن جماعت که پیش گوش و چشم ما ، پشت سر بد بگویند ، عبور نکنیم و بدون ترس از اخم آنان کافی برای پاسخ را در خود بیابیم نکته طراح صحنه های انفجاری مسابقات و نیز بودند https://eitaa.com/setaregan_velayat313
کاش دوباره می آمدی پیشم سعید باورم نیست در‌ سوریه گشتی شهید کاش می آمدی راه می رفتی پیش من من نگاهت می کردم و شاد می شد دلم #ارسالی از #پدر بزرگوار شهیدسعیدبیاضےزاده https://eitaa.com/setaregan_velayat313
همین که دختر باشی کافیه تا بفهمی، #پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یڪ #دختره... #دلتنگی_های_دختر_بابا #دختر_نفس_باباست💕 دختران شهید روزتان‌مبارک https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌹 نام شهید : ابوالفضل راه چمنی 🌹محل زندگی: شهرستان پاکدشت 🌹متولد: 1364/12/2 🌹محل شهادت : سوریه،اس
به عنوان مثال یکی از بچه محل ها ی شهید که وضع مالی خوبی نداشت و زیاد معتقد نبود بدون این که بفهمه با هزینه خودش این جوون رو میفرسته و با رفتار خداپسندانه با این جوون دوست میشه و تاثیرات زیادی روش می گذاره و این بچه الان خون شده و هنوز نمیدونه که کی بردتش کربلا و ..... پدر شهید فرمودند ابوالفضل با انس گرفته بود همیشه قرآن در دست داشت و مشغول خواندن قرآن بود. شهید فرمودند اگر میخواین مثل ابوالفضل من بشین باید به احترام بگذارین. ابوالفضل به ما احترام میکرد. اگر میخواین مثل ابوالفضل بشین ترک نشه نماز شب خون بود و ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#پدر یعنی درمیان صد هزاران #مثنوی.. بوی یک تک بیت ناگه مست و #مدهوشم کند.. 🌹محمدجان نازدانه #شهید_سیدرضا_طاهر🌷 #صبحتون_شهدایی🕊 🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌹دختر اگر یتیم شــود پیــــــر میشود از زندگی بدون #پــدر سیـر میشود روزِ سوم مُحــرم ، روز دخترانِ شهداست ...🕊 🎀 #فرزندان_مکتب_عاشورا 🌷 #دختر_شهید 🌹 #کوثر_خانم #شهید_محمودرضا_بیضائی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
پیر همه بود اگرچه او کودک بود صبرش ز غریبی #پدر اندک بود می کرد به #نی اشاره می گفت رباب ای کاش سر #نیزه کمی کوچک بود😔😭😭😭😭 #یا_علی_اصغر😭  https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
بیش از یک سال دوره آموزش نظامی دید تا توانست به #سوریه اعزام شود. هر دوره سه ماهه‌ای که طی می‌کرد، ب
راوی : شهید بیاضی زاده به خاطر اینکه درجاهای مختلف دوره دیده بود،بسیار لاغر و سیاه به نظر می رسید. در زیر آفتاب کاملا پوستش سوخته و سیاه شده بود. بیش از یک سال دوره نظامی دید تا توانست به اعزام شود. هر دوره سه ماهه ای که طی می کرد، به وی می گفتند به مهارت لازم نرسیده ای اما نا امید نمی شد و در دوره دیگری شرکت می کرد.  چون سنش کم بود، به اعزامش نمی کردند ولی کوتاه نمی آمد و مرتب اصرار می کرد  و از هر دری وارد می شد. دوباره در دوره  نظامی  شرکت و آموزش می دید، پیش هر مسئول نظامی می رفت. تا در نهایت توانست به سوریه شود. خودش مرتب می گفت: فکر می کنند من خسته شده ام کوتاه نمی آیم، این قدر می روم تا بالاخره با رفتنم موافقت کنند. از همان ابتدا که به من گفت می خواهم به سوریه بروم هیچ مشکلی در رابطه با رفتنش به سوریه نداشتم. ما خانوادگی اهل و هستیم. خانواده ما از دوران بافضای شهادت، ایثار و مقاومت آشناست از سیاسی زمان انقلاب گرفته، تا جانباز دوران دفاع مقدس و شهید داریم.  اگر دستور بدهد نه تنها خودم بلکه همه ام را فدای چهارده معصوم می کنم. به من گفت:مادرم راضی نیست. گفتم را راضی می کنم نگران نباش. در مرحله اعزامش به سوریه 2 ماه از او بی خبر بودیم. اخباری که از می شنیدیم ما را خیلی نگران و مضطرب کرده بود ولی دفعات بعد کمتر نگران شدیم.  برای که آمد، باهم به پابوس امام رضا (ع) رفتیم. در جوار امام رضا(ع) فرزندم از من خواست   را راضی کنم. با صحبت هایی که کردم و گفتم ما و فرزندانمان در شرایط حاضر از حریم ولایت و حرم ائمه (ع) است و این اصل مهمی برای همه انسان های آزاده و مسلمان به شمار می رود و من همه داراییم را فدای حضرت می کنم؛ هم پذیرفتند.  https://eitaa.com/setaregan_velayat313
شهید سید خلیل هاشمی از امروز در مراسم و یونس پورجلو فرمود: "حاضرم دوپسر دیگرم را هم به کشورم واسلام هدیه کنم." https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💔درد ما از #هجر یوسف 😞 کمتر از یعقوب نیستـــــ... 🍂او پســر گم کـــرده بود و 🍂 ما #پدر گم کرده ایم... 💫 #العجل_یا_مهدى💫 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#پـــدر بے تو هـــواےحوصله ام ابرے اسٺ و تو نیستے تا بداني چطور #تنهایے سخٺ اسٺ تو نیستے تا بدانےاندوه و نبودڹ و نداشتڹ تو پدر براستے چقدر #صبورے سخٺ است... 🌷شــهید مـــحمد زهره‌وند🌷 📎ســـالروز شــهادٺ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
چه زیبا گفت #پدر شهید روحانی سعید بیاضی زاده:به قول #مادر شهید،حضرت زهرا(س) همیشه بهترین چیزی که داشتند برای هدیه دادن استفاده می کردند،برای ما هم بهترین چیز #فرزندمان بود که به #حضرت_زینب(س)تقدیم کردیم.
"و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند،مردگانند!بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.» گوشه ای از زندگینامه مدافع حرم چم خانی بزرگ مردی از سرزمین آریو برزن شهید مدافع حرم (امید) فتحی چم خانی (در همان روزهایی که مقارن بود با رجعت پیکرپاک برادرشهیدش که بعد از چندین سال جاویدالاثر بودن به وطن بازمی گشت) در روز ۱۲ اردیبهشت سال۱۳۶۹ در شهید پرور دیده به جهان گشود. نامش را احسان گذاشتند گویی میدانستند که تقدیرش به بالاترین درجات احسان و نیکو کاری رقم خواهدخورد. بزرگوار شهیدان فتحی در روستای دژ مهتابی زندگی میکرد،این بزرگوار از ایل بزرگ طیبی از طایفهٔ گیوه چرمی بودند و شغل ایشان کشاورزی بود. ( 1) ایشان( ) باشروع جنگ تحمیلی شیفتهٔ جبهه حق میشود و به جبههٔ حق علیه باطل اعزام میشود،سرانجام این شهید عزیز در تیرماه سال ۱۳۶۱ در رمضان محور ڪ به درجه رفیع شهادت نائل میشوند. با به دنیا آمدن امید و دل خوشی و چشم چراغی بود‌ برای خانواده ایشان. که خانواده ایشان همیشه او را صدا میزدند چون مایهٔ شوق و امید بود و باعث می شد هرروز روح امید به خداوند در زندگی پنج خواهر دلسوخته و پدر و مادر مهربان بدمد. احسان با مهر و محبتی که داشت با تبسم های زیبا و چهرهٔ معصومانه اش به خانواده صفا و صمیمیت میبخشید. درحالی که فقط ۶سال داشت بزرگوار ایشان دار فانی را وداع میگوید و احسان امید و پشتوانهٔ خواهران و مادری پیر میشود. احسان دوره دبستان خود را در ۵آذر ودوره راهنمایی را در مدرسه میگذراند و با پایان رساندن دوره دبیرستان موفق به دریافت مدرک از هنرستان کار دانش شهدای شیمیایی (بهبهان) شد. ( 2 ) در دوران نوجوانی در محل خود(مالک اشتر بهبهان) شروع به فعالیت در زمینه های مختلفی همچون بسیج و مراسمات هیئت و فعالیت های فرهنگی میکند و همیشه در بین دوستان خود شخصیتی دوست داشتنی و مهربان و ورزشکاری با اخلاق بود. ایشان در کنار فعالیت هایی که در زمینه های مختلف داشت از ورزش (فوتبال) نیز غافل نماند میخواست همانگونه که مولایش علی(ع) در دعای خود از خدا میخواهد "یا رب قو علی خدمتک جوارحی" مصداق این دعا باشد تا در راه خدمت به دین حق قوی و نیرومند گردد به همین خاطر بود که بسیاری از دوره های سخت و طاقت فرسای نظامی را در مدت کوتاهی به پایان رساند. با توجه به عشق و انس و الفتش به بسیج وسپاه،لباس مقدس را زیبنده خود دید و درسال ۱۳۹۰ به عضویت پاسداران انقلاب اسلامی و تیپ تکاور امام حسن مجتبی(ع) در می آید و در گردان حضرت رسول(ص)شروع به خدمت میکند و با گذراندن دوره های مختلف همچون تکاوری و چتر بازی و مأموریت های مختلف و آمادگی کامل برای مأموریت های مختلف درون مرزی و برون مرزی را داشته باشد. در همین دوران بود در فعالیت های مذهبی شهرستان و (امام حسن عسکری«ع») شرکت میکرد،در مسجد مالک اشتر بهبهان فعالیت فرهنگی و مذهبی خود را روز به روز افزایش میداد.از نظر اخلاقی روحی آسمانی داشت و در هر فرصتی که پیش می آمد از زندگی و راه ( 3 ) و رسم شهدا میگرفت.در اکثر روزهای هفته در کنار مزار برادرشو دیگر شهدا حضور میافت و به نظافت و شست وشوی قبور شهدا می پرداخت و از آنها طلب شهادت میکرد.به گونه ای که همهٔ دوستان او میدانستند که او به شهدا و اهل بیت و مقام رفیع شهادت علاقهٔ عجیبی دارد. ایشان در ساخت مرقد شهدای گمنام همانند کارگری ساده در سرما و گرما، خالصانه برای شهدا از هر کمکی که بود دریغ نمیکرد. همیشه خوش برخورد بود و لبخند به چهره داشت و در سختی ها و مشکلات این روحیه را حفظ میکرد.بدون تعلقی به رنگ و مادیات زندگی،ساده غذا میخورد و ساده لباس میپوشید و نسبت به زندگی قانع بود. در بین خانواده،دوستان،همکاران و اهل محله به اخلاقی نیکو و پسندیده،سخت کوش و فداکار شهرت داشت. فردی بود که در حد توان خود به فقرا و نیازمندان کمک میکرد،در انجام فرایض دینی کوتاهی نمیکرد و در اکثر اوقات نمازش را اول وقت میخواند سعی میکرد در هر کجا که بود خود را به نزدیکترین مسجدبرای خواندن نماز جماعت برساند. برای خواندن نماز شب و نماز جمعه خود را مکلف میدانست. در دانشگاه آزاد اسلامی بهبهان در رشته تربیت بدنی مشغول به تحصیل شد. ( 4 ) با شروع فعالیت های تکفیری و کشتار انسانهای بی گناه،علاقهٔ فراوانی برای حضور در جبهه و دفاع از حریم آل الله و حضرت زینب(س) نشان میداد و همیشه از ظلم وستم و کشتار انسانهای بی گناه اظهار تاسف مینمود و می گفت: «اسلام در خطر است و باید از ¬¬ از آنجایی که ایشان تک پسر خانواده بودند و برادرشان نیز به شها
از شهیدسعیدبیاضےزاده سلام خدمت شما بزرگواران یک خاطره از فرزندم از سوریه آمده بود ما خیلی خوشحال بودیم چون عزیزمان از سفر آمده سه روز گذشت دوستان و همکلاسیهایش بودند او در این سه روز مرتب با همرزمانش در سوریه در تماس بود یکبار که گفت سعید چه می کنی همه ی فکرت شد گفت من حقیقت خودم اینجا هستم وفکرم فقط سوریه است. به من گفت بابا بیا چند روز برویم من هم که عاشق مسافرت بودم در جواب گفتم از نظر من مشکلی نیست ببین مادرت چه می گوید به مادرش که گفت در جواب، مادرش گفته بود فکر کنم پدرت برنامه اش جورنیست شیخ سعید می گوید پدرم راضی کردنش بامن شما راضی هستی برویم مشهد زنگ زد به حاج آقای اسحاقیان که یک سویت برای ما گرفتند ما با ماشین خودمان با سجاد و سارا حرکت کردیم به طرف شیخ سعید از همان زمان کودکی بسیار به من و مادرش میگذاشت ظهر که ما از می آمدیم چای آماده بود سفره هم آما ده نهار را همراه ما می خوردند بلافاصله پیش دوستانش می رفت از آنجا می رفت پیش چند نفر از رفقایش که از نجف اشرف به مشهد آمده بودند از اذان صبح که بلند می شدند تا آخرشب همش در حرکت بودند انگار خسته نمی شد به مادرش می گفت شما حتی چای نمی خواهد درست کنی فقط به و توجه کن غذا هم برایمان می آورد پیش از اذان ما هر کجای حرم بودیم می آمد نماز کنار هم بودیم یک قرآن از حرم برایش هدیه داده بودند آن قرآن را هدیه به مادرش یک روز هنوز منتظر نماز ظهر بودیم حرف و را پیش کشید گفت ببینید امروز در جنگ است و (ع) به ما می گوید کسی هست از من و اهل بیت من کند آیا کسی هست را برای و فرستاده خدا فدا کند ما باید چه جوابی بدهیم گفت ما همه ی خانواده حاضریم برای آقا امام حسین بدهیم گفت امروز همان روز است ببین مادر این دنیا حالا زود یا دور می گذرد اما در نظر بگیر حضرت فاطمه (س) به شما نگاه نکند شما پسر داشتی جوان داشتی چرا از (س) و سه ساله ام (س) دفاع نکردی یا سرت را بالا بگیری و فاطمه (س) به شما بگوید آفرین برتو و از مرگ و صحبت می کرد برای ما قرآن می خواند و معنی میکرد او خودش به مشهدرفته بود که را امام رضا (ع) امضا کنند و ما را به مشهد برده بود که مادرش را برای رفتن به سوریه راضی کند او اینقدر به ما محبت می کردند خدا می داند ما خجالتمان می شد شهادت حق بود خیلی در این راه تلاش کرد و زحمت کشید خدا روح شهدا را شاد کند و ان شاءالله از دست ما راضی باشند. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
" تو " را امروز فردا و تا همیشه " قربة الی الله " دوست خواهم داشت . .💐 #شهیدسعید_بیاضےزاده❤️ h
سرنوشت عبای اهدایی به شهیدبیاضےزاده با بیان اینکه شهید بیاضی زاده ارادت خاصی به معظم انقلاب داشت، خاطرنشان کرد: همیشه تاکید داشت باید به حرف های عمل کنیم چرا که ایشان امام زمان (عج) هستند و باید گوش به فرمانشان باشیم؛ از آنجا که سعید جزو بود، یک مرتبه به دیدار رهبری رفت و از آنجا که عبای خود را نبرده بود، رهبری به او عبایی هدیه کردند؛ وقتی به خانه آمد از او خواستیم اهدایی رهبر را نشان دهد که گفت من لیاقت آن عبا را نداشتم و آن را به استادم کردم. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#غیبت تمدید شد ...🔴 این #جمعہ هم نیامدی آقا جانم #پرونده_ام سیاه تر از قبل است ⛔️ و دلــ❤️ـم اما تنگ تر از همیشہ ڪاش بہ احترامت #گناه نمیڪردم میدانم #چشم_گریانت چنین #دلگیر_ڪرده جمعہ را از اعمال ما 😓 #پدر مهربانم خودت بہ حال زارم دعا ڪن 🕊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#دختر استـــ دیگر !! دلش تنگـ💔 می شود شاید دلش خواسته پیش #پدر بخوابد حتی اگر بین #او_و_پدر #خاک_سرد فاصله بیندازد...💕 😔 #فاطمه_زهرا_بابا #شهید_محسن_فانوسی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شهید_عباس_کنعانی شهیدی از گلستان شهدا اصفهان #ولادت: ۷۵/۰۹/۱۴ #شهادت: ۹۴/۰۱/۱۰ #نحوه_شهادت: تله انفجاری سومار عباس در شهر اصفهان بدنیا آمد. او در ۱۶ سالگی وارد نیروی انتظامی شد. عباس از بچه‌گی مشکی‌پوش #امام_حسین(ع) بود و در دوران مدرسه راهنمایی و اول دبیرستان علاقه شدیدی به زیارت عاشورا داشت. به هر نحوی که ممکن بود خود را شریک میکرد روزهای چهارشنبه عاشورا میخوندن وقتی از مدرسه بر میگشت ارامش عجیبی داشت قبل از سن بلوغ شروع به نماز خوندن و روزه گرفتن کرده بود. دو سال در هنرستان ثامن مشهد تحصیل کرد و پس از اخذ درجه گروهبان یکمی به خواست خودش به سومار نفت شهر نقطه صفر مرزی منتقل و مشغول به خدمت شد. در ۱۹ سال زندگی خود هیچ موقع سر بلند نکرد. در موقع صحبت کردن چه با #پدر و #مادر چه با هر کسی که از اون بزرگتر بود سرش را بالا نمی آورد. نکته مهم این که عباس در دو سه مرخصی اخر موقع رفتن به پدر و مادرش گفت: بابا همین روزا شهید میشم. پدر و مادر پیش خودشان این موضوع را به شوخ طبعی عباس می گرفتند غافل از این که عباس با خدا معامله کرده بود. موقع #شهادت باید منزل می‌ماند ولی شیفت کاریش را با همکارش عوض کرد خیلی عجله داشت به مهمونی خدا برود. در تاریخ ۷ فروردین ۱۳۹۴ به محل خدمت رفت. صبح روز ۱۰ فروردین در حین کمک‌رسانی به دو نفر از همکاراش که روی تله انفجاری رفته بودند با آنها به فیض #شهادت نائل آمد. #روحشان_شاد_یادشان_گرامی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🔹تا وقتی که نیروها غذا🍲 نخورده بودند #شهید غذا نمی خورد❌ 🔸بعضی از موقع ها به شهید🌷 غذا نمی رسید🚫 م
🌷 ‍ 💠گذری کوتاه بر زندگی شهید مدافع حرم 🔰شهید روح اله صحرایی در تاریخ📆 62/10/24 در روستای از توابع شهرستان آمل متولد شد👶 در دوران پر جنب و جوش بود و در نبود که در جبهه‌های جنگ تحمیلی بودند ، در خانه🏘 پدربزرگ زندگی می کردند. 🔰دوران ابتدایی را در دوازده فروردین و دوران راهنمایی را در مدرسه شهید بزرگی، سپری کرد📚 و از اول راهنمایی شروع به نماز📿 و کردند و دوره متوسطه را در دبیرستان لسانی گذراند 🔰از همان زمان فعالیت خود را در شروع کردند و با علاقه❤️ در مراسمات شرکت میکردند. بعد از گرفتن دیپلم تجربی،با اینکه بخاطر جانبازی پدر از رفتن به سربازی بودند⛔️ ولی با علاقه به سربازی رفتند و در خدمت کردند،چون اعتقاد داشتند که با تحمل سختیها😓 باید شد. 🔰بعد از پایان به دنبال کار در چند جا مشغول شد💥اما هیچ کدام از این موقعیت ها نتوانست❌ رضایتمندی ایشان را براورده کند و دلش جای دیگری💕 بود 🔰هفته ای دو بار به آمل میرفت و می‌پرسید: سپاه نیرو نمی گیرد⁉️تا بلاخره پیگیری هایش جواب داد😃 و نام نویسی کردند📝 و با سماجت و علاقه زیاد، چند ماهی طول کشید تا وارد شدند. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
✨محمودرضا همیشه #معطر بود... همیشه #شیک میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پس
6⃣1⃣1⃣1⃣ 🌷 💠عشقی فراتر از فوتبال 🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود. 🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک جدی پیدا کرده بود. 🌷 🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های می خرید. 🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 ای دور گردنش بود. تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با آشنایی ویژه ای نداشت. 🔰تقریبا کسی علاقه به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم . پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود. 🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد شده بودند. 🔰اما محمودرضا به خدمت سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای دیگر فراخ تر شده بود. برای 🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله 🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود. ⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌 #شهید_رضا_کارگر #سالروز_شهادت🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
✍ خاطره شهید یک طرح عملیاتی را بچه های قدیمی جنگ ریخته بودند و به قول معروف جمع شده بود و میخواست ا
مدافع حرم ۳۰شهریور سال ۱۳۶۴ در استان گیلان شهر شلمان دیده به جهان گشود. حسین پور فرزند اول خانواده و تنها فرزند پسر خانواده حسین پور بودند. شهید از پاسداران سپاه بودند و بواسطه ایشان با محیط سپاه آشنا شدند. و به گفته پدرشان در مقطعی از زندگی خودشان به این درک رسیدند که پاسدار این نظام و ملت باشند. شهید تقریبا ۱۳سال قبل از شهادتشان یعنی سال ۸۳ وارد سپاه شدند. آقا مرتضی تقریبا ۶ سال هر سه ماه یکبار به خاستگاری که خواهر یکی از دوست هایشان بودند میرفتند تا بالاخره همسرشان راضی به ازدواج با شهید شدند. حسین پور تنها یک به اسم علی دارند که پنج ماه بعد از شهادتشان به دنیا آمدند. ایشان تقریبا ۶سال محورهای مختلف حیدریون،فاطمیون و زینبیون را به عهده داشتند. نام شهید حسین قمی بود و همه ایشان رابه این اسم میشناختند. شهید حسین پور در ۱۶ مرداد ماه ۹۶ در در شمال منطقه تنف،دیرالزور همراه و به شهادت رسیدند. البته در این روز تقریبا همراه این شهدا ۳۰شهید دیگر هم به شهادت رسیدند که عراقی بودند. 🌹 اللهم عجل الولیک الفرج https://eitaa.com/setaregan_velayat313
بعد از سونوگرافی بهش زنگ زدن و گفتن بچه ت #پسره... خندید و گفت : خدارو شکر که سالمه♥️ گفتن شوخی کردیم بچه ت #دختره.. باذوق چند بار پرسید جدی میگین؟ واقعاً دختره؟😍😍😍 از خوشحالی سر از پا نمی شناخت #اسمشو از قبل انتخاب کرده بود ♥️ #زینب♥️ 🌺 زینت پدر🌺 🌼 ۹۳/۵/۱۶🌼 #پــــــــدر بلندترین شعر عاشقانه ی یک #دختر 🌺دخترعزیزم همیشه درکنارت هستم💞 🎈تولدت مبارک🎈 زینب خانم نازدانه ی شهید #شهید_محمدتقی_سالخورده https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
اونقدر تو تشییع جنازه #شهدا گریه کرد و بهشون #متوسل شد تا بالاخره برات شهادتشو گرفت. خوشا به سعادتشو
: 💠 بزرگوار شهید سعید بیاضی زاده: 🌷وقتی پسرم به راهيان نور می رفت از شلمچه با من تماس میگرفت و از نحوه برادرزاده و برادرم سؤال می پرسيد. از مناطق عملياتی و از عمليات دوران جنگ اطلاعات می گرفت. راوی راهيان نور بود.برای همين كتاب‌های زيادی را در اين زمينه مطالعه كرده بود. سعيد از سن 11سالگی به خاطر تحصيل و حوزه از پيش ما رفت. وقتی به مناطق محروم می رفت براي آنها يادواره شهدا مي‌گرفت. هميشه هم سعی بر اين داشت كه شهدا و راه و رسم زندگی شان را الگوی خود قرار دهد. 🌷ارادت خاصی به سيد اهل قلم داشت و از ايشان خيلی حرف ميزد. سعيد علاقه خاصی به رزمندگان و شهدای لشكر داشت. بعد از شهادتش همرزمانش از او بسيار برايما‌ن گفتند، از اينكه ايشان استاد اخلاق بوده و همواره در كنار رزمندگان فاطميون حضور داشت صحبت كردند. با بچه‌های لشكر فاطميون هم ارتباط داشت. ميگفت بچه‌های فاطميون خيلی مظلوم هستند. در جنگ با دشمن واقعاً مردانه می جنگند و از صميم قلب برای خانم زينب(س) جانفشانی می کنند و سختی زيادی می کشند. 🌷من 23 ماه در جبهه‌های حق عليه باطل حضور داشتم و به يقين رسيده‌ام كه شهادت لياقت میخواهد. هر كسی كه می خواهد شهيد شود، اگر به آن درجه كه بايد نرسد، شهيد نميشود. به نظر من راه در دست خود انسان است. آنطور كه سعيد میخواست شهيد شود، من نخواستم. من ماندم و امروز سعيد شهيدمدافع حرم شد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💐🌸🌺🌷🌺🌸💐 شاید را خیلی به من نمی گفت ولی در خیلی به من می کرد. با همین کارهایش از خانواده ام می رفت. که می گرفت، می آمد و تمام را می گذاشت توی من و می گفت: هر جور خودت داری کن . خرید با من بود. اگر خودش لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که برای و تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم . اصلاً سخت نمی گرفت. از هم که بر می گشتم، می دیدم خیلی و است. را خودش و را مرتب می کرد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313