eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
680 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم 3⃣ اما سوم آن‌چه که به تو می‌رسد بر کشت و کشتار و یکی یکی این‌ها بلاهایی که مردم بر سرشان می‌آورند!. این‌جا بود که عرض کردم استاد شهید فرموده که یک امت عظیمی را آن حضرت با "لا اله الا الله" نقطه‌ی حساس دل‌شان را تصرف کرد. کدام ؟ امتی که فقط چند نفری بیش نبودند. تا زمان و بعد زیاد شدند. زیاد شدند، فداکاران زیاد شدند، امثال و این‌ها پیدا شدند. امت در زمان آن حضرت نبود که این پیش آمد. اما برادرت یعنی وصی‌ات، پسر عمت دچار ، دچار کلمات رکیک می‌شود!. سال‌ها در به عنوان اسلامی، به او جسارت می‌کردند!. توبیخ می‌شود، و آخر هم او را می‌کشند!. عرض کرد: "يَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ"؛ اما دخترت، مقداری از مسائل ذکر می‌شود. تا آن‌جا می‌رسد که می‌فرمایند: از شوهرش، از برادر و داماد تو دو فرزند دارد؛ یکی را از راه مکر و حیله و دغل‌کاری در فشار قرار می‌دهند به طوری‌که حتی بر سر و روی او می‌ریزند! لباس و جامه او را می‌کَنند و او را مورد خنجر قرار می‌دهند!. همین امت با او این‌طور می‌کنند!. عرض کرد: "قَبِلْتُ يَا رَبِّ و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون و سَلَّمتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ". اما پسر دیگرش را امت تو برای دعوت می‌کنند که بیا، ما در رکاب تو می‌خواهیم جهاد در راه خدا انجام بدهیم!. بعد هم همان امت او را در محاصره قرار می‌دهند و به می‌رسانند!. اما نه تنها شهادت، بلکه صبر، یعنی کشتن در حال ناتوانی!. کسی را ضعیف کرده‌اند، مجروح کرده‌اند، بی‌حال کرده‌اند، دورش را گرفته‌اند، هر که هر چه دارد به او می‌زند از سنگ و تیر و شمشیر و نیزه!. چنین قتلی هیچ‌کجا نبوده. و فرزندانش و اهل‌بیتش را می‌کشند، بعد هم حرمش را غارت می‌کنند! او از من کمک می‌خواهد ولی من به این جاری شده که یاری او را آن موقع انجام ندهم. بگذارم تا از فرزندانش یک شخصی پیدا شود که همه‌ی آرزوهای او به دست او جاری می‌شود؛ فرزندش حضرت علیه‌السلام. این کسی است که ذکر او در معراج شده و حضرت علیه‌السلام این جریان را رسانده و بیان کرده و از ائمه و حضرت صادق علیهم‌السلام هم برای ما در بهترین کتاب‌های ما وارد شده. بنابراین ما در زمانی هستیم که ظهور هستیم؛ یعنی منتظر خون‌خواهی مظلوم و سالار شهیدان هستیم. خدایا به آبروی آن فرزند صغیر و کودک شش ماهه‌اش، به آبروی آن خون‌های پاک، شرور اعدایش را به خودشان برگردان. مسلمانان مخصوصاً شیعه، مخصوصاً علما و بزرگان در هر کجا هستند بر دشمنان پیروز بفرما. سلام ما را به محضر آن بزرگوار برسان. توفیق بده که اقامه عزای جدش را هیچ‌گاه فراموش نکنیم. اموات، رفتگان ما را به برکات آن جناب ببخش و بیامرز. حوائج شیعه و حوائج علماء و معظم را به برکات اقامه‌ی عزای آن حضرت به همه حوائجشان برسان. و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴.۱.۲۸ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. (قسمت اول) 🔺 شرایط دریافت نصیحت بسم الله الرحمن الرحیم «قال له رجل: أوصِنی ... *» در نقل بسیار مبارک حضرت علیه‌السلام چند روایت نقل شده و یکی از آن‌ها درباره‌ی پاسخی است که آن بزرگوار به سؤال کسی که درخواست و سفارش و راهنمایی کرد، می‌باشد، که آن حضرت پاسخ فرموده. «قال له رجل: أوصنی. قال (علیه‌السلام): أو تقبل؟»؛ فرمودند: آیا حاضری که قبول کنی؟ این کلام و این پاسخ ابتدایی می‌رساند به این‌که سخن گفتن و و استفاده از و و این‌ها، به این آسانی نیست که انسان می‌کند؛ بلکه تجهز و نفسانی می‌خواهد تا این‌که خودش را در مقام صلاحیت این بداند که از یک بزرگواری و هدایتْ‌گری و راهنمایی، وصیت و سفارش بخواهد. ای بسا که انسان یک درباره‌ی خودش پیش می‌آید که در معرض این‌گونه سؤالات از دیگران و بزرگان قرار می‌گیرد!. فرض بفرمایید که بنده در یک مسئله‌ی جزئی، تحمل فشارِ پیر خود را اگر نداشتم که او وقتی به من تعرض بی‌جایی به نظر خودم می‌کند، با کمال رغبت بپذیرم، و با او مجادله نکنم، سخن او را پاسخ ندهم. آن‌وقت خدمت یک بزرگواری بیایم و بگویم آقا یک نصیحتی به من بفرمایید! یک وصیتی به من بفرمایید. این در اثر این است که انسان ندارد و نیرو و اندازه خودش را محک نزده. وإلّا این یک چیزی نیست که بر کسی، ، ولو بی‌سواد مخفی باشد که انسان مکلف است در برابر مادر پیر باشد. تعرضات نابه‌جای او را به جان بخرد، و در برابر آن، هیچ واکنشی انجام ندهد، اما حالا می‌بیند که در چنین چیزهایی گیر می‌کند و از نفسانی‌اش بر نمی‌آید که تحمل کند از یک بی‌جای مادر به او، تعرض بی‌جای به او، فرمان بی‌جا دادن به او، این چیزها را نمی‌تواند هضم بکند؛ آن‌وقت پیش یک بزرگواری یا یک مجلس بگوید که آقا به ما یک وصیتی بکنید، یک سفارشی بکنید. این‌ها در اثر نسجیدن انسان از اندازه‌های خودش است. ادامه دارد ... __________ *[ روایت مورد بحث به نقل از کتاب سیرة الائمة الاثنی عشر مجلد ۲ ص ۱۶۵ (تالیف علی محمد علی دخیل) 🔺 قال له رجل اوصنی: قال: أو تقبل؟ قال: نعم. فقال علیه‌السلام: «توسد الصبر، واعتنق الفقر، وارفض الشهوات، وخالف الهوی، واعلم أنک لن تخلو من عین الله، فانظر کیف تکون»] ☑ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز شهادت میثم تمار رضی‌الله‌عنه؛ (۲۲ ۶۰ق) 🔹 «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلِّبَ القلوب ثَبِّت قلبی علی دینِکَ»¹؛ این بهترین دعاهاست؛ در ، در ، در ماشین، در راه، در بین ، در بین . آدم این دعا توی دلش زنده باشد و زنده نگه دارد و این دعا را تکرار کند. هر جا می‌شود با و هر جا نمی‌شود با تکرار در و خاطر؛ ای خدای من، ای مهربان خدای من، ای ارحم الراحمین من، این مرا ثابت نگه دار، این نقش ، گچ تخته‌ای نباشد که با یک پنبه از بین برود!، ثابت باشد. این انگشترهایی که رویش چیزی را می‌نویسند، چهار روز دست آدم است، آدم نگاه می‌کند، می‌بیند چیزی نمانده و همه‌اش شسته شده. در وضو و در حمام و در صابون زدن‌ها پاک شده، اما آن انگشترهایی که در آن‌ها حکاکی کرده‌اند و کنده شده رویش، آن‌ها نه؛ دیگر با شستشو و صابون و این‌ها از بین نمی‌رود. این دعا مفادش این است که خدایا، این علاقه‌ی به خودت را، من نسبت به خودت را که من الآن به آن دارم، این را خودت حکّ کن، حکاکی‌اش دست توست. هیچ‌کسی نمی‌تواند در قلب من چیزی را حکاکی کند، تو ثابت کن، تو در آن بنگار با قلم خودت، مثل جناب تمار!. میثم خیلی علاقه به حضرت علیه‌السلام داشت در حالی که هم نبود. یک کسی بود که در جامعه‌ی و عرب‌ها، نام و نشانی برایش قائل نبودند، می‌گفتند: یک است؛ یعنی یک بیگانه است. اما در دل او [ ایمان و محبت امام علی علیه‌السلام] حکاکی شده بود. یک روز حضرت گویا به او فرمود که: چه خواهی کرد آن وقتی که آن ولد زناهای تو را اسیر کنند و دستور بدهند که به من بدهی؟!. گفت: چنین کاری نمی‌کنم. حضرت فرمودند: تو را می‌کشند! گفت: چه مانعی دارد؟! این چنین محکم گفت من چنین کاری نمی‌کنم. بعد وقتی او را گرفت، دستور داد دست و پای او را بریدند!. همان‌طوری‌که دست و پایش بریده شده بود و خون از دست و پایش می‌ریخت، امیرالمؤمنین می‌کرد! یاد می‌کرد؛ کمالات علی، زیبایی‌های علی، خوبی‌های علی را به مردم می‌گفت: مردم بی‌وفا نباشید!. علی را زنده کرد. این دین اسلام یادگار علی است در دست شما. این و مالِ علی است که به شما داده. مدام می‌گفت و می‌گفت، آخرش دستور داد زبانش ﺭا هم قطع کردند!. این معنی پیش‌آمدهاست که برای می‌کند. چرا این‌طور است؟ چون اصلاً ارزشی ندارد!. ما ۲۰ سال هم زنده باشیم یا نباشیم چه ارزشی دارد. این که این‌جا از انسان توی دبیرستان‌ها می‌کنند، چه چیزی است؟ دو تا مسئله است و دو تا کتاب است؛ این هم همین‌طور؛ این زندگی چیزی نیست که آدم پای آن بایستد و هول و هراسش را داشته باشد که مثلاً آخ چه خواهد شد، اگر من دوستی علی را نگه دارم و با این‌ها مبارزه کنم، از من چه چیزی می‌گیرند. خب غیر از این است که دست و پای مرا قطع بکنند، چشم مرا در بیاورند و کور بکنند. آن‌موقع، موقعی است که علی به داد من خواهد رسید. ۸۵٫۷٫۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) [دعای ؛ ج۵۲ ص۱۴۹] @seyedololama
▪️ بیان روایتی از صبر نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله در برابر مصائب (قسمت دوم و پایانی) 🔹 اما سوم آن‌چه که به تو می‌رسد بر کُشت و کشتار و یکی‌یکی این‌ها بلاهایی که بر سرشان می‌آوردند!. این‌جا بود که عرض کردم استاد شهید فرموده که یک عظیمی را آن حضرت با "لا اله الا الله" نقطه حساس را تصرف کرد. کدام امت؟ امتی که فقط چند نفری بیش نبودند. تا زمان و بعد زیاد شدند. زیاد شدند، فداکاران زیاد شدند، امثال و این‌ها پیدا شدند. امت در زمان آن حضرت نبود که این پیش آمد. اما برادرت یعنی ، پسر عمت دچار ، دچار کلمات رکیک می‌شود!. سال‌ها در به عنوان اسلامی، به او جسارت می‌کردند!. توبیخ می‌شود، و آخر هم او را می‌کشند!. عرض کرد: «يَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ». اما دخترت، مقداری از مسائل ذکر می‌شود. تا آن‌جا می‌رسد که می‌فرمایند: از شوهرش، از برادر و داماد تو دو فرزند دارد؛ یکی را از راه و حیله و دغل‌کاری در فشار قرار می‌دهند به طوری‌که حتی بر سر و روی او می‌ریزند! لباس و جامه او را می‌کَنند و او را مورد ضرب خنجر قرار می‌دهند!. همین امت با او این‌طور می‌کنند!. عرض کرد: «قَبِلْتُ يَا رَبِّ و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون و سَلَّمتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ». 💔 اما پسر دیگرش را امت تو برای دعوت می‌کنند که بیا، ما در رکاب تو می‌خواهیم جهاد در راه خدا انجام بدهیم!. بعد هم همان امت او را در محاصره قرار می‌دهند و به می‌رسانند!. اما نه تنها شهادت، بلکه قتل ، یعنی کشتن در حال ناتوانی!. کسی را ضعیف کرده‌اند، مجروح کرده‌اند، بی‌حال کرده‌اند، دورش را گرفته‌اند، هر که هر چه دارد به او می‌زند؛ از سنگ و تیر و شمشیر و نیزه!. چنین قتلی هیچ کجا نبوده. و فرزندانش را می‌کشند و اهل‌بیتش را بعد هم حرمش را غارت می‌کنند! او از من کمک می‌خواهد ولی قضای من به این جاری شده که یاری او را آن‌موقع انجام ندهم. بگذارم تا از فرزندانش یک شخصی پیدا شود که همه‌ی آرزوهای او به دست او جاری می‌شود؛ فرزندش حضرت علیه‌السلام. این کسی است که او در شده و حضرت علیه‌السلام این جریان را رسانده و بیان کرده و از و حضرت صادق علیهم‌السلام هم برای ما در بهترین کتاب‌های ما وارد شده. بنابراین ما در زمانی هستیم که منتظر هستیم؛ یعنی منتظر خون‌خواهی مظلوم و سالار شهیدان هستیم. خدایا به آبروی آن فرزند صغیر و کودک شش ماهه‌اش، به آبروی آن خون‌های پاک، شُرور اعدایش را به خودشان برگردان. مخصوصاً ، مخصوصاً علما و بزرگان در هر کجا هستند بر پیروز بفرما. سلام ما را به محضر آن بزرگوار برسان. توفیق بده که اقامه جدش را هیچ‌گاه فراموش نکنیم. ، رفتگان ما را به برکات آن جناب ببخش و بیامرز. حوائج شیعه و حوائج علماء و معظم را به برکات اقامه‌ی عزای آن حضرت به همه حوائج‌شان برسان. و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴.۱.۲۸ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
⬆️ ص۲ 🔹 اما سوم آن‌چه که به تو می‌رسد بر کشت و کشتار و یکی یکی این‌ها بلاهایی که بر سرشان می‌آورند!. این‌جا بود که عرض کردم استاد شهید فرموده که یک امت عظیمی را آن حضرت با "لا اله الا الله" نقطه‌ی حساس دل‌شان را تصرف کرد. کدام ؟ امتی که فقط چند نفری بیش نبودند. تا زمان و بعد زیاد شدند. زیاد شدند، فداکاران زیاد شدند، امثال و این‌ها پیدا شدند. امت در زمان آن حضرت نبود که این پیش آمد. اما برادرت یعنی تو، پسر عمت دچار ، دچار کلمات رکیک می‌شود!. سال‌ها در به عنوان اسلامی، به او جسارت می‌کردند!. توبیخ می‌شود، و آخر هم او را می‌کشند!. عرض کرد: «يَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ»؛ اما دخترت، مقداری از مسائل ذکر می‌شود. تا آن‌جا می‌رسد که می‌فرمایند: از شوهرش، از برادر و داماد تو دو فرزند دارد؛ یکی را از راه و حیله و دغل‌کاری در فشار قرار می‌دهند، به طوری‌که حتی بر سر و روی او می‌ریزند! لباس و جامه او را می‌کَنند و او را مورد خنجر قرار می‌دهند!. همین امت با او این‌طور می‌کنند!. عرض کرد: «قَبِلْتُ يَا رَبِّ و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون و سَلَّمتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ». اما پسر دیگرش را امت تو برای دعوت می‌کنند که بیا، ما در رکاب تو می‌خواهیم جهاد در راه خدا انجام بدهیم!. بعد هم همان امت او را در محاصره قرار می‌دهند و به می‌رسانند!. اما نه تنها شهادت، بلکه صبر، یعنی کشتن در حال ناتوانی!. کسی را ضعیف کرده‌اند، مجروح کرده‌اند، بی‌حال کرده‌اند، دورش را گرفته‌اند، هر که هر چه دارد به او می‌زند از سنگ و تیر و شمشیر و نیزه!. چنین قتلی هیچ‌کجا نبوده. و فرزندانش و اهل‌بیتش را می‌کشند، بعد هم حرمش را غارت می‌کنند! او از من کمک می‌خواهد ولی من به این جاری شده که یاری او را آن موقع انجام ندهم. بگذارم تا از فرزندانش یک شخصی پیدا شود که همه‌ی آرزوهای او به دست او جاری می‌شود؛ فرزندش حضرت علیه‌السلام. این کسی است که ذکر او در معراج شده و حضرت علیه‌السلام این جریان را رسانده و بیان کرده و از ائمه و حضرت صادق علیهم‌السلام هم برای ما در بهترین کتاب‌های ما وارد شده. بنابراین ما در زمانی هستیم که ظهور هستیم؛ یعنی منتظر خون‌خواهی مظلوم و سالار شهیدان هستیم. خدایا به آبروی آن فرزند صغیر و کودک شش ماهه‌اش، به آبروی آن خون‌های پاک، شرور اعدایش را به خودشان برگردان. مسلمانان مخصوصاً شیعه، مخصوصاً علما و بزرگان در هر کجا هستند بر دشمنان پیروز بفرما. سلام ما را به محضر آن بزرگوار برسان. توفیق بده که اقامه عزای جدش را هیچ‌گاه فراموش نکنیم. اموات، رفتگان ما را به برکات آن جناب ببخش و بیامرز. حوائج شیعه و حوائج علماء و معظم را به برکات اقامه‌ی عزای آن حضرت به همه حوائج‌شان برسان. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۱٫۲۸ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 یا جوادالائمه ادرکنی 🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. 🔺 شرایط دریافت نصیحت بسم الله الرحمن الرحیم «قال له رجل: أوصِنی ... »¹ در نقل بسیار مبارک حضرت علیه‌السلام چند روایت نقل شده و یکی از آن‌ها درباره‌ی پاسخی است که آن بزرگوار به سؤال کسی‌که درخواست و سفارش و راهنمایی کرد، می‌باشد، که آن حضرت پاسخ فرموده. «قال له رجل: أوصنی. قال (علیه‌السلام): أو تقبل؟»؛ فرمودند: آیا حاضری که قبول کنی؟ این کلام و این پاسخ ابتدایی می‌رساند به این‌که سخن گفتن و و استفاده از و و این‌ها، به این آسانی نیست که انسان می‌کند؛ بلکه تجهز و نفسانی می‌خواهد تا این‌که خودش را در مقام صلاحیت این بداند که از یک بزرگواری و هدایتْ‌گری و راهنمایی، وصیت و سفارش بخواهد. ای بسا که انسان یک درباره‌ی خودش پیش می‌آید که در معرض این‌گونه سؤالات از دیگران و بزرگان قرار می‌گیرد!. فرض بفرمایید که بنده در یک مسئله‌ی جزئی، تحمل فشارِ پیر خود را اگر نداشتم که او وقتی به من تعرض بی‌جایی به نظر خودم می‌کند، با کمال رغبت بپذیرم، و با او مجادله نکنم، سخن او را پاسخ ندهم. آن‌وقت خدمت یک بزرگواری بیایم و بگویم آقا یک نصیحتی به من بفرمایید! یک وصیتی به من بفرمایید. این در اثر این است که انسان ندارد و نیرو و اندازه‌ی خودش را محک نزده. وإلّا این یک چیزی نیست که بر کسی، بر یک ، ولو بی‌سواد، مخفی باشد که انسان مکلف است در برابر مادر پیر باشد. تعرضات نابه‌جای او را به جان بخرد، و در برابر آن، هیچ واکنشی انجام ندهد، اما حالا می‌بیند که در چنین چیزهایی گیر می‌کند و از نفسانی‌اش بر نمی‌آید که تحمل کند از یک بی‌جای مادر به او، تعرض بی‌جای به او، فرمان بی‌جا دادن به او، این چیزها را نمی‌تواند هضم بکند؛ آن‌وقت پیش یک بزرگواری یا در یک مجلس بگوید که آقا به ما یک وصیتی بکنید، یک سفارشی بکنید. این‌ها در اثر نسجیدن انسان از اندازه‌های خودش است. و حال این‌که ما آن‌چه را که فهمیده و دانسته‌ایم، کمتر شده که ببینیم از آن کلاس‌هایی که ما گذرانده‌ایم، از دانستن و به مرحله‌ی وارد کردن، واقعاً فراغت حاصل شده باشد، و یکی از آثار این مسئله این است که اگر آدم آن‌چه را که فهمیده و دانسته، سعی کند که عمل کند، نتایجی در وجودش پیدا می‌شود که راه برایش باز می‌شود؛ دیگر محتاج به این‌که کسی دستش را به او بدهد نیست؛ که برود پیش این و آن بنشیند وبگوید که مرا کن، به من کن، چیزی، راهی به من نشان بده. راه به وسیله‌ی به آن‌چه انسان می‌داند، برای انسان باز و گشوده می‌شود و انسان ترقی می‌کند؛ به خود مشغول می‌شود، سرگرم خودش می‌شود، دیگر از این و آن فراغت پیدا می‌کند. @seyedololama ص۱ ⬇️
📆 سال‌روز شهادت میثم تمار رضی‌الله‌عنه؛ (۲۲ ۶۰ق) 🔹 «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلِّبَ القلوب ثَبِّت قلبی علی دینِکَ»¹؛ این بهترین دعاهاست؛ در ، در ، در ماشین، در راه، در بین ، در بین . آدم این دعا توی دلش زنده باشد و زنده نگه دارد و این دعا را تکرار کند. هر جا می‌شود با و هر جا نمی‌شود با تکرار در و خاطر؛ ای خدای من، ای مهربان خدای من، ای ارحم الراحمین من، این مرا ثابت نگه دار، این نقش ، گچ تخته‌ای نباشد که با یک پنبه از بین برود!، ثابت باشد. این انگشترهایی که رویش چیزی را می‌نویسند، چهار روز دست آدم است، آدم نگاه می‌کند، می‌بیند چیزی نمانده و همه‌اش شسته شده. در وضو و در حمام و در صابون زدن‌ها پاک شده، اما آن انگشترهایی که در آن‌ها حکاکی کرده‌اند و کنده شده رویش، آن‌ها نه؛ دیگر با شستشو و صابون و این‌ها از بین نمی‌رود. این دعا مفادش این است که خدایا، این علاقه‌ی به خودت را، من نسبت به خودت را که من الآن به آن دارم، این را خودت حکّ کن، حکاکی‌اش دست توست. هیچ‌کسی نمی‌تواند در قلب من چیزی را حکاکی کند، تو ثابت کن، تو در آن بنگار با قلم خودت، مثل جناب تمار!. میثم خیلی علاقه به حضرت علیه‌السلام داشت در حالی که هم نبود. یک کسی بود که در جامعه‌ی و عرب‌ها، نام و نشانی برایش قائل نبودند، می‌گفتند: یک است؛ یعنی یک بیگانه است. اما در دل او [ ایمان و محبت امام علی علیه‌السلام] حکاکی شده بود. یک روز حضرت گویا به او فرمود که: چه خواهی کرد آن وقتی که آن ولد زناهای تو را اسیر کنند و دستور بدهند که به من بدهی؟!. گفت: چنین کاری نمی‌کنم. حضرت فرمودند: تو را می‌کشند! گفت: چه مانعی دارد؟! این چنین محکم گفت من چنین کاری نمی‌کنم. بعد وقتی او را گرفت، دستور داد دست و پای او را بریدند!. همان‌طوری‌که دست و پایش بریده شده بود و خون از دست و پایش می‌ریخت، امیرالمؤمنین می‌کرد! یاد می‌کرد؛ کمالات علی، زیبایی‌های علی، خوبی‌های علی را به مردم می‌گفت: مردم بی‌وفا نباشید!. علی را زنده کرد. این دین اسلام یادگار علی است در دست شما. این و مالِ علی است که به شما داده. مدام می‌گفت و می‌گفت، آخرش دستور داد زبانش ﺭا هم قطع کردند!. این معنی پیش‌آمدهاست که برای می‌کند. چرا این‌طور است؟ چون اصلاً ارزشی ندارد!. ما ۲۰ سال هم زنده باشیم یا نباشیم چه ارزشی دارد. این که این‌جا از انسان توی دبیرستان‌ها می‌کنند، چه چیزی است؟ دو تا مسئله است و دو تا کتاب است؛ این هم همین‌طور؛ این زندگی چیزی نیست که آدم پای آن بایستد و هول و هراسش را داشته باشد که مثلاً آخ چه خواهد شد، اگر من دوستی علی را نگه دارم و با این‌ها مبارزه کنم، از من چه چیزی می‌گیرند. خب غیر از این است که دست و پای مرا قطع بکنند، چشم مرا در بیاورند و کور بکنند. آن‌موقع، موقعی است که علی به داد من خواهد رسید. ۸۵٫۷٫۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) [دعای ؛ ج۵۲ ص۱۴۹] @seyedololama
▪️ بیان روایتی از صبر نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله در برابر مصائب (قسمت دوم و پایانی) 🔹 اما سوم آن‌چه که به تو می‌رسد بر کُشت و کشتار و یکی‌یکی این‌ها بلاهایی که بر سرشان می‌آوردند!. این‌جا بود که عرض کردم استاد شهید فرموده که یک عظیمی را آن حضرت با "لا اله الا الله" نقطه حساس را تصرف کرد. کدام امت؟ امتی که فقط چند نفری بیش نبودند. تا زمان و بعد زیاد شدند. زیاد شدند، فداکاران زیاد شدند، امثال و این‌ها پیدا شدند. امت در زمان آن حضرت نبود که این پیش آمد. اما برادرت یعنی ، پسر عمت دچار ، دچار کلمات رکیک می‌شود!. سال‌ها در به عنوان اسلامی، به او جسارت می‌کردند!. توبیخ می‌شود، و آخر هم او را می‌کشند!. عرض کرد: «يَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ». اما دخترت، مقداری از مسائل ذکر می‌شود. تا آن‌جا می‌رسد که می‌فرمایند: از شوهرش، از برادر و داماد تو دو فرزند دارد؛ یکی را از راه و حیله و دغل‌کاری در فشار قرار می‌دهند به طوری‌که حتی بر سر و روی او می‌ریزند! لباس و جامه او را می‌کَنند و او را مورد ضرب خنجر قرار می‌دهند!. همین امت با او این‌طور می‌کنند!. عرض کرد: «قَبِلْتُ يَا رَبِّ و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون و سَلَّمتُ وَ مِنْكَ التَّوْفِيقُ وَ الصَّبْرُ». 💔 اما پسر دیگرش را امت تو برای دعوت می‌کنند که بیا، ما در رکاب تو می‌خواهیم جهاد در راه خدا انجام بدهیم!. بعد هم همان امت او را در محاصره قرار می‌دهند و به می‌رسانند!. اما نه تنها شهادت، بلکه قتل ، یعنی کشتن در حال ناتوانی!. کسی را ضعیف کرده‌اند، مجروح کرده‌اند، بی‌حال کرده‌اند، دورش را گرفته‌اند، هر که هر چه دارد به او می‌زند؛ از سنگ و تیر و شمشیر و نیزه!. چنین قتلی هیچ کجا نبوده. و فرزندانش را می‌کشند و اهل‌بیتش را بعد هم حرمش را غارت می‌کنند! او از من کمک می‌خواهد ولی قضای من به این جاری شده که یاری او را آن‌موقع انجام ندهم. بگذارم تا از فرزندانش یک شخصی پیدا شود که همه‌ی آرزوهای او به دست او جاری می‌شود؛ فرزندش حضرت علیه‌السلام. این کسی است که او در شده و حضرت علیه‌السلام این جریان را رسانده و بیان کرده و از و حضرت صادق علیهم‌السلام هم برای ما در بهترین کتاب‌های ما وارد شده. بنابراین ما در زمانی هستیم که منتظر هستیم؛ یعنی منتظر خون‌خواهی مظلوم و سالار شهیدان هستیم. خدایا به آبروی آن فرزند صغیر و کودک شش ماهه‌اش، به آبروی آن خون‌های پاک، شُرور اعدایش را به خودشان برگردان. مخصوصاً ، مخصوصاً علما و بزرگان در هر کجا هستند بر پیروز بفرما. سلام ما را به محضر آن بزرگوار برسان. توفیق بده که اقامه جدش را هیچ‌گاه فراموش نکنیم. ، رفتگان ما را به برکات آن جناب ببخش و بیامرز. حوائج شیعه و حوائج علماء و معظم را به برکات اقامه‌ی عزای آن حضرت به همه حوائج‌شان برسان. و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴.۱.۲۸ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 یا جوادالائمه ادرکنی 🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. 🔺 شرایط دریافت نصیحت بسم الله الرحمن الرحیم «قال له رجل: أوصِنی ¹ قال (علیه‌السلام): أو تقبل؟»؛ فرمودند: آیا حاضری که قبول کنی؟ این کلام و این پاسخ ابتدایی می‌رساند به این‌که سخن گفتن و و استفاده از و و این‌ها، به این آسانی نیست که انسان می‌کند؛ بلکه تجهز و نفسانی می‌خواهد تا این‌که خودش را در مقام صلاحیت این بداند که از یک بزرگواری و هدایتْ‌گری و راهنمایی، وصیت و سفارش بخواهد. ای بسا که انسان یک درباره‌ی خودش پیش می‌آید که در معرض این‌گونه سؤالات از دیگران و بزرگان قرار می‌گیرد!. فرض بفرمایید که بنده در یک مسئله‌ی جزئی، تحمل فشارِ پیر خود را اگر نداشتم که او وقتی به من تعرض بی‌جایی به نظر خودم می‌کند، با کمال رغبت بپذیرم، و با او مجادله نکنم، سخن او را پاسخ ندهم. آن‌وقت خدمت یک بزرگواری بیایم و بگویم آقا یک نصیحتی به من بفرمایید! یک وصیتی به من بفرمایید. این در اثر این است که انسان ندارد و نیرو و اندازه‌ی خودش را محک نزده. وإلّا این یک چیزی نیست که بر کسی، بر یک ، ولو بی‌سواد، مخفی باشد که انسان مکلف است در برابر مادر پیر باشد. تعرضات نابه‌جای او را به جان بخرد، و در برابر آن، هیچ واکنشی انجام ندهد، اما حالا می‌بیند که در چنین چیزهایی گیر می‌کند و از نفسانی‌اش بر نمی‌آید که تحمل کند از یک بی‌جای مادر به او، تعرض بی‌جای به او، فرمان بی‌جا دادن به او، این چیزها را نمی‌تواند هضم بکند؛ آن‌وقت پیش یک بزرگواری یا در یک مجلس بگوید که آقا به ما یک وصیتی بکنید، یک سفارشی بکنید. این‌ها در اثر نسجیدن انسان از اندازه‌های خودش است. و حال این‌که ما آن‌چه را که فهمیده و دانسته‌ایم، کمتر شده که ببینیم از آن کلاس‌هایی که ما گذرانده‌ایم، از دانستن و به مرحله‌ی وارد کردن، واقعاً فراغت حاصل شده باشد، و یکی از آثار این مسئله این است که اگر آدم آن‌چه را که فهمیده و دانسته، سعی کند که عمل کند، نتایجی در وجودش پیدا می‌شود که راه برایش باز می‌شود؛ دیگر محتاج به این‌که کسی دستش را به او بدهد نیست؛ که برود پیش این و آن بنشیند و بگوید که مرا کن، به من کن، چیزی، راهی به من نشان بده. راه به وسیله‌ی به آن‌چه انسان می‌داند، برای انسان باز و گشوده می‌شود و انسان ترقی می‌کند؛ به خود مشغول می‌شود، سرگرم خودش می‌شود، دیگر از این و آن فراغت پیدا می‌کند. ادامه دارد.... @seyedololama
📆 سال‌روز شهادت میثم تمار رضی‌الله‌عنه؛ (۲۲ ۶۰ق) 🔹 «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلِّبَ القلوب ثَبِّت قلبی علی دینِکَ»¹؛ این بهترین دعاهاست؛ در ، در ، در ماشین، در راه، در بین ، در بین . آدم این دعا توی دلش زنده باشد و زنده نگه دارد و این دعا را تکرار کند. هر جا می‌شود با و هر جا نمی‌شود با تکرار در و خاطر؛ ای خدای من، ای مهربان خدای من، ای ارحم الراحمین من، این مرا ثابت نگه دار، این نقش ، گچ تخته‌ای نباشد که با یک پنبه از بین برود!، ثابت باشد. این انگشترهایی که رویش چیزی را می‌نویسند، چهار روز دست آدم است، آدم نگاه می‌کند، می‌بیند چیزی نمانده و همه‌اش شسته شده. در وضو و در حمام و در صابون زدن‌ها پاک شده، اما آن انگشترهایی که در آن‌ها حکاکی کرده‌اند و کنده شده رویش، آن‌ها نه؛ دیگر با شستشو و صابون و این‌ها از بین نمی‌رود. این دعا مفادش این است که خدایا، این علاقه‌ی به خودت را، من نسبت به خودت را که من الآن به آن دارم، این را خودت حکّ کن، حکاکی‌اش دست توست. هیچ‌کسی نمی‌تواند در قلب من چیزی را حکاکی کند، تو ثابت کن، تو در آن بنگار با قلم خودت، مثل جناب تمار!. میثم خیلی علاقه به حضرت علیه‌السلام داشت در حالی که هم نبود. یک کسی بود که در جامعه‌ی و عرب‌ها، نام و نشانی برایش قائل نبودند، می‌گفتند: یک است؛ یعنی یک بیگانه است. اما در دل او [ ایمان و محبت امام علی علیه‌السلام] حکاکی شده بود. یک روز حضرت گویا به او فرمود که: چه خواهی کرد آن وقتی که آن ولد زناهای تو را اسیر کنند و دستور بدهند که به من بدهی؟!. گفت: چنین کاری نمی‌کنم. حضرت فرمودند: تو را می‌کشند! گفت: چه مانعی دارد؟! این چنین محکم گفت من چنین کاری نمی‌کنم. بعد وقتی او را گرفت، دستور داد دست و پای او را بریدند!. همان‌طوری‌که دست و پایش بریده شده بود و خون از دست و پایش می‌ریخت، امیرالمؤمنین می‌کرد! یاد می‌کرد؛ کمالات علی، زیبایی‌های علی، خوبی‌های علی را به مردم می‌گفت: مردم بی‌وفا نباشید!. علی را زنده کرد. این دین اسلام یادگار علی است در دست شما. این و مالِ علی است که به شما داده. مدام می‌گفت و می‌گفت، آخرش دستور داد زبانش ﺭا هم قطع کردند!. این معنی پیش‌آمدهاست که برای می‌کند. چرا این‌طور است؟ چون اصلاً ارزشی ندارد!. ما ۲۰ سال هم زنده باشیم یا نباشیم چه ارزشی دارد. این که این‌جا از انسان توی دبیرستان‌ها می‌کنند، چه چیزی است؟ دو تا مسئله است و دو تا کتاب است؛ این هم همین‌طور؛ این زندگی چیزی نیست که آدم پای آن بایستد و هول و هراسش را داشته باشد که مثلاً آخ چه خواهد شد، اگر من دوستی علی را نگه دارم و با این‌ها مبارزه کنم، از من چه چیزی می‌گیرند. خب غیر از این است که دست و پای مرا قطع بکنند، چشم مرا در بیاورند و کور بکنند. آن‌موقع، موقعی است که علی به داد من خواهد رسید. ۸۵٫۷٫۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) [دعای ؛ ج۵۲ ص۱۴۹] @seyedololama