eitaa logo
شهیده مریم فرهانیان
224 دنبال‌کننده
348 عکس
88 ویدیو
9 فایل
شهیده مریم فرهانیان ولادت: ۱۳۴۲/۱۰/۲۴ آبادان🌱 شهادت: ۱۳۶۳/۵/۱۳ آبادان⚘️ مزار مطهر: گلزار شهدای آبادان ثواب کانال شهیده تقدیم به حضرت زهرا س و صاحب الزمان عج و خادم الشهداء حاج احمد یلالی ارتباط با خادمة الشهیده: https://eitaa.com/shahidehfarhanian1
مشاهده در ایتا
دانلود
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌿فاطمه جوشی بار دیگر را برانداز کرد. نمی‌دانست چرا از خوشش آمده و مهر او به دلش نشسته است. تعریف را از خیلی‌ها شنیده بود. همه از هوش و درایت گفته بودند. از حجاب و ایمان محکم تعریف کرده بودند و اینکه برادرش مهدی در خانه، جلساتی درباره‌ی مسائل مذهبی و خواندن کتاب‌های دکتر شریعتی و مطهری بر پا کرده و پای ثابت این جلسات است. 🌿جوشی گفت: _اگر شک و تردید داری سریع بگو. هیچ تعارفی با هم نداریم. 🌱 پرسید: _فقط می‌خواهم هدف این کار برایم روشن شود. 🌿جوشی جواب داد: _رهبران مبارزه به این نتیجه رسیده‌اند که اگر در بحبوحه‌ی انقلاب ماجرا به قیام مسلحانه کشیده شود از وجود خواهران زبده و مبارزه هم می‌شود استفاده کرد. این اولین قدم ما برای جهاد در راه خداست. آموزش‌های مختلف انواع سلاح و تاکتیک‌های نبرد خیابانی و امدادگری را خواهید دید و در ضمن در بخش اعلامیه و نظم دادن به تظاهرات هم فعالیت خواهیم کرد. خب این هم جوابت. 🌱 سربلند کرد و گفت: _باشد من هستم،‌ فقط یک شرط دارم. چه شرطی؟ مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian .
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین _من باید قبل از غروب آفتاب در منزل باشم. _چرا؟ _خب دیگر.شاید دلیلش را بعداً بگویم. اسم فرهانیان در صدر اسامی دختران آبادانی که آماده‌ی جهاد در راه خدا بودند ثبت شد. 🌱 و دختران دیگر به همراه فاطمه جوشی مخفیانه زیر نظر یک مبارز که به تازگی از لبنان آمده بود آموزش‌های لازم را دیده و فعالیتشان آغاز شد. اوایل آن‌ها فقط به پخش اعلامیه و نظم دادن تظاهرات ضد سلطنتی مردم آبادان مشغول بودند. تا این که پایه‌های پوسیده‌ی رژیم شاهنشاهی فروریخت و انقلاب پیروز شد. اما هنوز طعم شیرین انقلاب در کام مردم بود که استان‌های مرزی توسط گروهک‌های ضد انقلاب ناامن شد.خوزستان و به خصوص خرمشهر و آبادان یکی از جاهایی بودند که توسط گروه خلق عرب،دست‌خوش حوادث و بمب‌گذاری‌های متعدد شد. آن زمان بود که به هوش و درایت رهبران انقلاب که چنین حوادثی را پیش‌بینی و در فکر رفع آن بودند آفرین فرستاد. همچنان در کنار جوشی و میمنت کریمی و دختران مسلمان دیگر فعالیت می‌کرد. ✨مهدی به سپاه پاسداران پیوست و عقیله و و فاطمه هم عضو ذخیره سپاه شدند و برای اعزام به اردوی رزمی آماده شدند. دوره‌ی نظامی برای عقیله و فاطمه فرهانیان خیلی سخت می‌گذشت.دویدن و نرمش‌ها و بشین پاشوها طاقت همه را طاق کرده بود.فقط بود که با بردباری همه‌ی مراحل را به خوبی می‌گذراند و به عقیله که خسته شده بود و از زیر آموزش‌ها شانه خالی می‌کرد روحیه می‌داد. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|سخنان شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🔺کانال رفیق شهیدم حاج قاسم سلیمانی https://eitaa.com/hajghasem1_20
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍃در روزهای آخر آن‌ها زیر نظر فاطمه جوشی برای کوهنوردی آماده شدند و حرکت کردند. هر چه بالاتر می‌رفتند راه سخت‌تر می‌شد. در این مرحله مهدی هم با خواهرانش بود. پا به پای مهدی حرکت می‌کرد و عقیله و فاطمه غرولند کنان پشت سر آن دو بالا می‌آمدند. 🌾سرانجام راه به قدری باریک و سخت شد که فقط می‌شد به تنهایی از آن عبور کرد. حالا اکثر دخترها غرغر می‌کردند و ناراضی بودند. فرمانده در محلی مناسب آن‌ها را جمع کرد و گفت: _تا اینجا آمده‌ایم، باقی راه با خودتان است که برویم و یا برگردیم. هر نظری که رای لازم بیاورد می‌پذیریم. یکی از دخترها گفت: _برادر، راه سخت است. برگردیم. دیگری گفت: _اگر پایمان سُر بخورد و پرت شویم تو دره چه کسی جواب خانواده‌مان را می‌دهد. _تا همین جا بس است. برگردیم! _برگردیم! _برگردیم! جوشی به نگاه کرد که دستش را بالا برده. فرمانده به اشاره کرد که حرف بزند. بلند شد و با لحنی محکم گفت: 🌱اگر ما قله‌های مادی را نتوانیم فتح کنیم. هیچ‌وقت نمی‌توانیم به قله‌های ایمان و معنویت صعود کنیم. این خیلی بد است که ما در این مرحله که نزدیک قله هستیم برگردیم و تسلیم بشویم. با اجازه‌ی فرمانده من تصمیم دارم تا قله بروم. هر کس قصد همراهی دارد یا علی بگوید و بیاید! مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian .
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 💫انگار جانی دوباره در کالبد خسته‌ی آن‌ها دمیده شد. همه از جا بلند شدند و پشت سر فرمانده که لبخند رضایت بر لب داشت به سوی قله روانه شدند. □ در پایان دوره، تقدیرنامه گرفت و یکی از کسانی شد که بالاترین امتیاز را آورد. سپس به همراه مهدی و عقیله یک عکس یادگاری انداخت. سمت راست و عقیله سمت چپ مهدی ایستاد. وقتی از آن سه عکس انداختند خندید و گفت: 🌱از قدیم گفته‌اند که سمت راستی‌ها همیشه پیروزند! عقیله با اصرار فراوان رفت سمت راست مهدی ایستاد و یک عکس دیگر انداختند! □ جوشی با خستگی گفت: 🌿 جان حالا این دفعه را بعد از غروب خانه برو. من کلی کار دارم و کمکی ندارم. گفت: 🌱 نه خواهر جوشی من که گفتم باید قبل از غروب خانه باشم. _آخر چرا؟ _خب این قولی است که من به خود داده‌ام. اگر من به قول خود وفا نکنم دیگر نمی‌توانم به دیگران قول داده و وفادار باشم. مؤلف: پایان فصل دوم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian .
سلام و عرض ادب امیدواریم که از دو فصل خوشتون اومده باشه بزرگواران🌷 به زودی فصل سوم ارسال میشه🌹 کانال شهیده رو به دوستانتون معرفی کنید🌻
بسم رب النور✨ نائب الزیاره اعضاء محترم کانال مریم فرهانیان بودیم🌷 @sh_mfarhanian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊️🤍 | او می‌آید… | ⎬ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاصٰالِح المَهدی‹عج› ⎨ @guolzargharib🕊
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🖤 حضرت زهرا(س) حجت خدا بر ائمه ✏️ رهبر انقلاب: خدای متعال در تاریخ زنی مثل فاطمه‌ی زهرا (سلام اللّه علیها) می‌آفریند که امام عسکری یا امام هادی (علیهما السّلام) - طبق حدیثی که از آنها نقل شده - میفرمایند: «نحن حجج اللّه علی خلقه و فاطمة حجّة اللّه علینا». فاطمه‌ی زهرا (سلام اللّه علیها) حجتِ حجت خدا است، امام ائمه است؛ شخصیت، دیگر از این بالاتر؟ ۱۳۹۲/۰۲/۱۱ 💻 Farsi.Khamenei.ir
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 💥جنگ آغاز شد! 🗓سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ بود، روز بعد مدرسه‌ها باز می‌شد و خانواده‌ها در تکاپوی آماده کردن فرزندانشان برای فرستادن به مدرسه بودند. 🌱 و فاطمه هم به دبیرستان مصدق در ایستگاه۱۲ آبادان می‌رفتند. مقنعه و لباسش را شسته و اتو کرده بود. فاطمه هم سعی می‌کرد لباس‌هایش را برای روز بعد آماده کند. فاطمه همیشه به نگاه می‌کرد و از او تقلید می‌کرد. با آن که از او دو سال بزرگ‌تر بود اما برای فاطمه یک استاد و بزرگ‌تر حساب می‌شد. ☄ناگهان صدای ده‌ها انفجار آمد و زمین لرزید. ننه هادی هراسان جیغ کشید: _یا فاطمه زهرا. چی شده؟ عقیله با هول و ولا گفت: _لابد خلق عرب‌ها بمب‌گذاری کرده‌اند. اما صدای انفجار دیگر قطع نشد. علی هراسان آمد و گفت که جنگ شده و عراقی‌ها آبادان و خرمشهر را زیر آتش توپ و خمپاره گرفته‌اند. و عقیله و فاطمه به زحمت مادر را راضی کردند تا اجازه بدهد آن‌ها به سپاه پاسداران بروند. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian .