eitaa logo
شکوفه های سعادت(کانون تبلیغی فطرت)
874 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
207 فایل
جهت نشر و ترویج معارف معرفتی ناب اهل بیت(ع) اقدام به ایجاد کانال شکوفه های سعادت گردید. 📱ارتباط با ادمین: @YaQaem313 پیام‌گیر : 📩 https://gkite.ir/es/8258024 (کانون فرهنگی تبلیغی فطرت و کانون فرهنگی هنری شهید کارگر مسجد آقایار سلطان شهرستان میانه )
مشاهده در ایتا
دانلود
خوف از عاقبت اعمال.mp3
2.89M
حاج آقا علیپور : ⏰زمان کلیپ صوتی 8 دقیقه 👈از جلسه بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت آیت الله سعادت پرور در تبریز (فارسی) 🌴موضوع : از ، در خواست ثبات قدم در مسیر از پروردگار ، منحرفانی که از این مسیر بندگی عبودیت زاویه گرفتن از جمله مرید بازی ، کرامت بازی ، سیاسی بازیهای غربی و ... این مسیر [ ] از آنها برائت می جوید . کانال ندای فطرت @nedayefetrat2 .
4_5775986343100285622.mp3
4.11M
حاج آقا علیپور : ⏰زمان کلیپ صوتی 7 دقیقه 👈از جلسه تهران(فارسی) 🌴موضوع : #شیطان_شناسی (5) #خوف واقعی از #شیطان کانال ندای فطرت @nedayefetrat2 . .
🔅خوف عبارت است از دل سوختن و متالم بودن به سبب تشویش رسیدن به ناخوشی که تحقق آن محتمل باشد و تالم از تشویش امری که حصولش یقین باشد یا مظنون باشد. اگر چه آن را خوف نگویند ولیکن چون آن نیز از ضعف نفس و موجب هلاکت است در ضمن خوف مذکور می شود. 🔅فرق بین خوف و جبن آن است که در جبن، اَلَم و دل سوختن ضروری نیست. پس کسی که شب در خانه تنها نمی خوابد جبن دارد و خوف ندارد، زیرا که تا در آنجا نخوابیده اَلَمی ندارد. 🔅خوف بر دو قسم است: یک: خوف ممدوح و مستحسن، و آن خوف از خدای و عظمت او از گناه خود است که ضد امن از مکر خداست، و در بیان صفت دوم مذکور خواهد شد. دوم: خوف مذموم، و این خوف است که از جمله مهلکات است و این قسم از خوف، نتیجه صفت جبن است. ادامه دارد ... 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
انواع خوف مذموم (ادامه) 🔅سوم: خوف از امری باشد که سبب آن در دست آن شخص باشد اما هنوز سبب آن یافت نشده باشد و از این ترسد که مبادا فلان اثر بر آن مترتب شود. علاج آن، آن است که مراقب احوال خود باشد که این امر از او صادر نشود و مرتکب عملی که از عاقبت آن می ترسد نگردد و در هر کاری عاقبت آن را ملاحظه نماید، و جانبِ بدِ آن را به نظر آورد. اگر بعد از صدور آن فعل ، تشویش عاقبت آن را داشته باشد از نوع دوم خواهد بود. 🔅چهارم: خوف او از چیزهائی باشد که طبع از آن بدون سبب و جهت وحشت می کند، مثل جن و میت، خصوصا در شب در حالت تنهائی. منشا این خوف غلبه قوه واهمه و قصور عقل و مدرک است و دلالت بر ضعف نفس می کند. بر عاقل لازم است که اندکی با خود تامل کند که امثال این امور به چه سبب باعث تشویش و خوف می شوند. کسی که در زندگانی او با قوت و قدرت از او نمی ترسیدی بلکه از حرب و مجادله او احتراز نمی کردی چگونه از بدنِ میتِ بی حس و حرکت او خوف می کنی؟! و کجا دیده و یا شنیده ای که مرده بر زنده حمله کرده باشد و بر او غالب شده باشد؟! و جنی که در میان علما در وجود آن خلاف است تو به چه دلیل یقین بر وجود او کردی؟ و بعد از آنکه موجود باشد به چه سبب در مقابل تو در می آید خود را به تو نشان می دهد؟ و اگر هم نشان داد، به چه دشمنی و عداوت در صدد اذیت کردن تو بر می آید؟ و اگر هم در صدد آن بر آید به کدام قوت بر تو غالب می گردد؟ به دلیل این که انسان اشرف ممکنات است، اکثر آنها مطیع و منقاد اویند به چه جهت اشرف کاینات با وجود این همه احتمالات از موجودی ضعیف الوجود و ناقص القوه پست فطرت خوف می کند؟! صاحب این صفت باید که در شبهای تاریک به تنهائی خصوصا در مواضع موحشه صبر کند و خود را به آنجا بیفکند تا به تدریج این خوف از او زایل گردد و «خوف مرگ» نیز در این نوع و نوع اول است. 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
🔹علل خوف از مرگ باعث خوف از مرگ چند چیز می تواند باشد: 🔅اول آن که چنان تصور می کند که با مرگ، فانی و معدومِ صِرف می شود و دیگر اصلاً وجودی از برای او در هیچ عالمی نخواهد بود. منشا این خوف، سستی اعتقاد و جهل به مبدا و معاد است و چنین شخصی از زمره کفار و از دایره اسلام بر کنار است. 📍علاج آن تحصیل اصول عقاید و استحکام آنها به ادله و براهین قطعیه و مجاهدات و عبادات است تا اینکه یقین از برای او حاصل شود که مرگ نیست مگر این که نفس جامه بدن را از خود دور کند و قطع علاقه از بدن نماید بداند که آدمی همیشه باقی و در بهجت و راحت و نعمت و یا عذاب و نقمت خواهد بود. علاوه بر اینکه چنان که العیاذ بالله فرض نمائیم که آدمی به مرگ، عدمِ صِرف شود، این امری نیست که منشأ خوف و تشویش باشد، زیرا که عدم را اَلَم [و درد و رنجی] نیست. 🔅دوم آن که چنان گمان کند که از مردن نقصی به او می رسد و تنزلی از برای او حاصل می شود. این نیست مگر از غفلت و جهل به حقیقت مرگ و انسان؛ زیرا که هر که حقیقت این دو را شناخت، می داند که مرگ باعث کمال رتبه انسان و انسانیت است و آدمی تا نمرده ناقص و ناتمام است. پس انسان کامل همیشه مشتاق مرگ و طالب مردن است. چنانچه سید اوصیاء - علیه السلام - فرمودند: «و الله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه» یعنی: «به خدا قسم که انس پسر ابی طالب به مرگ و اشتیاقش به آن بیشتر است از انس طفل به پستان مادر» کسی را که عقل کامل باشد می داند که مرگ، آدمی را از ظلمت سرای طبیعت می رهاند و به عالم بهجت و نور و نعمت و سرور می رساند. 📍به واسطه مرگ، از تنگنای زندان [دنیا] خلاص، و در ساحت وسیع الفضای «سرای قرار» داخل می شود و از محل اَلَم و مرض و خوف و بیم و فقر و احتیاج فارغ می شود و در منزل راحت و صحت و امن و غنا متمکن می گردد و از همنشینی منافقین و اشرار و ظالمینِ دیو سار دور می شود و به مرافقت سُکان عالَم قُدس و مَحْرمان خلوتخانه اُنس مسرور می شود. ادامه دارد... 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
🔹علل خوف از مرگ (ادامه) 🔅سوم: از اموری که باعث خوف از مرگ می شود، سختی قطع علاقه از اولاد و عیال و دشواری گذشتن از منصب و مال است. ظاهر است که این ترس از مرگ نیست، بلکه غم مفارقت بعضی از زخارف فانیه و مهاجرت از لذات دنیای دنیه است. 📍علاج این خوف آن است که تامل کند که چیزی که لا محاله [گذاشتنی] و خانه ای که البته از آن گذشتنی است چگونه عاقل دل به آن ببندد. اگر تو نمیری و آن را به جای گذاری آن خواهد مرد و تو را خواهد گذاشت. پس خواهی نخواهی باید از آن مفارقت کرد و چاره از مهاجرت آن نیست. کسی را که اندک شعوری باشد چگونه به چنین چیزی مطمئن و دل خود را به آن ساکن می کند. پس باید محبت دنیا و ساکنان آن را ازدل دور کرد تا از این خوف و الم ، فراغت حاصل کرد. 🔅چهارم : خوف از دشمنان و تصور خوشحالی ایشان است و شکی نیست که این نیست مگر از وسوسه شیطان؛ زیرا که شادی و سرزنش ایشان نه به دین ضرر می رساند و نه به ایمان، و نه به بدن المی از آن حاصل می شود و نه به جان. چون تو از این خانه رفتی چیزی که به خاطر تو نمی گذرد امثال این مزخرفات است، علاوه بر اینکه شماتت دشمنان و شادی ایشان مخصوص به مرگ نیست. زیرا که انواع بلا و نکبت و مصیبت از برای هر کسی در دنیا ممکن و دشمن به همه آنها شاد و خرم می گردد. 📍پس هر که کراهت از آن داشته باشد باید چاره دشمنی را کند و دشمنان خود را به نوعی که مذکور خواهد شد دوست گرداند. ادامه دارد ... 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
🔹علل خوف از مرگ (قسمت آخر) 🔅پنجم آن که خوف ازین داشته باشد که بعد از وفات او اهل و عیال او ذلیل و خار و ضایع و پایمال شوند، و دوستان و اعوان و انصار او هلاک گردند. این خیال نیز از وسوسه های شیطانیه و خیالهای فاسده است؛ زیرا که هر که چنین خیالی کند معلوم است که خود را منشا اثری می داند و از برای وجود خود مدخلیتی در عزت دیگران یا ثروت و قوت ایشان می پندارد. زهی جهل و نادانی به خداوند عالم و قضا و قدر او ! چگونه چنین خوفی را به خود راه می دهد و حال اینکه مقتضای فیض اقدس آن است که هر ذره ای از ذرات عالم را به کمالی که برازنده و سزاوار آن است برساند، و هر کسی را به هر چه از برای آن خلق شده و اصل نماید، و هیچ آفریده ای را حد تغییر و تبدیل آن نیست . 🔅به چشم خود دیده ایم که اطفالی که نگاهبان و پرستار متعدد دارند هلاک شده اند، و طفلان خودسر و بی پدر و مادر در کوچه و صحرا تنها و بی کس به سلامت مانده اند. 🔅نمی بینی که بسیاری از علما و فضلا سعی ها کردند در تربیت اولاد خود ولی سعی ایشان اثری نبخشید، و چه قدر از ارباب دولت و اغنیا مالهای بی حد از برای فرزندان خودگذاردند ولی به اندک وقتی از دست ایشان به در رفته ثمری نداد. بسی یتیمان سر و پابرهنه که نه مالی از برای ایشان بود و نه تربیتی، به واسطه تربیت مربی ازل به اعلی مرتبه کمال رسیدند و اموال بی حد و حصر فراهم آوردند، بلکه به مراتب عالیه و مناصب جلیله رسیدند . و غالب آن است که یتیمانی که در طفولیت پدر از سر ایشان رفته ترقی ایشان در دنیا و آخرت بیشتر می شود از اطفالی که در آغوش پدران پرورش یافته اند، و به تجربه رسیده است که هر که خاطر جمع و مطمئن بوده از اولاد خود به جهت مالی که از برای ایشان گذاشته، یا به شخصی که اولاد خود را به او سپرده، عاقبت به فقر و تهی دستی گرفتار گشته و به خواری و ذلت و پستی رسیده اند. 🔅بلکه بسیار شده است که آن مال یا آن شخص باعث هلاکت اولاد او شده اند و هر که کار اولاد و بازماندگان خود را به خدا واگذارد و ایشان را به رب الارباب سپرد البته بعد از او هر روز عزت و قوت و مال و دولت ایشان زیادتر شده است. 📍پس کسی که عاقل و خیر خواه اهل خود باشد باید کار و بار اولاد و عیال خود را به خالق و پروردگار ایشان گذارد و آنها را به مولی و آفریدگار ایشان سپارد. «نعم المولی و نعم النصیر» 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
🔅چون فضیلت خوف را دانستی و شرف آن را شناختی باید در صدد تحصیل آن برآئی و خود را به آن صفت بیارائی و به چند طریق تحصیل خوف از خدا باید کرد. 🔅ابتدا این مطلب را با مثالی توضیح می دهیم و آن این است که هرگاه شیری قوی پنجه در راهی خفته باشد کسی که از بودن شیر در آنجا خبر ندارد بی باک رو به آن راه می رود و همچنین آنکه بودن شیر را می داند ولیکن سبعیت و درندگی شیر را نیافته است از آن احتراز نمی کند و بسا باشد که اندکی حکایت حمله و درندگی آن را شنیده و لیکن چون مدتی از آن گذشته ملتفت آن نیست و به این جهت نمی ترسد. 🔅گاه است که از همه اینها مطلع است، و یکن به شمشیر یا قوت خود مغرور است و به این سبب از آن حذر نمی نماید. 🔅پس کسی که از شیر خبر ندارد، یا حمله و قوت شیر را نمی داند بعد از آنکه مطلع بر وجود او یا بر سبعیت او شود و یقین به اینها کرد خایف می گردد و رو از آن را می گرداند. بسا باشد که از درندگی شیر اطلاعی نداشته باشد و لیکن ببیند که ارباب عقول [عاقلان] چون به آنجا می رسند فرار می کنند او نیز به تقلید از ایشان فرار می کند. مانند طفلی که ماری را ببیند، گاه باشد که دست به جانب او دراز کند که آن را بگیرد و بازی کند. و لیکن هر گاه پدر او حاضر باشد و می ترسد و می گریزد و چون طفل پدر را مشاهده می کند که می لرزد و راه گریز می جوید، خوف بر آن طفل نیز غالب می شود و با پدر فرار می کند. 🔅و کسی که حکایت درندگی شیر را اندکی شنیده و لیکن چون کم شنیده ملتفت نیست هر گاه کسی او را متذکر کند و نقل حمله های شیر و دریدن او را به او تجدید کند خایف می گردد و خود را محافظت می نماید. 🔅و کسی که به قوت یا شمشیر خود مغرور است اگر متذکر این شود که گاه است شمشیر خطا کند یا کارگر نشود، و قوت او از من زیادتر باشد، یا حادثه ای روی دهد که باعث ضعف من شود، در مقام حذر بر می آید. و چون این را دانستی معلوم می شود که سبب کمی خوف از خدا یکی از سه چیزمی شود: ⚜اول: از بی خبری از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستی اعتقاد، و ضعف یقین در اینها. ⚜دوم: از غفلت و فراموشی از محاسبه روز قیامت، و بی التفاتی به «اهوال» وعذاب های آن روز پر وحشت. ⚜سوم: از اطمینان و خاطر جمعی به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات واعمال خود. و معالجه هر یک از اینها از مثالی که گفتیم معلوم می گردد. و خلاصه آنکه به چهار طریق می توان صفت خوف را تحصیل نمود: ادامه در قسمت بعدی ... 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠خوف اصلح است یا رجاء؟ (۱) 🔅دانستی که خوف و رجا دو صفت اند از صفات محموده و اخلاق فاضله و فضیلت آنها به اعتبار آن است که آدمی را بر طاعت و عبادت وا می دارند و باعث مداوای دل رنجور می گردند. و این در اشخاص مختلف می شود: ✅گاه است شخصی است که ترس و خوف، او را از و بیشتر به کاروا می دارد و چنین شخصی صفت خوف از برای او اصلح است از رجاء. ✅و گاه است شخص دیگر بر عکس است و حکم آن نیز بر عکس است. ✅و کسی که بر او صفت غالب باشد و ایمن از مکر الله بوده باشد صلاح او تحصیل صفت خوف است. ✅و کسی که بر او غلبه داشته باشد اصلح از برای او تحصیل صفت رجا است. ✅و شخصی که بحر معاصی و گرفتار دام شهوات دنیویه بوده باشد باید در صدد تحصیل خوف برآید. ✅و کسی که ظاهریه و باطنیه را ترک کرده باشد اصلح از برای او این است که ترس و امید او مساوی باشند. 🔅و خلاصه اینکه هر کدام که آدمی را بیشتر بر تحصیل مقصود وا می دارد، تحصیل آن اهم است و اگر در این خصوص مساوی باشند اصلح، این دو صفت و تساوی آنها است. همچنان که خدای - تعالی - در وصف جماعتی می فرماید: «یدعون ربهم خوفا و طمعا» یعنی: «پروردگار خود را می خوانند با ترس و امید». حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - به یکی از اولاد خود فرمودند که: «ای فرزند ! چنان از خدا بترس که همچنین دانی که اگر طاعات همه اهل زمین را کرده باشی از تو قبول نخواهد کرد . و چنان به خدا امیدوار باش که چنان دانی که اگر گناهان همه اهل زمین را کرده باشی تو را خواهد آمرزید». 🔅از آنچه گفتیم ظاهر شد که از برای سه کس صفت رجا افضل و اصلح است از صفت خوف: 📍یکی: کسی که خود را به جا آورد و از محرمات اجتناب کند، و لیکن نفس او در به جا آوردن ، و صرف عمر در طاعات کسل باشد و چنین شخصی باید امید وصول به آنچه خدا وعده فرموده از برای مقربین، در درجات علیین داشته باشد ، تا در خاطر او حاصل شده و او را بر جمیع اعمال صالحه وابدارد. 📍دوم: کسی که عمر خود را به صرف کرده باشد و صفحه نامه اعمال خود را سیاه کرده باشد و به این جهت از خلاصی خود از عذاب الهی مایوس باشد و چنانچه توبه و پشیمانی به خاطر او گذرد شیطان او را به ناامیدی بخواند و بگوید: توبه تو کجا قبول می شود؟ چه فایده بر توبه تو مترتب می گردد؟ و به این جهت از توبه و عبادت بازماند. چنین شخصی نیز باید صفت رجا را تحصیل کند و را نخورد. و بدان که پروردگار عالم را دریای بی منتهای فیض و رحمت است و به یک بازگشت، گناه هفتاد ساله را می بخشد. 📍سوم: شخصی که چندان خوف بر او غلبه کرده باشد که باشد، و از کثرت خوف، مظنه ضرر به بدن او باشد. 📍و غیر این سه طایفه اگر از اهل معصیت نباشد بهتر تساوی خوف و رجای اوست. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠خوف اصلح است یا رجاء؟ (۲) 🔅اما کسانی که به مغرور و روز و شب مشغول لهو و لعب و سرور، در طاعات و عبادات ، و در معاصی و سیئات، شجاع و قوی دل، نه در فکر حرام وحلال، و نه در اندیشه عقاب و نکال، مانند اکثر اهل عصر و مانند ابنای این روزگار؛ پس دوای صفت رجا به ایشان دادن سم قاتل است، زیرا که از شنیدن وفور رحمت خدا به غیر از طغیان و جرات ایشان بر عصیان، چیزی حاصل نمی شود. ⚜پس مردم سزاوار است که مرض هر شخصی را بشناسد و علت آن را بداند و مزاج مردم رابداند و هر کسی را به چیزی که رفع مرض او را کند معالجه کند نه اینکه دوائی دهد که مرض او زیاد گردد. 🔅پس در مثل روزگار ما باید سعی در بیان ترس و خوف نمود و مردم را از عذاب الهی ترسانید؛ نه اینکه قصد از موعظه، دست آوردن دل مردم، و چشم داشت آفرین و تحسین از ایشان باشد، و از این جهت ذکر اسباب امیدواری را کنند و خود و مردم را به هلاکت افکنند. 🔅و اما در مقامی که از این عائله نباشد و باعث جرات بر معصیت نگردد شبهه ای نیست که بندگان را به خدا نمودن اولی و افضل است، زیرا که طاعت با امید، به مراتب بالاتر و بهتر است از طاعتی که از ترس باشد و مقرب ترین مردم در نزد خداکسی است که او را بیشتر دوست داشته باشد و دوستی و امید به هم می رسد، نه ترس. ⚜بلی چگونه رجاء، افضل از خوف خدا نباشد و حال آنکه آبخور صفت رجاء از است و آبخور صفت خوف از و کسی که ملاحظه صفات مقتضیه لطف و رحمت را نماید محبت بر او غالب می شود و مقامی از مقام محبت الهی بالاتر نیست. ⚜و اما خوف، موقوف است به التفات به صفات مقتضیه غضب و از آن محبتی چندان حاصل نمی شود . بلی چون معاصی و غرور بر خلق غالب است - خصوصا به اهل این زمان - پس اصلح به حال ایشان غلبه خوف است، به قدری که ایشان را به طاعت وابدارد، و شهوات دنیویه را بر ایشان تلخ کند، و دل ایشان را از این خانه غرور بگسلاند و خاطر ایشان را از علایق این عالم سرد کند. 🔅ولیکن تا مادامی که مشرف بر مرگ نشده اند باید چنین باشند. اما در مردن، اصلح به حال هر کسی آن است که صفت رجاء در آن وقت بر او غالب باشد، زیرا که: خوف، است، و در آن هنگام، وقت عمل سر آمده است و زمان طاعت گذشته است. و یمکن که خوف در آن وقت باعث کمی دوستی خدا شود. 🔅و باید هر کسی با دوستی خدا از دنیا برود تا او را داشته باشد و کسی که خدا را دوست داشته باشد و شایق لقای او باشد شاد و فرحناک از دنیا می رود ، زیرا که: شادی بالاتر است از اینکه کسی به نزد محبوب خود رود و او را ملاقات کند. همچنان که هیچ المی بدتر از این نیست که کسی از محبوب خود مفارقت کند. 🔅پس مسکین و بیچاره کسی که در آن وقت، دوستی فرزند و عیال و جاه و مال بردل او باشد و همه محبوبهای او در دنیا بوده باشد و دنیا بهشت او باشد، زیرا که بهشت جائی است که همه آنچه را آدمی دوست دارد در آنجا باشد. 🔅پس با مرگ از بهشت بیرون می رود و این اول المی است که در وقت مرگ به اهل دنیا می رسد، علاوه بر آنچه بعد از مرگ به او خواهد رسید و کسی که دوستی به دنیا نداشته باشد و علاقه به آنچه در آنجاست از برای او نباشد دنیا از برای او حکم قفس و زندان را خواهد داشت و مرگ او رهائی از زندان خواهد بود و این اول بهجتی است که به او می رسد علاوه بر چیزهائی که از برای او آماده است. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat