eitaa logo
کلبه ی شعر
2.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری جدید از جمع‌ آوری مواکب و وداع با 1446 هرگز نمی شد این جدایی باورِ من💔 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای غرور و غیرت آیینه داران، کارمند از تبار نغمه های چشمه ساران، کارمند سینه اش، اردیبهشت خدمت بی غلّ و غش شانه های خسته اش، هوهوی آبان، کارمند دست هایش بوی عشق و بوی گندم می دهد دارد اوصافی شبیه عطر باران، کارمند عهد و پیمانی ست بسته با خدایش، با خودش مانده تا سی سال بر آن عهد و پیمان، کارمند سفره های نانشان بوی شرافت می دهد گرچه گاهی می شود آجر، همان نان، کارمند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
همین چند روز پیش فکر می‌کردم، می‌توانم عاشق کسی شبیه تو شوم... از همین چند روز پیش، هیچ‌کس شبیه تو نیست ...     💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تاانتهای غربت بیدادرفتم برای خاطراتم دراین جاغریبم که حتی دلم به سادگی ام طعنه می زند که غریبانه زیستم وغریبانه خواهم مرد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه از آن رفتگان بی‌برگشت...💔 رد پای تو هنوزم در غزل‌های من است آسمانِ چشم‌هایت بهترین جای من است من نمی‌دانم چه کردی با دلم این روزها! یاد تو تنها دلیل حال شیدای من است جان خود را می‌دهم وقتی بدانم لحظه‌ای چشم‌های روشنت محو تماشای من است نیستی احساس من را تا کجاها می‌بری! گم شدن در خاطراتت اوج رؤیای من است می‌نویسد این قلم هر روز و شب این جمله را یاد کردن از "شهیدان" قوت پای من است 🍃🥀🍃 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آن قرص ماهی را که بر رویت پدیدار است هر شب برای دیدنش معشوقه بیدار است رنگ جماعت نیستی، احساس داری تو اوج قشنگی های تو در بطن اشعار است شاید که اغراق است... اما واقعیت بود گفتم‌ کنار تو دل ازاحساس سرشار است انکار می‌کردی ولی کار تو صیادی‌ست دل در میان دام چشمانت گرفتار است چادر عراقی ، روسری با سبک لبنانی دل‌کندن از این حجم زیبایی‌ت دشوار است آن تارِ مویِ ناخلَف بر روی پیشانی قطعا دلیل انحراف هرچه دیندار است گاهی سخن با من بگو ، با لحن زیبایت دل‌از سکوتِ ناشی از شرمِ تو بیزار است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه شب دست به دامان خدا تا سحرم كه خدا از تو خبر دارد و من بی‌خبرم رفتی‌و هيچ نگفتی كه چه در سر داری رفتی‌و هيچ نديدی كه چه آمد به سرم گرمی طبعم از آن است كه دل سوخته‌ام سرخی رويم از اين است كه خونين‌جگرم كار عشق است نماز من اگر كامل نيست آخر آنگاه كه در ياد توام در سفرم ای که در آینه هر روز به خود می‌نگری من از آيينه به ديدار تو شايسته‌ترم عهد بستم كه تحمل كنم اين دوری را عهد بستم ولی از عهد خودم می‌گذرم ‌ مثل ابری شده‌ام دربه‌ درِ شهربه شهر وای از آندم که به شیراز بیفتد گذرم .. ؛ ‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خانم ط_حسینی ۱۰۱ 🎬 تا اینکه یک روز متوجه شدم ,هارون باباش که از دنیا رفته بود, بعثی بوده وخودشم گرایشات بعثی داره ویهودی بوده وپیش شوهر خاله یهودیش هم بزرگ شده وکلا دنیای ما دوتا مثل شباهت ظاهریمون نیست واززمین تا اسمون فرق داره,شیطونه قلقلکم میداد که یه کم اذیتش کنم,رفتم تونخش وحرکاتش را زیرنظر گرفتم ,اونم حالا دیگه منو شناخته بود اما باهم رفیق نبودیم. هرروز توجمع دوستان حرکاتش را تقلید میکردم وبعضی عاداتش را شاخ وبرگ میدادم وبزرگنمایی میکردم ودوستام هم از خنده روده بر میشدند. اخرای سال تحصیلی بود که یه چیز جدید از هارون کشف کرده بودم وطبق معمول حرکاتش رادر میاوردم که متوجه شدم یک نامردی هارون را اورده سرصحنه وجات خالی که ببینی,زدم وخوردم,خوردم وزدم خخخخحح خلاصه بچه ها مارا از هم جدا کردند ودیگه تصمیم گرفتم دور هارون راخط بکشم,اخه به هدفم رسیده بودم ,این دعوا باعث شده بود که هیچ کس من وهارون را اشتباه نگیرد. یک هفته ای از دعوای من وهارون گذشته بود،یک روز صبح ورودی دانشگاه دونفر باکت وشلوار جلوم راگرفتند واسمم را صداکردند,برگشتم طرفشان وگفتم:بله ,امرتون؟! یکیشون اشاره به ماشین سیاهرنگی باشیشه های دودی کرد وگفت:میشه چند لحظه مزاحمتون بشیم؟ با نگاه به ماشین ,ترس برم داشت وگفتم:درخدمتم ,همینجا امربفرمایید. یکی شون محکم دستم را چسپید وبردم طرف ماشین وخیلی محترمانه وبه زور سوار ماشینم کردند و.... ...🌷 ‎‌‌‎ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 ماشین به سمتی نامعلوم شروع به حرکت کرد,دوتا مرد ناشناس اصلا حرفی نمیزدند واین من رامیترساند باخودم هزارتافکر کردم,نکنه میخوان بدزدنم وکلی پول بابت من از ابوعلی بگیرند؟؟نه نه پدرم که همچی پولهایی ندارد ....شاید ازاین تکفیریها باشن که تازگیا علم شدن...نه بهشون نمیاد...شاید... نیمه های مسیر بودیم که یکی از مردهای ناشناس چشم بندی به چشمانم زد,خیلی ترسیده بودم وبه خودم جرات دادم وپرسیدم:من را کجا میبرید؟این کارا برای چیه؟چکارم دارید؟تنها جوابی که دادند گفتند:نگران نباش به زودی میفهمی... ماشین ایستاد,پیاده شدیم ودوطرف من راگرفتند ووارد ساختمانی شدیم,بالاخره داخل یک اتاق ,چشم بند را از چشمام باز کردند,اتاقی بود سه درچهار که دوتا صندلی ویک میز ویک فایل سه طبقه داخلش بود والسلام. یه ربع از موندنم تواتاق گذشته بود که یک اقاهه با ریش وسیبل نه از نوع داعشیش...از اون خوشگلا ...اومد روبروم نشست ,دست دادیم وسلام علیکی کردیم وگفت: امیدورام رفتار برادرا باهات ملایم بوده وبه شما برنخورده باشه,راستش ,اصول کار ما همینه ,شرمنده اگر بهتون بدگذشته. من که لحن ملایم ودوستانه این اقا آرومم کرده بود لبخندی زدم وگفتم:حالا بااین بندوبساط چکارم داشتین؟اصلا شما کی هستین؟ اقاهه:حالا اشنا میشیم,اول شما سوالات من را جواب بده بعدش...هفته پیش داخل دانشگاه شما بایک جوان یهودی درگیر شده بودین؟ پیش خودم گفتم وای من, این هارون دمش به اون بالاها وصله,برای یک دعوای کوچلو من رابه کجا کشونده,با احتیاط گفتم:آره,برای چی میپرسین,قتل که نکردم ,یه زد وخورد دانشجویی بود دیگه😊 اقاهه:برای ما مهمه....چرا؟؟دلیلش چی بود؟؟ من:دلیل شخصی بود اخه همه ما را باهم اشتباه میگرفتند ومن این رادوست نداشتم ,من از بعثیا بیزارم حالا فک کن ملت فکرکنن من گرایشات بعثی دارم و... برای همین یه کم ادا وحرکاتش را دراوردم اونم سرصحنه رسید وماهم ازخدا خواسته زدیم وخوردیم تا این بحث شباهت همین جا تمام بشه و... اقاهه لبخندی زد وگفت:.... ...🌷 ‎‌‌‎‌‎‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایمان دارم زیباترین عاشقانه‌ها نگاه مهربان خداوند به بندگانش است زندگی را به او بسپار و مطمئن باش تا وقتی که پشتت به خدا گــرم است،تمام هراسهای دنیا خنده‌دار است         ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌ 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون دلارام 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمد خبر از حضـرتِ دلدار که صبح است خورشید برافروخته ای یار که صبح است برخـیز و بخـوان نغمـه‌ی دلشادِ صبوحی در باغِ فلک، گل شده بیدار که صبح است عزیزان همراه صبحتون بخیر ونیکی دوستان خوبم هفته اتون سراسر خیر و نیکی و برکت امیدوارم یه روزخوبی داشته باشید ثانیه ثانیه امروز رو به خوشی سپری کنید 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پرازآرامش 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ارزش زمان.... - @mer30tv.mp3
4.83M
صبح 6 شهریور 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
سبز است دو چشمِ خوشکلِ شهریور شیرین شده باغْ منزلِ شهریور تا منظره طعمِ سیب و انگور گرفت صد پنجره باز شد دلِ شهریور 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
طنز گفتم ای شیخ چرا غمگینم پاسخ این بود که از علافی‌ست! گفتم انگیزه ندارم اصلاً گفت این درد و مرض اشرافی‌ست! گفتم اخراج شدم از کارم گفت دنیا همه‌اش اوقافی‌ست! گفتم این شهر ندارد قانون گفت خاموش که بی‌انصافی‌ست گفتم از وضع فلان کشور و گفت بچه! مشکل فقط از جغرافی‌ست! گفتم اوضاع چرا خر تو خر است گفت این‌ها چه دگر اوصافی‌ست؟! گفتم از بی‌غمیِ مسئولین گفت غیبت به گمانم کافی‌ست! گفتم ای شیخ نگفتم همه را... گفت بیماری‌ات از حرافی‌ست! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به شور آورده اندام تنومند تو دریا را و در آغوش مواج تو دارم کل دنیا را سحر، خورشید وقتی می‌زند از موج‌ها بیرون کنارت می‌کشم بر ماسه‌ها تصویر، فردا را چه کیفی می‌کنند اطراف ما انبوه ماهی‌ها که می‌بینند عریان بودن یک جفت تنها را ببین خرچنگ‌های مست هنگام تماشامان به شوق عشق‌بازی گاز می‌گیرند لب‌ها را زلیخای هوس‌باز تو هستم، خوب می‌دانی "که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را " بیا و با سر انگشتت معمای مرا بگشا "که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را" چنان آرام و آزادیم در آغوش خوابیدن که می‌پوشند با شرم و تمنا ماسه‌ها ما را 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در انتظار دیدن چشم تو هستم چشمان دل را بر همه غیراز تو بستم گیرم نگیری از دل من یک سراغی گیرم ندانی در کجای شهر هستم گیرم که بارانی ببارد بر سر شهر گیرم ندانی چتر خود را هم شکستم گیرم فراموشت شده آن کافه ای که در سوز سرما در کنار تو نشستم گیرم فراموشت شده آن وعده هایت گیرم بگوئی عهد و پیمانی نبستم روزی پشیمان میشوی من حتم دارم امّا بدان تار امیدم را گسستم از دور می بینی مرا قدّم خمیده امّا نشانی از تو مانده روی دستم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای  وجودت  پَرتو  خورشید  عشق اعتبارت    نقطه   تائید    عشق ای  نگاهت   گرمتر    از     آفتاب وسعت   سبز  نگاهت  بی حساب دست  هایت  بوی باران  می دهد بر تن   بیمار  من جان   می دهد مهربانی   با  تو  معنا   می شود در  عبورت  غنچه ها  وا  می شود عشق از دامان گرمت  جاری  است راهی  شب های  بی غم  خواری است تا   فروغ  عُمر  تو  پایان     گرفت آسمان    غربتم   باران      گرفت ای  بهشت   جاودان  ماوای   تو آتشم  زد  دوری   سیمای   تو در  غروب  جاده های  بی کَسی گُم شدم  در غربت  و  دلواپسی بی تو با من  یک نفر مَحرم  نشد! زخم  هایم  را کسی  مرهم   نشد! مادر   امشب   تشنه  روی    توام دَربِدر   آواره ی    کوی    توام کودکت از بی وفائی خسته  است پنجه هایش پشت در یخ بسته است بس که از جور زمان رنجیده ام چشمِ  امید از همه  پوشیده ام من به خاک پای تو خوُ کرده ام عشق  را در دست تو بوُ کرده ام ای  گُلِ  نیلوفر بی  خارِ   من نسترن ، شب بوُ، اقاقی  ،  یاسَمن ای  که   از  گُل های   دنیا    برتری هر  چه  گفتم   باز  دیدم    مادری 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلم در چاه غم افتاده بی تو به آه دم بدم افتاده بی تو مرا سازد فنا رفتارت ای جان بجانم بس ستم افتاده بی تو صفای هر دوعالم روی ‌ماهت بجانم درد بم افتاده بی تو فروغ دیدگانم نور دیده بدنیای ستم افتاده بی تو لبم بسته است دور ازجان خنده به‌ کارم‌‌ پیچ وخم افتاده بی تو 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بیچاره شبنم صبح با یاد تو خندید بیچاره تر عطری که با یاد تو پیچید باد آمد و ناگاه با ترفند زیبا دستان گرم عشق را آهسته بوسید اما تو روزت را میان، دستهای تلخ و عبوس خار صحرا صبح کردی جای محبت با نسیم و لطف شبنم مثل مترسک های دنیا سرد سردی باید میان قل قل کتری ی احساس دمنوشی از عشق و صفا را دم بیارم نانی  میان سفره ی بی بی، بپیچم رویش، برایت شعری از کنجد ببارم شاید خدا ما را دوباره مال هم کرد خورشید آمد، خطبه خوان سینه مان شد خار دو رویی، میوه ی صلح و صفا داد شاید بهای سینه بی کینه مان شد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آن‌کس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش بی‌مهر تو این گمشده سیارە‌ی تاریک آبستن رنج است چه دریا چه کویرش دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر منت به سر من بگذار و بپذیرش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky