eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
158 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ امروز از «تُ» می‌خوانیم 🔘 امروز اولِ ، روزِ شعر و ادبیاتِ آیینی، بزرگداشتِ محتشم کاشانی و روزِ شعرخوانی جهان‌نمایی‌ها 🕓 ساعت ۵ عصر باهم برای هم می‌خوانیم. 🏡 قم، صفاییه، کوچه ۳۷، پلاک ۱۱ @jahannama_life @shaeranehowzavi
🥀 شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان @shaeranehowzavi
کار زمزم میکند چایی پای روضه ها چای این غمخانه را خوردن صفایی می‌دهد @shaeranehowzavi
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔴عصر شعر عاشورایی 🔸از سلسله برنامه‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻به همراه معرفی و تقدیر از برگزیدگان فراخوان شعر عاشورایی《شور فرات》 🔸با اجرای سید محمدجواد شرافت 🔹با حضور و شعرخوانی: محمدمهدی خان‌محمدی، روح الله گایینی، سیده کبری حسینی بلخی و شاعران حاضر در جلسه 📆زمان: شنبه، ۳۱ تیرماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق. 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi
🥀 فرض کن یک نازدانه در خطر افتاده باشد آه از آن وقتی که چشمانش به سر افتاده باشد خوب می دانست باید رد گرم بوسه هایش بر پریشانی مو های پدر افتاده باشد هیچ فکرش را نمی کرد آن عموی نازنینش گوشه ی میدان بدون بال و پر افتاده باشد با خودش می گفت آری کربلا یعنی همین که سوره ای با آیه هایش دور و بر افتاده باشد پر کشید آرام از فریاد های سینه اش تا آتشی بر زخم هایی مستمر افتاده باشد @shaeranehowzavi
🥀 همراه کاروان اسیر ابر کوچکی ست بارید آنچنان که جهان از غمش گریست ابری سه ساله و متراکم از آه و اشک چشمش هنوز هم نگران عمو و مشک برکت به چشم های سیاهش دهد خدا روییده گندم از نم اشکش چو ردپا اشکش چه بی‌صداست نشان از صلابت است او دختر حسین،غیور ابن غیرت است در حال هق‌هق است و عزا کودکِ درون اما به اخم می‌شکند دشمن از بُرون مشتی حقیر و دون به تماشا نشسته‌اند از ترس، دست حضرت سجاد بسته‌اند گفتند هر کسی که اسیر است مرتد است آه ای رقیه! وقت رجزخوانی"قد" است باید که قد کوچک تو حمله‌ور شود تا چشم‌های کور کمی بازتر شود ای شارعین! سه ساله و احکام ارتداد؟ ما خارجی؟ چگونه رسیدی به اجتهاد؟ بغض علی‌ست علت این بندهای ما ارث علی‌ست غربت فرزندهای ما آری علی که یار یتیمان شهر بود جسم یتیم‌هاش پر از آبله...کبود کم هلهله کنید که ما داغ دیده‌ایم ما دختران، اسیر؟ نه هرگز...شهیده‌ایم ساکت شوید امت زنده به گورها ماییم اهل‌بیتِ غفور و صبورها در دست، دست عمه و بر لب فقط سکوت او رفت و کرد پشت‌سرش آسمان سقوط ساکن شدند خسته میان خرابه‌ای پرگشته بود چشمِ ترش از خطابه ای ای مردمان شام مرا که یتیم کرد؟ خود را به زیر سلطه‌ی دیوی رجیم کرد آغوش گرم و باز علی‌اکبرم کجاست؟ لبخندهای ناز علی‌اصغرم کجاست؟ عرش خدا به لرزه درآمد به آه من گیراست آه و لعنت چادر سیاه من شب شد،سکوت دختر بابا غروب کرد دیو از صدای ناله به یکباره گشت زرد آمد به رسم مهر و تسلی سر پدر پر شد دلش از عاطفه در محضر پدر این‌بار لب گشود به دلجویی از پدر از عمه گفت از غم دوری و از سفر سر را گرفت در بَر و بوسید تشنه‌لب آتش گرفت سینه‌اش از داغ و کرد تب بابا اگر نماندم و عمرم نداد قد سجاد جان به جای همه گریه می‌کند گرچه سه سال بود ولی با حسین بود شکر ای خدا که حضرت بابا حسین بود بابا خدا همیشه و هر لحظه ناظر است خون‌خواه ما خداست و فرزند باقر است خاموش شد...ستاره‌ی دنباله‌دار رفت بابا که گفت می‌کِشمت انتظار،رفت رفت و چقدر کوچ کبوتر زیاد شد در عرش ردپای معطر زیاد شد @shaeranehowzavi
🥀 ای بر کویر تَف زده باران خوش آمدی یوسف به کنج کلبه ی احزان خوش آمدی شرمنده ام بساط پذیرایی ام کم است با این همه تو حضرت مهمان خوش آمدی روشن شد از فروغ رخت دیدگان من بر شام تیره ماه فروزان خوش آمدی سر را به روی پای تو عمری نهاده ام حالا سرِ بریده به دامان خوش آمدی بر دست من که غار حراء شد برای تو ای پاره پاره پاره ی قرآن خوش آمدی تا عمه نشنود سخن آهسته میکنم ای خیزران نشسته به دندان خوش آمدی @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 زخم تیر و نیزه می‌شد هرچه کم کم بیشتر، در غزل هم می‌شد آن اندازه ماتم بیشتر گریه‌ها کردیم در بین خیابان شما در مقام «تلّ زینب» هست این غم بیشتر هرکه این جا شد گداتر، پادشاتر می‌شود هرچه گریه با خلوص دل، اثر هم بیشتر روی دل داریم زخمی - زخم کاری از غمت - عمق زخم ما شود از اشک مرهم بیشتر! در میان سورۀ «والفجر» آمد نام تو خوب دیدم هست در آیات «مریم» بیشتر غصه دارت شد خلیل و نوح و موسی و مسیح دیدم اما داغدارت بود خاتم بیشتر زهر اگر سهم کریم اهل‌بیت است، ای حسین! سهم تو در کربلا بوده‌ست از سم، بیشتر! بعد تو یک آب خوش هم از گلو پایین نرفت چای خواهد شد در این روضه فراهم بیشتر داشتم از مقتلت می‌خواندم و خط، قطع شد مصلحت بوده‌ست تا اینجا ندانم بیشتر من برای پیکرت ترسیده بودم خط به خط بود بر گرد سرت، «ابن مقرّم» بیشتر من برایت شاعر خوبی شوم هر قدر هم غصه‌ات باشد ولی در «نخل میثم» بیشتر شعرهایم صرف شد در غیر اشعار شما بعد از این خود را به سمتت می‌کشانم بیشتر @shaeranehowzavi
. دارد نشانی از تو ای سردار، هر روضۀ این روزهای ما ما را نگاهی کن عموقاسم، ای ختم کار تو دعای ما هر روز و شب در مکتبت هستیم، تا برنگردیم از مسیر تو شاید به دست تو شود امضا یک اربعین هم کربلای ما ✍️، ۱۴۰۲/۰۴/۳۰ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷 @shaeranehowzavi
🥀 مشتاق زیارتم ولی روزی نیست... یک درد قدیمی است و امروزی نیست (دل ،کرب و بلا، فراق) هرگز ...به خدا داغی به چنین تلخی و جان سوزی نیست @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامش چو نگین به حلقه‌ای زرین است پایان سفر چقدر عطرآگین است من‌ راهی کربلا شدم این اقبال مدیون دل شهید زین‌الدین است @shaeranehowzavi
🔴عصر شعر عاشورایی 🔸از سلسله برنامه‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻به همراه معرفی و تقدیر از برگزیدگان فراخوان شعر عاشورایی《شور فرات》 🔸با اجرای سید محمدجواد شرافت 🔹با حضور و شعرخوانی: محمدمهدی خان‌محمدی، روح الله گایینی، سیده کبری حسینی بلخی و شاعران حاضر در جلسه 📆زمان: شنبه، ۳۱ تیرماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق. 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 حبیبت نغمه‌ی حیّ علی خیر العمل دارد زهیرت خواست از دنیای فانی دست بردارد برای حر، چه چیزی بهتر از آن لحظه‌ی شیرین که عقل و قلب خود را تا ابد دست تو بسپارد برای کاروان بیدلت هر لحظه یعنی شوق دوباره شاخه‌ای در کربلای قلب می‌کارد تماشا کن اباالفضل‌ت دوباره مشک بر دوشش برای آب نه، از فرط عشقت اشک می‌بارد مرا شیدای بی‌پروای راهت کن چنان عابس مخواه آقای خوبیها، قلم غیر تو بنگارد بُرَیرت هم نخواهم شد، به قلبم گفته‌ام این را خوشا روزی که این دنیا مرا آزاد بگذارد شب است و قلب من با یادتان لبریز دلتنگی است خوشا آن دم که زهرا هم مرا یار تو بشمارد @shaeranehowzavi
🥀 از نیسـتان، درد ما را سوزِ پنهـان می‌رسد این نوای سینه‌سوز از داغ‌هجران می‌رسد شعــرها آشفته در جانم هـواری می‌زنند نینوایی می‌شود تا واژه سـوزان می‌رسد ساقی از جام بصیرش جرعه‌ای مستانه ریخت چشم مخمورش به دادِ جانِ مستان می‌رسد با عطـش، احوال مـا از معـرفت لبریز شد در کویر سینه کی یک قطره باران می‌رسد؟ @shaeranehowzavi
با سیلی و زور هرچه زیور بردند... هم از سر او به زور معجر بردند... از خار مغیلان و بیابان که گذشت آغوش پدر خواست ولی سر بردند... @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 به محضر عبدالله بن حسن تنها،میان واقعه حبل المتین او عمه اگر رها بکند آستین او مثل زره احاطه کند او حسین را چون پاسخ است!پاسخ هل من معین او وحی از حسین آمده بر گوش نوجوان حلق عموست حضرت روح الامین او با دست‌های خالی و با قلب مطمئن سمت عمو دویده و خصم لعین او اذن پدر ندارد و شرم از پدر چرا "والله لاافارق عمی" طنین او دستش شبیه دست ابالفضل بر زمین چون کودک است؛منتظر آفرین او ده سالِ عمر او بشود ده هزار سال چیزی اضافه تر نشود بر یقین او می‌خواست مثل حضرت بابا (حسن) شود مزدش شهادت است رسیدن به سین او مانده به خاک پیکر بی دست و بی‌سرش آه از حسین و معجزه‌ی آخرین او @shaeranehowzavi
🥀 به سوی قتلگاه از برج خیمه ماه می‌آید حسن گویی به میدان باز از این راه می‌آید چنان ماه است و می‌آید به سوی مقتل خورشید همه دیدند شهزاده به سوی شاه می‌آید می‌آید تا به معراجی که عرشش سینه‌ی شاه است دوان از خیمه‌ها تا قلب قربانگاه می‌آید چنان عباس یاری می‌کند با دست از دینش علم بر دوش سوی دشمن گمراه می‌آید به زینب گفت وقتی رفت از خیمه که: ای عمه! شنیدی ناله‌های یوسف در چاه می‌آید؟ مگر در خون نشسته پار‌ه‌ی قلبی که مسموم است؟ که از میدان خون این لحظه‌ بوی آه می‌آید عموجان! ای عموجان! غم‌مخور که مانده‌ای تنها ببین از خیمه عبدالله، عبدالله می‌آید @shaeranehowzavi
🥀 نامش قناری؟ نه، پرستو؟ نه، حبیب است قلبش کبوتر چشمهایش عندلیب است پا میگذارد جای پایت تا بدانند از بچگی دستش به دستان حبیب است دستش گره خورده است در دستان سبزت دستی که مست از عطر گلهای نجیب است اما پس از آن که مدینه خانه ات شد حس کرد در شهر خودش – کوفه- غریب است حتی اگر کوفه بهشتش بوده باشد چون قصه ی آدم پر از سیب و فریب است دیگر ملال آور شده ساعات عمرش تکرار ایامی که از تو بی نصیب است از نردبان عمر باال رفته حالا در فکر اوج عشق بازی در نشیب است یعنی به فکر مرگی از جنس قفس نیست یعنی دلش مثل پرستو بی شکیب است هر روز دستانش به سمت آسمانها هر شب به چشمانش غم امن یجیب است هر سمت میپیچد صدایش سرخ در باد چشمش برای گوشهای کر خطیب است روز دهم شمشیر میرقصد به دستش با آن که پیر، اما کماکان بی رقیب است بی سر به امضا میبرد دلدادگی را هر چند در آیین کوفه این عجیب است گودال لبریز از شهادت سرخ سرخ است گودال، باغ لاله ای با بوی سیب است حالا سرش بر نی... دوباره شهر کوفه دستی ندارد ... چشم در چشم حبیب است @shaeranehowzavi
🥀 بستم به اختیار خودم دست جبر را من کِی نظاره میکنم این قتل صبر را؟ کِی دامن تو را زِ سر ترس میدهم؟ می آیم و به اهل جنون درس میدهم خود را مثل برای هر آزاده میکنم دست و گلو برای تو آماده میکنم قربان آن نگاه به سمت خیام تو از زیر نیزه نیست مقدر قیام تو اصلا مهم تویی نگران حرم نباش دلواپس شکستن بال و پرم نباش این دستها فدای سر مویی از سرت قربان یک نخ از سر جَلباب خواهرت ای تشنه ، تشنه لب ، لب دریا نبینمت مظلوم فاطمه تک و تنها نبینمت با زخم تیغ و نیزه از اینجا سفر مکن با دست و پا زدن همه را خون جگر مکن (ای کشته ی فتاده به هامون) من آمدم (ای صید دست و پا زده در خون)من آمدم از طعم بوسه ها ی تو اعجاز کرده ام این دست را به شوق بغل باز کرده ام زیبنده نیست بسته شود دست من عمو دست مرا بگیر و به زخمی بزن عمو دست من از مدینه به اینجا رسیده است همراه آه سینه به اینجا رسیده است از پیکر فتاده ات اینان چه می‌بَرند دارند ذره ذره به هر دشنه می‌بَرند ناقابل است گر بپذیری از این صغیر دستم برای تیغ و گلویم برای تیر قبل از تو جان سپردن من لذت من است خونم به پات ريخته این عزت من است @shaeranehowzavi
🥀 با هر غمی شبیه و برابر نمی شود هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع) نمی شود زخمی گذاشت حرمله بر قلب اهل بیت زخمی که بسته تا صف محشر نمی شود شش ماهه را ز شیر مگر می شود گرفت!!!؟ باشد، به دست تیر که دیگر نمی شود اصلا به فرض جرم پدر، هیچ کودکی با حکم هیچ محکمه کیفر نمی شود آخر جواب اشک و تلظی ،سه شعبه نیست آنهم روانه سوی کبوتر نمی شود ظلمت به روی پیکر خورشید اگر چه تاخت بر روی جسم غنچه ی پر پر نمی شود! باب الحوائجی است که جز با نگاه او احوال شهر غم زده بهتر نمی شود هرکس گرفت حاجت از او غرق اشک گفت: هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع)نمی شود @shaeranehowzavi
کانال اشعار امیر حسین هدایتی از اساتید برتر شعر و ادب @ashareamirhosienhedayati