eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
632 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
146 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
روز الست بود، خدا گفت مؤمنان! بین شما دو عاشق از خود گذشته هست؟ عاشق: که بار عشق ببندد به سوی من از خود گذشته: تا برود جای دوردست یک خواهر و برادر از آن جمع آمدند گفتند ما رضا به رضای تو می‌دهیم معصوم بود چهرهٔ آن خواهری که گفت ما عشق را فقط به بهای تو می‌دهیم اما خدا دلش نمیامد، بهانه کرد گفت این مسیر دور و پر از غصه و غم است گفتند اگر خداست ته این مسیرِ دور صد بار اگر ز غصه بمیریم هم کم است از بینشان کسی به «ألست بربکم» اینقدر قاطعانه «بلیٰ» را نگفته بود معلوم بود آن که چنین عاشق است کیست حتی اگر که نام رضا را نگفته بود معصومه در کنار رضا پا به پای هم یک مرد را دوباره زنی یار می‌شود این بار هم برای رهاوردهای سخت نام علی و فاطمه تکرار می‌شود پیش رضا زمین خراسان به سجده رفت برخاست قم به حرمت معصومه قدکشان آماده شد رقم بزند قصه را زمین آماده شد که حفظ کند قصه را زمان این قصه را خدا متفاوت نوشته بود در ابتدای قصه خداحافظی گذاشت باید که از مدینه برادر سفر کند بی خواهری که طاقت دوری از او نداشت راهی شد از مدینه رضا و قدم قدم اسرار عشق را به تمام مسیر گفت پیچیده بود بوی رضا در تمام راه باد این نوید را به صغیر و کبیر گفت راهی شدند از همه جا عاشقان او ایرانِ بعد از او شده ایران دیگری کامل شده است نیمه‌ای از قصه و هنوز ایران نشسته در تب مهمان دیگری یک سال بعد موعد دیدار می‌‌رسد حالا مسیر سرخوش از این عطر آشناست خواهر میان حلقه سادات موسوی دیگر سفیر عاشق و بی‌باک ماجراست «راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست» آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست جان بر کف است و شک به دلش نیست ذره‌ای در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست» می‌آید از میانه‌ی ره بوی کربلا مقصد دوباره نیمه قصه عوض شده است معصومه خود سراغ قم از کاروان گرفت آنجا که بسته بود در آن عهدی از الست همواره وصل نقطه پایان قصه نیست قم قم نبود اگر که فراقی چنین نبود این ماجرا به ظاهر اگر ناتمام ماند اما تمام قصه از اول جز این نبود @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. إِلهي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ... باز آمده‌ام سوی تو ای بحر کرم با روی سیاه و آه و اشکی نم‌نم هرچند که مستحق تنبیه توام یا رب به عقوبتت نکن تأدیبم @shaeranehowzavi
..اندر احوالات شب عید وگرانی ای وای خدا عید شد و وقت خرید است پس لرزه ی این زلزله امسال شدید است یکسال از این عمر گرانمایه ی ما رفت از بار گرانی ، کمرِ کوه خمیده ست گوش فلک از وعده بسیار شده کَر از هر شنیدیم همه وعده وعید است گفتند شب عید شب شادی وعشق است ما را صفِ عشق تو به بازار کشیده ست چِل سال سرِ صف همگی صاف نشستیم گفتند بشین ،غصه نخور سال جدید است هر کس چو مغول سفره ما بُرد به یغما بی شک پدرش نیز زابنا' یزید است تحریم هر آن کس که کند کشور ما را آن خیر ندیده به خدا خیر ندیده ست از لشکر اقوام شب عید ،چپ وراست عیدانه بگیرید که هنگامه ی عید است از مردم ما بودن در صحنه عجب نیست از دولت ما وعده ی بسیار بعید است یارانه ی ما قیمت یک کیسه برنج است از مرغ نگویید که از سفره پریده ست یارانه ی ما قطع شد امسال خدا یا بی یاور ویارانه کجا عید سعید است از سفره ی هفت سینی ما مانده یکی سین آن سین ِ همان سوره ی قرآن مجید است @shaeranehowzavi
گل در بر و می در کف و معشوق فلان است اما چه توان کرد که است مهمان خداییم اگر چه همه، اما الحق و الانصاف که ارزاق گران است با شوق رسیدن به شب اول از اول ماه دل نگران است «آن یار کز او خانه‌ی ما جای پری بود» کرده‌ست فرار از رمضان، در همدان است! از بین عبادات در این ماه پر از فیض محبوب ترینش به‌یقین خواب گران است! هنگام زورچپان است به حلقوم که شد بار دگر زورچپان است یک دیس پر از در وسط ظهر قطعا که عذاب شکم و روح و روان است بی‌تاب بوَد این شکم خیر ندیده از صبح فقط منتظر وقت است در باقی ایام بود جاده‌ی باریک در ماه خدا جاده‌ی بخشش اتوبان است درهای همگی بسته و رحمت از جانب ایزد همه جا در فوران است چون «پورشه» بتازد همه‌ی سال، ولیکن لعین در رمضان مثل «ژیان» است در ماه خداوند شیاطین همه OFF اند این پدرسوخته‌ی ماست که ON است دیدم که یکی توی خیابان رهایی مشغول به لمباندن از راه دهان است گفتم علنی؟ روزه‌خوری؟ این که حرام است گفتا که خداوند خودش در جریان است! البته که فقط امساک شکم نیست برتر ز صیام شکم امساک لسان است چون مرد رسد با دهن روزه به خانه ارزنده‌ترین زینت زن حفظ زبان است یک روزه گرفتیم و طلبکار خداییم گوییم که پس جنت ما را که ضمان است؟! شک نیست که الطاف خداوند وسیع است «آن را که عیان است چه حاجت به بیان است؟» @shaeranehowzavi
پیشاپیش سال نو و احوال نو بر شما شاعران و همراهان عزیز و گرامی مبارک باد. @shaeranehowzavi
بهار می‌رسد ولی پر از غم و شکایتم شکایت از غمی بزرگ ، که داده رنج و محنتم اگر چه حال و بار دل ، گرفته بوی عید را غبار هجر یار من نشسته روی صورتم دعای " یا محولم " اثر نکرده تا کنون به امر نفس دون خود فتاده در مذّلتم هوای نفس بدشگون شده حجاب دیدنش همین دلیل آمده شده دلیل حسرتم هزار سال و اندی از فراق او گذشته است عزیز غائب از نظر ، امام مهر و رحمتم همیشه دلخوشم به او که بخششش خدایی است به یک نگاه می‌خرد ، مرا که بی‌هویتم @shaeranehowzavi
"غزل «بهار» بیا بیا که به بوی خوشت بهار بیاید قرار رفته به دلهای بی قرار بیاید نشسته ام به امیدی که بوی عطر نگاهت زپُشتِ پنجره ی خیسِ انتظار بیاید من از نگاه آینه چیدم غبار کهنه غم را که آن زلال ترین ایستاده در غبار بیاید! هزار لاله ی خونین به پیشواز ظهورش دوباره بشکفد و سوی لاله زار بیاید چه می شود که پس از سالها سکوت وسیاهی صدای پای عبورش به چشمه سار بیاید! غزل رسید به پایان ،خدا کند غزال دل من براین قرار بماند ،سرِ قرار بیاید @shaeranehowzavi
. تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ هم در عوض خوبی تو بد کردم هم دوستی و مهر تو را رد کردم گویی که به تو حق محبت دارم این‌گونه که راه لطف را سد کردم @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام سلام بر تو ای بهار خلایق و خرّمی روزگار🌺🍀 سلام و عرض ادب سال نو مبارک طاعات قبول🌺 @shaeranehowzavi
🌺🌺 سال نو آمد جدید و عید ما نوروز شد شادمانی بر تمام غصه ها پیروز شد آمد آمد آمد و تکرار آمد آمد و عید نوروزی که در بازی شب ها روز شد @shaeranehowzavi
ای باد صبا، صبحدمان است بیا ای مرغ سحر، وقت اذان است بیا در صحن بهار ،خوان رنگین پهن است افطاری عید و رمضان است بیا @shaeranehowzavi
لب ما و قصه‌ی زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی به جمال، وارث کوثری، به خدا! محمدِ دیگری به روایتی، خودِ حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی «بلغ العُلی به کمالِ» تو، «کشف الدُجی به جمال» تو به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی شده پُر، دو چشم تو از ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته حلاوتی تو که آینه، تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن، که قیامتی زد اگر کسی در خانه‌ات، دل ماست، کرده بهانه‌ات همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی غزلم اگر تو بسازی‌یَم، و نِی‌یَم اگر بنوازی‌یَم به نسیمِ یاد تو راضی‌یَم، نه گلایه‌ای، نه شکایتی نه! مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت، بیا و ردم نکن، تو که از تبار کرامتی @shaeranehowzavi
به مناسبت سالروز وفات (س) ◾️باغبان عترت◾️ بانوی مکه، گرچه خداوند مال بود در جستجوی موهبتی لایزال بود معشوق را چو یافت، به او‌ داد هرچه داشت آری، که کمترین هنرش بذل مال بود دلداده‌ی جمال مهی نو‌دمیده شد چون بدر كاملی كه خراب از هلال بود اعداد عاجزند ز درك حساب دل كی عشق پاك در گرو سن و سال بود؟ دوشیزگان به بنت خويلد حسد برند از بس که در سراچه ی حسنش جمال بود پیغمبری که خال و خطش رشک یوسف است مدهوش آن فضایل و آن خط و خال بود پیمان به جای دخترکان با خدیجه بست چون شرط وصل خاتم خوبان، کمال بود آباد، باغ عترت از آن ازدواج شد میلاد یاس در گرو آن وصال بود عمري پس از وفات غريبانه اش، رسول در حسرت خدیجه ی نیکوخصال بود... @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اگرچه زنده کرده باد نوروزی گلستان را صفایی نیست بی روی دلارایت بهاران را پس از تو در بهاران هم دلم پژمرده است اما بهشت روی تو شاداب کرده باغ رضوان را ✍️ ، ۱۴۰۳/۰۱/۰۳ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات @SharheAtasheDel
مناجات سحر(طنز) سلام ای خداوندِ خورشید و ماه سلام ای خداوندِ گردون سپهر سلام ای خدایی که ما بندگان ندیدیم از دستِ تو غیرِ مهر خدایی که در داوری ها ،تکی نخواهی در این داوری هات،کوبل سپاس از تو که گشته امسال باز ز احسان و لطفت ،بهارِ تو دوبل خداوندِ دارای زور زیاد ترحم بفرما به بی زوری ام تویی قدرت مطلق عالم و من این بنده ی خُرد پیزوری ام خداوندِ داری مال کلان بده مال بسیار بر این فقیر خدایا کمک کن به من زودِ زود که کارِ من دربه در هست گیر تو ای مالکِ ثروت بیکران از آنِ تو هر باغ و هر ملک و دشت تو که کم‌نمی گردد از ثروتت به بنده بده وامِ بی باز گشت خدای توانا به ناممکنات که چیزی نباشد برایت محال کمک کن به من خواهشا با دلار گره وا نسازد ز کارم ریال! تویی که دهی ریش بر کوسه ها تویی که دهی مو به سرهای تاس خدایا به من ثروت آن سان بده که هرگز نگردم پیِ اختلاس خدایا شنیدم که دیشب زنم به وقتِ دعا گفت؛یخچالِ ساید اگر ساید دادی به او لطف کن مرا هم رها کن ز شرِ پراید خداوندِ خوبِ بهشت برین خدایی که داری عسل تویِ جوب تویی که به لطفت کنی خوب ،تا به این بنده ای که نبوده ست،خوب خدایی که رحمِ تو باشد زیاد منِ بی وفا را جهنم نبر تو آگاهی از عجز بسیارِ من ندارم ز حکم تو یارب، مفر خدایی که آگاهی از من ولی نگویی بدی های من را به کس نسازی مرا هیچ بی آبرو تو داری هوایِ مرا هر نفس خداوند مالک به مُلک جهان بده خانه ای، بنده مستاجرم کمک کن به من،موجرِ خیره سر دهد بهر هر چیزِ بیخود قِرم به من شغلِ بسیار خوبی بده که بیکار هستم خدای عزیز نباشد ولی زحمتِ آن زیاد که من سخت دارم علاقه به میز خدایی که وقتِ گرفتاری ام گرفتی همیشه سراغِ مرا ز مادر زن و همسرم ،راضی ام تو تغییر ده باجناق مرا بده بنده را بچه ی بیشتر که هر بچه دارای یارانه است اگر چه نباشد کلان،مبلغش ولی باز هم برکتِ خانه است خدایا من دربه در بی کَسَ اَم خودت بنده ات را پناهی بده خدایا تو آگاهی از خیرِ من به این بنده ات هر چه خواهی بده @shaeranehowzavi
نو بهار است ولی بی تو دلم غمگین است داغ هجران تو بر سینه ی من سنگین است جای خالی تو در سفره ی هر ساله ی عید سین بی نام و نشانِ سفری دیرین است بعد از آن فصل خزانی که ز پا افتادم می کشم ناز اجل را که بر این بالین است غم مهجوری و آوارگی و بی خبری طالع شوم من خسته دل مسکین است به دلِ موجِ فنا برده همه بنیادم سیل اشکی که به خون جگرم رنگین است مرهمی گرچه بر این سینه نبودست عمری شوق دیدار تو بر آتش دل تسکین است بی تو سالی ،که نه عمرم همه طی شد اما به دعایی سر این سفره دلم خوشبین است و نگاهم به همان جمله ی پایانی عهد و دمی گوشه ی چشمی ز گُلِ یاسین است برسم کاش به صبحی که از آن هرکوچه به تماشای گل نرگسمان آذین است @shaeranehowzavi
طاقتم دیگر ندارد حس هجران تورا می کشم با اشک وآهم هجر سوزان تورا ای که آهنگ قرارت دردل بی تاب من حس کنم با چشم جانم عهد وپیمان تورا می زنم بال وپری صحن وسرای خاطرت سر کشم از هر نگاهت جان جانان تورا دربهار آرزو گل می کند احساس من روی برگ گل نویسم راز پنهان تورا در بدر گشته دلم در کوچه های غربتی کی تحمل من کنم این موج حرمان تورا از کمند مهر توگیرم توان زندگی می کشم بر بوم جانم وجه خندان تورا سالها در کنج خلوت موج بارانی شدم روز وشب دارم تمنا فضل باران تورا بی قراری می کشد این جان بی تاب مرا بس دعا کردم نبینم موج طوفان تورا منتظر باشم که دل گردد تهی از اشک وآه لایقم گردان که بینم روی رخشان تورا @shaeranehowzavi
. إِلهي... بِكَ عَرَفْتُكَ وَأَنْتَ دَلَلْتَني عَلَيْكَ وَدَعَوْتَني إِلَيْكَ من بنده نبودم و خدایم بودی در غصۀ غربت آشنایم بودی من با تو شناختم تو را محبوبم سوی تو خودت راهنُمایم بودی @shaeranehowzavi
نقیضه سرایی شعر حافظ "نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی"" وتوی کوچه وبازار هَمَش ول باشی بروی سمت شمال وبا زن وبچه خود تا شب سیزده به در بر لب ساحل باشی شب عید است شب شادی و شیدایی وعشق نکند باز در اندیشه باطل با شی خوشکلی هست سرآغاز هزاران مشکل سعی کن پیش خودت خوش تیپ وخوشکل باشی وحشی بافقی واهلی وپروین نشدی لااقل سعی نما بهلول عاقل باشی دل تو رفت اگر در پی دلداری چند دل به دست آر که چون صائب وبیدل باشی چار چرخ دل تو باز اگر پنچر شد بهتر آن است در این مرحله بکسل باشی فکر ارزان شدن مرغ شب عید مبا ش چاره آن است که دنبال فلافل باشی ای به قربان دل هر چه که دیوانه بوَد توی این دوره چه خوب است خُل وچِل باشی آرزو کن که دلت شاد شود 'این کافی ست نه که در آرزوی جوجه و شنسل با شی @shaeranehowzavi
. سُبْحانَكَ يا رَحِيمُ تَعالَيْتَ يا كَرِيمُ أَجِرْنا مِنَ النّارِ يا مُجِير سُبحانَکَ يا رحيم امان از آتش داغی است به جان و دلمان از آتش سُبحانَکَ يا مَلِک پناه آوردیم جان و دل ما را برهان از آتش @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا