یادش بخیر فرمانده ام #شهید #فیروز #سرتیپ_نیا
گفته اند در زمان خوردن غذا نباید به نفر روبرو نگاه کرد،کراهت دارد .
حالا این حدیث نبویست یا قدسی بماند .
دیروز که در سنگردر حال غذا خوردن بودیم چنان سرش را پایین انداخته بود انگار دنبال چیزی می گشت .
فیروز را می گویم، همان که تمام نیروهای گردان #عاشورا #تیپ #حنین و #گردان #محبین ،گردان #کمیل، از خلق و خوی او آگاهی کامل داشتند.او فرمانده بود ولی هیچ وقت غریبه ای نمی توانست از رفتارش بفهمد که گردانی را تحت فرمان دارد!! همیشه با لباسی سبز و ساده زندگی میگذراند
تمام تلاشش حل مشکل دیگران بود وقتی با او چشم در چشم می شدی از نگاهش می خوانی که چه در سر دارد صداقت و مردانگی از وجوش لبریز می شد .
غل و غش، سیاسی بازی ، برای خود کار کردند، فکر جیب خود بودند، اینها که میگویم برای امروزیها بیشتر مفهوم دارد . فیروزبا اینکه دیپلم داشت اصلا بلد نبود این کلمات را هجی کند.
روزی که #دکتر #صرامی . برادر #شهید #غلامرضا را می گویم آمده بود منطقه تا حالش خوش شود انگار کن یکی از فرمانده هان عالی مقام وارد سنگر مان شده بود.
#فیروز چنان در هروله بود که خجلت بر پیشانیم رژه می رفت، برای خوب کردن حال حمید #صرامی به آب و آتش می زد تا نکند خم به ابرو یش بیفتد.
این روزها بعضی ها چنان شده اند که ابرو چه عرض کنم کمرشان تا برداشته بعضی چنان کمانی شده اند که تحمل وزن خودشان را هم ندارند.
وقتی با چنین اوضاع و احوالی روبرو می شوم دوست دارم پَر بگیرم زبیدات ، بروم #چیلات و #چنگوله ، #فکه ،#چزابه . بنشینم کنار خاکریزی شاید رد پایی از او بیابم، تاحال بدم خوش شود، دردم علاج گردد، نازم را بخرد، برایم آواز پر چکاوکها را ترجمه کند. من بنشینم او راه برود، برود کنار تانکر آب وضوی بگیرد ، بیآید گوشه سنگر کتاب خدا را بالای سربگیرد فاتحه ای حواله ی امواتم کند به استخاره ی بگوید تا ببینم فردایم رو به راه است یا به بیراهه می روم .
این روزها بد جوری نبودنش را حس می کنم .
اگر بودنند مطمعن باشید حالمان خیلی بهتر از امروز بود .
او در وقف فقط خود را هدف می گرفت .
واقفی بودند که مایحتاجشش را به محتاجان هبه می کردند .او همه را خوب می دید حتی اگر عکسش ثابت می شد .
نوشته های بهزاد باقری
شهید نشیم ،میمیریم
کانال شاهدان ↙️
https://eitaa.com/shahedan403