🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#زندگینامه۱۳
#احترام_به_پرچم
#شهیدمدافع_حرم_عباس_دانشگر
یه روز از گردان کاوه اومده بودم گردان باکری پیش یکی از بچه ها عباس هم اومد تو اتاق چند دقیقه ای ایستاده با ما صحبت می کرد، شامگاه در حال اجرا بود و پایین آمدن پرچم ؛ ناگهان عباس کلاهش را روی سرش گذاشت به سمت پرچم احترام نظامی گذاشت و تا پایین آمدن پرچم در همان حالت ماند.
موضوعی که شاید برا ما عادی بود ولی عباس درکوچترین موضوعات به پرچم میهنش و عقایدش احترام می گذاشت اینجوری میشه که از چیزای کوچیک آدمهای بزرگی مثله عباس تربیت میشه
#ورزش
#راوی_فرمانده
حاج عباس صداش می کردم ؛
چند جلسه تو کلاس رزمی نمی آمد.
دیدمش صداش کردم گفتم : حاج عباس! یه لبخند زد مودبانه گفت : بله حاجی ؛
گفتم : پیدات نیست دل تنگت شدیم
گفت : حاجی درگیر امتحانات و تحقیق هستم نمی تونم بیام کلاس ، ولی غافل از ورزش نیستم .
راوی_دوست_شهید
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🌼🍃🌼💢🍁
🍁🍃🌼💢🍁
🍁🌼💢🍁
🍁💢🍁
🍁🍁
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷
⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷
⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷
⭕️ 🛑⭕️🛑🌷
⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷
🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑
⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑
🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
#مادری_زینب_وار
#راوی_فرمانده
#شهیدمدافع_حرم
#قاسم_غریب
وقتی برای رساندن خبر شهادت قاسم غریب می خواستند نزد مادر وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این مادر بدهند ، با توجه به سابقه بیماری احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر شهادت فرزندش بهم بریزد؛ خلاصه
بچه های سپاه به منزل شهید رفتند و در خانه نشستند . مادر شهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از چهره افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت : می دانم که قاسم شهید شده است . او این موضوع را از سالها پیش می دانست که فرزندش شاگرد مکتب عاشوراست و بالاخره یک روزی در رکاب همین مکتب به شهادت می رسد برای همین به سایر بچه های سپاه که اشک می ریختند،
دلداری می داد . ما آنجا شیفته مکتب و صبوری اینطور شیرزنان ایرانی شدیم که زینب وار راه عاشورا را ادامه می دهند و با انگیزه ای مضاعف به محل خدمت خود برگشتیم .
#دعای_مادرقاسم_برای_زاهدپور
اسماعیل زاهدپور یکی از پاسداران بازنشسته استان گلستان بعد از شهادت قاسم غریب هر پنجشنبه به گلزار شهدای سید میران و منزل قاسم
غریب می رفت؛ زاهدپور آنجا به مادر قاسم غریب می گفت : دعا کنید من به سوریه بروم و شهید بشوم . مادر شهید زیر بار چنین دعایی نمی رفت اما زاهدپور هر پنجشنبه می رفت و باز هم بر دعای مادر قاسم اصرار می کرد تا اینکه مادر گفت : من آرزو می کنم که آنچه که دوست داری به آن برسی و اینگونه بود که اسماعیل زاهدپور این شیرمرد کردکویی به سوریه رفت و در دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به آرزوی دیرینه اش و یاران باوفایش چون قاسم غریب پیوست .
🛑⭕️🛑🌷
🛑⭕️🛑🌷
🛑⭕️🛑🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم