زوج عملیاتی کربلای پنج ...
خیلیها از آن دو به زوج عملیاتی
تعبیر میکردند، میگفتند معلوم نبود
چه کسی فرمانده است، چه کسی جانشین!
#فرازی ازوصیت نامه شهید:
✍️..با سلام و درود بر محمد(ص) و امام زمان(عج) ونائب بر حقش امام خمینی، رهبر بزرگ تمامی مسلمین و مستضعفین جهان؛ رهبری که تمامی ما را از منجلاب خواری و ذلت به بیرون کشیده و به راه راست هدایتمان کرد و نوری شد در تاریکی راه که بتوانیم در حرکت خودمان را از تمام راههای انحرافی بازداریم و در راه مستقیم که همان الله میباشد حرکت خود را ادامه دهیم.
#شهید زمانی که وارد جنگ میشود در اکثر عملیاتها با مسئولیت بالا و هدایت نیرو وفرماندهی محور وارد عمل میگردید..
#سردار_حاج_علی_فضلی
#فرمانده_لشکر۱۰سیدالشهدا
#شهید_سردار_حاجیدالله_کلهر
#جانشین_لشکر۱۰_سیدالشهدا
#سالروز_شهادت...🌿🌺🌸🌺🌿
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
🔸دیدار ما با مقام معظم رهبری زمانی اتفاق افتاد که حاج یدالله کلهر به دلیل رشادتهای فوق العادهشان در عملیات والفجر 8 دستشان مجروح شده بود و عصب دست قطع شد، ضمن اینکه یکی از کلیههایش را هم به اسلام تقدیم کرد؛ مقام معظم رهبری شناخت عجیبی از شهید کلهر داشتند و با این شهید حشر و نشر داشتند.
🔹وقتی به دفتر ریاست جمهوری رفتیم، حضرت آقا خطاب به سردار کلهر فرمودند: «حاج یداللهِ ما چطور است؟»
چهار نفر بودیم که به محضر مقام معظم رهبری رفته بودیم، شهید کلهر، شهید میررضی، رسول توکلی و من. وقتی آقا از اوضاع دست حاج یدالله پرسیدند، حاج یدالله نگاهی به ما انداخت تا ببیند حواسمان به او هست یا نه! وقتی متوجه شد که ما حواسمان هست با زیرکی گفتند: «الحمدلله! با آن کنار آمدهام!»
🔸ما تا روز شهادت این شهید بزرگوار حتی یک بار هم از ایشان نشنیدیم که از درد دستش حرفی بزند. بعد از این پاسخ سردار شهید کلهر، حضرت آقا هم که در سال 60 عصب دستشان بر اثر انفجار مسجد ابوذر قطع شده بود، به این شهید فرمودند «من اوضاع تو را درک میکنم زیرا از وقتی که عصب دست من قطع شد تا زمان زیادی درد دست نمیگذاشت بخوابم و هر شب چندین بار با درد از خواب بیدار میشدم».
🔹شهید کلهر بعد این فرمایش مقام معظم رهبری باز با زیرکی تمام گفتند «آقا من هم همینطور». یعنی شهید کلهر هم تا پاسی از شب از درد خوابش نمیبرد ولی چون با خدا معامله کرده بود تا زمانی که مقام معظم رهبری اشاره نکرده بودند و از درد دست خودشان حرفی نزده بودند، حاج یدالله هم هیچ حرفی نزد.
✍به روایت سردارعلی فضلی
#سردارشهید_یدالله_کلهر🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۳ شهریار ، البرز
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱ شلمچه ،عملیات کربلای ۵
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
💠وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچهها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر بیاورند تا همه رزمندگان با ایشان وداع کنند. وقتی پیکر ایشان به اردوگاه آمد آن را به حسینیه بزرگ اردوگاه بردیم و همه رزمندگان به جز عده معدودی که برای نگهبانی مستقر شده بودند به این حسینیه آمدند.
💠در زمانی که بر گرد پیکر شهید کلهر مشغول روضهخوانی و وداع بودیم، هواپیماهای دشمن بعثی در 24 نوبت آمدند و کل اردوگاه را بمباران کردند، به طوری که در اصطلاح اردوگاه کوثر را «شخم زدند». بمبها و راکتها به همه جای اردوگاه اصابت کرده بود به جز حسینیه بزرگی که همه در آن گرد پیکر شهید کلهر جمع شده بودند.
💠تلفات آن بمباران سنگین دشمن تنها یک شهید و پنج مجروح بود و هیچ کس باور نمیکرد که چنین چیزی ممکن باشد. اما چون خدا خواسته بود ممکن شد. اینگونه بود که خون یک شهید از خون هزاران رزمنده دیگر که میتوانستند از شهدای کربلای 5 باشند، حفاظت کرد.
✍به روایت سردار علی فضلی
📎قائممقام لشگر ۱۰سیدالشهدا
#سردارشهید_یدالله_کلهر🌷
#سالروز_شهادت
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند.
مادر شهید میگفت: قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینه زنی برای امام حسین(ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده🌷
#سالروز_شهادت....🌸🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
💠غلامرضا همیشه آرزو داشت که به اسلام خدمت کند و میگفت: «دعا کنید بتوانم خدمتگزار خوبی برای اسلام و مستضعفان باشم».
💠غلامرضا عاشق شهید و شهادت بود و همیشه در مراسم استقبال از شهدایی که به کرمان میآمدند و نیز یادوارههای شهدا حضوری فعال داشت.
💠دو فرزندم مونس ۶ ساله و محمودرضا ۲ ماهه هستند و دخترمان رابطه خوب و دوستانهای با پدرش داشت و همسرم نیز سعی میکرد در رفتارهای خود بهگونهای عمل کند که دخترمان از وی الگو بگیرد.
💠غلامرضا شهریورماه به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمودرضا را باردار بودم و قاعدتاً دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان، همسرم کنارم باشد. هنگامی که این پیغام را به ایشان دادم، گفت: «اینجا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم» و من هم قبول کردم.
💠وقتی محمودرضا به دنیا آمد، همسرم به من پیغام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستید، زیرا میترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابستهاش شوم.
💠مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود، تا اینکه تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمودرضا در سوریه باشد، به وی گفتم: «به اتفاق بچهها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم» و او بسیار خوشحال شد و کارهای سفر ما را از آنجا پیگیری کرد و گفت: «شما که به سوریه بیایید و برگردید، خبر شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود»، اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم.
💠روزی که ما به سوریه رسیدیم، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یادماندنی من و مادرش، غلامرضا را بعد از چهار ماه در سوریه ملاقات کردیم و او فرزندانش را در اغوش کشید و آنها را غرق بوسه کرد.
💠وقتی خبر شهادت غلامرضا را به ما دادند، مونس گوشه اتاق گریه میکرد. از او سؤال کردم چرا گریه میکنی؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ چون ما هنوز به مونس نگفته بودیم که پدرت شهید شده و نمیدانستم چطور به یک بچه ۶ ساله بفهمانم که دیگر پدرت را نمیبینی. مونس گفت: «وقتی در سوریه بودیم بابا من را در آغوش گرفت و گفت: «اگر من شهید شدم غمگین و ناراحت نباشید، من زندهام و همیشه در کنار شما هستم.»».
💠غلامرضا درباره نماز اول وقت و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش میکرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم و همیشه دعا میکرد که فرزندانمان سرباز امام زمان (عج) باشند. من نیز سعی میکنم تا مونس و محمودرضا را طوری تربیت کنم که وی آرزو داشت.
💠غلامرضا عاشق شهید «فرخ یزدانپناه» بود و در کارها از او کمک میخواست و به وی متوسل میشد. وی همیشه تأکید داشت: «آرزو دارم شهید شوم تا مادرم جلوی حضرت زینب (س) عزتمند و سربلند باشد» و اکنون درست است که غلامرضا کنار ما نیست، ولی میدانم بزرگترین سعادت دنیا نصیبمان شده است و من امیدوارم لیاقت این نعمت بزرگ را داشته باشیم.
💠چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سالها با من است و آن را از خودم جدا نمیکنم».
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ کرمان
●شهادت : ۱۳۹۶/۱۱/۵ سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌴عملیاتی صورت میگیرد و نیروها در جریان آن عملیات مجبور به عقبنشینی میشوند،سید فاضل جزء نیروهایی که باید در آن عملیات شرکت میکردند نبود، منتها شرایط به گونهای میشود که نیروهای درگیر تحت محاصره قرار میگیرند،نیروهای پشتیبانی هم نمیتوانند خود را به آنها برسانند،سید فاضل که صدای کمک خواستن نیروهای در محاصره را میشنود طاقت نمیآورد و به همراه راننده ماشین به سمت آنها حرکت میکنند،با کمک تعدادی نیروهای دیگر محاصره را میشکنند و موفق به عقبنشینی میشوند،در مسیر برگشت سید فاضل در ماشین فرمانده عملیات که مجروح شده بود مینشیند،به علت شکسته شدن پل مجبور میشوند مسیر را دور بزنند و به دلیل سرعت زیادی که داشتند آمبولانس و ماشین سیدفاضل چپ میکنند، بعد از دو روز که نیروها به منطقه برمیگردند.
💐میبینند که داعشیها افراد داخل ماشینها را بیرون آورده و هر دو ماشین را آتش زدهاند، از طریق پهبادها متوجه میشوند که داعش دو پیکر شهید را از ماشین خارج کردهاند.خبر مفقود شدن سید فاضل را بهمن ماه و خبر قطعی شهادت ایشان را در ماه اسفند به ما دادند.خبر شهادت را به ما دادند؛اما خبری از پیکر شهید نبود.تا اینکه بعد از ۵ ماه پیکر بی سر شهيد به وطن بازگشت
✍راوی:پدر شهید
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_بی_سر
#سیدفاضل(مهدی)_موسوی_امین
#سالروز_شهـادت🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید🕊
🍃سه روز قبل از شهادت شهید علی عسگری با چند تن از مجاهدین لبنانی پیش ما آمدند،به او گفتم آقای عسگری چند ماه است که سوریه هستی یک سفر به ایران برو سری به خانواده و پدر و مادرت بزن...
🍃شهید عسگری با نگاه معنادار و لبخند ملایمی که بر چهره اش جاری بود جواب داد:آیا فکر میکنید من به اراده خودم به اینجا آمده ام؟من مولایم امام حسین(ع)را در خواب دیدم،حکم جهاد در سوریه به من داده و نتیجه آن هم شهادت است به من وعده داده و بازگشتی در کار من نیست...
✍راوی:امام جماعت حرم حضرت رقیه(س)
#شهید_علی_عسگری
#سالروز_شهادت
#سالروز_ولادت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
او حبیـبِ حسینِ زمان بود
پیر جنـگ آوری ، پیرِ غیـرت
رفت و دنیا هنوز از شکوهش
بر دهـان دارد انگشت حیرت ...
ولادت : ۱۳۳۳/۰۱/۱۰ تربت حیدریه
شهادت: ۱۳۹۳/۱۱/۱۷ سامـرا
#شهید_محمدرضا_حسینی_مقدم
#جانبـاز_دفـاع_مقــدس
#سردار_مدافـع_حـرم
#سالـروز_شهـادت
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
::: ﷽ :::
در سحرگاه ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۵۸ در شهر اهواز دیده به جهان گشود. او هفتمین فرزند خانوادهای متدین و از نظر اجتماعی متوسط بود.
از دوران کودکی با همه همسالان و حتی برادرانش فرق داشت، شیطنت و بازیهای کودکانهاش به دفاع از کودکان ضعیفتر محله میانجامید، و این روحیه او را در آغاز دوران نوجوانی به بسیج و سپس به خدمت در شغل سپاه انقلاب اسلامی سوق داد، ولی هرگز نتوانست بنا به دلایلی به استخدام سپاه در بیاید و نیروی پاسدار شود، ولی رشادت و لیاقت وی سبب شد پس از مدت اندکی به عرصه فرماندهی آموزشی نیروهای بسیج شهر اهواز گام بگذارد. او از مربیان بسیجی بنام اهواز بود و در اکثر دوره های آموزشی و عملیاتی حضوری فعال داشت و حتی در یکی از این دوره ها در یک عملیات آموزش در اثر یک انفجار شنـوایی یکی از گوش هایش رو از دست داد.
عشق و اردات وی به اباعبدالله (ع)، قلب پراوج او را آنچنان انباشته بود که هرسال بهمراه عدهای از همراهانش بسوی حرم شش گوشه سالار خویش پر میکشید و در این راه فقیرنوازی و یتیمنوازی بیریای او شهرت همراهانش شده بود.
علاقهی بسیـار زیادی به حضرت عباس و حضرت زهــرا داشت و هرجا روضه این دو بزرگوار بود ولو پنح دقیقه در روضه شرکت میکرد. او در بسیاری از هیئت های شهر هم فعالیت کرده بود.
به خانواده های فقیر و یتیم سرکشی می کرد و او هیچ چیز را از این دنیای مادی برای خودش نمیخواست و مانند مولایش علی در زمان بیکاری و وقتی اهواز بود کشاورزی میکرد. همچنین در برخی مدارس هم مشغول تدریس برخی دروس ازجمله ، دفاعی ، دینی ،عربی بود.
بسیاری از دانش اموزان و سربازان زیردستش و حتی همکاران و دوستانش مجذوب و تحت تأثیر وی قرار میگرفتند. وی حتی با وجود اصرار خانواده تجرد را برگزید چرا که خود را وقف عشق و ارادتش به ولایت فقیه می دانست و سرباختن آستان ایشان را بر هر چیز دیگر ترجیح میداد.
اما در نگاه آخر مولایش حسین (ع) به حرم و حریم حضرت فاطمه صغری و مظلومیت مردم سوریه او را به دفاع از حریم حضرت ارباب (ع) ڪشاند. و سرانجام در سحرگاه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ در عملیات آزادسازی دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا سر به سجده بر پای سرور شهیدان به فیض رفیع شهادت نائل شد.
#بسیجی_مدافع_حــرم
#شهید_عباس_کردانی
#سالروز_شهادت...🕊🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#سیره_شهدا🦋
🍃رابطه اش با بچه ها دوستانه بود.حتی با دخترش مینشست و درباره مشکلاتش صحبت میکرد.به بچه ها شخصیت میداد و باهاشون مشورت میکرد.خودش استاد دانشگاه بود و با جوانها ارتباط داشت و با اونا صمیمی بود میدونست روحیه بچه ها چطور هست.اگه قرار بود ماموریتی بره و یه مدت نبود،بجاش برا بچه ها بیخبر،یه سفر تفریحی میگذاشت و غافلگیرشون میکرد.
🍃مراقب رفت وآمد بچه ها و انتخاب دوست شون بود.وقتی دوستهای پسرا میومدن خونمون، میرفت با اونا گرم میگرفت،چند دقیقه پیششون مینشست.مثل جوونها باهاشون صحبت میکرد. محسن و محمدامین خیلی خوشحال بودن که پدرشون پیش دوستاشون،محبوب هست.
✍راوی:همسر شهید
#شهید_مجید_محمدی
#سالروز_شهادت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مـا مَردِ نبــردیم ...
چه برنــــا چه پیــــر !
در مڪتب ما مرگ حقیر است حقیر
همیشه میگفت :
من فرزند هشت سال دفاع مقدس
هسـتم و نمی توانم آرام بگیـرم ؛
و جز با شهادت آرامش پیدا نمیکنم
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_حجةالاسلام_مجید_محمدی
#شهادت_آزاسازینبلوالزهرا_۹۴
#سالـروز_شهـادت:۱۳۹۴/۱۱/۱۹
#سالروز_ولادت:۱۳۴۶/۰۶/۰۴
محل تولد : دزفول
وضعیت تاهل: متاهل
محل مزارشهید: خوزستان_ شوشتر
#سالروزشهادت...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
پس از پایـان جنگ ۳۳ روزه
مادر حاج عماد مغنیه
از او پرسیده بود که آیا این همه
ویرانی را می توان درست ڪرد؟
حاج عماد در جواب گفته بود
یک نفر قرار است بیاید
که کار خودش را خوب بلد است.
شهیـد حسـن شــاطری
که در لبنان به نام "حسام خوشنویس"
معروف شد و سالها بدون هیچ مرزی
در میان اهل تسنن و تشیع آذربایجان ،
ڪردستان و کشورهـای افغانستان و
عـراق ، در زیـر باران خطرهـا
جاده کشیده بود و مدرسه ساخته بود ،
برای این کار انتخاب شده بود
سید حسن نصرالله میان مردم رفت و گفت لبنان را از آن چیزی که بود زیباتر خواهیم ساختاجمل مما کانت
به تعبیر سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی ؛ حسام خوشنویس یا همان سردار شاطری ما تنها لبنان را نساخت بلکه دلهای مردم لبنان و منطقه را از مسیحی و سنی و .. را فتح نمود و پیروزی دنیای اسلام را تکمیل نمود.
#شهید_سردار_حاج_حسن_شاطری
#سالـروز_شهـادت
حسن شاطری
ملقب به:حسام خوش نویس
تولد:تیرماه ۱۳۴۱
شهادت۱۳۹۱/۱۱/۲۴
محل شهادت:جاده دمشق.بیروت.سوریه
مزار:شهرسمنان
درجهسرتیپ
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم