eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
304 دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و ولایت_مداری، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتی بود بر دلش راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند .شما چه جوابی خواهید داد؟» روزگار عجیبی ست.برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه ، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذردو حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای می کنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده،حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت... این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت... این روزها زینب می خواند ؟ ✍نویسنده : منتظر 🕊به مناسبت سالروز شهادت
نام بابای من درخشیده در سپاه رفته پیش خدا ولی هرگز؛ سایه اش کم نشد ز روی سرم حسین آقا، آقازاده شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ 🍃علی، نقطه تلاقی بشر برای مواجه با تلاطم و حبِّ علی کلیددار کشتی این تلاطم است. 🍃خواه نیکوکار باشی یا نباشی؛ بی حبِّ او، هیچ معامله ای در برایت تشکیل نخواهد شد. در تاریخ خوانده ایم؛ حبِّ علی، چه بر سر انسان و عاقبتش خواهد آورد. 🍃هادی ذوالفقاری، مخاطب این نوشته است. کسی که به حبِّ علی تن به مهاجرت داد و مجاور شد. اما آغاز راه حبِّ علی است، یعنی عشق وصال خدا و عشق به خدا یعنی خون بهایی که خدا خود می پردازد 🍃پسرک فلافل فروش، قصه ای دارد با نمک حبِّ علی، دل شیر می خواهد؛ در کشور غریب باشی و عضو یگان آن کشور شوی تا با داعش بجنگی، عقیده و ایمان قوی می خواهد برای عمل به این مکتب. 🍃کار ، زمین نمی ماند؛ مثل هادی که عکاس مقاومت بود و آخر پس از ، بعد از چند روز با دوربینش شناسایی شد 🍃خوش به حال که تو را در آغوش دارد . ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۳ بهمن ۱۳۶۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ 🥀مزار شهید : قبرستان وادی السلام نجف @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ اگر با انصاف اندکی به اطراف نگاه کنی ، می بینی که هنوز هم ادامه دارد . سرفه هایی که قصه ی جنگ را برای شیمیایی تداعی می کند ویلچری که چرخ هایش ،روزگاری را حکایت میکند که دست و پایش را برای حفظ این به ودیعه گذاشته است درمیان ستارگان شهر ، که دل خوشی فرزند شهیدی است . در کوچه پس کوچه های بی کسی ، سنگ قبر بانام شهیدِ مونس روزهای تنهایی است.. در محله ی ، چشم هایی است که هنوز هم به در ِخانه دوخته شده تا شاید از عزیز سفرکرده خبری شود. کمی آنطرف تر مردی کوله پشتیِ بر دوش با کاسه آبی بدرقه می شود به مقصد . هر چه داشت در طبق گذاشت و فدای کرد مدافع بود هم برای هم برای قلبش. دل هیئت و زینبیون و حیدریون را سوزاند . سوریه شهید و الاثر شد .شاید هم میخواست قلبش را در آنجا جا بگذارد. توسل به (ع) سبب شد بعد از دوسال بر گردد.و دلتنگی های فرزندانش کمی تسکین یابد. این روزها خانواده اش با نبودنش در کنار جامانده زندگی می کنند. های زخم زبان عده ای ،دلِ داغدار خانواده را می سوزاند... هنوز هم جنگ ادامه دارد... ✍به قلم منتظر مدافع حرم 📅تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۱۲/۱۸ 📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۶ ❣محل شهادت: سوریه 🗺محل دفن: تهران.بهشت زهرا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃از همان کودکی گویا خدا خودش نامت را برگزید‌... 🍃گویا قرار بود از همان اول برایش بندگی کنی و نهایت هایت هم به خودش برسد.فراموش نمیکردی خدایت را و او نیز در تمامی مراحل زندگیت دست یاری اش را ز تو نگرفت. 🍃جنگ ندیده بودی. جوانی امروزی، اما میدانستی که در پیش گرفتن راهِ راه سعادت و عاقبت بخیری است و اینگونه بود که همچون دیگر دوستان خود، راه را طی کردی و را لحظه ای ز یاد نبردی. 🍃اخلاقت هم نشان از توجه فراوان به کلام خدا بود که میدانستی روی خوش نیمی از است . گویی این تو بودی که قله ی ایمان را به یکباره با قدمهای ثابت و استوارت فتح کردی و راه را برای گام نهادن ما گشودی. 🍃نمیدانم خدا چه در رفتارت دید یا ارزو داشتی چگونه را در اغوش بگیری اما این را میدانم که تکفیری ها به پیکر بی جانت هم رحم نکردند و جگرت را از سینه ات دراوردند💔 🍃همان جگری که سوخته بود برای داغ حسین (ع)و اسارت خواهرش زینب کبری (س) و اینگونه بود که تو شدی حمزه ی ‌و امان از صبر مادرت که چگونه تاب اورد این درد را. 🍃حال این ماییم که با تمام شعارها و ادعاهایمان زنجیر دنیا را لحظه ای رها نمیکنیم و این شما بودید که زنجیر تعلقات را رها کرده و با آن پر گرفتید و روانه ی آسمان بی نهایت ها شدید. مارا به حال خودمان وا مگذار که ما بعد از خدا چشم هایمان مشتاق شفاعت و یاری شماست💫 📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٧٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فرودین ۱٣٩۵ 🥀مزار: گلزار شهدای آباده @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه‌ شهدا
‍ اگر با انصاف اندکی به اطراف نگاه کنی ، می بینی که هنوز هم ادامه دارد . سرفه هایی که قصه ی جنگ را برای شیمیایی تداعی می کند ویلچری که چرخ هایش ،روزگاری را حکایت میکند که دست و پایش را برای حفظ این به ودیعه گذاشته است درمیان ستارگان شهر ، که دل خوشی فرزند شهیدی است . در کوچه پس کوچه های بی کسی ، سنگ قبر بانام شهیدِ مونس روزهای تنهایی است.. در محله ی ، چشم هایی است که هنوز هم به در ِخانه دوخته شده تا شاید از عزیز سفرکرده خبری شود. کمی آنطرف تر مردی کوله پشتیِ بر دوش با کاسه آبی بدرقه می شود به مقصد . هر چه داشت در طبق گذاشت و فدای کرد مدافع بود هم برای هم برای قلبش. دل هیئت و زینبیون و حیدریون را سوزاند . سوریه شهید و الاثر شد .شاید هم میخواست قلبش را در آنجا جا بگذارد. توسل به (ع) سبب شد بعد از دوسال بر گردد.و دلتنگی های فرزندانش کمی تسکین یابد. این روزها خانواده اش با نبودنش در کنار جامانده زندگی می کنند. های زخم زبان عده ای ،دلِ داغدار خانواده را می سوزاند... هنوز هم جنگ ادامه دارد... ✍به قلم منتظر مدافع حرم 📅تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۱۲/۱۸ 📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۶ ❣محل شهادت: سوریه 🗺محل دفن: تهران.بهشت زهرا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حضرت سیدالشهداء برای از چند صد کیلومتر آن طرف تر از کشورش به شهادت رسید... آری دفاع از حرم امتداد راه است... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃و باز هم شهیدی از جنس رمضانِ خدا. پریدنی با لب تشنه و پروازی با بال های مشتاق به جمال . شهر پرورتان، تورا اینگونه بار آورده بود که دل به دل شهدا بدهی و ره آن هارا در پیش بگیری... 🍃حتی خود آن ها عاشقانه ها را برای تو و همسرت رقم زدند ؛خاطره ی شهدا را جمع آوری میکردی و در حین خدمت هایت با دختر شهیدی ملاقات کردی. برای مصاحبه رفته بودی اما تا فهمیدی شهید؛ دختری دارد از ذهنت گذشته بود که تو شهید بشوی. 🍃خود شهدا واسطه ی ازدواجت شدند و یاری خدایی نصیبِ دل صاف و صادق تو شد. این اواخر تلاش هایت برای رفتن به به ثمر نشسته بود اما گفتی تا برای همسرم سقفی نسازم؛ جایی نمیروم. ماندی؛ خانه ای ساختی و خودت رفتی!... 🍃ندانستی وقتی خبر شهادتت را به همسرت میدهند خشت به خشت آن خانه خاطرات تورا فریاد میزند و قلب بیقرارش را به بازی میگیرد. اینها اما نتوانست تورا آرام کند و در نهایت تو؛ گمشده ی خود را میان یافتی؛ میان غربت سوریه در مقابل بانوی ، سر به سجده فرو آوردی و عمه ی سادات مدال نوکری را به گردنت آویخت... 🍃گویا با آقا عهد بسته بودی که عباس شوی برای خواهرش و اینگونه شد که لحظه ی آخر در دامان مولایِ سقا پرواز کردی و معنا کردی ترین عبارت را: " "♡ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۵٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ خرداد ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اسلام آباد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان
‍ پیله ات را بگشا.... 🍃چه یارانی که رفتند و دوستانشان را باری دیگر با گذشت چندین سال نزد خود فراخواندند، میدانستند رفیق رفیقش را هرگز رها نمی‌کند و برای پیوستن باید از جان گذشت. 🍃شهید حمید قناد پور ۲۹ مرداد ماه سال ۴۷ در شهری مملو از پروانه‌های دفاع مقدس دیده به جهان گشود. 🍃در دوران به رزمندگان اسلام پیوست و زخم هایی در تنش به یادگار مانده بود ، او از قافله دوستان جا ماند و تکیلفی دیگر بر عهده داشت که سالها بعد پس از هجوم تکفیری ها میهمان بی بی زینب(س) در شد. 🍃 در کنار تیم پزشکی به رزمندگان مقاومت با دل و جان کمک میکرد. این شهید والا مقام برای بازسازی و احیای یک بیمارستان صحرایی بین شهرهای و سوریه که به تازگی از محاصره داعش ازاد شده بود اعزام شد که به همراه چندین گروه در آن بیمارستان مشغول پاکسازی بودند که یکی از گروه ها در تله انفجاری گرفتار شده و تعداد زیادی از مدافعان حرم به شهادت رسیدند اما دقایقی بعد از آن شهید قناد پور به همراه تعدادی دیگر در تله انفجاری دوم گرفتار شده و نکته قابل توجه این است که شهید قناد پور که متوجه مین حسگر میشود برای آسیب دیدن کمتر همرزمانش را با ضربه پا از محل دور میکند که همین امر باعث می‌شود وی نسبت به سایر آسیب بیشتری دیده و دچار سوختگی کامل شود. و نهایت خواسته‌اش پیوستن به دوستانی بود که سالها قبل او را جا گذاشته بودند. 🍃سرانجام روز ۲۳ خرداد سال ۹۶ مصادف با شب بیست و سوم ماه به دوستانِ شهیدش پیوست. ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت‌ : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ 🕊محل شهادت : حلب 🥀مزار شهید : اهواز.گلزار شهدا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و ، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتی بود بر دلش💔 🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟ 🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند😞 🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺 🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت...😔 🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت...این روزها زینب می خواند ؟ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه 🥀مزار شهید : روستای جایزان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃هرچه از خواندم ، شنیدم و دیدم ، بیشتر دلم سوخت. دهه ها و ها، گوی سبقت در دست گرفته، نَفسشان را برای به بردند و خبر شهادتشان شد تلنگر این روزهای سرگردانی. 🍃جمله معروف دهه شصتی ها اند به گوش همه آشنا است اما من می گویم نسل پخته ای بودند. همان ها که دست ما را گرفتند و سوی بردند و راه را نشانمان دادند. همان ها که تا خبر دفاع از حرم شد پیش قدم شدند و راه را برای کوچکترها آسان کردند. 🍃نادر حمید از همان دهه شصتی های پخته و با غیرت است. در این که غربتش دل را می شکند به این می اندیشم که های هیئت، حال اسرا را خوب فهمیدند و برای غریبی آنها در سوختند که وقتی حرف بی حرمتی به حرم ها شد بند پوتین ها را محکم تر کردند و راه افتادند. 🍃شاید هم در روضه ، زینب مضطر را برای حاجتشان قسم دادند که نصیبشان شد. اما نمی دانم برای خرابه شام و رقیه چه کردند که دلتنگی های برای پدر شد سهم دخترانشان😭 🍃 شهید جان! قدر و روضه هایش را شما فهمیدید و حاجت روا شدید. جامانده ایم از راه شما و از هیئت حسین. اسیر دنیایی شده ایم که ما را وجدانمان کرد. برایمان طلب بخشش کن همانگونه که در وصیتنامه ات نوشتی ‏ءُ ✍️نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : اهواز 🕊محل شهادت : سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃طلبه بود، عشق را از وجود امام زمانش طلب میکرد. هر شب در کانال تلگرامیش را برای اعضای کانال میگذاشت و دل ها را به وقت بی قراری برای امام غریب میلرزاند. در سختی ها از امامش مدد میگرفت حتی وقتی به قزوین میرفت که برسد به هیئت حسین جان و بنزین ماشین داشت نفس های اخرش را میکشید؛ با ذکر یاصاحب الزمان به هیئت رسید. 🍃 معروف قزوین بود، پای مداحی اش اشک ها و ناله ها ردیف میشدند. "هوای این روزای من هوای سنگره یه حسی روحم و تا زینیبه میبره" از حرم میگفت، از اسارتِ عمه ی سادات، از گودال و تل زینبه، از سر بریده و دل مضطر خواهر و در اخر از آرزوی قلبی اش. "تا کی باید بشینم و خدا خدا کنم، به عکس صورت شهیدامون نگاه کنم" 🍃اشک میریخت و در آخر مجلس شعر مورد علاقه اش را زمزمه میکرد. "میخانه را بستند، جام مرا شکستند دیگر پس از شهیدان ، عمرم ثمر ندارد" پانزده سال خادمی کرد، مداحی کرد تا قسمتش شد نامش در میان خواهر ارباب ثبت شود. از عکس های ارسالی برای همسرش که به یادگار مانده، یک عکس عجیب دل میبرد، آنقدر نزدیک ایستاده به حرم حضرت زینب که گویی دستش به حرم میخورد. 🍃دوستانش میگویند همان روز آخر بعد از همان عکس، پنجره اتاق را باز کرده و رو به حرم گفته: «پانزده سال نوکری کردم برایتان یک شب را بخرید و من در شب شهادت مادرتان شهید شوم...» 🍃مگر میشود کسی دست خالی از درگاه خواهر و برادر برگردد مخصوصا وقتی که نام مادرشان در میان باشد. نامه اش امضا شد همان شب که انفجار در زینبیه رخ داد، رفته بود کمک زائرها و وقتی عامل انتحاری بعدی کار خودش را کرد، ترکش ها مهمان پهلویش شدند و همچون حضرت مادر، پهلو شکسته شهید شد. بازوی کبود و صورت نیلی اش روضه بود برای همه. حال یک هیئت حسین جان مانده و یاد و خاطره ی مداح شهید پهلو شکسته... 🍃آقا حجت ما که رو سیاهیم و دست پایمان در غل و زنجیر گناه اسیر، اما به حرمت آنان که همچون یعقوب در فراق یوسف زمان اشک میریزند و گریه میکنند. برای دعا کن. ✨ یارباوفای امام زمان ✍نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣۰ شهریور ۱٣۶۰ 📅تاریخ شهادت : ٢ اسفند ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت : زینبیه_سوریه 🥀مزار شهید : گلزار قزوین @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سرسپردند و سرفدا کردند ارباً اربٰا، مُقَطَعُ الأعَضٰاء ذکر لبهایشان دم آخر لک لبیک زینب کبری 🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃شهید جواد کوهساری جوانی ۲۹ ساله از عاشقان ولایت، سال ۶۴ در شهر مشهد علیه السلام از خانواده مذهبی به دنیا آمد. در رشته حسابداری و حقوق، کارشناس شد. 🍃شهید جواد ۱۷ سال عضو فعال بسیج بود و در امور خیر از دوستانش سبقت میگرفت. جانبازان آسایشگاه با دست و قلب پاک او تمیز و بانشاط میشدند و غذای مراسم عزاداری هیئت محل توسط او پخته میشد و... 🍃تا زمانی که خبر هجوم داعش به حرم معصومین در و عراق را شنید. بیقرار شد؛ با تلاش بسیار مدارک اعزام به عراق را گرفت و کنار ، در واحد تخریب به نبرد پرداخت. سرانجام در فلوجه نزدیک مزار امام جواد علیه السلام، تاریخ ۹۴.۴.۲۶ با تله انفجاری مین به شهادت رسید. سعادت داشت پیکرش را به ببرند و دور حرم اربابش طواف دهند♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ بهمن ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ٢۶ تیر ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت : فلوجه عراق 🥀مزار شهید : _بهشت رضا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
اسم کوچک تو آرزوی بزرگ ماست! شهید جهاد، چهارمین از خانواده ی می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی در دانشگاه آمریکایی ، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای نائل شد. او در طول سال های جنگ سوریه، همراه با ، راهی این کشور شد و از سوی توانست زیر ساخت های «جولان» را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آنجا دایرکند. مسئول اول این پایگاه بود. او مسئول نیروهای حزب الله لبنان بود که در سال 2015 در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنطریه ی سوریه مورد حمله تروریستی قرار گرفت و به همراه سردار الله دادی شهید شد. 🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃از همان کودکی گویا خدا خودش نامت را برگزید‌... 🍃گویا قرار بود از همان اول برایش بندگی کنی و نهایت هایت هم به خودش برسد.فراموش نمیکردی خدایت را و او نیز در تمامی مراحل زندگیت دست یاری اش را ز تو نگرفت. 🍃جنگ ندیده بودی. جوانی امروزی، اما میدانستی که در پیش گرفتن راهِ   راه سعادت و عاقبت بخیری است و اینگونه بود که همچون دیگر دوستان خود، راه را طی کردی و را لحظه ای ز یاد نبردی. 🍃اخلاقت هم نشان از توجه فراوان به کلام خدا بود که میدانستی روی خوش نیمی از است . گویی این تو بودی که قله ی ایمان را به یکباره با قدمهای ثابت و استوارت فتح کردی و راه را برای گام نهادن ما گشودی. 🍃نمیدانم خدا چه در رفتارت دید یا ارزو داشتی چگونه را در اغوش بگیری اما این را میدانم که تکفیری ها به پیکر بی جانت هم رحم نکردند و جگرت را از سینه ات دراوردند 🍃همان جگری که سوخته بود برای داغ حسین (ع)و اسارت خواهرش زینب کبری (س) و اینگونه بود که تو شدی حمزه ی ‌و امان از صبر مادرت که چگونه تاب اورد این درد را. 🍃حال این ماییم که با تمام شعارها و ادعاهایمان زنجیر دنیا را لحظه ای رها نمیکنیم و این شما بودید که زنجیر تعلقات را رها کرده و با آن پر گرفتید و روانه ی آسمان بی نهایت ها شدید. مارا به حال خودمان وا مگذار که ما بعد از خدا چشم هایمان مشتاق شفاعت و یاری شماست ✍نویسنده: 🌸به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٧٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فرودین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اباده @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از زندگی یک جانباز مدافع حرم که با چشمانش حرف میزند! @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و ، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتی بود بر دلش💔 🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟ 🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند😞 🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺 🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت...😔 🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت...این روزها زینب می خواند ؟ ✍نویسنده : منتظر 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه 🥀مزار شهید : روستای جایزان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ای شهید... نگاه به چهره پاک و مظلوم شما... همانند بارانی است که... بر این دل خسته و آلوده میبارد... در این دنیای وانفسا همین یاد شماست که نمےگذارد غبار گناه دل را سیاھ کند... 🌹 ...🌹🕊🌹🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ ‍ ‍ 🌤💔😔 دلـــــــم را حوالی جاگذاشته ام ... در یک سحرگاه ِ سردِ زمستانی ! همانجا که ، تسبیحات ِ نماز صبحِ مان ، ذکر ِ شد .. همانجا که ستون به سمت ِ خط ، پیش رفت و از نقطه ی رهایی گـــذشتیم تا ... دلــــــــم را حوالی ِ جاگذاشته ام ! همانجا که محمد آژند بر زمین افتاد ... نه ، نه ... بر افتاد ! دلم را حوالی ِ ، در کنار پیکر ِ مرتضی جاگــذاشته ام ... کنار خنده های محمد ... کنار پیکر مجید ... میثم ... کنار ِ اخلاص ِ امیرعلی ...ساده گی ِ مصطفی ... شجاعت ِ عباس و رضا .. مظلومی ِ مهدی ... نگـــاهِ حسین ... آسمیه ... علیرضــا ... چه غریبانه رفتند و من ، دلم را حوالی جـــــاگذاشتم ، همانجایی که قفس ِ نـَفس را شکستند و همه شدند و خدا برای من ، اینگونه رقم زد بمانم و حسرت ِ را به نظاره بنشینم ... کـــــــآش و ای کاش که فرصتی هم ، برای ِ من بود ...... . 💔😔 .....🕊🕊🌹🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃از همان کودکی گویا خدا خودش نامت را برگزید‌... 🍃گویا قرار بود از همان اول برایش بندگی کنی و نهایت هایت هم به خودش برسد.فراموش نمیکردی خدایت را و او نیز در تمامی مراحل زندگیت دست یاری اش را ز تو نگرفت. 🍃جنگ ندیده بودی. جوانی امروزی، اما میدانستی که در پیش گرفتن راهِ راه سعادت و عاقبت بخیری است و اینگونه بود که همچون دیگر دوستان خود، راه را طی کردی و را لحظه ای ز یاد نبردی. 🍃اخلاقت هم نشان از توجه فراوان به کلام خدا بود که میدانستی روی خوش نیمی از است . گویی این تو بودی که قله ی ایمان را به یکباره با قدمهای ثابت و استوارت فتح کردی و راه را برای گام نهادن ما گشودی. 🍃نمیدانم خدا چه در رفتارت دید یا ارزو داشتی چگونه را در اغوش بگیری اما این را میدانم که تکفیری ها به پیکر بی جانت هم رحم نکردند و جگرت را از سینه ات دراوردند 🍃همان جگری که سوخته بود برای داغ حسین (ع)و اسارت خواهرش زینب کبری (س) و اینگونه بود که تو شدی حمزه ی ‌و امان از صبر مادرت که چگونه تاب اورد این درد را. 🍃حال این ماییم که با تمام شعارها و ادعاهایمان زنجیر دنیا را لحظه ای رها نمیکنیم و این شما بودید که زنجیر تعلقات را رها کرده و با آن پر گرفتید و روانه ی آسمان بی نهایت ها شدید. مارا به حال خودمان وا مگذار که ما بعد از خدا چشم هایمان مشتاق شفاعت و یاری شماست 📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٧٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فرودین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اباده @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹 قسمت 2⃣8⃣ دست پیرزن را گرفتم و می‌کشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمی‌داد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند. ما میان اتاق خشک‌مان زده و آن‌ها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ می‌زدیم. چشمانم طوری سیاهی می‌رفت که نمی‌دیدم چند نفر هستند و فقط می‌دیدم مثل حیوان به سمت‌مان حمله می‌کنند که دیگر به مرگم راضی شدم. مادر مصطفی بی‌اختیار ضجه می‌زد تا کسی نجات‌مان دهد و این گریه‌ها به گوش کسی نمی‌رسید که صدای تیراندازی از خانه‌های اطراف همه شنیده می‌شد و آتش به دامن همه‌ی مردم زینبیه افتاده بود. دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی می‌تپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد. نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آن‌ها به گریه افتادم. چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد. یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بال‌بال می‌زد که بی‌خبر از اینهمه گوش نامحرم به فدایم رفت: « قربونت بشم زینب جان! ما اطراف حرم درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو می‌رسونه خونه! » لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشک‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم دیگر به این خانه نیاید که نمی‌توانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط، ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خون‌مان تشنه‌تر شوند. گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه‌ام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمی‌دانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم و ندیده می‌دیدم به پای ضجه‌ام جان می‌دهد... ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ پیله ات را بگشا.... 🍃چه یارانی که رفتند و دوستانشان را باری دیگر با گذشت چندین سال نزد خود فراخواندند، میدانستند رفیق رفیقش را هرگز رها نمی‌کند و برای پیوستن باید از جان گذشت. 🍃شهید حمید قناد پور ۲۹ مرداد ماه سال ۴۷ در شهری مملو از پروانه‌های دفاع مقدس دیده به جهان گشود. 🍃در دوران به رزمندگان اسلام پیوست و زخم هایی در تنش به یادگار مانده بود ، او از قافله دوستان جا ماند و تکیلفی دیگر بر عهده داشت که سالها بعد پس از هجوم تکفیری ها میهمان بی بی زینب(س) در شد. 🍃 در کنار تیم پزشکی به رزمندگان مقاومت با دل و جان کمک میکرد. این شهید والا مقام برای بازسازی و احیای یک بیمارستان صحرایی بین شهرهای و سوریه که به تازگی از محاصره داعش ازاد شده بود اعزام شد که به همراه چندین گروه در آن بیمارستان مشغول پاکسازی بودند که یکی از گروه ها در تله انفجاری گرفتار شده و تعداد زیادی از مدافعان حرم به شهادت رسیدند اما دقایقی بعد از آن شهید قناد پور به همراه تعدادی دیگر در تله انفجاری دوم گرفتار شده و نکته قابل توجه این است که شهید قناد پور که متوجه مین حسگر میشود برای آسیب دیدن کمتر همرزمانش را با ضربه پا از محل دور میکند که همین امر باعث می‌شود وی نسبت به سایر آسیب بیشتری دیده و دچار سوختگی کامل شود. و نهایت خواسته‌اش پیوستن به دوستانی بود که سالها قبل او را جا گذاشته بودند. 🍃سرانجام روز ۲۳ خرداد سال ۹۶ مصادف با شب بیست و سوم ماه به دوستانِ شهیدش پیوست. 🌺به مناسبت سالروز 🌹تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۷ 🌹تاریخ شهادت‌ : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ 🕊محل شهادت : حلب 🌹مزار شهید : اهواز.گلزار شهدا •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | غوغای سرتاسر 🌷 لحظاتی از حضور رهبر انقلاب در کنار پیکر مطهر شهید محسن حججی و صحبت با خانواده شهید 🗓 ۱۸مرداد؛ سالروز شهادت شهید و روز @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و و امروز هم حکایتِ افتخاری اش . به گمانم کنار روضه ی را خواند و با نوحه ی ، دم ِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد. آنقدر عکس و فیلم از برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت دل شکسته اش برای شهادت یا خودش در روز ِ با که با تیری که به اصابت کرد به آرزویش رسید. ابوعلی دیگر نگران نباش.در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است.فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن. باید گذشت از این به آسانی باید مهیا شد از بهر سوی رفتن با چهره خونی زین سان بود زیبا انسانی 🍂به مناسبت شهادت ✍نویسنده: منتظر 📅تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۵۵ 📆تاریخ شهادت: ۹ ذی الحجه (روز عرفه) ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ 🥀مزار : بهشت رضا. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم