eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
8.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📲| تبلیغات: 🆔| @abo_vesaal74
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹🍃 آتش‌به‌اختیار، به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است. (حضرت‌امام‌خامنه‌ای‌حفظه‌الله ۱۳۹۶/۰۴/۰۵ ) گروه فرهنگی جهادی شهید محمدرضا دهقان امیری، با لبیک به کلام امام امت و نائب امام زمان ارواحنافداه و زیر نظر خانواده محترم شهید، مراسمات شهدایی نظیر یادواره شهدا، یلدای شهدایی، مسابقات کتاب خوانی، تولید محتوای چند رسانه ای در فضای مجازی... را برگزار می‌نماید از تمامی بزرگوارانی که نذر فرهنگی دارند یا تمایل دارند در این حرکت آتش به اختیار جوانان انقلابی محب شهدا، مشارکت داشته باشند؛ تقاضا می‌شود کمک های خود را به شماره حساب زیر واریز نمایند . 6037_9981_1243_8261 بنام سید محمدرضا میربابایی 🔸 کسب اطلاعات بیشتر آی دی زیر درایتا 🆔@meghdad_135m 🔹 تمامی فعالیت های این گروه، آتش به اختیار و توسط خادمین شهید انجام میشود. ◾️ زنده‌نگه‌داشتن‌یادشهداکمترازشهادت‌نیست ◾️ اگرفرهنگ‌درست‌شودمملکت‌اصلاح‌می‌شود @shahid_dehghan
•[﷽]• 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 با مسعود عسکری خیلی زود خودتان را به عبدالله رساندید. همان پنجشنبه تاریک اول ماه صفر. مقداد هم اخرین بار همان روز شما را دید. ظهر همان پنجشنبه. بعد از آزادی شهر الحاضر . بعد هم حرکت به سوی العیس و تمام. مقداد کمی بعد از حادثه العیس به شما رسید. بعد از تیراندازی هولناک. فهمیده بودند که عده‌ای فدا شدند اما کدام یکی از بچه‌ها هنوز مشخص نبود. بیشتر از همه نگران تو بود. چون خودش را مسئول تو می‌دانست. مادر و مهدیه، تو را اول به خدا و بعد به مقداد سپرده بودند. از همان روز اول خودش باعث شده بود تا به اینجا برسی می‌ترسید که نکند... استرس به جانش افتاده بود. هم به جان مقداد هم به جان بقیه. اول احمد اعطایی را پیدا کردند و بعد سید مصطفی را. هر دو پرواز کرده بودند. هر دو را پشت ماشین گذاشتند. مقداد دل نگران دنبال تو می‌گشت. چشم می‌چرخاند دنبال تو. خجالت می‌کشید سراغ تو را بگیرد باید غیر مستقیم به تو می‌رسید. از رفیقش پرسیده بود: _فلانی زخمی شده؟ +اره ولی حالش خوبه. چندتا ترکش گرفته به کمرش. _محمد رضا ندیدی؟ +محمد رضا؟ محمد رضا با بچه‌های زخمی‌ها رو بردن عقب. سعی می‌کرد به خودش دلداری بدهد. به گمانم ته دلش می‌دانست که چه اتفاقی برای تو افتاده اما با خودش می‌گفت: خوب ان شاالله که چیزی نشده . سالمه... 9روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند🙃 و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند. ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ پنج‌شنبه ۸/۱۳ 🆔 • @Shahid_dehghan
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 وسط خیابان بودم که با من تماس گرفت. با حالتی ناراحت و گرفته خبر تصادف یکی از دوستانش را داد. حتی عکسش را فرستاد و تأکیید داشت به طور ویژه دعایش کنم و ختم صلوات بگیرم. خیلی به منزل آن دوستش می رفت و چون شکستگی هایش زیاد بود، کمکش می کرد جا‌‌به‌جا شود و کارهایش را انجام میداد. [۸روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
بسم الله الرحمن الرحیم🌿 قطره قطره یادت داره میباره از گوشه کنار شهر؛پائیزفصل تو شده! آبان ماه تو، ابرا خودشونو میرسونن به روضه‌ی قتلگاه تو...❣بعد از تو خزان فصل وصال محبوب شده🥀 غروبا غم رو فراموش کردن برگای زرد آواز امید میخونن؛شهر پر شده از مشق عشقِ تو تا یک قبیله سرباز، صف ببندن کنار مزارت در جوابِ هَل مِن الناصرِ مهدی فاطمه...💚 ♥️ ✍🏻 •|🌸 @shahid_dehghan
35.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید مدافع حرم شهید احمد اعطایی یکی از شهدای اربعه و از همرزمان شهید محمدرضا دهقان امیری🌹 🌱 تاریخ آغاز :۱۳۶۴/۰۶/۰۷ 🌹 تاریخ آغازی بی پایان :۱۳۹۴/۰۸/۲۱ محل تولد🌚: محله فلاح تهران محل شهادت🌝 : سوریه _حلب 🥀 نحوه شهادت: در درگیری نزدیک با تکفیری‌ها واصابت توپ ۲۳🔥 ✨مزار شهید: بهشت زهرای تهران،قطعه 26 ردیف 79 شماره 17 📜بخشی از وصیت نامه شهید بزرگوار: از شما می‌خواهم به جان امام زمانمان مهدی موعـود (عجل الله تعالی علیه) پشت ولایت را خالی نکنید.گوش به امر رهبرانقلاب و دنباله‌رو ایشان،هرچه امر می‌کنند بی‌چون و چرا بپذیرید، که والله سعادتتان در همین است.امام عزیزمان فرمودند: پشـتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد...این را بدانید اگر می خواهید چشمتان جمال مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را ملاقات کند، اگر می خواهید لبیک یا حسین‌تان معنا دار باشد، اگر می‌خواهید اعمالتان قبول باشد و فردای قیامت مقابل بی بی دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرتان افراشته باشد. از هم سبقت بگیرید در ترک معصیت و گناه و در انجام فرایض الهی و واجبات. اگر کسی میـانتان با علت یا بدون علـت تفرقه انداخت آگاهـانه یا نا آگاهانه صحبت‌هایـی کرد که باعـث دوری شما از هم می‌شود، با تدبیر و تفکر به جا دفع شر کنید. برایم هیئت و روضه اهل بیت علیهما سلام زیاد برگزار کنید. حلالم کنید. محتاج دعای خیر شمایم. برادر کوچکتان – احمد اعطایی •۰|🌸 @shahid_dehghan
AUD-20211104-WA0036.m4a
15.34M
²⁹| ●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻ •۰ ۲۰ سال و ۳ روزش بود که شهید شد.. شهید مدافع حرم...اینقدر تو خونه دوسش داشتن از همون بچگی..🌱 تک پسر بود..نذر و نیاز کرده بودن سیدمصطفی به دنیا اومده بود...🙃 •۰ 👇🏻 🎧•| @shahid_dehghan
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: 🌸اولین پایه‌ رسیدن به مقام شهيد است؛ هجرت از خود، هجرت از مکان خود، هجرت از دلبستگی‌های خود، هجرت از زیبایی‌های خود 🌿مرتبه دوم، مرتبه است؛ جهاد في سبيل الله 🌸مرتبه سوم و پایداری است در این راه... 🌱 •|🥀 @shahid_dehghan
•[﷽]• 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 مقداد خبر داشت که احمد اعطایی، سید مصطفی و مسعود عسکری شهید شدند. اما جرئت نمی‌کرد درباره نفر چهارم سوال کند. به دلش افتاده بود که نفر چهارم تویی، اما هزار نذر و نیاز کرد که آن نفر تو نباشی. بعد از تو چطور باید با مهدیه روبرو می‌شد؟ آن شب تاریک و سیاه هزار سال طول کشید. بالاخره آن صبحی که از آن‌ می‌ترسید رسید. فرمانده یگان تازه از تهران رسیده بود. با همه روبوسی کرد. به مقداد که رسید چشمانش پر از اشک شد و مقداد را محکم بغل کرد. دیگر جای شک نبود. زانوهای مقداد شل شدند. فهمید آن یک نفر تو بودی. اما دیگر نبودی تا مقداد با تو خداحافظی کند. حدود هفت عصر به آرزویت رسیده بودی و دیشب به سمت تهران حرکت کرده و دو نیمه شب توی معراج شهدا بودی. به همین سرعت. آرزو کرده بودی بی سر برگردی. چقدر خوب که آرزو نکرده بودی اصلا بر نگردی. وگرنه الان غم چشم به راهی‌ات هم به غم نبودت اضافه می‌شد. چه خوب که اقتدا کردی به سید الشهدا تا اربا اربا و بی سر برگردی. چه خوب که به مادرسادات اقتدا نکردی. 8روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ امام‌خامنه‌ای: منطق شهید و شهادت، یعنی سوختن و روشن کردن، حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه. دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی؛حماسه‌آفرینی و دورنگری. ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ جمعه ۸/۱۴ 🆔 • @Shahid_dehghan
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 در رفاقت با بچه های شهرستانی دانشگاه شهید مطهری کم نمی گذاشت. با آن که رفقای تهرانی زیادی داشت، اما برایش فرقی نمی کرد. با مرام بودن و با معرفت بودن را برای همه یکسان می دانست و علاقه اش به دوستان شهرستانی زیاد بود. [۷روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
✍🏻من کجا هستم⁉️ صبح جمعه با گلایه از خودم میپرسم، چرا درد آمدنت بغض نمیشود و تا شب،راه گلویم را سد کند و نفسم را تنگ ؟! 💔چرا درد آمدنت مرا چنان مضطر نکرده است شبیه به داشتن یک بیماری لاعلاج و اضطرار یافتن یک طبیب😭♥️ این درد در من کجاست که بخواهم صبح‌ها ندبه کنم از پی آمدن درمان ...چقدر عادی شده است نبودنی که از شدت جای خالی ات ،صدایمان در این دنیا میپیچد و به خودمان برمیگردد...وقتی ڪه می‌گویم ڪجایۍ انعکاس صداے خودم را می‌شنوم که، کجایی؟!😔 من کجا هستم⁉️ تو که همیشه هستی ای هست ترین موجود خلقت درمیان سینه‌ی من هستی و من در بیرون دنبال تو میگردم ... درست است، من دردِ خودم را ندارم ...💔 تا دردمندِ خودِ ولایی‌ام که بدون تو دارد تباه میشود را نداشته باشم، راهی به سوی بیقراری جمعه های نیامدنت ندارم ... باید بفهمم یک خودی در من هست که عجیب انتظار عشق مجسم را می‌کشد و من او را به مسکن های موقت خفه اش کردم که مبادا ناله کند .. نفهمیدم تا ندبه و ناله نکنم، هیچ چیز درست نمیشود ...😭 هل یندب النادبون و یضج الضاجون ؟!😭 این الحسن و این الحسین؟ این ابناء الحسین؟! ♥️ 🌿 ✍🏻 •|🌸 @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌍⸤ 🍃اٜٜین همه لاٜٜف زنٜٜ مدعیٜٜ اهل ظٜٜهوࢪ 🍃پسٜٜ چࢪا یارٜٜ نیامد کهٜٜ نثاࢪش بٜٜاشیم 🍃سالٜٜ ها منتظٜٜࢪ سیصد وٜٜ اندی یاࢪ اٜٜست 🥀آنقٜٜدر مࢪد نٜٜبودیم کٜٜه یارشٜٜ باشیمٜٜ ✋🏽✨ 📲| @SHAHID_DEHGHAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنویسید ؏زیز دݪ زھــــࢪا مهدۍ ست○° چاࢪھ ڪار همہ مࢪدم دنێا مہدے ست♡• ○●♡|@shahid_dehghan
•[﷽]• 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 مقداد دو روز بعد تو رسید اما حس شرم مانع از این بود که به خانه برگردد. مانده بود توی آموزشگاه، اما بالاخره این دیدار باید اتفاق می‌افتاد. تا روز قیامت که نمی‌توانست از چشم خانواده پنهان بماند. به هر سختی‌ای بود خودش را به خانه رساند. همان اول هم با مامان فاطمه رودررو شد. شاید همه بگویند از شانس بدش مامان فاطمه توی حیاط بود. اما به نظر من شانش خوب بوده. یک مرتبه با آن چیزی که از آن می‌ترسید روبرو شد و بخشی از بار سنگین شانه‌هایش را زمین گذاشته. مامان فاطمه تا چشمش به مقداد افتاده نشسته روی زمین و زار زده: پس محمد کو؟ مگه باهم نرفتید؟ الان محمدم کو؟ چرا تنها اومدی؟ خانه پر از جمعیت بود. بابا علی مقداد را در آغوش گرفت. شاید مقداد عطر تورا همراه خودش داشت. چه بزرگ و بزرگوار است این مرد. چقدر مهربان و دل رحم. مقداد همه ماجرا را برایش تعریف کرد قرص و محکم‌گفته بود: اصلا شرمنده نباش... انگار روی آتش شرم مقداد آب خنک ریخته باشند. حال پدر را که دید آرام تر شد. چقدر سخت است پدر بودن. باید کوه صبر باشی و رنج همه خانواده را به دوش بکشی. می‌دانی مهدیه با مقداد چه کرد؟ خودم که گمان می‌کردم سر مقداد جیغ کشیده و با مشت به سینه‌اش کوبید و فریاد زده که چرا تو همراه مقداد نیستی. یا اینکه از همسرش رو برگردانده و غمگین و دلشکسته فقط گریه کرده و اشک ریخته. اما هیچ کدام از اینها نبود. مقداد را در آغوش گرفته و گفته بود: سرت رو بالا بگیر هیچ وقت به خاطر محمد شرمنده نباش. محمد خودش راهش رو انتخاب کرده بود. چه شیرزنی بود خواهرت... 7روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ دل شهید وسیع و بی انتهاست؛ زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود، دیگر رود نیست، اقیانوس است. دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن‌عظمت‌هم‌که‌می‌دانی، بی‌انتهاست... ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ شنبه ۱۴۰۰٫۸٫۱۵ 🆔 • @Shahid_dehghan
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 هیچ گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد‌ و به شدت مقید و چشم پاک بود. اوقاتی که در مهمانی های خانوادگی بود، اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت می کرد. اگر جمع بابت موضوعی می خندیدند، سرش را پایین می انداخت و می خندید. [۶روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
🌻|چگونه شهید شویم؟(قسمت سوم) جهاد اکبر اصلا چی هست؟باید چیکار کنیم؟ میدونی رفیق وصالی!؟جهاد اکبر خیلی سخته ها اما شدنیه.کافیه که هر چی خدا میگه رو بگی چشم... یعنی بخاطر خدا از خیلی چیزا بگذری. خوبی با خوشی فرق داره! بخاطر خیلی از خوبی ها باید از خوشیت بگذری. وقتی بخاطر خدا از دنیا بگذری خدا هم دنیا رو بهت میده هم آخرت و ... و چی بهتر از شهید شدن؟ یه سخن از حاج حسین یکتا هست که میگه: بچه ها به خدا از شهدا جلو میزنید اگه لذت گناه کوفتتون بشه! تو بخاطر خدا از گناه بگذر،بخاطر خدا واجبات و انجام بده اونوقت هم اثراتشو تو زندگیت میبینی، هم شهید میشی😍🕊 ♥️ ✍🏻 @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••💛🌱 بگو‌اے‌بندگانم‌ڪہ‌برخود‌زیاده‌روی‌روا‌داشتہ‌اید‌ از‌رحمٺ‌خدا‌نومید‌نشوید‌همانا‌خداوند‌تمام‌گناهکاران‌را‌میبخشد ڪہ‌او‌بسیار‌آمرزنده‌ومہربان‌است این‌آیہ‌بشارتے‌است‌برای‌گناهڪاران‌پشیمان ڪہ‌درتمام‌ڪݪمات‌‌این‌آیه‌لطف‌ومہر‌الہۍ‌نہفٺہ‌است دراین‌آیه‌خداوند‌مٺعاݪ: •‌انسان‌را‌مخاطب‌قرار‌داده‌است •او‌همه‌را‌بنده‌ۍ‌خود‌ولایق‌دریافت‌رحمتش‌دانسٺه‌است •گناهڪاران‌برخود‌سٺم‌ڪرده‌اند‌ •یاس‌وناامیدی‌از‌رحمٺ‌من‌‌حرام‌است •رحمت‌او‌محدود‌نیست •وعده‌ۍ‌رحمٺ‌قطعے‌است •ڪار‌اوبخشش‌دائمے‌است‌ •او‌همه‌ۍ‌گناهان‌را‌مۍ‌بخشدوبر‌بخشش‌همه‌ی‌گناهان‌تاکید‌دارد •او‌بسیار‌بخشنده‌ورحیم‌است 🆔| @shahid_dehghan
🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 چقدر همه هم رزمانت با رمز و راز حرف می زنند. مثلاً علی می‌گوید اولین‌بار همراه‌یکی از قدیمی های آموزشگاه رفته بودی. انگار که خودمان خبر نداریم آن قدیمی آموزشگاه مقداد بوده. یک جوری هم می گویند قدیمی آموزشگاه انگار که چهل سالگی را هم رد کرده باشد.بنده خدا شاید آن موقع هنوز سی‌ساله هم نشده بود.مقداد تورا به علی و بقیه معرفی کرد. آن‌ها هم هم‌سن‌وسال خودت بودند،فقط کمی زودتر از تو آموزش را شروع کرده بودند. زود با علی و بقیه رفیق شدی. علی‌و رفقایش مسئول کارهای اجرایی آموزش بودند. کارهای مربوط به برگزاری کلاس، آماده کردن وسایل، هماهنگی با استاد و کارهای ثبتی بعد‌از کلاس. برای شرکت در کلاس‌ها هم اجازه داشتی. هم کارهای آموزشی می‌کردی و هم مطالب جدید یاد می‌گرفتی. آموزشگاه همان‌جایی بود که سال‌ها آرزویش را داشتی. هم‌آموزش می‌دیدی هم کارهای پرهیجان را تجربه می‌کردی. کارهایی مثل تخریب و انفجار که بیشتر از همه کارهای دیگر دوست داشتی. پیگیری کردن‌هایت یاد علی هم مانده.آن‌قدر که یک‌جورهایی برای یادگیری رشوه می‌دادی. با موتور تا خانه علی می‌رفتی و تا آموزشگاه می رساندی‌اش، بعد دوباره برش می‌گرداندی، فقط برای اینکه چیزی یادت بدهد. شب‌هایی که دورهم جمع می‌شدید ودر آموزشگاه می‌ماندید می‌رفتی سروقت هرکس که بیدار بود. هرکس که یک مطلب بیشتر از تو بلد بود از دستت آسایش نداشت.اگر دوره‌ای برگزار می‌شد و شرایط شرکت تو در آن دوره نبود خودت را به آب‌ و آتش می‌زدی، برای اینکه خودت را به آن کلاس برسانی. مثلا دوره مربیگری راپل که برای دوره شما نبود. به علی گفته بودی:"هماهنگ کن چند جلسه من برای برگزاری کلاس بیام." می‌خواستی به بهانه برگزاری کلاس آموزش را هم ببینی. _اینجوری نمی‌شه.باید یه چیزی به ما بدی تا قبول کنیم. به علی و رفیقش ناهاردادی تا قبول کردند هفته بعد تو کلاس را برگزار کنی. اما دقیقا همان موقع جریان اعزام پیش آمده و یک ناهار شد طلب تو از علی و رفیقش. 6روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🥀•| @shahid_dehghan
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ رفیقِ زمینی، خوبه که آسمونی بشه ... رفیق باید بوی شهادت بده ،نه بوی گناه رفیقِ شهیدم... ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ یک‌شنبه ۱۴۰۰٫۸٫۱۶ 🆔 • @Shahid_dehghan
•[﷽]• 「‌📌| 」 بسم‌رب‌الشهداءوالصدیقین🌱 ششمین‌سالگردشهادت‌شهید‌مدافع‌حرم‌محمدرضادهقان‌امیری ⏰|زمان: جمعه‌۲۱آبان‌۱۴۰۰ازساعت‌۱۴:۳۰ 🏠|مکان: خیابان‌آزادی‌جنب‌ناحیه‌مقداد‌سپاه مهدیه‌امـام‌حسن‌مجتبےعلیه‌السلام 😷|با‌رعایت‌پروتکل‌های‌بهداشتے منتظرحضور‌تان‌هستیم...❤️ 🕊 🆔•| @shahid_dehghan|•
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 عاشق امام حسین (علیه السلام) بود.تا اسمشان را می شنید، منقلب می شد. شور حسینی همیشه در وجوش شعله‌ور بود؛ طوری که خواهرش به او گفت عاشق شده ای؟! او جواب داد: عشق فقط یک کلام... حسین علیه السلام! [۵روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
💛🌿' گفتم: تا کی باید صبر کرد😢'!؟ گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد. سوره احزاب|۶۳🤍(: 🆔 @Shahid_dehghan