چنین روزی بود که پا در این دنیا گذاشتی
شده بودی عزیزترین فرد خانواده
حالا مهدیه جان یک برادر عزیزتر از جان داشت
برادری که تا بیست سالگی اش نشد نداشت خواهر را تنها بگذارد همیشه و همه جا همراهش بودی
و اما بعد از شهادت مطمئنم که بیشتر از قبل هوایش را داری
نه تنها هوای مهدیه را بلکه هوای تمام آن هایی که دل به تو می دهند را داری
تو با همه فرق میکنی در دوستی ات سنگ تمام می گذاری برای همه دوست دارانت از روح و جانت مایه میگذاری
روزی که به دنیا آمدی هرگز نمی دانستی زمانی می رسد که آرام بخش روح و روان ما شوی
عزیزتر از جان خواهر همان طور که برای من کم نمی گذاری هوای دل همه دوستانم را داشته باش و برایشان سنگ تمام بگذار
چرا که تو مرد ترین مردی چون تو محمدرضای دهقانی
م : محمد
ر : رضا
د : دهقان
تولدت مبارک برادرجان
#خواهرانه
#دلنوشته
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
|🌹پست اینستاگرامے شهید دهقان🌹|
هو الله...
( فقط برای تلنگر و یادآوری)
_ محمد جانم! کمی وقت داری؟
* برای چه کاری؟
_هیچ! فقط دلم کمی خلوت می خواهد. به رسم هرشب، البته تا وقتی مسافر سوریه نشده بودی، هر شب خواهر و برادری باهم گپ می زدیم، یادت هست؟ نکند امشب هم مثل هرشب در این چهارسال و اندی وقت نداری؟
* تو بگو، من می شنوم. هروقت بگویی می شنوم. نه فقط تو، هرکدام از رفقایم، هرزمان و هرجا بگویند، می شنوم.
_ مدتهاست به همین امید با تو سخن می گویم هرچند یک طرفه و بی جواب!
* امکان ندارد جواب ندهم... می دانی مشکل از چشم و گوش توست، از من زنده تر کسی نیست اما تو غرق در حجاب شدی حضرت آبجی گلم!
* ماموریتی برایت دارم: به دوستانم بگو.
بگو وظیفه نور این نیست که همه جا را آنطور که شما دوست دارید نشان دهد! نور وظیفه دارد همه چیز را آنطور که هست نشان دهد، راه را از بیراه متمایز و چاه و چاله را مشخص کند. نور وظیفه دارد تا مقصد همراهی ات کند حتی اگر راه پرپیچ و خم و سخت باشد. بگو من آنچه درست و خیر وصلاح است را برایتان می خواهم نه آنچه شما دوست دارید که والله محبت واقعی هم همین است!
چه اهمیتی دارد که مرا در خواب ببینند یانه! راه روشن است! چندین قرن تجربه شیعه و امثال ما، چراغ راه شماییم، بهره گیرید و محکم ادامه دهید! دیدن من که آرزوی کمی ست، بگو دل به من بدهند و دست در دست من بگذارند تا راه را برای دیدن روی ماه یوسف زهرا و سرباختن در رکابش را نشان شان دهم، همانطور که خودم رسیدم! بگو در هر ابتلا، مارا دریابند تا به سلامت بگذرند. کجا به غیر ما تکیه کردند و جواب گرفتند؟ بس نیست تجربه اعتماد به بی خردان و تهی مغزانِ ظاهرفریب؟؟؟ ما برای افتخار کردن شما و احترام های پوچ نیستیم! ماموریت ما، هدایت است درست مثل ستاره ها در آسمان کویر!!
_ این هم از گپ خواهروبرادری ما!! امر دیگری نیست؟!
راستی عزیزدلم! محمدجانم! ماه منیرم، تولد ۲۵ سالگی ات مبارک... مردی شدی برای خودت داداش کوچولو! از این کلمه ناراحت نشو! سنمن از تو خیلی بیشتر شده، تو ما را بعد از رفتنت پیر فرض کن برادرِ همیشه جوانِ من... خواهر فدای بوی پیراهنت یوسفِ من...
____________
هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت
#تولدت_مبارک
#طفل_شهید_من_مابین_مردایی
#شهید_محمدرضا_دهقان
#پرچم_دهه_هفتادی_ها_هم_قد_تو_بالاست
#ما_ایستاده_ایم
بہ قلـم خواهر بزرگوار شهید✏️
@shahid_dehghanamiri
🌱
انقدر که در هر غزلی از تو نوشتم...
در عشق گمانم شده یک شهر رقیبم!
#طاهرهاباذریهریس
@shahid_dehghanamiri
@shahed_sticker.attheme
119K
#تم📱
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🦋
هزینه استفاده از تم
یڪ¹ صلوات به نیت سلامتے و فرج آقا💙
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حوالی تو
دلتنگی چگونه است ؟
اینجا که دارد باران میزند...
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
|🌹پست اینستاگرامے شهید دهقان🌹| هو الله... ( فقط برای تلنگر و یادآوری) _ محمد جانم! کمی وقت داری؟ *
پست اینستاگرام مادر بزرگوار شهید محمد رضا دهقان امیری
بسم رب العشق
آنچه این روزها درگیرش هستم ، درد فراق است. تو چه می دانی درد فراق چیست؟؟؟
می دانی هر شب با چشمانی پر از اشک به خواب رفتن یعنی چه ؟؟؟ می دانی هرروز قبل از چشم بازکردن ، گوش را تیز می کنم تا شاید صدایی از حضورت در خانه را بشنوم؟؟؟؟ می دانی بوی پیراهن یوسف یعنی چه؟؟؟ می دانی روز تولدت برسد و در آغوش گرفتنت به دل مادر بماند یعنی چه؟؟؟
خبرداری خانه که خلوت می شود گاهی راه می روم و صدایت می کنم شاید جوابی بشنوم ؟؟؟ یادت هست یک روز عکس از چشمانت را نشانم دادی ؟؟؟ گفتم : خودشیفته شدی؟؟؟
گفتی زمانی میرسد که روزت را با این نگاه آغاز می کنی !!!!
اینک آن زمان رسیده است.
عزیزدل مادر، آرام قلبم، آری چهار سال و اندی است که هرروزم با تو آغاز و با تو تمام می شود.
یادم نمی رود اولین باری که در آغوشت گرفتم، می دانستم قرار است با تو امتحان شوم و چه آزمونی زیباتر از تو...
شکایتی نیست، هنوز هم شرمنده ام از بضاعت اندکی که تقدیم عمه سادات کردم، شرمنده که بیش از این نداشتم....
و هزار شکر که بی بی با کرم و لطف خود، کمِ مرا هم پذیرفت. خوش به حال هر دوی ما، میوه دلم...
بیست و پنج ساله شدی نور چشمانم، تولدت هزاران بار مبارک.
خدا را هزاران بار شاکرم که پاره ی دلم محرم قافله ی عشق شد.
گوارای وجودت...
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت
#شهیدمحمدرضادهقان
#حسین_وصالی
#تولدت_مبارک
#بیست_بهار_در_زمین
#پنج_بهار_در_بهشت
#دلتنگی_یعنی_حال_این_روزهای_من
به قلم مادر عزیزمان✏️
@shahid_dehghanamiri
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
بیانات مادربزرگوارشهیددهقان.opus
407.7K
صحبت های سرکار خانم طوسی
#مادربزرگوارشهیدمحمدرضادهقان
به مناسبت #روزتولدشهیددهقان
(اختصاصی کانال های رسمی شهید دهقان)
#مادرانه
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے
#ابووصال
#مدافع_حرم
#فرواردواجب
🌹°•| @shahid_dehghan
💟🍃|طرح شهید محمد رضا دهقان امیری مناسب برای پس زمینه و استورے📱😍
@shahid_dehghanamiri
💐🍃|من صبورم اما..
آه..
این بغضِ گران
صبر نمےداند چیست...
@shahid_dehghanamiri
دوستان عزیز به اطلاعتون برسونیم که جایزه ی چالش دیروز به ۴ شرکت کننده ای که جواب دادن تعلق گرفت
+مبارکتون باشه💐
شبنشینی به سبک حاج احمد ...
حاجاحمد حتی نمیگذاشت
که شب ها هم بیکار بمانیم ...!
معلوماتش بالا بود و باما زیاد بحث میکرد.
شبها بچه ها را در اتاق جمع میکرد
و برای اینکه بتواند بُعد عقیدتی- فکری
ما را هم تقویت کند، بحثهای مختلف را
وسط می کشید. مثلا یک بار گفت:
«من کمونیست هستم و شما مسلمان
باید برای من اسلام را ثابت کنید.»
آقا طوری بحث می شد که کار به دعوا
می کشید! خدا بیامرز شهید دستواره
آخر سر کم میآورد و می گفت:
«حرفِ من درست است اما تو چون
فرماندهای نمیخواهی قبول کنی.»
حاج احمد میگفت: «نه برادر ،
من با منطق دارم این حرف را میزنم».
یک شب هم گفت:
«هرکسی هرچه دلش میخواهد بگوید»
یکی از بچه ها که جعفر نام داشت
و اهل کاشان بود، خیلی خجالتی بود.
نوبت به جعفر که رسید او گفت:
«برادر ما رویمان نمیشود چیزی بگوییم»
حاجی گفت: «خب یک حمد بخوان»
جعفر گفت: «رویم نمیشود» حاجی گفت:
«یک قل هوالله بخوان» جعفر گفت:
«رویم نمی شود» احمد گفت:
«خوب یه بسم الله الرحمن الرحیم بگو.»
حاجی آخر سر شاکی شد و گفت:
«اینقدرکه تو میگویی رویم نمیشود
تا به حال یک بقره را خوانده بودی»! ツ
۱۲ تیرماه ۱۳۶۱
سنگر فرمانده قوای ایرانی
پادگان زبیدانی سوریه
راوی : سردار مجتبی عسگری
#فرمانده_لشکر۲۷حضرترسولﷺ
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@shahid_dehghanamiri
چقدر این عکس آرامشبخشه😍😍
چه لذتی داره تو این خونه روضه بگیری😍😍😍
از هر طرف صدای روضه بیاد😍😍😍
#عکسوببنید
#کیفکنید
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
چقدر این عکس آرامشبخشه😍😍 چه لذتی داره تو این خونه روضه بگیری😍😍😍 از هر طرف صدای روضه بیاد😍😍😍 #عکسو
گر به دادم نرسی می روم از دست، بیـا
نامت آرامش این قلب گرفتار من است
#امام_زمان
#گوشهنشین
@shahid_dehghanamiri
Panahian-Clip-ShabhayeEmameZamani.mp3
1.75M
🎵شبهای امام زمانی
🔻چرا در ماه رمضان، ۳۰ شب مراسم دعای افتتاح مرسوم نیست؟
#کلیپ_صوتی
#حاجآقاپناهیان
@shahid_dehghanamiri
👤 چه چهرهی آشنایی!
او را کجا دیده بودم؟
اکثر مردم این سوال را از خودشان می پرسند، وقتی چهرهی مبارک امام زمان را پس از ظهور می بینند.
🤔 اما واقعا او را کجا دیده بودی؟
شاید زمانی که در کوچه ای راه می رفتی، او هم در همان کوچه بوده و به تو نگاه کرده.
شاید دوست داشته که تو را پدرانه در آغوش بکشد، اما نتوانسته.
شاید هنگامی که دستِ نیازمندی را گرفتی، نگاهت کرده و به داشتنت افتخار کرده.
قطعا اگر از نظرها غائب نبود، خوشحالی اش را می دیدی.
🔆 مولای من!
می دانم که سخت است که فرزند داشته باشی، اما فقط از دور تماشایش کنی.
این برای یک پدر معمولی هم سخت است، چه برسد به پدر مهربانی همچون شما.
🔻 همیشه از خودم می پرسم
چرا فرزندانت برایت کاری نمی کنند؟
حالِ شما را نمی دانند یا نمی خواهند کاری بکنند؟
📌 #تلنگر
✅ کانال مهدویت مهدیاران
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@shahid_dehghanamiri
دقت میڪنی رفیق؟!
دارند به من و شما نگاه میڪنند!!
چہ برایشان آوردیم؟
جز اینڪہ فقط اسمشان بر سرڪوچہ ها خورده....
#شرمنده_ایم
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌دومین شاهکار استاد قرائتی دراثبات ولایت امیرالمومنین علیه السلام
✳️استاد قرائتی بعد ازاثبات ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام دریک دقیقه درمناظره دیگردومین شاهکار را خلق کردند.🌟
┄┅═══✼📩✼═══┅┄
#ولایت_امیرالمؤمنین
#اعتقادی
@shahid_dehghanamiri
📝🍃| #روایت...
یک دوست هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد:
با #محمدرضا در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.
بعد سر خاک بقیه #شهدا رفتیم و هر #شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به #شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن #شهید رفیق بوده است.
گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم.
سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که:
«ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان / نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»
گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم.
وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت....
بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و #محمدرضا بود.
#دوست_شهید🌷
#دلتنگی💔
#روضه_بخوان✨
#التماس_دعا
@shahid_dehghanamiri