eitaa logo
به یاد شهید دهقان
439 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
نامـ کوچکـ تـو آرزو ایستـ دیریـنـه براے مـن که سال ها درگیـر خـویشـمـ ...😔 شهید جـهاد مـغنـیه ❤️ 💛| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
💛| @shahid_dehghanamiri
🍃🌹| اوایل شیطنت های دبیرستانش من رو از رفاقت باهاش میترسوند.. من اونموقع نسبت بهش خیلی آروم تر بودم... و فکر میکردم اینکه بخوام صمیمیتم رو باهاش علنی کنم من رو از چشم مدیر و معاون و مشاور مدرسه میندازه.. واسه همین بیشتر ارتباطمون بیرون مدرسه بود چه دورانی بود!! وقتایی که بیرون مدرسه با هم گشت و گذار داشتیم شبها تا اخر وقت به هم پیامک میدادیم ولی تو مدرسه انگار نه انگار که رفیقیم.. ولی بعد از مدتی وقتی مرام و معرفت و پاک بودنش رو درک کردم خیلی قضیه فرق کرد.. دیگه اواخر دوران دبیرستان بود و با خودم میگفتم آیا ارتباطمون بعد از فارق التحصیلی هم ادامه داره؟؟ تا اینکه وقتی فهمیدیم با هم دانشگاهی و هم رشته ای هستیم جور دیگه واسه رفاقتمون برنامه ریختیم.. عید غدیر 92 بود که عهد بستیم هرجا هستیم با هم باشیم... (بماند که یکبار عهد شکنی کرد و رفت و ... دیگه برنگشت..) روز ثبت نام دانشگاه محمد خیلی ذوق داشت.. یادم نمیره اون روزی رو که 8 صبح قرار داشتیم و من تا 10 خواب بودم.. محمد کارهای ثبت نام اولیه ش رو انجام داده بود و تا ساعت 11نشسته بود سر قرار دم مترو بهارستان منتظر من.. بدون اینکه حتی بهم زنگ بزنه😐 وقتی دیدمش اول فکر کردم تازه اومده نگو به خاطر من فقط منتظر مونده.. من رو برد کافی نت برای ثبت نام اینترنتی.. شناسنامه و مدارکم رو گرفت خودش شروع کرد به تکمیل مراحل ثبت نام... شاید نشنیده باشید که محمد حافظه خیلی خوبی داشت و بعد از اون جریان واسه همیشه شماره شناسنامه و کد پستی تلفن منزل و حتی کد سریال شناسنامه من رو حفظ بود... حتی از اون سال تمام انتخاب واحد های من رو محمد اول وقت برام انجام میداد که با هم تو یک کلاس باشیم😄 ترمای بعد از رفتنت خیلی دیر انتخاب واحد کردم... و خیلی کلاس ها رو غیبت خوردم... و خیلی روز ها رو بدون تو.... ♦️نقل شده از 💛| @shahid_dehghanamiri
💛🍃| یادمه یه روز تو دانشگاه نشسته بودیم که گفت پاشو بریم.. کجا؟! شهرک چرا؟! ماشین باباتو بردار بریم قیطریه.. چه خبره؟! بریم حالا.. ما هم که نمیتونستیم نه بگیم.. رفتیم قیطریه نگو میخواسته وسایل جهاز خواهرشو بگیره.. خلاصه از اونجا به ما گفت بریم میدون خراسون.. منم گفتم میریم اونجا بعدم یک ناهار میزنیم و بعد دانشگاه.. رفتیم میدون خراسون با کلی دردسر.. باز یک تیکه دیگه جهاز برداشتیم از اونجا هم رفتیم منزلشون سمت آزادی که این وسایل رو بزاریم.. آخرش هم 5 هزارتومن بهم داده میگه بیا اینم پول بنزین دمت گرم خدافظ..😐 حالا خودش دو قدم کسی رو با موتور میبرد 20 تومن پول بنزین میگرفت😂.. با خودم میگفتم دمش گرم عروسیمون جبران میکنه میترکونه... الان کجایی؟! دقیقا کجایی؟! ما کجاییم!!. البته انصافا ده برابرش تو خیلی جاها جبران کرد.. مشکل اینجاست که جای خالیش هر روز بیشتر از دیروز حس میشه... ♦️ نقل شده از .... 💛| @shahid_dehghanamiri
از قافله های جا ماندیم رفتند رفیقان و چـه تنها ماندیم افسوس کــــه در زمانه مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم •┄═•🏴 @shahid_dehghanamiri •┄═•🏴
یا الزمان؛ باران مرا، به یادِ دو چَشمانت زمین زده اَست، از بس براےِ خوب شدنَم ، | ڪرده اے |♥️ . . .💌| @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃| شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت ‌‌‌‌... 💌| @shahid_dehghanamiri
پنجشنبه است و باز ثانیه هایم بوے #دلتنگے مےدهد...💔😔 💌| @shahid_dehghanamiri
▪️| یادته گفتی داری میری بهشت؟ اونموقع حرفت رو جدی نگرفتم... اما چه زود رفتی... چه زود تنهامون گذاشتی... بال هایم هوس با تو پریدن دارد... خدا پشت و پناهت باشه داداش... امان نداد و باز بغض شکست... صف بهشتیان طولانیه... اما نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت به من برسه و ببینمت... 💌| @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرجه زدن اردوگاه حضرت فاطمه الزهراس _ شلمچه و اینچنین آن کس که زیست دل هایی را به نور خدا زنده کرده و خود، شهید شد حالا... ما مانده ایم و دلی که آواره رفاقت اوست....💔 ... خنده های از ته دل رفقایش به خاطر حضور کسی بود که بوی بهشت مےداد...🌸🍃 💚✍| @shahid_dehghanamiri
محمدرضا جان جاده‌ی زندگی‌ام! بدجور به پیچ و خم افتاده! دلم محتاجِ نیم‌نگاهی از توست اجابت کن دلِ خسته‌ام را... @shahid_dehghanamiri
🌹بسم الله قاصم الجبارین🌹 دلتنگ مردی هستم که می دانم زین پس دلتنگی ام التیام که نمی یابد هیچ ، شدت هم می یابد ، دلم تنگ سرداری است که مانند پدر بود برای فرزندان شهدای مدافع حرم ، دلم تنگ سرداری است که حتی نامش ترس بر وجود دشمنان می انداخت اما حضورش آرامش و امنیت را به مردم منتقل می کرد. سردارم زود از پیش ما رفتی ، از حالا به بعد فرزندان شهدا بار دیگر یتیم شدند. تو فقط پدر فرزندان خود نبودی ، تو فقط پدر فرزندان شهدا نبودی ، بلکه تو پدر همه ی ایران بودی و با رفتنت یک ایران را داغدار کردی.... آخر چگونه باور کنیم رفتنت را ، چگونه باور کنیم مردی که همیشه خارج از مرز های ایران برای نوامیس کشورش می جنگید حالا به شهادت رسیده است... هرچند با شهادتت به آرزوی دیرینه ی خود رسیدی و به جمع یاران شهیدت پیوستی ، برایمان از حال و هوای آنجا بگو حاج قاسم ، از حاج احمد کاظمی بگو برایمان ، جایتان خوب است؟! عجب سوالی پرسیدم معلوم است که خوب است و دارید به حال ما زمینی ها که مانده ایم در فکر دنیا ، می خندید؛ شما که جایتان خوب است پس پدری کنید و دست مارا هم بگیرید. بعد از شما این زمین ، آرامش و شادی قبل را نخواهد داشت ، بعد از شما زندگی لذت قبل را نخواهد داشت ، بعد از شما دلتنگی است که بر سر و رویمان می بارد. آنقدر از خدا طلب شهادت و رسیدن به مقام لقاءالله را کردی که آخر خدا حاجت دلت را روا کرد. آری ، همان موقع که در شب میلاد بانو زینب (س) در کنار ام المصائب از خدا طلب شهادت کردی خدا تورا خرید. آخر خوش انصاف فکر دل ملت ایران را نکردی....؟؟ آخر ایران بدون تو چگونه ...؟ ما شب ها با این امید و آرامش به خواب می رفتیم که سرداری بیدار است و برای آرامش ما شبانه روز می جنگد و تلاش میکند ؛ هرچند هنوز هم شیرمردانی هستند که برای محافظت از کشورشان تلاش می کنند. اما ، ما دلمان تورا میخواد سردار ، دلمان سردار دلها ، حاج قاسم را طلب میکند... حاج قاسم مارا دریاب... عَلَم سردار سلیمانی بَر زَمین نمی مانَد و همه ی ما جوانان و نوجوانان که فرزندان این انقلاب هستیم ، روش و منش این شهید عزیز و همه ی شهدا را ادامه می دهیم. 💚✍| @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینبار چگونه صدایم را به عرش برسانم و صدایتان کنم دلم برای زجه زدن های در شب های شلمچه و میشداغ تنگ شده است این روزها حال نوکرتان خوب نیست بگوئید چه کنم!؟ @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 به غبار حرم و کرب و بلایت سوگند،دوست دارم که شبی در حرمت گریه کنم...💔 الان فکر کن روبه رو گنبد ارباب نشستی چی به آقا میگی؟؟ دلتون شکست التماس دعا🙏🏻 @shahid_dehghanamiri
📝🍃| ... یک دوست هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف می‌کرد: با در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم. بعد سر خاک بقیه رفتیم و هر را که می‌شناخت سر خاکش می‌ایستاد و حدود یک ربع راجع به صحبت می‌کرد، جوری حرف می‌زد و خاطره تعریف می‌کرد که انگار سال ها با آن رفیق بوده است. گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبت‌هایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری می‌کرد که: «ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان / نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم» گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم. وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت.... بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و بود. 🌷 💔 @shahid_dehghanamiri
بسم الرب الشهدا و الصدیقین 🍃🌹| اوایل شیطنت های دبیرستانش من رو از رفاقت باهاش میترسوند.. من اونموقع نسبت بهش خیلی آروم تر بودم... و فکر میکردم اینکه بخوام صمیمیتم رو باهاش علنی کنم من رو از چشم مدیر و معاون و مشاور مدرسه میندازه.. واسه همین بیشتر ارتباطمون بیرون مدرسه بود چه دورانی بود!! وقتایی که بیرون مدرسه با هم گشت و گذار داشتیم شبها تا اخر وقت به هم پیامک میدادیم ولی تو مدرسه انگار نه انگار که رفیقیم.. ولی بعد از مدتی وقتی مرام و معرفت و پاک بودنش رو درک کردم خیلی قضیه فرق کرد.. دیگه اواخر دوران دبیرستان بود و با خودم میگفتم آیا ارتباطمون بعد از فارق التحصیلی هم ادامه داره؟؟ تا اینکه وقتی فهمیدیم با هم دانشگاهی و هم رشته ای هستیم جور دیگه واسه رفاقتمون برنامه ریختیم.. عید غدیر 92 بود که عهد بستیم هرجا هستیم با هم باشیم... (بماند که یکبار عهد شکنی کرد و رفت و ... دیگه برنگشت..) روز ثبت نام دانشگاه محمد خیلی ذوق داشت.. یادم نمیره اون روزی رو که 8 صبح قرار داشتیم و من تا 10 خواب بودم.. محمد کارهای ثبت نام اولیه ش رو انجام داده بود و تا ساعت 11نشسته بود سر قرار دم مترو بهارستان منتظر من.. بدون اینکه حتی بهم زنگ بزنه😐 وقتی دیدمش اول فکر کردم تازه اومده نگو به خاطر من فقط منتظر مونده.. من رو برد کافی نت برای ثبت نام اینترنتی.. شناسنامه و مدارکم رو گرفت خودش شروع کرد به تکمیل مراحل ثبت نام... شاید نشنیده باشید که محمد حافظه خیلی خوبی داشت و بعد از اون جریان واسه همیشه شماره شناسنامه و کد پستی تلفن منزل و حتی کد سریال شناسنامه من رو حفظ بود... حتی از اون سال تمام انتخاب واحد های من رو محمد اول وقت برام انجام میداد که با هم تو یک کلاس باشیم😄 ترمای بعد از رفتنت خیلی دیر انتخاب واحد کردم... و خیلی کلاس ها رو غیبت خوردم... و خیلی روز ها رو بدون تو.... ♦️نقل شده از به یاد شهید دهقان https://eitaa.com/shahid_dehghanamiri
🥀 کی‌فکرشو‌می‌کرد؟ زجه‌زدن‌تو‌هیئت‌برا‌ارباب‌بدون هیچ‌دغدغه‌ای‌آرزو‌بشه‌برامون ...😭💔 چای‌خوردن‌و‌خندیدن‌با‌‌رفقا‌بعد از‌مجلس‌آرزو‌بشه‌برامون ...🚶‍♀ دم‌ گرفتن‌وعرق ریختن‌براش‌آرزو‌بشه‌برامون ...🙃✨ :)💔 کی‌فکرشو‌می‌کرد‌‌عادت‌رفتن به‌هیئت‌بشه‌آرزو‌ورویای‌هر‌شب؟!! @shahid_dehghanamiri
هر آدمی دلتنـگی‌های خودش رو داره... ولــی تــو عمیــــق‌ تـریــن منــی... 🌱 @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾🕊‌﴿ غروب ࢪسیده‌ام به تو اما هنوز دلتنگ‌اَم انگار بہ اشتباه‌ْ جاے طلو؏🌤 در غروبِ صحݩ هایٺ🌙 فࢪود آمده باشم! •°[🍃@shahid_dehghanamiri🍃]°•
طعم آسمان را که چشیده باشی عطر زمین خفه ات میکنید....🍃 🌷 @shahid_dehghanamiri
•✨• امام حسینم... دلمان مچاله شد! پهنش کنید.. بازش کنید.. بخوانیدش.!! مآ سخت به شما !(: 🌱 @shahid_dehghanamiri
میدانی دلتنگی چیست؟! دلتنگی آنست که جسمت نتواند آنجایی برود... که جانت آنجاست.. همزمان در دو مکان زندگی میکنم .. آنجا که تویی.. اینجا که منم ... 💔🙃 @shahid_dehghanamiri
•✨• امام حسینم... دلمان مچاله شد! پهنش کنید.. بازش کنید.. بخوانیدش.!! مآ سخت به شما !(: 🌱 @shahid_dehghanamiri