eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
50 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🕊 چهاردهمین روز از چله زیارت عاشورا و ۴۰بار «اللهم عجل لولیک فرج » 🔹به نیابت از شهید جلال افشار 💠به نیت سلامتی و تعجیل فرج امام زمان عج
🔹 هشتمین روز از چله سوره قدر(۱۴ بار) به نیابت از جمیع شهدا و جمیع اموات هدیه به محضر «حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر والامقام حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام » 🔹به نیت سلامتی و تعجیل فرج مولایمان امام زمان عج و درک عظمت شب قدر و کسب معرفت حقیـقت سوره و شب قدر 🌷اللهم عجل لولیک فرج🌷
🔹 آیت الله بهاء‌الدینی وقتی وارد جلسه شدند فرمودند: در بین شما یکی از سربازان امام زمان(عج) هست و به زودی از میان شما می‌رود. 🔹 بعد‌ها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت آقا، آیت الله بهاء الدینی بی‌اختیار گریه کردند، بعد فرمودند: امام زمان(عج) از من یک سرباز می‌خواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. 🔹میگفت: دنیا ارزش ندارد به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم. آخرش همه ما را می‌گذارند در یک وجب جا، آنجاست که باید جواب یک ذره مال حرام را بدهیم. 📚منبع: کتاب جلوه جلال 🌺هدیه محضر شهداصــلوات ‎‎‌‌‎https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
🕊شهیدے ڪه بین اذان گفتنش پَر ڪشید🕊 سردار شهید جلال افشار تاریخ تولد: ۷ / ۶ / ۱۳۳۵ تاریخ شهادت: ۲۴ / ۴ / ۱۳۶۱ محل تولد: اصفهان محل شهادت: شلمچه 🔹شهید جلال افشار در تابستان 1335 در خانواده ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. 💠پسری با اخلاقیات عالی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را طی کرده بود که پدرش فوت کرد و تأمین مخارج خانه به عهده جلال  و برادر بزرگش افتاد 💠از طریق نصب پرده و کرکره هزینه زندگی را تامین می کرد و با توجه به وضع معیشتی خود به خانواده های بی بضاعت اصفهان نیز سر می زد و به آنها کمک می نمود. @Shahid_ebrahim_hadi3
🔹در اواخر سال 1353 وارد مدرسه علمیه حقانی شد 💠بعد از پیروزی انقلاب از عناصر اولیه کمیته دفاع شهری شد و به کردستان رفت و کارش آغاز شد.سپس به سمیرم پارنا اعزام شد و بعد از آن راهی جبهه جنوب شد و در عملیات رمضان شرکت کرد 💠 شهید جلال افشار بعد از آن که راهی جبهه جنوب شده بود ،هنگام ظهر برای اذان گفتن به بالای تپه ای رفت که ناگهان صدای گلوله توپ آمد و لحظه ای بعد جلال در حالی که ترکش پهلوی او را شکافته بود با زبان روزه زمانی که به ذکر «اَشهد اَن محمد رسول الله» رسید به درجه رفیع شهادت نائل آمد @Shahid_ebrahim_hadi3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مجموعه جدید خاطرات و محبت‌های شهید عباس دانشگر ۲۷ 💠 آقای بابازاده از استان آذربایجان غربی ... ✍ روزهای سال ۱۴۰۱ پشت سر هم می‌گذشت و من غرق در روزمرگی‌های دنیا بودم و هدف متعالی در زندگی کردن نداشتم. شب‌ها به سختی به خواب می‌رفتم و صبح‌ها با بی‌حوصلگی از خواب بیدار می‌شدم. درس‌های دوره دبیرستان برایم بی‌معنی شده بود و بیشتر وقتم را به بطالت می‌گذراندم. سال‌ها در گرداب گناه و غفلت غرق شده بودم و احساس می‌کردم چیزی در زندگی‌ام کم است، اما نمی‌دانستم چه چیزی. مدتی که گذشت، یک شب با چشمان گریان از خدا خواستم راهی را به من نشان دهد تا از مسیری که در آن قرار گرفته بودم، برگردم. انگار خدا به من می‌گفت: «گناه کردی؛ ولی راه توبه باز است.» تا اینکه عکسی از شهید عباس دانشگر، شهید مدافع حرم اهل سمنان، را در فضای مجازی دیدم. چهره‌ی مصمم و نگاه نافذش مرا به خود جذب کرد. گویی در چشمانش آهن‌ربایی داشت، کششی که مرا جذب خودش می‌کرد. یکی از دوستانم که فهمید با شهید دانشگر آشنا شدم، کتابی به نام "آخرین نماز در حلب" را به من هدیه داد و گفت: «این کتاب را بخوان. اگر خدا بخواهد، تو هم مثل من تغییر می‌کنی.» کتاب را که باز کردم، انگار وارد دنیای دیگری شدم. داستان زندگی شهید، مانند آبی زلال بر آتش وجودم ریخت و مرا از خواب غفلت بیدار کرد. حس عجیبی به کتاب داشتم. داستان زندگی جوان دهه هفتادی که در اوج جوانی به شهادت رسیده بود، مرا بیشتر شیفته‌ی او کرد. نحوه شهادتش، عشق بی‌پایانش به خداوند و ائمه اطهار (علیهم‌السلام)، و از همه مهم‌تر، اراده‌ی قوی‌اش برای تغییر خود، مرا تحت تأثیر قرار داد. انگار او از بین صفحات کتاب با من سخن می‌گفت و مرا به سوی خدا راهنمایی می‌کرد. از آن به بعد شهید را به عنوان الگوی خودم قرار دادم و از رفتارهایش تقلید کردم. خدا خواست تا با دیدن تصویر شهید و آشنایی با زندگی و شخصیت شهید، هدایت شوم. احساس می‌کردم از قبل شهید را می‌شناختم. در وجودم غوغایی به پا شد. شخصیت شهید، ایمان راسخش، و از همه مهم‌تر، دغدغه‌اش برای کمک به انسان‌ها، مرا متحیر کرد. او که در اوج جوانی، همه چیز را رها کرده و برای دفاع از حرم، به سوریه رفته بود، حالا به من می‌گفت: «تو هم می‌توانی تغییر کنی. تو هم می‌توانی قهرمان زندگی خودت باشی.» این احساس آن‌قدر قوی بود که تصمیم گرفتم زندگی‌ام را از نو بسازم. اولین قدمم این بود که نمازهایم را به طور جدی در اول وقت بخوانم. باورش سخت است؛ ولی از همان روز اول، شیرینی نماز اول وقت را چشیدم. گویی دریچه‌ای به سوی آسمان برایم باز شده بود و من برای اولین بار طعم آرامش واقعی را احساس کردم و ایمان و باور قلبی من به خدای مهربان از قبل شکوفاتر شد، من آدم قبلی نیستم. از آن روز به بعد، احساس کردم که امید، دوباره در وجودم زنده شده است. دست‌نوشته‌های شهید در کتاب "تأثیر نگاه شهید" را با دقت خواندم. هر جمله‌اش مانند مشعلی بود که راه را به من نشان می‌داد. یکی از دل‌نوشته‌های شهید خطاب به خودش که عمیقاً در ذهنم ماندگار شد این بود: «قهرمان باش! مبارز باش! وقتی با وضعیت نامساعدی روبرو می‌شوی، عکس‌العمل نشان نده و صرفاً آن را قبول کن. سپس با آرامش و تدبیر، اقدام کن؛ اقدامی قدرتمندانه. اگر نمی‌دانی فوری چه کاری انجام دهی، هیچ کاری نکن! صبور و معقول باش و راه‌حل را وارد میدان کن، نه احساسات را!» این کلمات مانند نقشه‌ای بود که در زندگی‌ام از آن استفاده کردم. هر زمان که با مشکلی روبرو می‌شدم، به جای عصبانیت یا ناامیدی، سعی می‌کردم آرامش خودم را حفظ کنم و با تفکر و تدبیر راه‌حلی پیدا کنم. سال سرنوشت بود و باید در کنکور شرکت می‌کردم. با اعتماد به نفسی که از مطالعه دو کتاب شهید و تأثیرات روحی از آن پیدا کرده بودم، تمام تلاشم را به کار گرفتم. هر روز صبح با انرژی و امید از خواب بیدار می‌شدم و با برنامه‌ریزی دقیق درس می‌خواندم. گاهی خستگی بر من غلبه می‌کرد، اما یاد روحیه خستگی‌ناپذیر شهید و دست‌نوشته‌اش به من نیرو می‌داد. او که در سخت‌ترین شرایط زندگی، ایمان و اراده‌اش را از دست نداده بود، به من یادآوری می‌کرد که هیچ چیز غیرممکن نیست، البته اگر خدا بخواهد. بالاخره روز کنکور فرا رسید. با آرامش و اعتماد به نفس کامل در جلسه حاضر شدم. هر سؤالی را با دقت پاسخ می‌دادم و احساس می‌کردم که شهید عباس دانشگر در آن لحظات همراهم است. شهید عباس دانشگر، نه تنها در کتاب‌ها، بلکه در قلب من و بسیاری از جوانان دیگر زنده است. او به ما یادآوری می‌کند که می‌توانیم قهرمان زندگی خود باشیم و با توکل به خدا و تلاش و پشتکار، به اهداف خود برسیم. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری‌نژاد 🍃🌺🍃
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 توصیه میشه مسئولین این فرمایشات حضرت آقا رو چندبار گوش کنن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 📜 داستان عنایت ویژه امام زمان عج الله فرجه الشریف به شهید جلال افشار ‎‎‌